در مقابل متکلمان، گروهی از متکلمان معتزله از جمله نظام قرار دارند. وی قائل است که اگر معتقد شد که خداوند قادر بر قبیح است، در واقع نقصی به خداوند متعال نسبت داده میشود. نقص عبارت است از این که، کسی را قادر بر قبیح میدانیم که امکان صدرو آن فعل از او باشد. یعنی فرض داشته باشد که آن کار را انجام میدهد. از کسی صدور قبیح جایز است که یا فقیر و یا حسد و یا ناقص و یا جاهل باشد. به عبارت دیگر، دو عامل اصلی برای ارتکاب قبیح وجود دارد. یا ناقص میباشند و برای رسیدن به کمال قبیح را انجام میدهد و یا این که جهل دارد. از نظر نظام چون در خداوند متعال نقص و جهل راه ندارد، صدور فعل قبیح از خداوند ممتنع است.
در بیان عصمت نیز چنین است که آیا پیامبر نمیتواند فعل گناه را مرتکب شود یا میتواند اما انجام نمیدهد. در این مسئله نیز همین استدلال ساری است.
در مقابل متکلمان عدلیه خداوند را قادر میدانند زیرا فعل قبیح ذاتا ممکن است. دروغ گفتن ممکن است و فعل ممتنع نیست. پس خود فعل قبیح ممکن است. از طرف دیگر، خداوند متعال نسبت به انجام دادن آن فعل، نقص ندارد. بنابر این اگر خداوند قادر بر تمام اشیاء است (تنها قدرت به ممتنعات تعلق نمیگیرد. تعلق نگرفتن از جهت وجود نقص در ممتنعات است نه به دلیل نقص در نقص در قدرت خداوند متعال.) فعل قبیح ممتنع نمیباشد تا از محدوده قدرت خارج شود. برای خداوند هم ممکنی نسبت به ممکن دیگر تفاوت نمیکند. همانگونه که خداوند قادر بر ممکن حسن است، قادر بر ممکن قبیح نیز میباشد.
نظام قائل است چون نقص ندارد و آگاه است، فعل قبیح از او ممتنع است. در پاسخ میگوییم دلیل امتناع چیست و به تعبیر مرحوم خواجه، آیا منظور از امتناع، امتناع اصلی است، یعنی ذات فعل، امکان نیست؛ مثل اجتماع نقیضین.؟ آیا قبیح برای خداوند، ذاتش ممتنع است؟ مسلّما از ابتدا ممتنع نیست. ذات دروغ گفتن برای خدا و انسان تفاوتی نمیکند.
بعد از این که در نظر گرفته میشود خداوند وجود دارد و در خداوند نقص راه ندارد و ویژگیهای دیگری را دارا است، بعد بیان میشود که خداوند بر انجام قبیح داعی ندارد. این امتناع متأخر است. امتناع متأخر با امتناع اصلی تفاوت دارد. امتناع اصلی با اختیار و قدرت منافات دارد. اگر چیزی محال باشد، هیچ کس نمیتواند انجام دهد و اصلا فرض قدرت ندارد. اما اگر چیزی خودش ممکن است و شخص نسبت به آن قدرت دارد اما چون خصوصیاتی در آن شخص وجود دارد؛ چنین فعلی از او صادر نمیشود. این صورت نیز به معنایی امتناع میباشد اما نه امتناع به معنایی که این فعل صدورش ممتنع است و شخص قادر بر آن نیست.
تعبیر ایشان آن است که صدور قبیح امکان اصلی دارد اما امتناع لاحق دارد.
باید توجه داشت که امکان انجام فعل قبیح مستلزم جهل و نقص در خداوند نیست. امکان به قدرت خداوند بازگشت دارد. کسی میتواند ممکنی را ایجاد کند که قدرت باشد. اگر کسی قادر بر ایجاد باشد میتواند، ممکن را انجام دهد. اشکال در جایی است که خداوند فعل قبیح را مرتکب شود که متکلمین قائلند خداوند مرتکب فعل قبیح نمیشود. زیرا ارتکاب فعل قبیح کشف از جهل و نقص است.
سوال: امتناع لاحق در ذات وجود دارد اما در مرحله بعد کشف میشود. یعنی امتناع وجود داشته نه این که نبوده و الان بود شده است.
پاسخ: خیر، ما میدانیم که خداوند این کار را نمیکند اما میتواند انجام دهد. این که نمیکند یا به تعبیر ممتنع است که انجام دهد، مربوط به قدرت خداوند نیست. خداوند قادر است و فعل هم ممکن است. قادر میتواند ممکن را ایجاد کند. اما نظام و هم رأیان او میگویند: قادر است اما کمالات دیگری مثل علم و عدم نقص را نیز دارد. ما میگوییم: اگر این خصوصیات را در کنار قدرت داشته باشد، فعل قبیح را حتما انجام نمیدهد. حتما انجام ندادن، معلول امتناع اصلی و صدور از خداوند نیست. به تعبیر دیگر، قدرت در خداوند منافاتی با علم و غنی ندارد. خداوند قادر است و در عین حال عالم و غنی میباشد. از ناحیه قدرت، امکان صدور فعل اثبات میشود و از ناحیه علم و غنی، عدم صدور فعل اثبات میشود. این دو با یکدیگر منافاتی ندارد که فعلی امکان صدور داشته باشد اما صادر نشود.
سوال: اگر گفته شود ممتنع است آیا اختلالی در قدرت خداوند بوجود میآید؟
پاسخ: از نظر متکلمان بله اما از نظر فلاسفه خیر. از نگاه فلاسفه، صدور هرچیزی که ملایم با ذات فاعل (خدا و غیر خدا) باشد، منافات با قدرت ندارد. چیزی که ملایم با ذات من است و به حد ضرورت میرسد که این فعل از من صادر شود به گونهای که نمیتوانم جلوی خود را بگیرم.
این صورت، از دیدگاه متکلمان منافات با قدرت دارد اما از دیدگاه فلاسفه منافاتی با قدرت ندارد.
متکلمان میگویند قدرت به معنای صحة الفعل و الترک (هم بتواند و هم نتواند) است. اگر کسی که در اوج تشنگی است به حدی که اختیار از کف داده است. از نظر فلاسفه اختیار وجود دارد زیرا فعل ملایم با ذات را انجام داده است اما متکلمان میگویند اگر به حدی رسد که ترک آن فعل ممکن نیست و ترکش جواز نداشته باشد، دیگر نمیتوان قدرت قلمداد نمود.
فلاسفه قدرت را به «إن شاء فعل و إن لم یشأ لم یفعل» معنا میکنند.
سوال: اگر دقت بیشتر در لفظ امتناع شود، اگر امتناع شود دیگر بحث صحة الفعل و الترک نیست. در امتناع دیگر قابلیت انجام دادن وجود ندارد. سخن نظام منافات با قدرت نیست. زیرا او میگوید این فعل امتناع دارد. فرض بفرمایید امتناع اصلی باشد.
پاسخ: اگر امتناع اصلی باشد که سخن نظام صحیح است. ایشان در پاسخ به نظام میگوید، امکان اصلی و امتناع لاحق دارد. امتناع اصلی نیست و صدور فعل هیچ اشکالی ندارد پس صحة الفعل و الترک صادق است. هم میتواند انجام دهد و هم نمیتواند انجام دهد اما به دلیل این که غنی و عالم است آن را انجام نمیدهد. از این جهت گفته میشود ممتنع است.
میتوان چنین گفت: اگر واژه امتناع را دقیق به کار برده باشند به نحوی تسلیم نظام شده است. امتناع را فعلا در اینجا به معنای محال بودن نمیدانیم بلکه در اینجا به معنای حتما انجام نمیدهد، است. اما اگر واژه امتناع به کار رود، چه امتناع اصلی و چه لاحق باشد، اشکال دارد و سخن نظام صحیح میباشد. در اینجا مقصود علامه و خواجه از امتناع لاحق اصطلاح امتناع نیست بلکه به این معنا است که حتما انجام نمیدهد. امتناع لغوی مطمح نظر میباشد نه امتناع اصطلاحی.