درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۵۳: کتاب اللعان ۱۰: آثار لعان ۱

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

تکذیب لعان توسط زوج

مقدمه

بحث در این بود که اگر زوج، لعان خود را تکذیب کند، حکم چیست؟ این بحث باید در سه مقطع بررسی شود:

مقطع اول: زوج، در وسط لعان خود، تکذیب می‌کند.

مقطع دوم: زوج، بعد از لعان خود و قبل از لعان زوجة تکذیب می‌کند.

مقطع سوم: زوج، بعد از لعان خود و زوجة تکذیب می‌کند.

در مورد مقطع دوم و سوم، فرمودند که دو قول است:

  • حد قذف ساقط است.
  • حد قذف ساقط نیست.

نظر شهید ثانی: در مورد دوم و سوم، حد قذف ثابت است. به همان دلیلی که در قول قائلین به ثبوت حد گذشت. همچنین شهید ثانی برای اثبات مدعایشان به روایتی استناد کردند که حرف ایشان را تایید می‌کرد.

بحث جدید

شهید ثانی می‌فرمایند: اینکه ما گفتیم «حد قذف برای زوج در مقطع سوم ثابت است» به این معنا نیست که حلیت زوجة برای زوج نیز بر می‌گردد. یعنی آثار لعان هر دو کاملا از بین نمی‌رود. به عبارت دیگر؛ فراش از بین رفته دیگر بر نمی‌گردد. به دو دلیل:

الف) به خاطر روایتی که ذکر شد «... ولا ترجع إليه امرأته أبداً»

ب) بعد از لعان زوجین، حکم به تحریم شرعی شد. یعنی شارع زوجیت را منتفی کرد. حال اقرار مرد به کذب خود، باعث برگشتن این تحریم نمی‌شود.

نکته۱: با توجه به مطلب فوق، اگر ولد بمیرد، زوج از او ارث نمی‌برد. ولی ولد از زوج ارث می‌برد (اگر زوج خود را تکذیب کند) زیرا «اقرار العقلاء علی انفسهم جائز».

نکته۲: ولد، از اقرباء دیگر (عمو و پدربزرگ و...) ارث نمی‌برد (از پدر هم فقط چون اقرار کرده بود ارث می‌برد) همچنین اقرباء دیگر هم از ولد ارث نمی‌برند زیرا اقرار زوج، فقط در مورد و بر علیه خودش نافذ است و برای غیر نافذ نیست. مگر اینکه اقرباء نسبت ولد را تصدیق کنند.

۴

تطبیق تکذیب لعان توسط زوج

﴿ لكن ﴾ لو كان رجوعه بعد لعانهما (اگر رجوع زوج، بعد از لعان زوجین باشد) ﴿ لا يعود الحِلّ (زوجیت و حلیت و فراش بر نمی‌گردد)(دلیل اول:) للرواية، و (دیلی دوم:) للحكم بالتحريم شرعاً (بعد از لعان طرفین، حکم به تحریم شرعی کردیم!)، واعترافه لا يصلح لإزالته (اعتراف زوجه نمی‌تواند تحریم شرعی را از بین ببرد). (آیا در صورت تکذیب و رجوع زوج، ولد و زوج، از یکدیگر ارث می‌برند؟) ﴿ ولا يرث الولدَ (زوج از ولد ارث نمی‌برد) ﴾ لما ذُكر (پدر بودن زوج با این اعتراف ثابت نمی‌شود) ﴿ وإن ورثه الولد (اگرچه که ولد از زوج ارث می‌برد) ﴾ لأنّ اعترافه (زوج) إقرار في حقّ نفسه (زوج) بإرثه (ولد) منه (زوج) (در واقع زوج دارد با این تکذیب، اعتراف میکند بر ضد و علیه خودش که ولد از او ارث ببرد) (اشکال استاد: اینجا هم شاید بتوان گفت که ولد هم نمی‌تواند ارث ببرد! زیرا این اقرار و تکذیب زوج، اگر باعث شود که ولد ارث ببرد، این اقرار به ضرر سایر ورثه نیز هست و لذا اقرار العقلاء علی غیره است که نافذ نیست)، ودعوى ولادته قد انتفت شرعاً (ادعای ولادت این ولد از زوجین، شرعا منتفی شده است)، فيثبت إقراره على نفسه ولا تثبت دعواه على غيره (یعنی ادعای زوج در مورد ولد و سایر افراد نافذ نیست). وكذا لا يرث الولدُ أقرباءَ الأب (ولد، از اقرباء زوج ارث نمی‌برد) ولا يرثونه (اقرباء زوج نیز از این ولد ارث نمی‌برند) إلّامع تصديقهم على نسبه في قول (مگر اینکه اقرباء زوج، تصدیق بکنند به ونسب این ولد) لأنّ (دلیل برای لا یرث و لا یرثونه) الإقرار لا يتعدّى المقرّ.

۵

تکذیب زوجة

سؤال: تا به حال بحث از تکذیب زوج بود. حالا اگر زوجة خود را تکذیب کند، تکلیف چیست؟

پاسخ: اگر زوجة بعد از لعان زوج و بعد از لعان خود، لعان خود را تکذیب کرد:

اولا: فراش و زوجیت دیگر بر نمی‌گردد.

ثانیا: حرمت ابدی زوجین نسبت به یکدیگر بر نمی‌گردد.

ثالثا: حد زنا بر زن ثابت نمی‌شود. زیرا تکذیب این زن مثل اقرار به زناست و اقرار به زنا باید ۴ بار صورت بگیرد تا حد زنا صورت پذیرد.

سؤال۲: اگر زن ۴ بار به زنا اقرار کرد حکم چیست؟ (یعنی بعد از لعان، چهار بار خود را تکذیب کرد و اقرار به زنا کرد)

پاسخ: در اینجا دو قول مطرح است:

۱) حد زنا ثابت می‌شود: زیرا اقرار به زنا با تمامی شرایطش تحقق یافته است.

۲) حد زنا ثابت نمی‌شود: چون حد زنا با لعان زوجین منتفی شد، دیگر این حد بازگشت نمی‌کند.

۶

نسبت زنا به زوجة و رجل معین

مقدمه: آنچه تا به حال بیان شد، در مورد قذف زوج نسبت به زوجة بود. یعنی فقط زوج، نسبت زنا را فقط به خود زوجة می‌داد. یعنی فقط می‌گفت زوجة من زانیة است ولی دیگر بیان نمی‌کرد که زانی کیست.

بیان مطلب: حال اگر زوج، نسبت زنا داد به زوجة اش با مرد معینی، زوج باید دو حد قذف بخورد (قذف زوجة و قذف رجل معین). حال اگر زوج، لعان کرد، حد قذف زوجة از گردن او ساقط می‌شود اما حد قذف رجل معین همچنان بر جای خود باقی است (مگر اینکه برای اثبات زنای رجل معین نیز اقامه بینه کند).

نکته: رجل معین می‌تواند زوج را عفو کند و در این صورت حد قذف از زوج ساقط می‌شود. زیرا حد قذف، حق شارع نیست که قابل اسقاط نباشد. بلکه این حق رجل معین است.

نکته۱: اگر رجل معین (مقذوف) اعتراف به زنا کند، حد قذف از زوج برداشته می‌شود.

نکته۲: اگر زوجة اعتراف به زنا کند، ولد از زوج منتفی نمی‌شود. زیرا این اقرار در حق غیر است (این اعتراف زوجة، اعترافی است که بر علیه و به ضرر ولد است)

سؤال: اگر زوجة اعتراف به زنا کند و زوج هم لعان کند، نفی ولد صورت می‌گیرد یا خیر؟

پاسخ: دو قول است:

  • بله_ به واسطه لعان، نفی ولد صورت می‌گیرد. به دلیل عمومیت ادله لعان برای نفی ولد.
  • خیر_ به واسطه لعان، نفی ولد صورت نمی‌گیرد. زیرا اصلا در ما نحن فیه لعان قابل تصویر نیست. چون زوجة نمی‌تواند شهادت بدهد که زوج از کاذبین است. (زوجة در لعان باید بگوید «اشهد بالله انه لمن الکاذبین» ولی در اینجا نمی‌تواند این را بگوید چون خودش اعتراف به زنا کرده است). بله! اگر زوجة، زوج را در اصل زنا تصدیق کند، ولی بگوید: من نسبت به اینکه این ولد از زوج نیست، او را تصدیق نمی‌کنم.
۷

تطبیق تکذیب زوجة

﴿ ولو أكذبت ﴾ المرأة ﴿ نفسها بعد لعانها (اگر زن خود را بعد از لعانش تکذیب کند) فكذلك ﴾ لا يعود الفراش ولا يزول التحريم (نه فراش بر می‌گردد و نه حرمت ابدی برداشته می‌شود) ﴿ ولا حدّ عليها ﴾ بمجرّد إكذابها نفسها (به مجرد اینکه زوجة، خود را تکذیب کرده است، حد زنا برای او ثابت نمی‌شود)؛ لأنّه (تکذیب) إقرار بالزنا وهو لا يثبت ﴿ إلّاأن تقرّ أربعاً ﴾ (اقرار به زنا با یکبار اقرار ثابت نمی‌شود. باید ۴ بار اقرار کند تا ثابت شود) ـ كما سيأتي إن شاء اللّٰه تعالى ـ فإذا أقرّت أربعاً حُدّت ﴿ على خلاف ﴾ في ذلك، منشؤه ما ذكرناه: (دلیل اثبات حد زنا:) من أنّ الإقرار بالزنا أربعاً من الكامل (عاقل و بالغ) الحرّ المختار يثبت حدّه، و (دلیل عدم اثبات حد زنا:) من سقوطه بلعانهما؛ لقوله تعالى: (وَيَدْرَؤُا عَنْهَا اَلْعَذٰابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهٰادٰاتٍ بِاللّٰهِ) الآية فلا يعود.

۸

تطبیق نسبت زنا به زوجة و رجل معین

﴿ ولو قذفها ﴾ الزوج (اگر زوج، زوجة را قذف کند) ﴿ برجل ﴾ معيّن (یعنی این بار فقط زنا را به زوجة تنها نسبت نمی‌دهد. بلکه میگوید توی زوجة با فلان شخص مرتکب زنا شدی) ﴿ وجب عليه حدّان ﴾ أحدهما لها (زوجة)، والآخر للرجل؛ لأنّه قذفٌ لاثنين ﴿ وله (زوج) إسقاط حدّها * باللعان (زوج می‌تواند به واسطه لعان، حد قذف زوجة را از خود مرتفع کند) ﴾ دون حدّ الرجل (ولی حد قذف رجل معین همچنان بر جای خود باقی است).

﴿ ولو أقام بيّنة ﴾ بذلك ﴿ سقط الحدّان (اگر برای زنای رجل معین، بینه بیاورد، هر دو حد قذف از بین می‌رود) ﴾ كما يسقط حدّ كلّ قذف بإقامة البيّنة بالفعل (متعلق به اقامة بینه) المقذوف به (حد هر قذفی با اقامه بینه از بین میرود)، وكذا يسقط الحدّ لو عفى مستحقّه (اگر مستحق حق _رجل معین_ از زوج بگذرد و او را عفو کند) أو صدّق على الفعل (اگر رجل معین، زوج را تصدیق کند و بگوید من زنا کردم)، لكن إن كانت هي المصدّقة (اگر زوجة تصدیق کند که زنا انجام شده است) وهناك نسب (یعنی ولدی از این زوجة متولد شده باشد) لم ينتفِ بتصديقها (با صرف تصدیق زوجة نسبت به زنا، ولد منتفی نمی‌شود)؛ لأنّه إقرار في حقّ الغير (زوجه دارد به این اقرار به ضرر غیر که همان ولد است اقرار می‌کند).

وهل له أن يلاعن لنفيه (حال که زن تصدیق کرده است، مرد می‌تواند برای نفی ولد لعان کند؟)؟ قولان (می‌تواند لعان کند برای نفی ولد زیرا:) من عموم ثبوته (لعان) لنفي الولد، و (نمی‌تواند لعان کند برای نفی ولد:) كونه (لعان) غير متصوّر هنا؛ إذ لا يمكن الزوجة أن تشهد باللّٰه أنّه لمن الكاذبين بعد تصديقها إيّاه (وقتی خود زوجة اقرار و اعتراف به زنا کرده است، چگونه می‌خواهد شهادت بدهد به کذب زوج؟!). نعم، لو صادقته على أصل الزنا (اگر زوجة زوج را در اصل زنا تصدیق کند)، دون كون الولد منه (ولی دیگر زوج را در ولد تصدیق نمی‌کند) توجّه اللعان منها (زوجة)؛ لإمكان شهادتها بكذبه في نفيه وإن ثبت زناها.

۹

فوت زوجة بعد از قذف زوج

نکته: اگر زوج، زوجة را قذف کند و بعد از آن زوجة از دنیا برود، لعان هر دو ساقط است. زیرا لعان هر دو معنا ندارد. حال زوج از زوجة ارث می‌برد زیرا زوجیت همچنان باقی است و منتفی نشده است.

سؤال۱: تکلیف قذفی که زوج مرتکب شده است چیست؟

پاسخ: حد قذف برای زوج ثابت است، به شرط مطالبه ورثه زوجة. البته زوج می‌تواند برای اسقاط این حد قذف، لعان انجام بدهد. زیرا برای لعان زوج، حضور زوجة شرط نیست. عموم آیه نیز با این مطلب سازگار است. ضمن اینکه بیان شد که لعان زوج دو اثر دارد:

۱) اسقاط حد قذف از زوج.

۲) اثبات حد زنا برای زوجة.

مورد دوم منتفی است زیرا زوجة از دنیا رفته است ولی اثر اول بر جای خود باقی است.

سؤال۲: اگر زوج بعد از مرگ زوجة لعان انجام دهد، از زوجة ارث می‌برد؟

پاسخ: بله_ ارث می‌برد. زیرا با لعان زوج به تنهایی (بدون لعان زوجة) زوجیت منتفی نمی‌شود. (انتفاء زوجیت اثر لعان طرفین بود و نه اثر لعان یک طرف). مگر به خاطر دو روایت با مشکل مواجه شویم.

۱۰

تطبیق فوت زوجة بعد از قذف زوج

﴿ ولو قذفها فماتت (اگر زوج، زوجة را قذف کند و زوجة از دنیا برود) قبل اللعان سقط اللعان (لعان هر دو منتفی است) ﴾ لتعذّره بموتها (لعان طرفینی به واسطه مرگ زوجة ممکن نیست) ﴿ وورثها ﴾ لبقاء الزوجيّة (زوج، از زوجة ارث می‌برد زیرا هنوز زوجیت برقرار است) ﴿ وعليه الحدّ للوارث (وارثان زوجة می‌توانند مطالبه حد قذف کنند برای زوج) ﴾ بسبب القذف؛ لعدم تقدّم مسقطه (چون چیزی باعث اسقاط این حد قذف نشده است) ﴿ وله أن يلاعن لسقوطه (زوجی می‌تواند به تنهایی لعان کند تا حد را ساقط کند) ﴾ وإن لم يكن بحضور الوارث (حتی اگر وارثین حاضر نباشند)؛ لأنّه (دلیل اول:) إمّا شهادات أو أيمان، وكلاهما لا يتوقّف على حياة المشهود عليه والمحلوف لأجله، و (دلیلی دوم:) لعموم الآية. و (دلیل سوم:) قد تقدّم: أنّ لعانه يُسقط عنه الحدّ ويوجب الحدّ عليها، ولعانهما يوجب الأحكام الأربعة فإذا انتفى الثاني بموتها بقي الأوّل خاصّة، فيسقط الحدّ ﴿ ولا ينتفي الإرث بلعانه بعد الموت (با لعان بعد از مرگ که توسط زوج انجام می‌شود، ارث زوجة از زوج منتفی نمی‌شود) ﴾ كما لا تنتفي الزوجيّة بلعانه قبلَه ﴿ إلّاعلى رواية ﴾ أبي بصير عن الصادق عليه‌السلام قال: «إن قام رجل من أهلها فلاعنه فلا ميراث له (شاهد در اینجاست)، وإن أبى أحد منهم فله الميراث». ومثله روى عمرو بن خالد عن زيد عن آبائه عليهم‌السلام وبمضمونها عمل جماعة.

والأقوى ثبوته فيهما؛ لما ذُكر ، ولرواية محمّد بن الفضيل (١) عن الكاظم عليه‌السلام : «أنّه سأله عن رجل لاعن امرأته وانتفى من ولدها ثمّ أكذب نفسه هل يردّ عليه ولدها (٢)؟ قال : إذا أكذب نفسه جُلد الحدّ ورُدّ عليه ابنه ، ولا ترجع إليه امرأته أبداً» (٣).

﴿ لكن لو كان رجوعه بعد لعانهما ﴿ لا يعود الحِلّ للرواية ، وللحكم بالتحريم شرعاً ، واعترافه لا يصلح لإزالته. ﴿ ولا يرث الولد لما ذُكر ﴿ وإن ورثه الولد لأنّ اعترافه إقرار في حقّ نفسه بإرثه منه ، ودعوى ولادته قد انتفت شرعاً ، فيثبت إقراره على نفسه ولا تثبت دعواه على غيره. وكذا لا يرث الولدُ أقرباءَ الأب ولا يرثونه إلّامع تصديقهم على نسبه في قول (٤) لأنّ الإقرار لا يتعدّى المقرّ.

﴿ ولو أكذبت المرأة ﴿ نفسها بعد لعانها فكذلك لا يعود الفراش ولا يزول التحريم ﴿ ولا حدّ عليها بمجرّد إكذابها نفسها؛ لأنّه إقرار بالزنا وهو لا يثبت ﴿ إلّاأن تقرّ أربعاً ـ كما سيأتي إن شاء اللّٰه تعالى ـ فإذا أقرّت أربعاً حُدّت ﴿ على خلاف في ذلك ، منشؤه ما ذكرناه : من أنّ الإقرار بالزنا أربعاً من الكامل الحرّ المختار يثبت حدّه ، ومن سقوطه بلعانهما؛ لقوله تعالى : (وَيَدْرَؤُا عَنْهَا اَلْعَذٰابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهٰادٰاتٍ بِاللّٰهِ) الآية (٥) فلا يعود.

__________________

(١) في (ع) و (ف) : الفضل.

(٢) كذا في النسخ ، وفي الوسائل والتهذيبين : ولده.

(٣) الوسائل ١٥ : ٦٠١ ، الباب ٦ من أبواب اللعان ، الحديث ٦.

(٤) قال العلّامة في القواعد ٣ : ٣٨٢ : ولو قيل يرثهم إن اعترفوا به وكذّبوا الأب في اللعان ويرثونه كان وجهاً.

(٥) النور : ٨.

﴿ ولو قذفها الزوج ﴿ برجل معيّن ﴿ وجب عليه حدّان أحدهما لها ، والآخر للرجل؛ لأنّه قذفٌ لاثنين ﴿ وله إسقاط حدّها * باللعان دون حدّ الرجل.

﴿ ولو أقام بيّنة بذلك ﴿ سقط الحدّان كما يسقط حدّ كلّ قذف بإقامة البيّنة بالفعل المقذوف به ، وكذا يسقط الحدّ لو عفى مستحقّه أو صدّق على الفعل ، لكن إن كانت هي المصدّقة وهناك نسب لم ينتفِ بتصديقها؛ لأنّه إقرار في حقّ الغير.

وهل له أن يلاعن لنفيه؟ قولان (١) من عموم ثبوته لنفي الولد ، وكونه غير متصوّر هنا؛ إذ لا يمكن الزوجة أن تشهد باللّٰه أنّه لمن الكاذبين بعد تصديقها إيّاه. نعم ، لو صادقته على أصل الزنا ، دون كون الولد منه توجّه اللعان منها؛ لإمكان شهادتها بكذبه في نفيه وإن ثبت زناها.

﴿ ولو قذفها فماتت قبل اللعان سقط اللعان لتعذّره بموتها ﴿ وورثها لبقاء الزوجيّة ﴿ وعليه الحدّ للوارث بسبب القذف؛ لعدم تقدّم مسقطه ﴿ وله أن يلاعن لسقوطه وإن لم يكن بحضور الوارث؛ لأنّه إمّا شهادات أو أيمان ، وكلاهما لا يتوقّف على حياة المشهود عليه والمحلوف لأجله ، ولعموم الآية. وقد تقدّم : أنّ لعانه يُسقط عنه الحدّ ويوجب الحدّ عليها ، ولعانهما يوجب الأحكام الأربعة (٢) فإذا انتفى الثاني بموتها بقي الأوّل خاصّة ، فيسقط الحدّ ﴿ ولا ينتفي

__________________

(*) في (ق) و (س) : أحدهما ، وكذا في (ش) من الشرح. ويفهم من قول الشارح قدس‌سره : «دون حدّ الرجل» أنّ نسخته من المتن ما أثبتناه.

(١) القول باللعان للشيخ في المبسوط ٥ : ٢٠٢. واستقرب الشهيد في غاية المراد ٣ : ٣١٥ عدم اللعان في الصورة الاُولى.

(٢) تقدّم في الصفحة ٤٥٢ ـ ٤٥٣.

الإرث (١) بلعانه بعد الموت كما لا تنتفي الزوجيّة بلعانه قبلَه ﴿ إلّاعلى رواية أبي بصير عن الصادق عليه‌السلام قال : «إن قام رجل من أهلها فلاعنه فلا ميراث له ، وإن أبى أحد منهم فله الميراث» (٢). ومثله روى عمرو بن خالد عن زيد عن آبائه عليهم‌السلام (٣) وبمضمونها عمل جماعة (٤).

والروايتان مع إرسال الاُولى (٥) وضعف سند الثانية (٦) مخالفتان للأصل ، من حيث إنّ اللعان شُرّع بين الزوجين فلا يتعدّى ، وإنّ لعان الوارث متعذّر؛ لأنّه إن اُريد مجرّد حضوره فليس بلعان حقيقي ، وإن اُريد إيقاع الصيغ (٧) المعهودة من الزوجة فبعيد؛ لتعذّر القطع من الوارث على نفي فعل غيره غالباً ، وإيقاعه على نفي العلم تغيير للصورة المنقولة شرعاً ، ولأنّ الإرث قد استقرّ بالموت ، فلا وجه لإسقاط اللعان المتجدّد له.

﴿ ولو كان الزوج أحد الأربعة الشهود بالزنا ﴿ فالأقرب حدّها لأنّ شهادة الزوج مقبولة على زوجته ﴿ إن لم تختلّ الشرائط المعتبرة في الشهادة ﴿ بخلاف ما إذا سبق الزوج بالقذف فإنّ شهادته تردّ لذلك ، وهو من جملة

__________________

(١) الإرث : الميراث ، وأصله ورث فقلبت الواو ألفاً لمكان الكسرة. (منه قدس‌سره).

(٢) الوسائل ١٥ : ٦٠٨ ، الباب ١٥ من أبواب اللعان ، الحديث ١ و ٢.

(٣) الوسائل ١٥ : ٦٠٨ ، الباب ١٥ من أبواب اللعان ، الحديث ١ و ٢.

(٤) مثل الشيخ في النهاية : ٥٢٣ ، والخلاف ٥ : ٢٩ ، المسألة ٣٣ من اللعان ، والقاضي في المهذّب ٢ : ٣١٠ ، وابن حمزة في الوسيلة : ٣٣٧ ـ ٣٣٨.

(٥) وفي المختلف [٧ : ٤٦٧] قال : إنّ الاُولى مقطوعة السند ، وكأنّه أراد الإرسال ، وأمّا القطع فلا؛ لذكر المروي عنه وهو الصادق عليه‌السلام. (منه قدس‌سره).

(٦) قال في المسالك ١٠ : ٢٥٤ : والروايتان ضعيفتان : الاُولى بالإرسال والثانية برجال الزيديّة.

(٧) في (ع) : الصيغة.