ادله اشاعره:
دلیل اول اشاعره:
اشاعره در مقابل دلیل نخست عدلیه، دلیل مشابه بیان میکنند. عدلیه، رؤس احکام حسن و قبح را بدیهی میدانند. به گونهای که تصور موضوع و محمول را برای حکم نسبت به آن کافی است و تمام عقلا بدون نیاز به شرع و تأمل، حکم میکنند.
اشاعره در مقابل این دلیل میگویند: این که واقعا ظلم و دروغ قبیح است؛ همانند الکل اعظم من الجزء است؟! گذاره الکل اعظم من الجزء به هر عاقلی عرضه شود، بدون تردید حکم به بزرگتر بودن کل از جزء میدهد. اما این که دروغگویی قبیح است یا قبیح نیست، بین عقلا اختلاف است.
آیا میتوان احکام عقل عملی را در باب حسن و قبح، بدیهی دانست؟! اگر بدیهی باشد باید همانند گذاره الکل اعظم من الجزء و محال بودن اجتماع نقیضین باشد. اما در باب احکام حسن و قبح چنین نیست و اختلاف وجود دارد. همین که برخی معتقدند، عقلی نیست یعنی بدیهی نیست. اشاعره که معتقدند حسن و قبح شرعی است یعنی در بداهت آن تردید وجود دارد.
آیا میشود در یک مسئله بدیهی و ضروری این مقدار اختلاف وجود داشته باشد؟! از این جهت مشخص میشود که بدیهی نیست.
سوال: آیا میتوان بیان نمود که در قضایای الکل اعظم من الجزء چون جزء قضایای ملموسه است، مورد اختلاف نیست اما در مورد حسن و قبح چون موطنش ذهن است مورد اختلاف قرار گرفته است.
پاسخ: بله، به تعبیر دیگر که پاسخ کلیتر به اشاعره محسوب میشود و این فرمایش یکی از مصادیق آن محسوب میشود. آن پاسخ عبارت است از این که، قضیه حسن و قبح، تصدیقش بدیهی است اما تصدیق فرع بر تصور است. در قضایای بدیهی کسی ادعا نکرده است که موضوع و محمول نیز بدیهی هستند. قضایای اولی آن چیزی است که تصور موضوع و محمول برای حکم نسبت به او کافی است. یعنی ابتدا موضوع و محمول تصور شود؛ اگر تصور شد، در بیان حکم درنگ نمیشود. سوال این است که اختلاف میان الکل اعظم من الجزء و الصدق حسن؛ اختلاف در تصور است یا اختلاف در تصدیق است؟ عدلیه معتقدند، اختلاف در تصور است. واقعا مفهوم ظلم با مفهوم کل متفاوت است. این که بزرگ و کوچک، الکل اعظم من الجزء را بیان میکند به دلیل آن است که مفهوم کل، در نزد هر کودک و بزرگی روشن است اما مفهوم قبح و ظلم یک مفهوم عقلی و پیچیده است. آیا عقلایی که حکم به الکل اعظم من الجزء میکنند؛ اگر در مفهوم ظلم اتفاق کنند و مفهوم قبح را نیز به روشنی تشخیص دهند؛ در حکم کردن هیچ اختلافی میان گذاره عقل عملی و عقل نظری نیست.
در این جا عناوین مد نظر است و توجهی به مصادیق نمیشود. عنوان اولیه در این جا مورد سخن است.
سوال: کلام اشاعره و عدلیه ناظر به تمام انسانها نیست؟
پاسخ: ناظر به تمام گذارهها نیست. عدلیه معتقدند عقل در عناوین اولیه مثل عدل وظلم و احسان و اسائه، حکم دارد اما عناوین ثانویه که گاهی مصداق ظلم و گاهی مصداق عدل میشود.
اشکال: عدلیه میتوانند تنها عدل و ظلم را عنوان اولی بدانند. حتی احسان و اسائه نیز اینگونه نیست زیرا احسان در مورد برخی اشخاص قبیح میشود.
پاسخ: احسان قبیح است یا عنوان دیگر قبیح است.
اشکال: عقلا، احسان را تقبیح میکنند.
پاسخ: بحث مهمی است که آیا در این موارد، عنوان احسان دارای حکم حسن و قبح میشود. فعل خارجی فرد، معنون به احسان و چیز دیگر است. فردی به کسی پول میدهد. بر این فعل عنوان احسان صادق است. گاه بر فعل شخص عنوان دیگری نیز صادق است. مثل پول دادن به کسی که سوء نیت دارد و آن را برای انجام جنایت متمکن میسازد. این بدان معنا نیست که احسان از حسن خارج میشود. باید تفاوت گذاشت بین جایی که یک فعل خارجی به دو عنوان معنون میشود که یکی عنوانی است که حکم حسن دارد و عنوان دیگر حکم قبیح دارد.
گاهی خود عنوان دارای دو حکم است. در مثالی که بیان شد، احسان نمودن عمل خوبی است اما اثر دیگر که ایجاد شده است، اثر احسان نیست بلکه اثر توقع ایجاد کردن است.
اشکال: این احسان باعث شد تا توقع ایجاد شود و بنابر این اثر احسان میباشد.
پاسخ: خیر، احسان نیست بلکه فعل است.
سوال: در عدل و ظلم هیچ گاه چنین بحثی ایجاد نمیشود.
پاسخ: همیشه اینگونه نیست. یک فعل خارجی ممکن است از یک جهت عنوان عدل داشته باشد. عدل یعنی اعطا کل ذی حق حقه. در این که چیزی به کسی اعطا میشود اما اگر اسلحهای که برای فرد دیگر میباشد. در اعطا نمودن، عدالت تحقق پیدا میکند اما اگر الان اسلحه به دست وی برسد خودش یا دیگری را میکشد.
بنابر این همانگونه که در عدل و ظلم، عنوانهای حسن و قبح است، عناوین دیگر نیز وجود دارد.
حتی اگر بیان شود که یک حکم وجود دارد، کافی است. اصلا پذیرفته شود که تمام عناوین حسن و قبح به عنوان عدل و ظلم بازگشت دارد؛ همین یک مورد کافی است. نزاع اشاعره نیز متوجه عدل و ظلم میباشد.