برهان بر اثبات صفت صدق:
باید دانست که هیچ یک از طرفداران ادیان الاهی در باب صفت صدق، اختلافی ندارد. به تبع تمام مسلمین بر وجود این صفت در خداوند متعال اتفاق نظر دارند. سخن در چگونگی اثبات این صفت برای خداوند متعال است. چند پرسش در این رابطه وجود دارد.
۱) آیا میتوان صفت صدق را اثبات نمود؟
۲) در صورت امکان اثبات صفت صدق، از چه طریقی این امکان وجود دارد؟ از طریق عقل یا نقل این امکان وجود دارد؟
میان عدلیه و اشاعره در شیوه اثبات وصف صدق اختلاف نظر وجود دارد.
دیدگاه معتزله:
معتزله، برهان عقلی برای اثبات وجوب صدق اقامه میکنند. در این برهان، مقابل صدق را نفی میکنند و از این راه صدق را اثبات میکنند. در حقیقت، برهان خلف میباشد. با نفی کذب، صدق اثبات میشود.
برهان معتزله به شرح ذیل است.
صغری: کذب، قبیح است.
کبری: خداوند متعال هیچ قبیحی را مرتکب نمیشود.
نتیجه: خداوند متعال مرتکب کذب نمیشود.
دیدگاه اشاعره:
اشاعره و حنابله، که قائل به حجیت عقل عملی نیستند (در باب خداوند، حسن و قبح ذاتی و عقلی را قبول ندارند.) در این مسئله طریق عقلی برای اثبات صدق الاهی در دست ندارند.
شیوه اشاعره در اثبات صدق الاهی:
این گروه با توجه به حجیت الفاظ و نسبت معنای لفظ به خداوند متعال، منوط به صدق است. اگر صدق را برای خداوند متعال اثبات نشده باشد؛ حتی اگر ثابت شده باشد که این سخن از خداوند متعال است چون هنچنان صادق بودن اثبات نشده است، پس نمیتوان مطابقت آن را با واقع اثبات نمود. خداوند سخنی فرموده است که مطابق با واقع نیست. ظاهر آن است که نمیتوان صدق خداوند را از طریق نقل اثبات نمود و اشاعره هم نمیتوانند برای اثبات صدق به نقل تمسک نمایند.
تنها چیزی که باقی میماند، اجماع است. قول معروف اشاعره در باب اثبات صفت صدق بر خداوند، تمسک به اجماع است. اشاعره، برخلاف سایر قبائح (از منظر اشاعره، تکلیف بما لا یطاق اشکالی ندارد. به طور کلی از نگاه اشاعره هیچ دلیلی بر امتناع قبائح در مورد خداوند وجود ندارد.) کذب را از مواردی از قبح میدانند که هرچند از طریق عقل عملی قابل اثبات نیست. به این معنا که نمیتوان به اعتبار قبح کذب، کذب را از خداوند نفی نمود. اما بخاطر وجود دلیل بیرونی قائلند که کذب در خداوند راه ندارد.
دلیل بیرونی عبارت از اجماع تمام اهل ملل است. تمام مؤمنان به ادیان الاهی، به صدق گفتار خداوند اعتقاد دارند. بنابر این با توجه به اجماع است که اشاعره، صدق را برای خداوند متعال ثابت میدانند.
سوال: آیا این نوع از اجماع حجت میباشد؟
پاسخ: در نگاه اشاعره این اجماع حجت میباشد. چون نقلی نیست.
سوال: اجماع محصل است؟
پاسخ: بله اجماع محصل است.
این بحث را همانگونه که خواجه نیز ارجاع میدهند در بحث عدل، بابی به عنوان تحسین و تقبیح عقلی مطرح خواهد شد. در آنجا اشاره میشود که اشاعره که قائل به حسن و قبح نیستند، گذارههایی که شامل عنوان حسن و قبح است. یعنی درون آنها باید و نباید است و بیانگر عدالت و حکمت است را چگونه توجیه مینمایند.
اشاعره، عقل نظری را پذیرفتهاند اما عقل عملی را حجت نمیدانند. نظر این گروه در آینده بصورت دقیق بیان خواهد شد. زمانی که مشخص شود، اشاعره اساسا حسن و قبح را در باب خداوند نمیپذیرند، اولین سوال این است که آنها با گذارههای حاوی حسن و قبح که در شریعت بیان شده، چگونه رفتار مینمایند؟
در خصوص کذب با توجه به وجود اجماع این مسئله را حل مینمایند اما در موارد دیگر اشاعره با توجه به قواعدی که دارند، گذارههای این چنینی را حل میکنند.
بنابر این، صفت صدق امری مقبول است. بنابر نظریه عدلیه به حکم عقل و با استدلال عقلی و بنابر نظر اشاعره، با اجماع، این صفت ثابت میشود.
دلیل نقلی در این صفت، جاری نمیباشد.
سوال: با توجه به این که ماتریدیه در زمان علامه حلی، گروه پرشماری بودند؛ چرا اسم اشاعره را بیان کرده و آنها را ذکر نکرده؟
پاسخ: در سراسر کلام حله، نامی از ماتریدیه وجود ندارد. به این دلیل است که در آن زمان، نظر مسلط در میان اهل سنت، نظر اشاعره میباشد. پس از استقرار حاکمیت سلجوقیان در عراق بین النهرین و شیوع اشاعره، عملا ماتریدیان در مرکز اسلام جایگاهی نداشتند. ماتریدیها در منطقه شرق، در ماوراء النهر حضور داشتند. ظاهرا اقوالشان چندان مطرح نبود. بلکه قول مطرح، نظر اشاعره بوده است. به همین جهت است که نظر حنابله را نیز مطرح نمیکنند. زیرا حنابله نیز در صحنه حضور ندارند. در صحنه عدلیه و اشاعره حضور اساسی دارند.
سوال: آیا حنابله در آن دوره از نظر عددی قابل توجه بودهاند؟
پاسخ: از نظر عددی قابل توجه میباشند اما چون نظریه کلامی ندارند. به این معنا که عالمانی که در مسند دفاع از عقیده حنبلی هستند، بسیار محدود میباشند و موطن آنان نیز حجاز است که از مرکز اسلام که بغداد است، دور میباشند. دوری از مرکز خلافت سبب میگردد تا آرای آنان نیز مطرح نباشد.
با مراجعه به مقالات و کتبی که در مورد مدرسه حله تألیف شده دریافت میشود؛ در این دوره نزاع اصلی میان امامیه از سویی و معتزله و اشاعره از سوی دیگر است. به این دلیل است که کل بحثهای کلامی ما دائر مدار این سه دیدگاه است.