عُروشِها قالَ أَنّىٰ يُحيي هـٰذِهِ اللَّـهُ بَعدَ مَوتِها فَأَماتَهُ اللَّـهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَم لَبِثتَ قالَ لَبِثتُ يَومًا أَو بَعضَ يَومٍ قالَ بَل لَبِثتَ مِائَةَ عامٍ فَانظُر إِلىٰ طَعامِكَ وَشَرابِكَ لَم يَتَسَنَّه وَانظُر إِلىٰ حِمارِكَ وَلِنَجعَلَكَ آيَةً لِلنّاسِ وَانظُر إِلَى العِظامِ كَيفَ نُنشِزُها ثُمَّ نَكسوها لَحمًا فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعلَمُ أَنَّ اللَّـهَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ (ارميا يا عُزير از کنار قريه ای گذشت که خراب و ويران شده بود با تعجب گفت خداوند چگونه اين مردگان را زنده می گرداند پس خداوند او را صد سال می ميراند سپس او را زنده کرد و پرسيد چقدر درنگ کرده ای گفت يک روز يا قسمتی از روز را، خدا فرمود بلکه صد سال است که تو در اينجايی نگاه به غذا و نوشيدنی خود کن که از بين نرفته و نگاهی به الاغ خود کن که چگونه از هم متلاشی شده تا قرار دهيم تو را نشانه ای برای مردم (درباره معاد) اکنون به استخوانها نگاه کن که چگونه آنها را برداشته و به آن گوشت می پوشانيم چون اين مطلب برای او روشن شد گفت می دانم که خداوند بر همه چيز توانا و قادر است). (١)
آن شهر ويران شده طبق بسياری از روايات (بيت المقدس) بوده و اين ويرانی به وسيله بخت النصر واقع شده است حضرت عزير يا ارميا عليهالسلام در حاليکه بر الاغ خود سوار بود خوردنی و نوشيدنی به همراه داشت و از کنار آن شهر می گذشت ديد خانه ها ويران شده و اهالی آن از بين رفته و استخوانهای پوسيده آنها در زمين پراکنده شده است آن منظره غمناک اين پيغمبر خدا را به فکر فرو برد و با خود زمزمه کرد که چگونه و چه
__________________
(١) سوره بقره، آيه ٢٥٩.