درس کفایة الاصول - جلد دوم

جلسه ۵۷: برائت ۶

 
۱

خطبه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین

۲

خلاصه مباحث گذشته

«ان قلت نعم ولکن الامر یستقل بقبح الإقدام علی ما لا تؤمن مفسدة و انّه کالاقدام علی ما عُلِمُ مفسدة».

خلاصه جلسه گذشته

مرحوم آخوند فرمودند: واجبات و محرمات به ملاکات ضرر و منفعت نیست؛ بلکه به ملاک مصلحت و مفسده است و نتیجه گرفتند که در شبهات وجوبیه که ما احتمال وجوب را می‌دهیم، احتمال وجوب مساوق با احتمال منفعت نیست و در شبهات تحریمیه که احتمال حرمت را می‌دهیم، احتمال حرمت مساوق با احتمال ضرر نیست.

بنابراین آنهایی که بخواهند به قاعده وجوب دفع ضرر محتمل تمسک کنند، هم از راه کبری مورد خدشه قرار دادند و هم از راه صغری مورد خدشه قرار دادند.

۳

ان قلت و قلت

اشکالمستشکل می‌گوید: ما قبول می‌کنیم احتمال حرمت مستلزم احتمال ضرر نیست و لکن این را که شما قبول دارید که احتمال حرمت ملازم با احتمال مفسده است. یعنی جایی که انسان احتمال حرمت می‌دهد، احتمال وقوع در مفسده را هم می‌دهد و همانطوری که عقل در مواردی که علم به مفسده وجود دارد، انسان را از وقوع در مفسده باز می‌دارد، در مواردی که احتمال مفسده باشد، عقل چنین حکمی می‌کند.

به عبارت دیگر مستشکل می‌گوید: همانطوری که در موارد ضرر عقل دفع ضرر محتمل را واجب می‌دانست، عقل در موارد مفسده، دفع مفسده محتمل را واجب می‌داند؛ همانطوری که دفع مفسده یقینه را واجب می‌داند. همانطوری که آنجایی که انسان عمل دارد به اینکه عملی سبب وقوع در مفسده است، عقل می‌گوید: این عمل را انجام ندهید و در موردی که احتمال وقوع در مفسده باشد، عقل چنین حکمی را دارد.

بعد مستشکل در اخر مطلب استشهاد می‌کند به کلام شیخ طوسی علی الله مقام الشریف که شیخ طوسی در مورد افعالی که از ناحیه شرع حکمی برای آنها صادر نشده است، فرموده است باید قائل به منع بشویم و یا توقف کنیم. بحث مفصل این کلام شیخ طوسی را مرحوم آخوند مفصلاً بیان می‌کند. شیخ در افعال غیر ضروریه قبل از شرع و وقتی شک کنیم که چه حکمی دارد و وجوب حرمت دارد یا ندارد؟ آنجا فرموده است که عقل مستقلاً حکم به منع می‌کند یا فرموده توقف کنید.

مرحوم شیخ طوسی هم در مواردی که احتمال مفسده وجود دارد، قبول دارد که عقل مستقلاً حکم می‌کند به اینکه انسان باید دفع مفسده محتمله را داشته باشد.

جوابمرحوم آخوند در مقام پاسخ می‌فرماید: این را قبول نداریم. ما قبول داریم در موردی که انسان عمل به مفسده دارد عقل دفع مفسده یقینی را واجب می‌داند. اما در موردی که احتمال مفسده می‌دهد، ما قبول نداریم که عقل استقلالاً حکم به دفع مفسده محتمله می‌کند و می‌گویید مفسده محتمله مثل مفسده یقینه است. این را نمی‌پذیریم.

مرحوم آخوند شاهد می‌آورند و می‌فرماید در تمام این مواردی که شارع حکم به اباحه کرده است و ترخیص در ارتکاب عمل داده است، در این موارد احتمال وقوع به مفسده وجود دارد و خود شارع با وجود احتمال مفسده، حکم به ترخیص کرده است و شارع با حکم مستقل به عقل مخالفت کرده است. عقل اگر مستقلاً حکم کند که دفع مفسده محتمله واجب است، شارع هم نمی‌تواند حکم به ترخیص کند. حیث اینکه شارع حکم به ترخیص کرده است.

 در چنین مواردی کشف از این می‌کند که عقل استقلال به این حکم ندارد. بله عقل آنجایی که انسان علم به مفسده دارد، مستقلاً می‌گوید: دفع آن واجب است و احتمال به مفسده می‌دهد، هرگز چنین حکمی ندارد و یک فتامل دارد که آن را توضیح می‌دهیم. همان شارعی که مصحلت مهم تری را در نظر می‌گیرد، عقل هم باید آن را در نظر بگرید و فرض کنید در مفسده روشن، اگر در موردی احتمال وقوع مفسده را بدهیم، عقل اینجا استقلال و کاری به اهم نداشته باشد بی‌معنا است.

مرحوم آخوند این را ادعا می‌کند که وجداناً احتمال وقوع در مفسده را بدهیم، عقل حکم وجوب به دفع ندارد و وجداناً همینطور است و عقلا خیلی کار انجام می‌دهند با احتمال وقوع به مفسده که کارشان سفیه و غیر عقلایی نیست و مانعی ندارد.

در ابطال قاعده چند مورد نقض آوردیم و لکن نباید فراموش کرد، در مواردی که مفسده مهم باشد ولو احتمال ضعیف باشد و محتمل قوی باشد، آنجا عقلا همین کاری است که شما می‌گویید انجام می‌دهند؛ اما نمی‌توانیم کبری کلی بسازیم. آنی که مستشکل می‌گوید در مقابل مرحوم آخوند، در مطلق شبهات هر جا شبهه تحریمیه بود، احتمال مفسده است و عقل می‌گوید دفع آن واجب است و کلی این را می‌خواهیم از بین ببریم.

 در موارد خاص استثناء است و امر نمی‌کند و در مواردی است که احتمال وقوع در مفسده است و الان نمی‌دانیم شرب توتون حرام است و شاید مفسده داشته باشد و مع ذلک شارع با کل شی لک حلال می‌گوید که می‌توانید مرتکب شوید و مانعی ندارد از هر بابی باشد بالاخره شما موردی را یافتید که شارع ترخیص داده است. یعنی در موردی که احتمال مفسده را می‌دهیم و شارع می‌گوید مرتکب بشوید. نمی‌توانیم بگوییم عقل استدلال به این حکم دارد و شارع نمی‌تواند با احکام مستقل عقلی مخالفت کند. شارع به عنوان اینکه خودش خالق العقل است با احکام مستقله عقلی مخالفت نمی‌کند. همینی که شارع و لو در یک مورد حکم به ترخیص کند کافی است که بگوییم عقل استقلال به این حکم ندارد.

۴

ادله اخباریین از قرآن و بررسی آن

ادله و کلمات اخباریین

در مقابل اصولیین اخباریین در موارد شبهات قائل به احتیاط هستند و به قرآن و سنت و عقل استدلال کرده‌اند. از اجماع صحبتی نکرده‌اند چون مثل اصولیین قابل خدشه بوده است.

اولین دلیل کتاب

در قرآن آیه ایست که دلالت می‌کند باید در شبهات توقف کرد و مثل آیه شریفه: «لا تقف ما لیس لک به علم» در مواردی که نمی‌دانید توقف کنید. در مورادی که ما شک داریم که شبه تحریمیه حلال است یا حرام، اگر بخواهیم ارتکاب کنیم، تبعیت به غیر علم می‌شود که شارع از آن نهی کرده است و باید احتیاط کنیم.

دلیل دوم: آیاتی که دلالت دارد بر حرمت القاء در هلاکت «ولا تلقوا بایدیکم الی تهلکة» در شبهات اگر انسان ارتکاب پیدا کند، این القاء در هلاکت است.

دلیل سوم این آیات آمره به تقواست: «اتقوا الله» حق قاطع امر می‌فرماید: خداوند به تقوا آن هم تقوایی که باید انسان واقعاً سزاوار است که داشته باشد و تقوا و حق تقوا اقتضاء می‌کند، در مواردی که شک داریم و در موارد شبهه احتیاط کنیم.

اشکال مرحوم آخوند

مرحوم آخوند پاسخ می‌دهند: از دلیل اول می‌فرمایند: زمانی که ما آمدیم ادله نقلیه بر برائت انتخاب کردیم. ادله عقلیه بر برائت اقامه کردیم و با وجود دلیل عقلی و نقلی مجالی برای آیات باقی نمی‌ماند و در شرب توتون می‌گوییم ارتکاب جایز است و تبعیت به غیر علم نیست، اقتحام در هلکه نیست و شارع مقدس با حدیث رفع و احادیث دیگر و ادله برائت می‌گوید: ارتکاب جایز است و القاء در هلاک نیست و مخالفت با تقوا ندارد و مسئله روشن است و این جواب از آیات است.

۵

دلیل از روایات و بررسی آن

دلیل دوم روایات

در روایات دو دسته روایت وجود دارد:

دسته اول دال بر وجوب توقف و دسته دوم دال بر وجوب احتیاط است. این روایات مضامین مختلفی دارد، مثل: «الوقوف عند الشبهات خیر من الاقتحام فی الهلکات»، به دلالت مطابقی دلالت بر این می‌کند که که در شبهات باید توقف کرد و احتیاط نمود نه اینکه برائت را جاری کرد. در دسته دوم روایات احتیاط مثل: « اخوک دینک فاحتط لدینک» دستور به احتیاط می‌دهد.

اشکال مرحوم آخوند

در مورد دسته اول می‌فرمایند: با وجود روایات برائت و حکم شارع به اباحه و برائت اقتحام در هلکه نخواهد بود. در مورد روایات دسته دوم دو پاسخ می‌دهد: اول اینکه برفرض تمامیت روایات احتیاط با روایات دال بر اباحه تعارض می‌کند، در باب تعارض این نکته واضح است که نص بر ظاهر مقدم است. روایات اباحه مثل کل شیء حلال نص در اباحه است و روایات احتیاط مثل احتط لدینک امر است و ظهور در وجوب احتیاط دارد و توانایی تعارض با نص را ندارد. جواب دوم این است که اخبار احتیاط ارشادی هستند و قرائنی داریم که دال بر این نکته است وامر ارشادی لزوم عمل ندارد.

نکتهاخبار احتیاط اگر تمام باشد وارد بر قبح عقاب بلا بیان خواهد بود، چون بیان است و دیگر عقاب در موردش قبیح نیست، ولی اخبار برائت حاکم بر این اخبار است و مقدم است یا به حکومت یا به اظهریت.

۶

تطبیق ان قلت و قلت

«ان قلت نعم» یعنی قبول داریم احتمال حرمت ملازم با احتمال ضرر نیست، «ولکن العقل یستقل بقبح الاقدام علی ما لا تومن مفسدته» عقل حکم می‌کند که اقدام بر چیزی که ایمن از مفسده او نیست، قبیح است. «ما لا تؤمن» محتمل مفسده یعنی مفسده آن احتمالی باشد. عقل حکم می‌کند به قبح مفسده احتمالی «و انه کلاقدام علی ما علم مفسده».

 مستشکل می‌گوید: از نظر عقل بین مفسده محتمله و مفسده یقینه فرقی وجود ندارد، «و انه مفسده محتمله کالاقدام علی ما علم مفسده» مثل اقدام بر مفسده معلومه است، «کما استدل به» یعنی به این اقدام بر مفسده محتمله «شیخ قدس سره علی ان الاشیاء علی الحظر او الوقف» مرحوم شیخ طوسی نسبت به افعال دو، سه قید دارد که به محل خودش می‌رسیم، افعال غیر ضروریه قبل از شرع وقتی حکمش برای ما مشخص نشده باشد، این افعال یا باید حکم به منع کنیم یا بر آن توقف کنیم.

 از شیخ می‌پرسیم چرا می‌گویید اقدام بر مفسده محتمله عقلاً جایز نیست. «قلت» مرحوم آخوند می‌فرماید: ما قبول نداریم، «استقلال بذلک ممنوع» استقلال عقل به این حکم یعنی به قبح به ذلک یعنی به قبح اقدام بر مفسده محتمله ممنوع است. «و السند شهادت الوجدان» دلیل ما وجدان است و مراجعه روش عقلا از اهل ملل و اهل ادیان است «و حیث انهم» عقلا «لا یحترزون ما لا تؤمن مفسدته» از مفسده محتمله احتراز نمی‌کند «ولا یعالمون معه معاملة» نمی‌کند معه یعنی معه ما لا تؤمن مفسدته، لا یعاملون معامله عُلم مفسدته معامله معلوم المفسده را نمی‌کند و شاهد می‌آورد.

مرحوم آخوند می‌فرماید: چگونه شما می‌فرمایید که عقلا با محتمل المفسده همان معامله معلوم المفسده را کنند که حال «قد اذن الشارع» و شارع اذن داده «بالاقدام علیه»، علیه یعنی بر محتمل المفسده و شارع اجازه داده است که در تمام موارد، برائت احتمال وقوع بر مفسده است و احتمال می‌دهد که حرام باشد و شارع ترخیص داده است «و لا یکاد یأذن بارتکاب القبیح» شارع نمی‌تواند اذن دهد که ارتکاب آنچه عقل مستقلاً قبح به ارتکاب آن می‌کند و ارتکاب قبیح شارع اجازه نمی‌دهد.

«فتامل» را مختلف معنا کرده‌اند یک معنای خوبی که برای آن در حواشی آمده است. اگر شما بخواهید ترخیص شارع را ضمیمه کنید از دلیل عقلی خارج می‌شود و شما دارید دلیل عقلی را می‌خوانید که عقل مستقلاً و نتیجه این می‌شود که در مواردی که شارع ترخیص داده است شارع حکم به قبح نمی‌کند. به عبارت اخری یمکن ان یقال که حکم عقل معلق باشد بر عدم ترخیص شارع و عقل می‌گوید در مواردی که احتمال مفسده را می‌دهید، می‌گویم کار را ادغام نکن و شارع ترخیص در ارتکاب نداده باشد و اگر داد اشکالی ندارد.

اگر بیایم این قید را ضمیمه کنیم، استقلال عقلا از بین می‌رود و ما داریم دلیل عقلی را برای حکم به برائت می‌خوانیم. این در صورتی است که از اول حکم عقل را مقید کنیم، عقل می‌گوید: عقاب بر محتمل قبیح است و موضوعش از بین می‌رود. عقل می‌گوید: من قبح را می‌آورم در مواردی که ترخیص نباشد و ورود دارد.

۷

تطبیق ادله اخباریین از قرآن و بررسی آن

«و احتج للقول بوجوب الاحتیاط فی ما لم تقم فیه حجة» وجوب احتیاط در مورد حجتی قائل نشده باشد، احتجاج شده است، «بادلة الثلاثة اما الکتاب» به سه دسته از آیات ناهیه از قول به غیر علم ما لیس لک به علم «و عن الالقاء» لا تلقو بایدکم الی تهلکة «و الآمرة بالتقوی» تقوا اقتضا می‌کند که آجا که انسان حرمت چیزی را داد احتیاط کند و این را قبل از اینکه پاسخ آیات را بخوانیم به رسائل مراجعه بفرماییم ما در شبهات موضوعیه بین اخباری‌ها و اصولی‌ها اختلافی وجود ندارد.

معزم اخباری‌ها در شبهات موضوعیه مانند اصولیها قائل به برائت است. چه شبهات موضوعیه وجوبیه و چه شبهات موضوعیه تحریمیه باشد. می‌آییم سراغ شبهات حکمیه در شبهات حکمیه عمده اختلاف بین اخباری‌ها و اصولی‌ها در شبه حکمیه تحریمیه است، اما در شبه حکمیه وجوبیه کلمات اخباری‌ها مختلف است، چه بسا استفاده شود که اشهر بر طبق آنچه عنایت الاصول نقل کرده است در بین اخباری این است که در شبهات وجوبیه احتیاط واجب نیست و در شبهات وجوبیه اخباری‌ها مانند اصولی‌ها باشد. لذا عمده اختلاف بین اخباری‌ها و اصولی‌ها در شبهات تحریمیه حکمیه است و اینها قائل به وجوب احتیاط هستند و اصولی‌ها قائل به برائت هستند.

«و الجواب ان القول بالاباحة شرعاً» قول به اباحه شرعیه «و بالامن من العقوبة عقلا» اباحه شرعیه را همان کل شی لک حلال می‌گوید: امن از عقوبت عقلاً قبح عقاب بلا بیان و این «لیس قولا بغیر علم» و این قول به بغیر علم نیست که بگویید آیات لیس لک به علم شامل آن می‌شود، چون «لما دل علی الاباحة من النقل» که اباحه شرعیه دارد «و علی البرائه من حکم العقل» قبح بلا بیان «و معهما» دلیل نقلی و عقلی بر برائت، «لا مهلکة فی اقتحام» و مهلکه‌ای وجود ندارد که بگوید لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة «ولا» با وجود دلیل عقلی ونقلی توتون را اقدام کردیم مقاومت با تقوا ندارد.

۸

تطبیق دلیل از روایات و بررسی آن

« و اما الاخبار» دو دسته هستند «فبما دل علی وجوب التوقف عند الشبهه» اخباری که دلالت بر وجوب توقف دارد «عند الشبهه معللا فی بعضها» تحلیل آورده شده «بانّ الوقوف عند الشبهه خیر من الاقتحام فی الهلکة» یا «فی المهلکة من الاخبار کثیره دالة علیه مطابقتاً» یا اخباری که دلالت دارد «التزاماً». توجه بفرماید اخبار وجود توقف را مثلاً روایتی است از عمر بن حنظله از امام صادق (ع) عبارت معروفه: «ان الامور ثلاثه امر بین الرشد فیتبع و امر بیناً الغی فقد یشنع و امر مشکل یرد علمه الی الله و رسوله» یا «حلال بین و حرام بین و شبهات بین ذلک فمن ترک الشبهات نجا من محرمات و من اخذ الشبهات ارتکب محرمات و هلک حیث ما لا یعلم».

در اخر روایات در ذیل آن در عبارت عمر بن حنظله فان الوقوف عند الشبهات خیرمن الاقتحام فی الهلکات و این دلالت بر وجوب توقف دارد و دلالت بر وجوب توقف دلالت روشن است و یا در روایت مسعده الزیاد عن جعفر عن آبائه عن النبی (ص) روایت شده که «لا تجامع فی النکاح علی الشبهه» در نکاح شبه‌ای لا تجامع و بعد دنبال آن دارد «و قف عند شبهه» و تصریح دارد و روایت دیگر دارد: «اذا اشتبه الامر علیکم فقفوا عنده و ردوا الینا حتی نشرلکهم من ذلکم شرحنا».

 به عنایت اصول یا کتاب رسائل مراجعه کنید روایات زیاد است که به دلالت مطابقیه دلالت دارد بر وجوب توقف یا به دلالت التزامیه دلالت بر وجوب توقف دارد. این یک دسته روایات داله بر وجوب توقف «و بما» دسته دوم است «بما دل علی وجوب الاحتیاط» روایاتی که می‌گوید احتیاط واجب است، «من اخبار الوارده بألسنة مختلفة» مثلا روایتی است از عبدالرحمان حجاج «سألت ابالحسن عن رجلین اصبا صیداً» دو مرد هر دو محرم بودند و صید کردند و سوال کرده است که جزا و کفاره هر کدام مستقل بدهند و یا دو تا یکی بدهند کافی است؟ حضرت فرموده است که هر دو باید جداگانه باشد. حضرت فرموده است: «اذا اثبت مثل هذا» اگر به مثل این موارد اصابه کردید یعنی مسئله‌ای پیش آمد و حکم را نمی‌دانستید، «فلم تردوا» احتیاط کنید، «حتی تسألوا انتم فتعلموا».

یا روایت معروفه و روایتی که مطلق است از امام علی (ع) خطاب به کمیل، روایت معروفه «اخوک دینک فاحتط لدینک» وجوب احتیاط را می‌آورد هم در شبهات حکمیه و وجوبه، تحریمیه دلالت بر وجوب احتیاط دارد. این بعضی از روایات عرض کردم که روایات مفصل است مراجعه کنید.

«والجواب انه لا مهلکة فی الشبهه البدویه» آنجا که عمل اجمالی نداریم مهلکه نیست «مع دلالت النقل علی الاباحه» ادله نقلیه دلالت بر اباحه دارد و حکم عقل برائت می‌کند همانطور که دانستید و این از نظر ادله وجوب توقف و روایاتی که بر وجوب احتیاط دلالت دارد «و ما دل علی وجوب الاحتیاط لو سلم» یعنی اگر از نظر دلالت و سند ما بپذیریم «و ان کان واردا علی حکم العقل» ورود بر حکم عقل دارد، «فانه کفی» بیان عقلی «العقوبة علی مخالفة التکلیف المجهول» قاعده قبح بلا بیان موضوعش بلا بیان است و اگر ادله دلالت بر وجوب احتیاط کند این ادله می‌شود بیان پس کفی در بیان بودن است.

«فانه کفی بیان علی العقوبة» بر مخالفت تکلیف مجهول این و امکان وارد دنبال آن «انه تعارض» که الا ان تعارض نهایی مرحوم آخوند در نسبت اخبار احتیاط و اخباری است که دلالت بر برائت دارند است و در لا بلا این مطلب را بیان می‌کنند. مرحوم آخوند می‌فرماید: ادله احتیاط کفایت می‌کند در اینکه بیان باشد بر عقاب مخالفت تکلیف واقعی مجهول و می‌فرماید مرحوم شیخ انصاری مطلبی دارد و فرموده است که وجوب احتیاط دو گونه است.

اگر وجوب احتیاط مقدمی باشد یعنی مقدمه باشد برای تحرز مخالفت تکلیف واقعی باز شیخ می‌فرماید: عقاب بر مخالفت تکلیف واقعی قبیح است و روی این بیان ادله وجوب بر قاعده قبح الی بیان ورود ندارد، شیخ می‌فرماید: وجوب احتیاط باید ببینیم وجوب مقدمی است یا نفسی و اگر مقدمی باشد به این نتیجه می‌رسیم بر مخالفت آن تکلیف واقعی عقاب باز قبیح است. قاعده قبح بلا بیان می‌ماند و اگر احتیاط وجوب لفظی باشد و اگر انسان با وجوب احتیاط مخالفت کرد، عقاب بر مخالفت این تکلیف است و در نتیجه بر مخالفت تکلیف مجهول نیست و به درد ما نمی‌خورد و آنچه ما دنبال آن هستیم در شرب توتون که نمی‌دانیم حلال است و حرام و اگر مکلف مرتکب شد و واقعاً هم حرام بود؛ آیا این را عقاب می‌کنند به خاطر مخالفت تکلیف واقعی و این فرمایش شیخ است و مرحوم آخوند می‌فرمایند: این حرف درستی نیست و ربطی به مولوی و ارشادی ندارد، مقدمه ارشادی نیست.

مرحوم آخوند در پاسخ می‌فرمایند: به نظر ما وجوب احتیاط وجوب مقدمی دارد نه نقصی و وجوب مقدمی طریقی است از باب اینکه طریق حفظ واقع است و اگر کسی احتیاط ندارد و مخالفت با تکلیف واقعی کرد، قبحی ندارد که شارع بر مخالفت تکلیف واقعی عقاب کند و می‌فرماید بر امارات همینطور است.

یک عبارت می‌فرماید: نماز جمعه واجب است و روایت که اماره است و با این روایت نسبت به وجوب نماز جمعه در لوح محفوظ علم می‌یابید خیر بر شما واقع است که معلوم نمی‌شود و اگر با اماره مخالفت کردید و نخوانید و نماز جمعه واجب باشد شارع می‌تواند با وجوب واقعی قباحه کند «و لا یصغی الی ما قیل» قائل شیخ انصاری است و ولا یصغی دنبال فانه کفی بیان بر عقوبت و مخالفت مجهول واقعی است و شیخ مخالف است و ایجاب احتیاط اگر مقدمه تحرز از عقاب واقع مجهول باشد «فهو قبیح» عقل می‌گوید اگر واقع برای شما مجهول باشد، شارع نمی‌تواند بر واقع شما را عقاب کند و اگر نفسی باشد، «فالعقاب علی مخالفته» و عقاب با مخالفت وجود احتیاط است «و لا علی مخالفة الواقع و ذلک» این ذلک تعلیل برای لا یصغی است چرا نباید به فرمایش مرحوم شیخ توجه شود.

«لما عرفت من ان ایجابه یکون طریقیا» ایجاب آن طریقی است و این وجوب طریقی از وجوب عقل «مما یصح ان یحتج به» احتجاج شود به وجوب طریقی بر مواخذه در مخالفت با شبهه «کما هو الحال» در اوامر طرق و اصول عملیه و در امارات مثالی که عرض کردیم در روایات می‌گویند نماز جمعه واجب است واقع بر شما معلوم نمی‌شود و اگر آمدید با این روایت مخالفت کردید و نماز جمعه واجب بود شما را عقاب می‌کنند بر مخالفت با اصول واقع و اصول عملیه البته مراد از اصول عملیه یعنی استصحاب باقی اصول عملیه طریق الی الواقع نیست «و ان کان وارد الا انها تعارض» ادله احتیاط و الا می‌خورد به «ان کان وارد الان انها تعارض «بما هو اخص» اظهر ادله احتیاط معارضه می‌کند با آنچه اخص است و اظهر است و وجه اخصیت توضیح دارد ان را انشاءالله فردا عرض می‌کنیم.

وأمّا ضرر غير العقوبة (١) : فهو وإن كان محتملا ، إلّا أنّ المتيقّن منه ـ فضلا عن محتمله ـ ليس بواجب الدفع شرعا ولا عقلا ، ضرورة عدم القبح في تحمّل بعض المضارّ ببعض الدواعي عقلا (٢) وجوازه شرعا (٣). مع أنّ احتمال الحرمة أو الوجوب لا يلازم احتمال المضرّة وإن كان ملازما لاحتمال المفسدة أو ترك المصلحة ، لوضوح أنّ المصالح والمفاسد الّتي تكون مناطات الأحكام ـ وقد استقلّ العقل بحسن الأفعال الّتي تكون ذات المصالح وقبح ما كان ذات المفاسد ـ ليست براجعة إلى المنافع والمضارّ ، وكثيرا ما يكون محتمل التكليف مأمون الضرر. نعم ، ربما تكون المنفعة أو المضرّة مناطا للحكم شرعا وعقلا.

إن قلت : نعم ، ولكنّ العقل يستقلّ بقبح الإقدام على ما لا تؤمن مفسدته ، وأنّه كالإقدام على ما علم مفسدته ، كما استدلّ به شيخ الطائفة قدس‌سره على أنّ الأشياء على الحظر أو الوقف (٤).

__________________

ـ موضوع الثانية. وإذا لم تجر قاعدة قبح العقاب بلا بيان في مورد واحتمل الضرر الاخرويّ ـ وهو العقاب ـ فيحكم العقل بلزوم اجتناب ذلك الضرر المحتمل واستحقاق العقوبة على المخالفة في صورة المصادفة للواقع ، سواء قلنا بقاعدة وجوب دفع الضرر المحتمل أو قلنا بعدم وجوبه.

وبالجملة : أنّه لو سلّم صحّة أصل قاعدة وجوب دفع الضرر المحتمل فلا مجال لها في المقام.

وقال المحقّق الاصفهانيّ : «إنّ قاعدة دفع الضرر ليست قاعدة عقليّة ولا عقلائيّة بوجه من الوجوه. نعم كلّ ذي شعور بالجبلّة والطبع حيث أنّه يحبّ نفسه يفرّ ممّا يؤذيه ، وهذا الفرار الجبلّي ليس ملاكا لمسألة الاحتياط». نهاية الدراية ٢ : ٤٦٧.

(١) أي : الضرر الدنيويّ.

(٢) كبذل المال لجلب اعتماد الناس.

(٣) كجواز بذل المال لإقامة شعائر الدين.

(٤) هكذا في بعض النسخ. وفي بعضها : «على الحظر والوقف». والصحيح أن يقول : «على الوقف» ، فإنّ شيخ الطائفة استدلّ به على الوقف ، لا على الحظر أو الوقف. وإليك نصّ كلامه :«وذهب كثير من الناس إلى أنّها على الوقف ، ويجوّز كلّ واحد من الأمرين فيه ، وينتظر ورود السمع بواحد منهما. وهذا المذهب كان ينصره شيخنا أبو عبد الله رحمه‌الله. وهو الّذي يقوى في نفسي». العدّة في اصول الفقه ٢ : ٧٤٢. ـ

قلت : استقلاله بذلك ممنوع ، والسند شهادة الوجدان ومراجعة ديدن العقلاء من أهل الملل والأديان ، حيث إنّهم لا يحترزون ممّا لا تؤمن مفسدته ولا يعاملون معه معاملة ما علم مفسدته ، كيف! وقد أذن الشارع بالإقدام عليه (١) ، ولا يكاد يأذن بارتكاب القبيح ، فتأمّل.

[أدلّة المحدّثين على وجوب الاحتياط]

واحتجّ للقول بوجوب الاحتياط فيما لم تقم فيه حجّة بالأدلّة الثلاثة :

[الدليل الأوّل ، والجواب عنه]

أمّا «الكتاب» : فبالآيات الناهية عن القول بغير العلم (٢) وعن الإلقاء في التهلكة(٣) والآمرة بالتقوى (٤).

والجواب : أنّ القول بالإباحة شرعا وبالأمن من العقوبة عقلا ليس قولا بغير

__________________

ـ وحاصل الإشكال : أنّ احتمال التكليف الإلزاميّ وإن لم يكن ملازما لاحتمال المنفعة أو المضرّة ، فلا يلازمان احتمال العقاب الاخرويّ ، إلّا أنّ العقل يحكم بقبح الإقدام على ما لا تؤمن مفسدته ، كما يحكم بقبحه على ما علم مفسدته. ومعلوم أنّ محتمل الحرمة ممّا لا تؤمن مفسدته ، فيجب الاجتناب عنه بمقتضى حكم العقل بقبح الإقدام على ما لا تؤمن مفسدته.

وبالجملة : تكون قاعدة قبح الإقدام على ما لا تؤمن مفسدته رافعا لموضوع قبح العقاب بلا بيان ، لأنّها صالحة للبيانيّة.

(١) كما قال عليه‌السلام : «كلّ شيء فيه حلال وحرام فهو لك حلال أبدا حتّى تعرف الحرام منه بعينه فتدعه». وسائل الشيعة ١٢ : ٥٩ ، الباب ٤ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث ١.

(٢) كقوله تعالى : ﴿وَلا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ الإسراء / ٣٦ ، وقوله تعالى : ﴿وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ الأعراف / ٣٣.

(٣) كقوله تعالى : ﴿وَلا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ البقرة / ١٩٥.

(٤) كقوله تعالى : ﴿اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ آل عمران / ١٠٢ ، وقوله تعالى : ﴿وَجاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ الحجّ / ٧٨ ، وقوله تعالى : ﴿فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ التغابن / ١٦. وتعرّض للاستدلال بها المحقّق البحرانيّ في الحدائق الناضرة ١١ : ٢٩.

علم ، لما دلّ على الإباحة من النقل وعلى البراءة من حكم العقل ، ومعهما لا مهلكة في اقتحام الشبهة أصلا ، ولا فيه مخالفة التقوى ، كما لا يخفى.

[الدليل الثاني ، والجواب عنه]

وأمّا «الأخبار» : فبما دلّ على وجوب التوقّف عند الشبهة ـ معلّلا في بعضها بأنّ الوقوف عند الشبهة خير من الاقتحام في التهلكة (١) ـ من الأخبار الكثيرة الدالّة عليه مطابقة أو التزاما (٢).

__________________

(١) وفي بعض النسخ : «في المهلكة». والأولى ما أثبتناه ، فإنّه الموافق لنصّ الأخبار.

(٢) فالأخبار الدالّة على وجوب التوقّف على طوائف ثلاث :

إحداها : الأخبار المعلّلة الدالّة على وجوب التوقّف مطابقة. وهي عدّة روايات :

منها : مقبولة عمر بن حنظلة عن أبي عبد الله عليه‌السلام : «فإنّ الوقوف عند الشبهات خير من الاقتحام في الهلكات». وسائل الشيعة ١٨ : ٧٥ ـ ٧٦ ، الباب ٩ من أبواب صفات القاضي ، الحديث : ١.

ومنها : خبر أبي سعيد الزهريّ عن أبي جعفر عليه‌السلام ، قال : «الوقوف عند الشبهة خير من الاقتحام في الهلكة ...». وسائل الشيعة ١٨ : ١١٢ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث : ٢.

ومنها : خبر داود بن فرقد ، وموثّقة مسعدة بن زياد ، وخبر السكونيّ. فراجع وسائل الشيعة ١٨ : ١١٥ و ١١٦ و ١٢٦ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ١٣ و ١٥ و ٥٠.

وثانيتها : الأخبار غير المعلّلة الّتي تدلّ على وجوبه مطابقة. وهي أيضا عدّة روايات :

منها : ما رواه جابر عن أبي جعفر عليه‌السلام في وصيّة له لأصحابه ، قال : «إذا اشتبه الأمر عليكم فقفوا عنده وردّوه إلينا حتّى نشرح لكم من ذلك ما شرح لنا». وسائل الشيعة ١٨ : ١٢٣ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ٤٣.

ومنها : رواية عبد الله بن جندب عن الرضا عليه‌السلام ، قال : «والواجب لهم من ذلك الوقوف عند التحيّر وردّ ما جهلوه من ذلك إلى عالمه ...». وسائل الشيعة ١٨ : ١٢٥ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ٤٩.

ومنها : ما رواه الميثمي عن الرضا عليه‌السلام ـ في اختلاف الأحاديث ـ ، قال : «وما لم تجدوه في شيء من هذه الوجوه فردّوا إلينا علمه». وسائل الشيعة ١٨ : ١٢١ ، الباب ١٢ ، الحديث ٣١.

وثالثتها : الأخبار الدالّة على وجوب التوقّف التزاما. وهي كثيرة : ـ

وبما دلّ على وجوب الاحتياط من الأخبار الواردة بألسنة مختلفة (١).

والجواب : أنّه لا تهلكة (٢) في الشبهة البدويّة مع دلالة النقل [على الإباحة] (٣) وحكم العقل بالبراءة ، كما عرفت.

وما دلّ على وجوب الاحتياط لو سلّم (٤) وإن كان واردا على حكم العقل (٥) ، فإنّه كفى بيانا على العقوبة على مخالفة التكليف المجهول (٦)

__________________

ـ منها : موثّقة حمزة بن طيّار ، أنّه عرض على أبي عبد الله عليه‌السلام بعض خطب أبيه عليه‌السلام ، حتّى إذا بلغ موضعا منها ، قال له : «كفّ واسكت». ثمّ قال أبو عبد الله عليه‌السلام : «إنّه لا يسعكم فيما ينزل بكم ممّا تعلمون إلّا الكفّ عنه والتثبّت والردّ إلى أئمّة الهدى حتّى يحملوكم فيه على القصد ويجلوا عنكم فيه العمى ويعرّفوكم فيه الحقّ ، قال الله تعالى : ﴿فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ النحل / ٤٣». وسائل الشيعة ١٨ : ١١٢ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ٣.

ومنها : حسنة هشام بن سالم ، قال : قلت لأبي عبد الله عليه‌السلام : ما حقّ الله على خلقه؟ قال : «أن يقولوا ما يعلمون ويكفوا عمّا لا يعلمون ، فإذا فعلوا ذلك فقد أدّوا إلى الله حقّه». المصدر السابق ، الحديث٤.

(١) منها : صحيحة عبد الرحمن بن الحجّاج ، قال : سألت أبا الحسن عليه‌السلام عن رجلين أصابا صيدا وهما محرمان ، الجزاء بينهما أو على كلّ واحد منها جزاء؟ قال : «لا ، بل عليهما أن يجزي كلّ واحد منهما الصيد». قلت : إنّ بعض أصحابنا سألني عن ذلك فلم أدر ما عليه. فقال : «إذا أصبتم مثل هذا فلم تدروا فعليكم بالاحتياط حتّى تسألوا عنه فتعلموا». وسائل الشيعة ١٨ : ١١١ ـ ١١٢ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ١.

ومنها : ما من عبد الله بن وضّاح ، أنّه كتب إلى العبد الصالح عليه‌السلام يسأله عن وقت المغرب والإفطار ، فكتب إليه : «أرى لك أن تنتظر حتّى تذهب الحمرة وتأخّر بالحائطة لدينك». وسائل الشيعة ١٨ : ١٢٢ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ٣٧.

ومنها : ما عن الرضا عليه‌السلام : «أنّ أمير المؤمنين عليه‌السلام قال لكميل بن زياد : أخوك لدينك ، فاحتط لدينك بما شئت». وسائل الشيعة ١٨ : ١٢٣ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ٤١.

(٢) وفي بعض النسخ : «لا مهلكة».

(٣) وما بين المعقوفتين ليس في النسخ. والصحيح إثباته.

(٤) أي : لو سلّم دلالتها على وجوب الاحتياط ، فإنّه يمكن المناقشة فيها بدعوى وجود قرائن على أنّ الأمر فيها للاستحباب أو الإرشاد ، كما سيأتي.

(٥) وهو حكمه بقبح العقاب بلا بيان.

(٦) فإنّ وجوب الاحتياط حكم ظاهريّ وبيان للوظيفة الفعليّة ومصحّح للعقوبة على مخالفة ـ

ـ ولا يصغى (١) إلى ما قيل (٢) من : «أنّ إيجاب الاحتياط إن كان مقدّمة للتحرّز عن عقاب الواقع المجهول فهو قبيح ، وإن كان نفسيّا فالعقاب على مخالفته لا على مخالفة الواقع». وذلك (٣) لما عرفت (٤) من أنّ إيجابه يكون طريقيّا ، وهو عقلا ممّا يصحّ أن يحتجّ به على المؤاخذة في مخالة الشبهة ، كما هو الحال في أوامر الطرق والأمارات والاصول العمليّة (٥) ـ ، إلّا

__________________

ـ التكليف المجهول.

(١) أي : ولا يمال.

(٢) والقائل الشيخ الأعظم الأنصاريّ في فرائد الاصول ٢ : ٧١.

(٣) أي : عدم الإصغاء إلى ما قيل.

(٤) في الصفحة : ١٩ و ٣٦ من هذا الجزء.

(٥) ولا يخفى عليك : أنّ قوله : «ولا يصغى» إلى قوله «والاصول العمليّة» تعريض بما أجاب به الشيخ الأعظم عن أخبار وجوب الوقوف ، لا عن أخبار وجوب الاحتياط. ولذا كان الأولى أن يقدّم هذه العبارة على قوله : «وما دلّ على وجوب الاحتياط ...».

نعم ، وجّه المحشّي المشكينيّ ذكرها في المقام بقوله : «لمّا كان على تقدير تماميّته جاريا في مطلق إيجاب الاحتياط ذكره المصنّف في المقام». راجع كفاية الاصول (الطبع الحجريّ) ٢ : ١٨٤.

وكيف كان فالمهمّ توضيح ما أفاده الشيخ الأعظم وما اعترض عليه المصنّف رحمه‌الله في المقام.

أمّا الشيخ الأعظم : فإنّه ـ بعد الجواب عن أخبار الوقوف بحمل الأمر فيها على الطلب المشترك بين الوجوب والندب ـ أورد على نفسه إشكالا ، ثمّ أجاب عنه :

أمّا الإشكال : فحاصله : أنّ أخبار الوقوف دلّت على أنّ كلّ محتمل التكليف مظنّة للاقتحام في الهلكة. وبما أنّ ثبوت الهلكة بمجرّد ثبوت الحكم في الواقع ومن دون بيّنة للمكلّف من مصاديق العقاب بلا بيان ، وهو قبيح عقلا ، فيستكشف من ذلك أنّ هناك أمر شرعيّ مصحّح للعقاب المحتمل على تقدير وجوده ، وهو الأمر بالاحتياط ، فتكشف أخبار الوقوف عن إيجاب الشارع للاحتياط.

وأمّا الجواب : فحاصله : أنّ الأمر بالاحتياط المستكشف من أخبار الوقوف لا يصحّح العقاب على التكليف الواقعيّ المجهول. وذلك لأنّ إيجاب الاحتياط المستكشف من الروايات المذكورة إمّا أن يكون أمرا مقدّميّا أو يكون نفسيّا :

أمّا الأوّل : فلا يجدي في تصحيح العقوبة ، لأنّ الأمر الغيريّ لا تستتبع مخالفته العقاب ، فتصير العقوبة بلا مصحّح.

وأمّا الثاني : فهو وإن كان مصحّحا للعقوبة ، لترتّب العقوبة على مخالفة الواجب النفسيّ ، إلّا أنّه غير مستفاد من الروايات ، ضرورة أنّه إذا كان الأمر بالاحتياط نفسيّا فلا بدّ من ـ