مرحوم آخوند در رد این تقسیمی که ابتکار صاحب فصول هستند، مطالب زیادی گفتهاند که فقط دو اشکال را ما میگوئیم:
اشکال اول: تقسیم، وقتی صحیح است که اثری بر آن مترتب است، به عبارت دیگر، تقسیم زمانی فایده دارد که اقسام در ترتب اثر متفاوت باشند و الا تقسیم بیفایده است. مثلا گفته میشود طلبههای این کلاس، بر دو قسم هستند بعضی سید و بعضی عام، به سادات ۱۰۰۰ بدهید و به عامها هم ۱۰۰۰ بدهید، آدم خندهاش میگیرد، چون تقسیم بندی معنا ندارد بله اگر گفته شود به سادات ۲۰۰۰ بدهید و به عامها ۱۰۰۰، تقسیم بندی درست است.
حال در تقسیم مطلق به واجب معلق و منجز است، اثری بر این تقسیم نیست. به تعبیر دیگر در تقسیم بین واجب مطلق و منجز، اثری در بحث مقدمه واجب، مترتب نیست. به اینکه اگر وجوب واجب، حالی و مطلق باشد و قائل بین ملازمه وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه شویم، وجوب مقدمه هم حالی است و فرق ندارد، واجب حالی (منجز) باشد یا استقبالی (معلق) باشد. اما اگر وجوب واجب استقبالی و مشروط باشد و ما قائل به ملازمه باشیم، وجوب مقدمه هم استقبالی میشود، پس ثمره بر مشروط و مطلق مترتب است نه بر معلق و منجز.
اشکال دوم: مقدمه: دلیل اینکه صاحب فصول به سمت نظریه تقسیم واجب مطلق رفته، این است که مقدمه مفوته را تصحیح کند. مقدمه مفوته، مقدمه تفویت کننده است، مقدمهای است که اگر قبل از زمان واجب (ذی المقدمه)، اتیان نشود، موجب تفویت واجب میشود. موجب میشود واجب از مکلف فوت شود.
زمان روزه از طلوع فجر است، غسل جنابت مقدمه مفوته روزه است که اگر این را قبل از زمان واجب انجام نشود، روزه باطل میشود.
حال نکتهای که مطرح است این است که وجوب روزه را از کی محقق میدانید؟ اگر وجوب صوم از لحظه طلوع فجر آغاز شود، غسل جنابت قبل از طلوع فجر واجب نیست، چون غسل جنابت مقدمه روزه است و روزه هم قبل از طلوع فجر واجب نیست، در نتیجه غسل جنابت هم قبل از طلوع فجر واجب نیست. یعنی جایز است آن را ترک کرد و این به معنای اذن در ترک صوم واجب است. چون وقتی غسل جنابت قبل از طلوع فجر، جایز باشد و ترکش هم جایز است، جواز ترک صوم هم ثابت میشود، در نتیجه نمیتوان وجوب صوم را از لحظه طلوع فجر در نظر گرفت، لذا صاحب فصول میگویند، زمان طلوع فجر، زمان واجب است اما زمان وجوبش قبل از طلوع فجر، حالّی شده است و به تبع غسل جنابت هم قبل از طلوع فجر واجب شده است، لذا واجب معلق شکل میگیرد که وجوب واجبی، قبل از زمان متعلق خودش، فعلی میشود.
مرحوم آخوند در اشکال دوم میگویند: چهار راه برای تصحیح وجوب مقدمات مفوته قبل از زمان واجب وجوب دارد:
راه اول: ذی المقدمه واجب مشروط طبق مبنای شیخ انصاری (واجب مشروط، واجبی است که وجوبش مطلق است اما خود واجب مقید باشد)، از نظر ایشان وجوب تمام واجبات، حالی است. از نگاه ایشان، طلوع فجر نسبت به صوم، قید خود صوم است و وجوب صوم قبل از طلوع فجر، فعلی و حالی شده است و از شروع بلوغ، وجوب صوم حالی است و زمان آن یکی یکی میرسد.
بنابراین وجوب صوم، حالی است و وجوب مقدمات مفوته صوم که باید قبل از طلوع فجر انجام شوند، تصحیح میشوند و وجوبشان را قبل از طلوع فجر از صوم میگیرند.
راه دوم: نظریه واجب معلق که توضیحش بیان شد.
راه سوم: طبق واجب مشروط بنا بر مبنای آخوند و مشهور (واجب مشروط، واجبی است که خود وجوب مقید به شرط مستقبل است، شرط مستقبل، محقق وجوب است و تا نیاید، وجوب نمیآید) طبق این دیدگاه، طلوع فجر، شرط تحقق وجوب صوم است، یعنی تا طلوع فجر نیاید، وجوب صوم محقق نمیشود. حال طبق این مبنا باید گفت هرگاه واجب مشروط، دارای شرط مفروض الوجود بود، حالی محسوب میشود اگرچه شرط مفروض الوجود، محقق نشده باشد.
طلوع فجر، شرط مفروض الوجود است، یعنی محقق شدن آن حتمی است و مثل استطاعت نیست که شرط مفروض الوجود نیست. این شروط مفروض الوجود اگرچه متاخر باشند، مانع فعلی و حالی شدن وجوب قبل از تحقق خودشان، نمیشود، لذا وجوب صوم اگرچه مشروط به طلوع فجر است، قبل از طلوع فجر هم حالی است، چون طلوع فجر، شرط مفروض الوجود است.
این سه راه کار، یک مطلب مشترک دارند، در هر سه راه حل، وجوب، قبل از تحقق شرط، فعلی در نظر گرفته شد تا بتواند فعلیت وجوب مقدمه مفوته را قبل از آمدن شرط، توجیه کند. در تمام این سه مورد وجوب صوم قبل از طلوع فجر، فعلی شده است تا بتواند تصحیح وجوب غسل جنابت قبل از طلوع فجر کند با سه راه مختلف.
راه چهارم: این راه را مرحوم آخوند با «ولو» میگوید، ایشان میگوید: مقدمه مفوته، واجب نفسی است نه واجب غیری، اما از نوع واجب نفسی تهیئی.
واجب نفسی تهیئی، عبارت از واجبی است که ملاک آن آماده شدن برای واجب نفسی دیگری است. وجوب غسل جنابت قبل از طلوع فجر، اینگونه تصحیح میشود، چون این غسل واجب نفسی است همانگونه که صوم واجب نفسی است، اما نکته این است که واجب نفسی غسل جنابت، از نوع تهیئی است. یعنی ملاک وجوب نفسی آن تهیئ برای وجوب روزه است.
این اشکال اصلی بر صاحب فصول است که میگوید برای تصحیح وجوب مقدمات مفوته سه راه دیگر غیر از نظریه شما وجود دارد و لازم نیست واجب مطلق را به معلق و منجز تقسیم کرد.
ما بعضی از بحثها فاکتور میگیریم.
تقسیم سوم واجب: واجب بر دو قسم است:
قسم اول: واجب نفسی؛
قسم دوم: واجب غیری؛
فرق این دو در این نقطه است که واجب غیری، چیزی است که تمکن (قدرت) مکلف از واجب دیگر، بر آن مترتب است. صوم وجوب نفسی دارد، وجوبی که روی غسل جنابت رفته، وجوب غیری است، یعنی بر این غسل جنابت، این اثر مترتب میشود که مکلف تمکن بر صوم پیدا میکند و اگر اینگونه نباشد، واجب نفسی میشود.
مشهور میگویند ما وجب بواجب آخر، واجب غیری است و نفسی ما وجب لا بواجب آخر است.
اشکال: اکثر واجبات، بخاطر یک مصلحتی واجب شدهاند که این مصلحت، غیر از خود واجب است که به آنها میگویند مصالح غیری. نماز واجب شده برای عروج مومن، معراج مومن، غیر از خود صلات است و اگر شما بگوئید واجب غیری، عبارت است که قدرت و تمکن واجب دیگر بر آن مترتب است، اکثر واجبات، واجب غیری میشود. مثلا نماز واجب شده که بر آن عروج به معراج مترتب میشود و عروج معراج غایت واجب است و غایت الواجب، واجب.
نکته: بعضی از واجبات مثل معرفت خداند، ذاتی است و مصلحت غیری ندارد.
به تعبیر دیگر، طبق تعریف شما هم وضو و هم نماز، واجب غیری است.
مرحوم آخوند جوابی میدهند و بعد پس میگیرند و میگویند حق با مستشکل است و باید تعریف واجبات نفسی و غیری را تغییر دهیم تا این اشکال پیش نیاید و میگویند: واجب نفسی، فعلی است که انگیزه ایجاب آن، حسنی است که آن فعل دارد به گونهای که به حکم عقل، فاعل این فعل، ممدوح و تارک این فعل، مذموم باشد. و واجب غیری، فعلی است که انگیزه ایجاب آن، توصل به واجب نفسی است.
توضیح: انگیزه شارع از واجب کردن نفسی، بخاطر حسن آن است، افعالی که حسن دارند، بر دو قسم هستند و لازم نیست مصلحت مترتب بر آنها بالذات است باشد و ممکن است غیری باشد، ازدواج واجب است چون حفظ نسل بر آن مترتب است. پس اگر غرض واجب، حسن آن باشد، واجب نفسی است و اگر غرض واجب، توصل به واجب دیگر باشد، واجب غیری میشود.
سوال: اگر ما شک داشتیم یک واجب غیری است یا نفسی است، چه کنیم؟
جواب: در این صورت اول باید سراغ امارات و ادله برویم و اگر به نتیجه نرسیدیم، سراغ اصول عملیه میرویم. در اینجا ابتدا سراغ اطلاق صیغه امر میرویم، که کار را به نفع نفسی بودن تمام میکند. حال این زمانی است که کلام مطلق باشد و متکلم در مقام بیان باشد اما اگر متکلم در مقام بیان نبود و یا قرینه متصله مشکوکه وجود داشته باشد که احتمال دارد قرینه بر تقیید باشد، در این صورت سراغ اصل میرویم و قضیه دو حال پیدا میکند، چون سخن از فعلی است که نمیدانیم واجب نفسی است یا واجب غیری است، به تعبیر دیگر سخن از فعلی است که نمیدانیم وجوبش نفسی است یا چون مقدمه فلان فعل است، واجب شده است. پس شما باید فعل دیگری هم داشته باشی تا احتمال دهید که بخاطر اینکه این واجب، مقدمه آن است، واجب شده است یا خیر، حال با آمدن آن فعل دیگر، دو حالت درست میشود:
حالت اول: وجوب فعل دیگر، حالی و فعلی است: در این صورت، فعل محل بحث هم وجوبش فعلی است و جای بحث هم ندارد. چون فعل محل بحث یا واجب نفسی است که وجوبش فعلی است و یا واجب غیری است که بخاطر وجوب فعلی فعل دیگر، این واجب غیری هم وجوبش فعلی است.
حالت دوم: وجوب فعل دیگر، حالی و فعلی نیست: در اینجا مردد بین وجوب واجب محل بحث میشویم و شک در وجوب واجب محل بحث میکنیم، اگر این واجب، واجب نفسی باشد، وجوبش فعلی است و اگر واجب غیری باشد برای وجوبی که فعلی نیست، وجوب این هم فعلی نیست. شک در وجوب هم مجرای برائت است و گفته میشود وجوب آن فعلی نشده و وجوب آن غیری است.
نکته: واجب غیری، استحقاق ثواب مستقل یا عقاب مستقل ندارد، یعنی شما را بخاطر اتیان واجب غیری مستقلا ثواب نمیدهند و بخاطر ترک واجب غیری، شما را عقاب مستقلی نمیکنند. مثلا برای نماز ظهر شما میخواهید بخوانید، یک ثواب بخاطر نماز ظهر میدهند و بخاطر وضو ثواب مستقل نمیدهند. و اگر طرف نخواهد نماز بخواند، وضو هم نمیگیرد و بر این ترک وضو، فرد را عقاب بخاطر ترک وضو نمیکنند و عقاب بخاطر ترک نماز است.
سوال: ما در روایات گاهی اوقات میبینیم، ثوابهای فراوانی برای مقدمات واجب ذکر شده است، مثلا در حدیث میگوید برای هر گامی که در مسیر حج برداشته میشود، فلان مقدار ثواب به شخص میرسد در حالی که طی مسیر برای حج، واجب غیری است. این چگونه است؟
مرحوم آخوند میفرمایند: دو جور توجیه میتوان کرد:
توجیه اول: این ثوابها برای ذی المقدمه، مثلا برای حج است و از آنجایی که شروع ذی المقدمه را از لحظه شروع مقدمه، میدانند، لذا ثوابی که به این مقدمات نسبت داده میشود، در حقیقت ثواب ذی المقدمه است، پس ثواب مستقلی برای گامها ندارد و لذا اگر کسی وسط راه پشیمان شد، ثوابی به او برای گامهای برداشته شده، نمیدهند.
توجیه دوم: خداوند تفضلا به مقدمات هم ثواب میدهد.
توضیح: بحث ما این است که فرد، مستحق ثواب نیست، معنایش این نیست که به شما ثواب نمیدهند.
سوال: ما طهارات ثلاثه داریم که عبارت از غسل و وضو و تیمم است، اولا گفته میشود که واجب غیری، اطاعت و امتثال مستقل ندارد و دوما گفته میشود که واجب غیری توصلی است و ثالثا میگویند واجبات غیری، ثواب مستقل ندارند. حال به حکم روایات و ادله، طهارت ثلاثه هم اطاعت مستقله هستند و هم منوط به قصد قربت هستند و هم بر آنها ثواب مترتب است، این چگونه است؟
توضیح: امر غیری، اطاعت مستقلی ندارد و مثلا تهیه زاد و راحله در ضمن وجوب حج است و اگر در ضمن وجوب حج نباشد، اطاعت محسوب نمیشود. حال نسبت به طهارت ثلاث گفته شده که نفس وضو گرفتن، مطلوب است اگرچه نماز نخوانی یا قرآن نخوانی، پس معلوم میشود که وضو، امر نفسی دارد و مطلوب شرعی است.
و همچنین گفته شده که امر واجب غیری توصلی است، یعنی در اوامر غیری، قصد امتثال امر لازم نیست، شما تهیه زاد و راحله بکن، و لو به هر قصدی و به همین مقدار آنچه که برای حج و روزه لازم است، محقق میشود اما امری که به طهارت ثلاثه خورده است، امر با قصد قربت است.
و همچنین برای طهارات ثلاثه، ثواب ذکر شده است در حالی که واجب غیری، نباید ثواب داشته باشد.
جواب مرحوم آخوند: طهارات ثلاث، علی رغم اینکه نسبت به بعضی از واجبات نفسی، واجب غیری هستند، خودشان مستحب نفسی هم هستند، یعنی دو حکم دارند یک وجوب غیری و یک استحباب نفسی، وضو نسبت به نماز واجب غیری است اما خود وضو، فی نفسه، مستحب است و از این جهت هم اطاعت مستقل برای امر نفسی محسوب میشود و هم قصد قربت آن تصحیح میشود که این قصد قربت به امر نفسی مربوط میشود و هم ثوابش بخاطر استحباب نفسی است.
در اینجا بحثهای زیادی است که دیگر بیان نمیکنیم و بحث ما تمام میشود.