صفت دیگر آن است که خداوند محل حوادث واقع نمیشود. این صفت، از صفات جسمانی بودن است. چنانچه در گذشته بیان شد، خداوند متعال جسم نیست. به این معنا که متحیز و دارای جهت نیست. همچنین، خداوند متعال، جسمانی نیست. یکی از ویژگیهای جسمانیت، آن است که محل حوادث واقع نمیشود. دیگر ویژگی جسمانیت آن است که مرئی واقع نمیشود.
خداوند متعال، محل حوادث نیست. این مسئله را در یکی از مسائل مقصد سوم مورد بحث قرار داده است.
چگونگی ملازمت بین محل حوادث و جسم بودن، مورد تبیین قرار گرفته است.
نکته۱: نسبت میان این صفت و صفتی که در مسئله التاسع عشر تحت عنوان نفی صفات زائده مطرح میشود است. (چه تفاوتی میان این دو صفت وجود دارد؟)
تفاوت در آن است که در این مسئله تأکید بر حادث بودن صفت است. لمّ موضوع بر حدوث تعلق میگیرد. به این معنا که صفتی وجود دارد که زائد بر ذات است اما حادث است. در مرحله بعد، بیان میشود که نه تنها صفت حادث بر خداوند جاری نمیشود بلکه اساسا هیچ صفت زائدی بر خداوند جاری نمیشود. در نتیجه میان این دو بحث تفاوت وجود دارد.
اکنون در باب صفات حادث بحث میشود. مشخص است زمانی که گفته میشود صفتی که برای خداوند یا برای هر چیزی حادث است؛ به این معنا است که آن ذات متصف به صفتی شود که سابقا آن صفت را نداشته است. یعنی در مفهوم صفت حادث، سابقه عدم آن صفت وجود دارد. بر این مبنا بحث میشود که منظور از صفت حادث، یعنی صفتی که سابقه عدم در آن ذات دارد. در گذشته این صفت را نداشت و الآن دارا شده است.
نکته ۲: در کتب کلامی یک تقسیم وجود دارد که صفات بر دو گونه است.
الف) صفات اضافی
ب) صفات حقیقی
صفات اضافی، صفات نسبی مثل بالایی، پایینی، با هم بودن این امور صفات اضافی هستند. توهم صرف نیست و نمیتوان گفت که هیچ هستند اما حقیقتی هم ندارد. ذهن به اعتبار برخی از خصوصیات حقیقی این صفت اضافی را انتزاع میکند. زمانی که دو فرد در کنار یکدیگر مینشینند، گفته میشود که این دو نفر با هم هستند. ممکن است فردی دیگر از زاویهای دیگر نگاه کند و بگوید باهم نیستند. این که یک نفر در مکانی و دیگری در مکانی دیگر است، صفت حقیقی است اما معیّت و همراهی این دو نفر را ذهن انتزاع میکند.
در صفات اضافی، برخی از این خصوصیاتی که از خداوند نفی میشود، اشکالی ندارد. آیا میتوان در باب صفات اضافی سخن از حدوث آنها در باب خداوند متعال بیان داشت؟ صفت اضافی در خداوند مانند خلق، رزق، رحمت، عفو و اکرام. تمامی این صفات حادث میباشند زیرا اگر حادث نباشند میبایست پیش از این که عفو نماید باید نسبت به بنده، عفو باشد. به همین ترتیب در خلق، اگر خلق حادث نباشد، پیش از این که بنده را خلق کند بایستی خالق باشد. در حالی که چنین چیزی نیست. قبل از این که خداوند خلق کند، حقیقتا خداوند خلق نکرده است. بنابر این اشکال دارد که گفته شود، خداوند خلق کرد و صفت خلق، صفتی حادث است؟
بحث در باب صفات اضافه نیست. زیرا صفات اضافی هرچند ریشه در حقیقت دارد اما خود وصف بعینه حقیقت نیست. بحث از حدوث اینچنین صفات، عاری از اشکال میباشد.
در صفات حقیقی نمیتوان از حدوث آنها سخن گفت. صفات حقیقی نیز بر چند گونه است. برخی حقیقی ذاتی است و یا حقیقی ذات اضافه است. در تمام این صفات، به محض این که صفت حقیقی باشد، دیگر قابلیت حادث بودن را ندارد. علم، قدرت و حیات صفات حقیقی هستند و حدوث آنها بیمعنا است.
دلیل عدم حدوث صفات حقیقی:
سه دلیل بر نفی عروض صفات حادث بر خداوند متعال اقامه میشود.
۱) اگر صفات حادث بر ذاتی جاری شود، ذات دچار تغییر و انفعال میشود. تغییر و انفعال، مستلزم امکان است و امکان با وجوب ذاتی منافات دارد.
سوال: چرا حدوث و عروض صفات حادث مستلزم تغییر در ذات است؟ این که خود صفت حادث دارای تغییر باشد؛ پذیرفته میشود اما به چه دلیل ذات را متغیر میکند؟
پاسخ: زیرا ذات فاقد صفت بود. صرف این که ذات فاقد صفت باشد و بعدا واجد آن صفت باشد، تغییر میکند. صفت حادث یعنی صفتی که سابقا برای ذات نبود و الآن به آن ذات تعلق میگیرد. در صورتی که از قبل آن صفت برای ذات بوده باشد، حادث نمیباشد. همین که ذات در یک زمانی این صفت را نداشته و در مرحله بعد، دارای آن شود، تغییر ذات است.
۲) ذات قبل از آن که واجد صفت شود، چرا فاقد آن صفت بوده است؟ به بیانی دیگر علت این که ذات در مرحله قبل این صفت را نداشته است چیست و علت این که اکنون آن صفت را واجد شده است؛ چیست؟ اگر گفته شود که ذات در هر دو حالت یکسان است. پیش از واجدیت و پس از واجدیت، ذات هیچ تفاوتی نکرده و ذات یکسان باقی مانده است.
گفته میشود: بنابر این هیچ دلیلی بر عروض صفت حادث وجود ندارد. اگر ذاتی که در حالت سابق است، همان ذات الآن واجد است، نباید واجد باشد. زیرا تغییری در ذات حاصل نشده است و بیرون ذات خداوند که چیزی نیست. (اگر بیرون ذات خداوند، علتی وجود دارد و آن علت که بیرون از ذات خداوند است، این صفت را برای خداوند ایجاد میکند. در صورتی که یقینا اینچنین نیست.) هرچه در باب خداوند حاصل میشود، مولود ذات خداوند متعال است.
بنابر این توضیحات، اگر ذات در حالت فقدان با ذات در حالت وجدان یکسان باشد، بنابر حکم عقل نباید صفت جدید برای خداوند حاصل شود زیرا تغیری نکرده است. همین که دریافت میشود، صفتی نبود و الان واجد صفت شده است به این معنا است که ذات تغییر کرده است که صفت جدید آمده است. این بیان در کشف المراد نیست اما در مقصد ثانی توضیح نزدیک به این مطلب بیان شده است.