حرکت به اعتبار هر یک از این شش امر ـ مبدأ، منتهی، موضوع، محرک، مسافت و زمان ـ انقساماتی دارد.
انقسام حرکت به اعتبار مبدأ و منتهی:
مثلا تقسیم میشود به اینکه حرکت یا از نقطه الف به ب است یا از نقطهای غیر از الف به نقطهای غیر از ب است.
تقسیم حرکت به اعتبار موضوع یا متحرک:
حرکت در موجدات طبیعی تاره در حیوان است و تاره در گیاه است و گفته میشود این گیاه رشد و حرکت کرد یا این گوسفند از اینجا تا به چراگاه حرکت کرد.
تقسیم حرکت به اعتبار مسافت و مقوله:
که حرکت مثلا یا در مقوله أین است یا وضع یا کیف یا کم است یا حرکت در جوهر است ـ بر فرض که حرکت در جوهر را بپذیریم ـ
(بیان شد که مختار ما در حرکت جوهری و اعراض اینچنین بود که حرکت در همه اعراض مربوط به جوهر به تبع حرکت در جوهر است نه فقط آن چهار عرض که ذکر شده است)
تقسیم حرکت به اعتبار زمان:
مثلا حرکتی در زمان الف یا حرکتی در زمان ب یا حرکت در تابستان یا زمستان.
تقسیم حرکت به اعتبار فاعل و محرک:
که به حرکت بالذات و بالعرض تقسیم میشود.
حرکت بالذات: محرک حقیقتا دارای حرکت باشد و متصف به تغییر تدریجی از قوه به فعل باشد مثل حرکت ماشین یا حرکت سنگ یا حرکت انسان که واقع محرک حرکت در متحرک ایجاد کرده و متحرک حقیقتا در حال حرکت است.
حرکت بالعرض: حرکتی که حقیقتا متحرک به حرکت در نیامده بلکه ثانیا و بالعرض حرکت به یک تناسبی به او نسبت داده میشود، مثل جالس السفینه متحرک که حقیقتا جالس متحرک نیست، بلکه به تبع حرکت سفینه و ثانیا و بالعرض متصف به حرکت شده است و حرکت حقیقی و بالذات مربوط به سفینه است.
اما حرکت بالذات سه قسم است:
۱ـ حرکت بالذات طبیعی
۲ـ حرکت بالذات قسری
۳ـ حرکت بالذات ارادی یا نفسانی:
که محرک یا با شعور و آگاهی حرکت را انجام میدهد، یا بدون شعور که در صورت اول حرکت ارادی یا نفسانی است مثل حرکت انسان. اما اگر محرک دارای شعور و آگاهی نبود، دو صورت دارد:
یا حرکت مطابق با طبیعت و همسو با اقتضاء خود شیء است که حرکت طبیعی است مثل حرکت قلم از بالا که رها میشود به طرف زمین. یا حرکت برخلاف طبیعت متحرک است و یک قاسری این حرکت خلاف طبیعت را ایجاد کند مثل قلم را از طرف زمین به طرف بالا پرتاب کند، حرکت قسری است.
نسبت به حرکت نفسانی واقعا وقتی که نفس اراده میکند، بدن را با شعور و اراده به حرکت وا میدارد و در هر سه قسم حرکت، فاعل جسمی است که در تسخیر نفس یا قاسر یا خود طبیعت است، مثلا قلم که متحرک شده به تسخیر یک قاسر است که به بالا میرود یا به تسخیر طبیعت است که به پایین میآید.
این فاعل و محرک طبیعی یا قسری یا نفسانی، چیزی به نام میل را ایجاد میکنند که آنگاه طبیعت متحرک یا جسم متحرک یا بدن متحرک حرکت را قبول میکند. پس فاعل و محرک بالمباشره میل را ایجاد میکند.