از الان بحث در تقسیمات واجب است:
تقسیم اول: واجب بر دو قسم است:
قسم اول: واجب مطلق؛ اگر شما یک واجب را با یک شیء دیگر بسنجید و وجوب واجب مشروط به این شیء نیست. مثل نماز که مشروط به بارانی بودن هوا نیست.
قسم دوم: واجب مشروط؛ اگر شما یک واجب را با یک شیء دیگر بسنجید و وجوب واجب مشروط به این شیء است. مثلا نماز ظهر که مشروط به دخول وقت است.
نکته: مطلق و مشروط بودن واجب، نسبی است، یعنی یک واجب نسبت به یک شیء مشروط میشود و نسبت به یک شیء دیگر، مطلق میشود. وجوب حج نسبت به استطاعت مشروط است و نسبت به زوال شمس، مطلق است. تمام واجبات به عقل، بلوغ و قدرت، مشروط هستند و اگر قضیه نسبی نباشد، واجب مطلق نداریم.
از نگاه مرحوم آخوند معلوم است که در واجب مشروط، وجوب واجب مشروط به شرط است نه خود واجب، یعنی اگر شرط نباشد، وجوب میپرد اما شیخ انصاری معتقدند که واجب مشروط، واجبی است که تحقق واجب مشروط به شرط است و وجوب همیشه فعلی و مطلق است و واجب گاهی معلق بر قید میشود.
شیخ انصاری به خاطر شبههای میگوید که تحقق واجب، مشروط به شرطی شده است، ایشان میگوید قبل از استطاعت، واجب الحج هستید اما شرط انجام حج به نحو صحیح منوط به مستطیع شدن است، ان استطعت فحج، استطاعت به خود حج میخورد.
آخوند در دلیل خود میگویند: ما میخواهیم قضیه مشروطی را بیان کنیم، باید جمله شرطی بیاوریم و ظاهر جمله شرطیه این است که شرط، قید هیئت جزاء باشد، نه قید ماده جزاء، یعنی قید افعل باشد که دال بر وجوب باشد. پس شرط به خود صیغه امر خورده که دال بر وجوب است نه به ماده صیغه که واجب است.
مرحوم شیخ در دلیل خود فرموده: هیئت جزاء، حرف است چون قبلا بیان کردیم هیئات جزء حروف هستند، معنای حرف هم جزئی است، مشهور میگفتند که وضع در حروف عام است و موضوع له جزئی است، معنای جزئی قابل تقیید نیست. در نتیجه هیئت جزاء قید نمیپذیرد و اطلاق و تقیید از شئون معنای کلی است، باید یک معنایی کلی باشد تا با قید جمع شود و باید گفت این قید به متعلق جزاء بر میگردد که همان واقع باشد. پس شرط در واجبات مشروطه، شرط واجب است نه وجوب.
جواب آخوند به دلیل شیخ: وضع و موضوع له در حروف مثل اسم جنس، عام و کلی است.
سوال: بحث از وجوب مقدمه واجب، در واجب مشروط هم جاری است یا خیر؟ مثلا میتوانیم بحث کنیم مقدمه حجی که مشروط به استطاعت است، واجب است یا خیر؟ یا اینکه مقدمه واجب، فقط مقدمه واجب مطلق است؟
واجب مشروط دو حالت دارد، آیا واجب مشروط را قبل از تحقق شرط، مد نظر گرفتید یا بعد از تحقق شرط گرفتید. اگر شرط واجب مشروط محقق شده باشد، وجوب واجب مشروط، مطلق است. چون شرطش محقق شده، در اینجا ما بحث از وجوب مطلق مقدمه میکنیم. مثل حج بعد از فراهم شدن استطاعت، وجوبش مشروط نیست و محقق است، اینجا بحث میکنیم از وجوب تهیه زاد و راحله برای حج، و اگر واجب مشروط را قبل از تحقق شرط گرفتیم، بحث میکنیم از وجوب مشروط مقدمه واجب، فرد هنوز مستطیع نشده، وجوب حج منوط بر استطاعت است و اینجا هم میشود بحث از مقدمه واجب کرد، میگوئیم آیا با وجوب مشروط حج به استطاعت، آیا تهیه زاد و راحله هم وجوب مشروط به استطاعت دارد یا ندارد؟
خلاصه، واجب مطلق یا مشروط، هر دو مقدمهاش داخل در بحث است و بحث ما بسته به نوع مقدمه، تغییر میکند، اگر وجوب ذی المقدمه مطلق باشد، از وجوب مطلق مقدمه بحث میکنیم و اگر وجوب ذی المقدمه مشروط باشد، از وجوب مشروط مقدمه بحث میکنیم.
تذنیب:
مطلب اول: استعمال واژه واجب در واجب مشروط، حقیقی است یا مجازی است؟ به حجی که مشروط به استطاعت است، میتوان گفت حج حقیقتا واجب است یا باید گفت مجازا حج واجب است.
جواب: باید ببینیم شرط واجب مشروط، محقق شده است یا خیر، یعنی اگر مستطیع شده باشید، شکی نیست که اطلاق واجب، بر واجب مشروط محقق الشرط، حقیقی است. چون میشود استعمال مشتق در متلبس بالمبدا که اجماعا حقیقی بود.
اما اگر واجب را به واجب مشروط قبل از تحقق شرط کنید، این استعمال از نگاه آخوند مجاز است، چون استعمال مشتق در ما یتلبس فی المبدا فی المستقبل است که بالاجماع مجاز است. اگر به حجی که واجب نشده، واجب بگویی، مثل این است که لفظ را بر چیزی که بعدا محقق خواهد شد، استعمال کردهاید که مجازی است و حقیقی نیست.
مطلب دوم: سوال: استعمال صیغه امر در واجب مشروط، چگونه است؟ آیا حقیقی است یا مجازی است؟ ان جاء زید فاکرمه، صیغه امر را در واجب مشروط استعمال کردیم، اینجا اکرام واجب مشروط به مجیء زید است، آیا این استعمال حقیقی است یا مجازی است؟
سوال قبل این بود که استعمال خود لفظ واجب، در واجب مشروط، حقیقی است یا مجازی است اما اینجا میگوئیم، آیا استعمال صیغه وجوب در واجب مشروط، حقیقی است یا مجازی است؟
مرحوم اخوند میفرمایند: حقیقی است و این از باب دال و مدلول است. معنای صیغه امر، وجوب مبهم است که اعم از وجوب مشروط و مطلق است، پس این صیغه امر، استعمال در وجوب مبهم شده است، اما اینکه این وجوب، مطلق یا مشروط است، از یک دال دیگری به دست میآید نه از صیغه امر، اطلاقش از مقدمه حکمت به دست میآید و اشتراط آن از شرط در جمله شرطیه به دست میآید، پس اطلاق و اشتراط این وجوب، دال دومی میخواهد، مثل قرنیه حکمت که میگوید وجوب مطلق است، ان جاء زید فاکرم زیدا، اینجا وجوب مشروط است که از شرط را از شرط فهمیدیم، این جا میشود تعدد دال (صیغه وجوب و شرط) و تعدد مدلول (اصل وجوب که از صیغه میآید و مشروط بودن وجوب که از شرط میآید) از این جهت این استعمال، استعمال حقیقی است.
تقسیم دوم: واجب به دو قسم تقسیم میشود: این تقسیم ابتکار صاحب فصول است.
واجبی که وجوب آن فعلی است، واجبی که شرط وجوبش محقق شده است، یعنی واجب مطلق، دو قسم است:
قسم اول: واجب منجز؛ اتیان واجب، برای مکلف، بر امر غیر مقدوری متوقف نباشد. زوال شمس شده، وجوب نماز خواندن مطلق شده و شرطش محقق شده است، اتیان نماز هم متوقف بر امر غیر مقدوری نیست، وضو و استقبال و طهارت و... همه مقدور مکلف است.
قسم دوم: واجب معلق؛ واجبی که انجامش و اتیانش برای مکلف، بر امری غیر مقدور نسبت به این مکلف، متوقف باشد. الان چندین ماه به فصل حج مانده، فردی فوت کرد و ارثش به شما رسید و شما مستطیع شدید و وجوب حج برای شما واجب مطلق شد، حال این حج، جزء معلقها است، چون اتیان حج، برای شما متوقف بر امر غیر مقدور است و آن رسیدن موسم حج است، شما نمیتوانید کاری کنید که الان موسم حج برسد. پس حج، واجب مطلق معلق است. مطلق است چون شرطش آمده و معلق است چون مشروط به غیر مقدور است.
فرق واجب معلق با مشروط: واجب مشروط، وجوبش معلق بود اما واجب معلق، وجوبش فعلی و مطلق است، وجود آن معلق بر شرط غیر مقدور است. مثل حج که برای تحقق آن باید موسم حج فرا برسد.
نکته: نسبت به این تقسیم، اشکالات فراوانی است، مرحوم شیخ و مرحوم آخوند و مرحوم نهاوندی و یک فرد دیگر هم اشکال گرفته است. اشکال مرحوم شیخ این است که معلق مثل مشروط طبق مبنای ما است، از نگاه ما، مشروط، واجبی است که وجوبش مطلق است و وجودش مشروط به شرطی است.
جواب آخوند به شیخ: مبنای شما در واجب مشروط غلط است، در نتیجه واجب مشروط با واجب معلق فرق دارد که در بالا اشاره کردیم.