وجوب عوض و انتصاف که از مصادیق عوض بود، روشن شد. اکنون به فروع مسئله عوض پرداخته میشود. قرار است که خداوند ضرر و زیانی که متوجه عبد شده است را جبران کند. آیا در دنیا باید جبران کند یا در آخرت؟ بهتر بود که این نکته بعد میآمد. چون منوط به چند حکم است. در مسئله را در نظر میگیریم.
۱) در عوض، دوام لازم نیست. این نکته را در آینده مورد بحث میگیرد. مصنف معتقد است که دوام در عوض لازم نیست.
۲) عوض باید در دنیا باشد یا میتواند در آخرت عوض را به عبد دهد؟
این دو مسئله، مسائل اصلی عوض میباشند. غالب اهل عدل از جمله مرحوم خواجه و علامه، معتقدند که خداوند، هم میتواند در قیامت عوض را دهد و هم در دنیا عوض را بدهد. خداوند هم میتواند در دنیا ضرر را جبران کند و هم میتواند در آخرت جبران کند. جبران هم باید به گونهای باشد که متألم (کسی که ضرر دیده) از عوض راضی باشد.
سوال: در انتصاف هم این شرط وجود دارد؟
پاسخ: خیر، در انتصاف به اندازه ضرری که دیده است است.
عوض و انتصاف دارای احکامی مشترک و اختصاصی هستند. اکنون احکام مشترک بررسی میشود.
پس مبنای مصنف و شارح و اکثر عدلیه آن است که عوض میتواند در قیامت و دنیا باشد.
همچنین میتواند مستمر و دائم باشد و میتواند منقطع باشد. خداوند میتواند عوض را مستمرا به بنده بدهد. مثل از الآن شروع به دادن عوض نماید و تا آخرت دنیا استمرار داشته باشد. همچنین میتواند بصورت موردی عوض را به بنده عنایت کند. عوض را در یک مورد عنایت فرماید و دیگر عوض ندهد.
اشکال بر عوض منقطع:
در خصوص دوام عوض مشکلی ندارد. اشکالی که در خصوص عوض منقطع وجود دارد عبارت است از این که اگر عوض دائم نباشد، موجب میشود کسی که عوض را گرفته؛ تا زمانی که عوض را میگیرد، خوشحال باشد. زمانی که عوض قطع شود، غصه دار شود و ألمی به او وارد میشود.
مثل کسی که مستأجر است و خانهای شخصی ندارد. در برههای از زمان خانهای بسیار مناسب پیدا میکند و پس از چند سال مجبور به ترک خانه میشود. در این زمان او غصه دار میشود و ألم به او وارد میشود.
بنابر این، اگر عوض منقطع باشد، مستلزم ألم است و ألم مستلزم عوض است. پس باید عوض ألم، مستمر باشد تا خودش مستلزم ألم نشود و الا این زنجیره ادامه پیدا میکند.
این نکته را تبیین خواهیم کرد.
در ما نحن فیه، سوال آن است که خداوند متعال به چه شکل عوض میدهد؟
مصنف قصد دارد از این نظریه دفاع کند که خداوند میتواند هم به بهشتیان و هم به جهنمیان، عوض دهد. هم بصورت دائم و هم بصورت منقطع، عوض دهد. عوض منقطع به گونهای خواهد بود که مستلزم ألم نباشد.
پاسخ بر اشکال عوض منقطع:
اگر خداوند به صورت دائمی، به اهل بهشت عوض دهد، اشکالی ندارد. اما اگر عوض منقطع باشد، اشکال مذکور مطرح میشود. ایشان از این اشکال چنین پاسخ میدهند.
پاسخ: مصنف دو فرض را مطرح میفرماید.
۱) یا به گونهای عوض میدهد که فرد احساس زیادی نسبت به آن نعمت پیدا نمیکند که قطع آن موجب غم شود. در مرتبهای که فرد وجود دارد، بصورت تدریجی عوض به او داده میشود. در آینده بیان میشود که در عوض لازم نیست صاحب عوض متوجه عوض باشد.
بنابر این، خداوند به گونهای عوض میدهد که افزایش و کاهش، موجب غم نشود.
۲) خداوند، عوض زیادی به شخص میدهد و نعمت را ادامه میدهد اما نه از باب عوض بلکه از باب تفضل. پس دائمی بودن عوض، نسبت به کسی که در بهشت است، لازم نیست. فرضی وجود دارد که اعطای نعمت بصورت منقطع به شخص کند، بدون این که شخص متألم شود.
این صورت نسبت به کسی که در بهشت است. اگر کسی اهل شقاوت و جهنم باشد، صورت طبیعی عوض نسبت به او آن است که عقاب او کاهش پیدا کند.
اشکال: اگر کاهش عقاب بصورت دائمی باشد، اشکالی ندارد اما اگر منقطع باشد، یعنی اکنون عقاب کم شود، پس از چندی عقاب زیاد شود، موجب غم میشود که ألم است و موجب عوض میشود.
پاسخ: دو فرض وجود دارد.
۱) از ابتدا، خداوند به فرد جهنمی تفهیم میکند، مقدار عقابی که کم میشود برای عوض است. در صورتی که فرد بداند این مقدار کاهش عقاب برای عوض است، انتظار دارد که پس از پایان یافتن عوض، عقاب به حالت اول برگردد. در اینصورت غصه دار نمیشود.
۲) به گونهای خداوند با فرد جهنمی تعامل کند که آن فرد متوجه کاهش عذاب نشود. یعنی تخفیف در عقاب به اندازهای کم باشد که با تمام شدن تخفیف، غصهای متوجه فرد نشود.
سوال: فرض دیگری نیز وجود دارد و آن تفضل است.
پاسخ: تفضل را به دلیل قاعدهای بیان نکردند که معتزله قبول دارند اما امامیه قبول ندارند. قاعده وعید را معتزله میپذیرند اما امامیه نمیپذیرند. تمام عدلیه معتقدند که در اصل وعد، تخلف جایز نیست اما نسبت به وعید {وعده بر عذاب} اجماع وجود ندارد. امامیه معتقدند که تخلف در وعید امکان پذیر است. خداوند میتواند به تفضل خود، عقاب را کم نماید. اما معتزله معتقدند که تخلف در وعید، خلاف عدالت است. معتزله معتقدند که در وعد و وعید تخلف جایز نیست اما امامیه معتقد است که تنها در وعد تخلف راه ندارد. زیرا تخلف در وعد، مستلزم ظلم است. اما در وعید تخلف جایز است. خداوند میتواند به تفضل خود، وعید را بردارد.
چون این بحث بر اساس ادبیات معتزله است، مرحوم خواجه متعرض تفضل نمیشود و علامه هم بیان نمیکند. در باب ثواب، تفضل اشکالی ندارد اما در کاهش عقاب، با اصل وعید مخالف است.