درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۵۲: کتاب اللعان ۹: واجبات و مستحبات لعان ۲

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مستحبات لعان: مورد ۵ و ۶

مستحبات لعان

۵) تغلیظ قول: در اینکه مراد از تغلیظ قول چیست، چند احتمال است:

  • یعنی شهادت را ۴ بار تکرار کند.

اشکال: تکرار ۴ بار شهادت که واجب است! چگونه می‌گویید مستحب است؟

پاسخ: تغلیظ، به واسطه سه امر محقق می‌شود:

الف) تغلیظ به قول: ۴ بار شهادت

ب) تغلیظ به زمان: در ادامه خواهد آمد.

ج) تغلیظ به مکان: در ادامه خواهد آمد.

حال چون تغلیظ به واسطه این سه امر است که یکی واجب و دوتای دیگر مستحب اند، به طور کلی تغلیظ را جزو مستحبات قرار داده است.

  • یعنی در لفظ شهادت و غضب و لعن، قسمت‌هایی افزوده شود. یعنی مثلا وقتی نام خداوند را می‌برد، یکسری صفت‌هایی نیز برای خدواند برشمارد. یعنی به جای «اشهد بالله انی من الصادقین» بگوید «أشهد باللّٰه الطالب الغالب المهلك... انی لمن الصادقین»

اشکال شهید ثانی به این احتمال: اضافه کردن این الفاظ به لعان، باعث لطمه به موالات معتبر در لعان می‌شود.

۶) تغلیظ به مکان: یعنی حاکم، لعان بین زوجین را در مکان شریفی قرار دهد. مثلا بین رکن حجر الاسود و مقام ابراهیم لعان را واقع کند. یا مثلا در مدینه، بین قبر پیغمبر و منبر ایشان لعان را واقع کند. (علت این کار‌ها این است که اگر یکی از طرفین دارد دروغ می‌گوید، به خود بیاید و بترسد).

نکته: یکی از مکان‌هایی که به واسطه آن تغلیظ رخ می‌دهد، مسجد است. البته در مسجد ممکن است در چند مورد اشکال شود:

زن حائض: زن می‌تواند در باب مسجد بایستد و حاکم نزد او بیاید و لعان را انجام دهد.

کافر ذمی (مسیحی و یهودی): اگر هم یکی از طرفین کافر ذمی بود، در بیعة (محل عبادت یهود) و یا کنیسة (محل عبادت نصاری) خودشان لعان را انجام دهند.

بت پرست: نمی‌توان در بتکده آن‌ها رفت و لعان را انجام داد. چون رعایت اعتقادات آن‌ها جایز نیست.

۴

تطبیق مستحبات لعان: مورد ۵ و ۶

﴿ و (مورد ۵ از مستحبات:) أن يغلّظ بالقول (عطف بر ان یجلس) (حاکم دستور به تغلیظ به قول بدهد) ﴾ و (احتمال اول:) هو تكرار الشهادات أربع مرّات، وهو واجب (اشکال: تغلیظ به قول که واجب است! چرا در ضمن مستحبات بیان کردید؟)، لكنّه أطلق الاستحباب نظراً إلى التغليظ بمجموع الاُمور الثلاثة (تغلیظ به قول و زمان و مکان) من حيث هو مجموع. وبما قرّرناه صرّح في التحرير (متن تحریر: يجوز التغليظ بالمكان بأن يلاعن الحاكم بينهما إن كان بمكّة بين الركن و المقام و في المدينة بين القبر و المنبر و إن كان بيت المقدّس ففي المسجد عند الصخرة و إن كان في غير ذلك ففي الجامع و بالزمان بإيقاعه بعد العصر و باجتماع الناس و بالقول و هو تكرار الشهادات أربع مرّات و هو شرط في اللعان و الزمان و المكان و الاجتماع ليست شروطا و لا واجبة.)

و (احتمال دوم:) أمّا حمله على زيادة لفظ في الشهادة أو الغضب على نحو ما يُذكر في اليمين المطلقة، ك‍ «أشهد باللّٰه الطالب الغالب المهلك...» ونحو ذلك، فإنّه (تفسیر دوم برای تغلیظ به قول) وإن كان ممكناً لو نُصّ عليه، إلّا أنّه يشكل بإخلاله بالموالاة المعتبرة في اللفظ (این اضافه کردن عبارات، به موالات معتبر در لعان لطمه می‌زند) المنصوص مع عدم الإذن في تخلّل المذكور بالخصوص.

﴿ و (مورد ۶ از مستحبات:) المكان (عطف بر قول) ﴾ بأن يلاعِنَ بينهما في موضع شريف ﴿ كبين الركن ﴾ الذي فيه الحجر الأسود ﴿ والمقام ﴾ مقام إبراهيم ـ على نبيّنا وآله وعليه‌السلام ـ وهو المسمّى بالحطيم (بین رکن و مقام را حطیم گویند) ﴿ بمكّة، وفي الروضة ﴾ وهي ما بين القبر الشريف والمنبر ﴿ بالمدينة، وتحت الصخرة في ﴾ المسجد ﴿ الأقصى وفي المساجد بالأمصار ﴾ ـ غير ما ذُكر ـ عند المنبر ﴿ أو المشاهد الشريفة ﴾ للأئمّة أو الأنبياء عليهم‌السلام إن اتّفق. ولو كانت المرأة حائضاً (زن حائض نمی‌تواند وارد مسجد شود! چه کند؟) فبباب المسجد (دم درب مسجد بایستد) فيخرج الحاكم إليها أو يبعث نائباً، أو كانا ذمّيّين فبيعة (محل عبادت یهودی‌ها) أو كنيسة (محل عبادت مسیحی‌ها)، أو مجوسيّين فبيت نار (آتشکده)، لا بيت صنم لوثنيّ؛ إذ لا حرمة له (اگر زوجین بت پرست بودند، لازم نیست که برویم و در محل عبادت آن‌ها لعان را انجام دهیم)، واعتقادهم غير مرعيّ (لازم نیست انسان اعتقاد بت پرستان را رعایت کند).

۵

آثار و احکام لعان

آثار و احکام لعان

مقدمه: وقتی مرد لعان را در ابتدا انجام می‌دهد، حد قذف از او ساقط می‌شود، حد زنا بر زن ثابت می‌شود. حال وقتی بعد از مرد، زن لعان کند، ولی اگر زن اقرار به زنا کرد یا از لعان نکول کرد (گفت من لعان نمی‌کنم) حد زنا می‌خورد. ولی اگر لعان کرد، حد زنا از او ساقط می‌شود.

حال بعد از اینکه لعان توسط زوجین انجام شد، چهار حکم بر لعان زوجین، تعلق می‌گیرد:

۱) سقوط حدین از زوجین

۲) زوال فراش (دیگر این دو نفر زن و شهور نیستند)

۳) نفی ولد از رجل (اگر لعان برای نفی ولد باشد)

۴) حرمت ابدی (ایزوجین تا آخر عمر حق ازدواج با یکدیگر ندارند)

نکته۱: حکم ۱ و ۲ و ۴ در تمامی لعان‌ها ثابت است.

نکته۲: لعان تنها در صورتی موجب سقوط حد می‌شود که مجموع آن ادا شود (یعنی ۴ شهادت + لعن). لذا اگر مثلا ۴ شهادت را گفت ولی لعن نکرد، حد از او ساقط نمی‌شود.

نکته۳: احکام ۴ گانه‌ای که بیان شد در صورتی است که مرد و زن به طور کامل لعان را انجام دهند. اگر مرد لعان کند و زن لعان نکند، دیگر ۴ مورد محقق نمی‌شود.

سؤال: اگر زوج، خود را تکذیب کند، تکلیف این احکام ۴ گانه چه می‌شود؟

پاسخ: در چند مقطع باید بررسی شود:

مقطع اول: اگر تکذیب، در اثناء لعان خود مرد بود (مثلا مرد ۴ شهادت را گفت ولی حاکم قبل از اینکه لعن را بگوید، او را نصیحت کرد و انذار داد. همین سبب شد که مرد لعن را بیان نکند): حد قذف بر مرد واجب می‌شود و هیچ کدام از احکام لعان بار نمی‌شود.

مقطع دوم: اگر تکذیب، بعد از لعان خود مرد، و قبل از لعان زن بود: بحث آن خواهد آمد

۶

تطبیق آثار و احکام لعان

﴿ وإذا لاعَنَ الرجل سقط عنه الحدّ (حد قذف از مرد ساقط می‌شود) ووجب (حد زنا) على المرأة ﴾ لأنّ لعانه (مرد) حجّة كالبيّنة ﴿ فإذا أقرّت ﴾ بالزنا ﴿ أو ﴾ لم تقرّ ولكن ﴿ نكلت ﴾ عن اللعان (اگر زن بعد از لعان مرد اقرار به زنا کرد و یا از لعان کردسرباز زد) ﴿ وجب ﴾ عليها ﴿ الحدّ (حد زنا) وإن لاعنت (اگر زن هم لعان کرد) سقط ﴾ عنها.

﴿ ويتعلّق بلعانهما ﴾ معاً ﴿ أحكام أربعة ﴾ في الجملة، لا في كلّ لعان (چون حکم سوم مربوط به لعانی است که برای نفی ولد است) ﴿ (حکم۱:) سقوط الحدّين عنهما، و (حکم۲:) زوال الفراش (زوال زوجیت) ﴾ وهذان ثابتان في كلّ لعان (چه لعان برا قذف باشد و چه برا نفی ولد) ﴿ و (حکم ۳:) نفي الولد عن الرجل ﴾ لا عن المرأة إن كان اللعان لنفيه ﴿ و (حکم۴:) التحريم المؤبّد ﴾ وهو ثابت مطلقاً (چه لعان برای تفی ولد باشد و چه لعان برای نفی حد قذف باشد) كالأوّلين. و لا يُنتفى عنه الحدّ إلّابمجموع لعانه، وكذا المرأة. (حد قذف از مرد و حد زنا از زن در صورتی برداشته می‌شود که لعان به طور کامل انجام شود) ولا تثبت الأحكام أجمع إلّابمجموع لعانهما (احکام ۴ گانه در صورتی می‌آید که لعان هر دو طرف به طور کامل انجام شود).

﴿ و ﴾ على هذا ﴿ لو أكذب نفسه في أثناء اللعان وجب عليه حدّ القذف (اگر مرد، در اثناء لعان خود، حرف خود را تکذیب کرد، حد قذف بر او ثابت می‌شود) ﴾ ولم يثبت شيء من الأحكام.

۷

تکذیب لعان توسط زوج

مقطع دوم: اگر مرد بعد از تمام شدن لعان خود و قبل از شروع لعان زن، خود را تکذیب کند و از حرف خود برگردد: نسبت به حد قذف زوج دو نظر مطرح است:

الف) حد قذف برای مرد واجب نیست: زیرا به واسطه لعان حد قذف ساقط شده ولی بعد از تکذیب، دیگر برای برگشتن حد قذف، دلیلی نداریم. (تکذیب مرد هم قذف جدیدی نیست)

ب) حد قذف بر مرد واجب است: مرد در صیغه لعان، قذف سابق بر لعان را تاکید کرد. یعنی قبل از لعان نسبت زنا به زوجة داد و بعد در لعان گفت: اشهد بالله انی لمن الصادقین! این یعنی دوباره نسبت زنا را به زوجة داده است. سقوط حد به واسطه لعان وقتی است که بدانیم مرد راست می‌گوید و یا لا اقل صدق و کذب او بر ما پوشیده بماند. ولی در ما نحن فیه که می‌دانیم مرد دارد دروغ می‌گوید، دیگر حد قذف بداشته نمی‌شود.

مقطع سوم: اگر تکذیب مرد، بعد از لعان خود و زوجة اش باشد: همان دو قول بالا در اینجا نیز مطرح می‌شود.

نظر شهید ثانی: در مقطع دوم و سوم، اقوی این است که بگوییم حد قذف ثابت است. به همان دلیلی که در قول دوم گذشت و روایتی نیز در این مساله داریم.

۸

تطبیق تکذیب لعان توسط زوج

﴿ و ﴾ (مقطع دوم:) لو أكذب نفسه ﴿ بعد لعانه ﴾ وقبل لعانها (اگر زوج، بعد از لعان خود و قبل از لعان زن، خود را تکذیب کرد) ففي وجوب الحدّ عليه (زوج) ﴿ قولان ﴾ منشؤهما: (دلیل عدم وجوب حد:) من سقوط الحدّ عنه بلعانه (وقتی مرد لعان کرد، حد قذف از او ساقط شده است) ولم يتجدّد منه قذف بعده (بعد از لعان هم قذفی نکرد تا حد قذف دوباره برای او ثابت شود) فلا وجه لوجوبه (حد)، و (دلیل وجوب حد:) من أنّه قد أكّد القذف السابق باللعان لتكراره (زوج) إيّاه (قذف) فيه (لعان)، والسقوط إنّما يكون مع علم صدقه أو اشتباه حاله (سقوط حد زنا در صورتی است که یا ما علم داشته باشیم به صدق مرد و یا حداقل صدق یا کذب او برای ما معلوم نباشد)، واعترافه بكذبه ينفيهما (ولی وقتی مرد دیگر به کذب خود اعتراف کرد دیگر نفی می‌کند علم و یا اشتباه حال را)، فيكون لعانه قذفاً محضاً، فكيف يكون مسقطاً (چه طور لعانی که قذف است می‌خواهد مسقط قذف باشد؟)؟

﴿ و (مقطع سوم:) كذا ﴾ القولان لو أكذب نفسه ﴿ بعد لعانهما ﴾ (اگر بعد از لعان خود و زوجة اش تکذیب کرد:) لعين ما ذُكر في الجانبين (همان چیزی که در مقطع دوم گفته شد که دو قول بود). و (نظر شهید ثانی:) الأقوى ثبوته فيهما (چه قبل از لعان زوجة و چه بعد از لعان هردو)؛ لما ذُكر (دلیل قول دوم)، ولرواية محمّد بن الفضيل عن الكاظم عليه‌السلام: «أنّه سأله عن رجل لاعن امرأته وانتفى من ولدها ثمّ أكذب نفسه هل يردّ عليه ولدها؟ قال: إذا أكذب نفسه جُلد الحدّ (حد قذف) ورُدّ عليه ابنه، ولا ترجع إليه امرأته أبداً» (پس معلوم می‌شود تکذیب بعد از لعان فایده‌ای ندارد چون حد قذف را خورد).

مع التعذّر فيجتزئ بمقدورهما منه ، فإن تعذّر تلفّظهما بالعربيّة أصلاً أجزأ غيرُها من اللغات من غير ترجيح ﴿ فيفتقر الحاكم إلى مترجمين عدلين يلقيان عليهما الصيغة بما يحسنانه من اللغة ﴿ إن لم يعرف الحاكم ﴿ تلك اللغة وإلّا باشرها بنفسه. ولا يكفي أقلّ من عدلين حيث يفتقر إلى الترجمة ، ولا يحتاج إلى الأزيد.

﴿ وتجب البدءة من الرجل ﴿ بالشهادة ، ثمّ اللعن كما ذُكر ﴿ وفي المرأة بالشهادة ثمّ الغضب وكما يجب الترتيب المذكور تجب الموالاة بين كلماتهما (١) فلو تراخى بما يعدّ فصلاً أو تكلّم خلالَه بغيره بطل.

﴿ ويستحبّ أن يجلس الحاكم مستدبرَ القبلة ليكون وجههما إليها. ﴿ وأن يقف الرجل عن يمينه والمرأة عن يمين الرجل وأن يحضر من الناس ﴿ من يسمع (٢) اللعان ولو أربعة ، عددَ شهود الزنا ﴿ وأن يعظه الحاكم قبل كلمة اللعنة ويخوّفه اللّٰه تعالى ويقول له : إنّ عذاب الآخرة أشدّ من عذاب الدنيا ، ويقرأ عليه (إِنَّ اَلَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اَللّٰهِ وَأَيْمٰانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً ...) الآية (٣) وإنّ لعنه لنفسه يوجب اللعنة إن كان كاذباً ، ونحو ذلك ﴿ ويعظها قبل كلمة الغضب بنحو ذلك.

﴿ وأن يغلّظ بالقول وهو تكرار الشهادات أربع مرّات ، وهو واجب ، لكنّه أطلق الاستحباب نظراً إلى (٤) التغليظ بمجموع الاُمور الثلاثة من حيث هو

__________________

(١) في (ف) و (ش) ونسخة بدل (ع) : كلماتها.

(٢) في (ر) : يستمع.

(٣) آل عمران : ٧٧.

(٤) في (ش) زيادة : أنّ.

مجموع. وبما قرّرناه صرّح في التحرير (٢).

وأمّا حمله على زيادة لفظ في الشهادة أو الغضب على نحو ما يُذكر في اليمين المطلقة ، ك‍ «أشهد باللّٰه الطالب الغالب المهلك ...» ونحو ذلك ، فإنّه وإن كان ممكناً لو نُصّ عليه ، إلّا أنّه يشكل بإخلاله بالموالاة المعتبرة في اللفظ المنصوص مع عدم الإذن في تخلّل المذكور بالخصوص.

﴿ والمكان بأن يلاعِنَ بينهما في موضع شريف ﴿ كبين الركن الذي فيه الحجر الأسود ﴿ والمقام مقام إبراهيم ـ على نبيّنا وآله وعليه‌السلام ـ وهو المسمّى بالحطيم ﴿ بمكّة ، وفي الروضة وهي ما بين القبر الشريف والمنبر ﴿ بالمدينة ، وتحت الصخرة في المسجد ﴿ الأقصى (٣) وفي المساجد بالأمصار ـ غير ما ذُكر ـ عند المنبر ﴿ أو المشاهد الشريفة للأئمّة أو (٤) الأنبياء عليهم‌السلام إن اتّفق. ولو كانت المرأة حائضاً فبباب المسجد فيخرج الحاكم إليها أو يبعث نائباً ، أو كانا ذمّيّين فبيعة أو كنيسة ، أو مجوسيّين (٥) فبيت نار ، لا بيت صنم (٦) لوثنيّ؛ إذ لا حرمة له ، واعتقادهم (٧) غير مرعيّ.

﴿ وإذا لاعَنَ الرجل سقط عنه الحدّ ووجب على المرأة لأنّ لعانه حجّة كالبيّنة ﴿ فإذا أقرّت بالزنا ﴿ أو لم تقرّ ولكن ﴿ نكلت عن اللعان

__________________

(١) التحرير ٤ : ١٣٤ ، الرقم ٥٥١٥.

(٢) في (ف) زيادة : وهو بيت المقدس ، أطلق اللّٰه عليه الأقصى بالإضافة إلى المسجد الحرام.

(٣) في (ر) بدل «أو» : و.

(٤) في (ع) : مجوسين.

(٥) في (ش) : فبيت النار لا بيت الصنم.

(٦) في متن (ع) : اعتقاده ، وفي نسخة بدله ما أثبتناه.

﴿ وجب عليها ﴿ الحدّ وإن لاعنت سقط عنها.

﴿ ويتعلّق بلعانهما معاً ﴿ أحكام أربعة في الجملة ، لا في كلّ لعان ﴿ سقوط الحدّين عنهما ، وزوال الفراش وهذان ثابتان في كلّ لعان ﴿ ونفي الولد عن الرجل لا عن المرأة إن كان اللعان لنفيه ﴿ والتحريم المؤبّد وهو ثابت مطلقاً كالأوّلين. ولا يُنتفى عنه الحدّ إلّابمجموع لعانه ، وكذا المرأة. ولا تثبت الأحكام أجمع إلّابمجموع لعانهما.

﴿ و على هذا ﴿ لو أكذب نفسه في أثناء اللعان وجب عليه حدّ القذف ولم يثبت شيء من الأحكام.

﴿ و لو أكذب نفسه ﴿ بعد لعانه وقبل لعانها ففي وجوب الحدّ عليه ﴿ قولان (١) منشؤهما : من سقوط الحدّ عنه بلعانه ولم يتجدّد منه قذف بعده فلا وجه لوجوبه ، ومن أنّه قد أكّد القذف السابق باللعان لتكراره إيّاه فيه ، والسقوط إنّما يكون مع علم صدقه أو اشتباه حاله ، واعترافه بكذبه ينفيهما ، فيكون لعانه قذفاً محضاً ، فكيف يكون مسقطاً؟

﴿ وكذا القولان (٢) لو أكذب نفسه ﴿ بعد لعانهما لعين ما ذُكر في الجانبين.

__________________

(١) لم نعثر عليهما بالتفصيل المذكور من كون إكذاب الزوج بعد لعانه وقبل لعان الزوجة ، اُنظر المصادر المذكورة في الهامش التالي.

(٢) القول بسقوط الحدّ للشيخ في النهاية : ٥٢١ ، والمحقّق في الشرائع ٣ : ١٠٠ ، والعلّامة في الإرشاد ٢ : ٦٢ ، والتحرير ٤ : ١٣٥ ، الرقم ٥٥١٨. والقول بالثبوت للمفيد في المقنعة : ٥٤٢ ، والعلّامة في القواعد ٣ : ١٩١ ، وقوّاه ولده في الإيضاح ٣ : ٤٥٣.

والأقوى ثبوته فيهما؛ لما ذُكر ، ولرواية محمّد بن الفضيل (١) عن الكاظم عليه‌السلام : «أنّه سأله عن رجل لاعن امرأته وانتفى من ولدها ثمّ أكذب نفسه هل يردّ عليه ولدها (٢)؟ قال : إذا أكذب نفسه جُلد الحدّ ورُدّ عليه ابنه ، ولا ترجع إليه امرأته أبداً» (٣).

﴿ لكن لو كان رجوعه بعد لعانهما ﴿ لا يعود الحِلّ للرواية ، وللحكم بالتحريم شرعاً ، واعترافه لا يصلح لإزالته. ﴿ ولا يرث الولد لما ذُكر ﴿ وإن ورثه الولد لأنّ اعترافه إقرار في حقّ نفسه بإرثه منه ، ودعوى ولادته قد انتفت شرعاً ، فيثبت إقراره على نفسه ولا تثبت دعواه على غيره. وكذا لا يرث الولدُ أقرباءَ الأب ولا يرثونه إلّامع تصديقهم على نسبه في قول (٤) لأنّ الإقرار لا يتعدّى المقرّ.

﴿ ولو أكذبت المرأة ﴿ نفسها بعد لعانها فكذلك لا يعود الفراش ولا يزول التحريم ﴿ ولا حدّ عليها بمجرّد إكذابها نفسها؛ لأنّه إقرار بالزنا وهو لا يثبت ﴿ إلّاأن تقرّ أربعاً ـ كما سيأتي إن شاء اللّٰه تعالى ـ فإذا أقرّت أربعاً حُدّت ﴿ على خلاف في ذلك ، منشؤه ما ذكرناه : من أنّ الإقرار بالزنا أربعاً من الكامل الحرّ المختار يثبت حدّه ، ومن سقوطه بلعانهما؛ لقوله تعالى : (وَيَدْرَؤُا عَنْهَا اَلْعَذٰابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهٰادٰاتٍ بِاللّٰهِ) الآية (٥) فلا يعود.

__________________

(١) في (ع) و (ف) : الفضل.

(٢) كذا في النسخ ، وفي الوسائل والتهذيبين : ولده.

(٣) الوسائل ١٥ : ٦٠١ ، الباب ٦ من أبواب اللعان ، الحديث ٦.

(٤) قال العلّامة في القواعد ٣ : ٣٨٢ : ولو قيل يرثهم إن اعترفوا به وكذّبوا الأب في اللعان ويرثونه كان وجهاً.

(٥) النور : ٨.