مهموز اللّام اجوف از باب فَعَلَ يَفْعِلُ «المَجِيئ : آمدن».

ماضى معلوم جاءَ ، مستقبل معلوم يَجِيئ ، امر حاضر جِئْ ، نهى لا يَجِئْ ، اسم فاعل جاءٍ (١) اسم مفعول مَجِيىءٌ.

مهموز الفاء ناقص از باب فَعَلَ يَفْعِلُ «اَتىٰ يَأْتى» چون رَمىٰ يَرْمى و در امر حاضر گوئى ايتِ اصلش اِئْتِ بود ، همزه براى كسره ماقبل قلب بياء شد ، ايتِ شد.

مهموز العين لفيف مفروق از باب فَعَلَ يَفْعِلُ «الوَءْى : وعده كردن» وَاٰى يَاى چون وقىٰ يَقى ، امر حاضر إِإِيٰا اُوَ إى إِيٰا إِينَ چون قِ ، اسم فاعل واءٍ ، اسم مفعول مَوْئِىٌّ.

مهموز الفاء لفيف مقرون از باب فَعَلَ يَفْعِلُ «الأىّ : جاى گرفتن» اَوىٰ

____________________________

(١) جاءٍ در اصل يجبيئ بود خواستيم از يجبيئ صيغه مفرد مذكر اسم فاعل بنا كنيم ياء كه حرف مضارع بود از اوّلش انداختيم الف كه علامت فاعليّت بود ميانه فاء و عين الفعل درآورديم و تنوين كه مُتِمّ اسم بود به آخرش لاحق نموديم جاىِءٌ شد ياء بعد از الف زايده واقع شد بود قلب به همزه كرديم جاءِءٌ شد همزه ثانيه در طرف واقع شده و ماقبلش مكسور بود قلب بياء كرديم جاءِىٌ شد ضمّه بر ياء ثقيل بود انداختيم التقاء ساكنين شد ميانه ياء و تنوين بجهت دفع التقاء ساكنين ياء را انداختيم و تنوين تابع حركه ما قبل خود شد جاءٍ شد و اين قول سيبويه است امّا قول خليل آن است كه بعد از آنكه جاىِءٌ شد نقل مكانى كرديم باين طور كه لام الفعل را بجاى عين الفعل و عين الفعل را بجاى لام الفعل نقل كرديم جاءِىٌ شد و بعد اعلال كرديم مثل اعلال غازٍ جاءٍ شد يعنى آينده است يكمرد غائب الان يا در زمان آينده.

۱۵۲۹۹