مسائلی در خیار مجلس
بعد مرحوم شیخ (ره) فرمودهاند: اگر بخواهیم مباحث خیار مجلس را بگوییم، باید آن را در ضمن مسائلی بیان کنیم، که به صورت «مسئلة مسئلة» مطالب را شروع کردهاند.
مسئله اول: ثبوت فی الجمله خیار مجلس برای وکیل
اولین مطلب و مسئله این است که فرمودهاند: گاهی اوقات بایع و مشتری هر دو، خودشان مالک مال هستند، که از آن به اصیل و أصیلین تعبیر میکنیم، اما گاهی اوقات هر دو یا أحدهما عنوان وکیل را دارد.
مرحوم شیخ (ره) فرموده: دو مطلب محل اشکال نیست؛ یکی در آنجا که بایع و مشتری هر دو اصیل هستند، که هر دو خودشان مالک اصلی مال هستند و خیار مجلس دارند و دوم در جایی هم که هر دو وکیل هستند، که در ثبوت فی الجمله خیار مجلس اشکالی نیست.
این فی الجمله در مقابل آن سه قسمی است که شیخ (ره) برای وکیل بیان کرده است که بعداً بیان میکنیم، البته این معنایش این است که در بین فقها کسی را نداریم که به نحو کلی در تمام اقسام وکیل، خیار مجلس را برای وکیل نفی کند.
اما شیخ (ره) در چند سطر بعد فرموده: بعضی از فقهاء که شیخ علی بن جعفر کاشف الغطاء (ره) است به تبع جامع المقاصد خیار مجلس را برای وکیل در تمام اقسام آن نفی کرده است.
کلام مرحوم علامه (ره) در این بحث
بعد مرحوم شیخ (ره) کلامی را از علامه (ره) نقل کرده فرمودهاند: علامه (ره) فرموده: اگر وکیل بخرد، یا بفروشد و یا وکیلان عقد را با یکدیگر منعقد کنند، این وکیلان خیار مجلس دارند و موکل اینها هم که وکالت دادند که اینها این معامله را انجام دهند، خیار مجلس دارند، البته قید زده به اینکه در صورتی که مؤکلین هم خودشان در مجلس حضور داشته باشند.
بعد علامه (ره) این فرع را آورده که اگر وکیل که بنا بر فتوای علامه (ره) خیار مجلس دارد، در مجلس عقد مُرد، آیا این خیار به موکل انتقال پیدا میکند یا نه؟ که فرموده: این خیار از اموری است که به موکل انتقال پیدا میکند.
میگوییم که: اگر ارث است، باید به وارث منتقل شود، یعنی ببینیم که وارث این وکیل کیست؟ این خیار مجلس هم به همان منتقل شود، اما علامه (ره) فرموده: نه در اینجا موکل أقوای از وارث در ملکیت است و ملکیتش یک ملیکت قویتر است، لذا در اینجا «لم ینتقل حق الوکیل إلی وارثه»، بلکه به موکلش منتقل میشود.
بعد مرحوم علامه (ره) فرموده: شافعیه در ثبوت خیار برای وکیل دو قول داشتهاند؛ یک قولشان این است که برای وکیل هم خیار ثابت است و یک قول هم این است که برای وکیل ثابت نیست و فقط برای موکل لازم است.
این نکته را باید از مرحوم شیخ (ره) استفاده کنیم که وقتی فقیهی میخواهد وارد یک مسئله شود، -در دورههای قبل و سالهای گذشته هم این را برای آقایان عرض کردیم که اگر واقعاً بخواهیم فقاهت را یاد بگیریم، باید ببینیم قدم به قدم و کلمه به کلمه مرحوم شیخ (ره) چگونه حرکت میکند؟- مرحوم شیخ (ره) هر وقت خواسته مسئلهای را تحقیق کند، اول اقوال و کلمات فقهاء را مطرح کرده، یا عبارتی از شیخ طوسی و یا علامه (قدس سرهما) و یا عبارتی از دیگران آورده و محور قرار داده و بعد وارد تحقیق در مسئله میشوند.
اقسام وکیل
در اینجا هم مرحوم شیخ (ره) بعد از نقل کلام علامه (ره) شروع به تحقیق در مسئله کرده فرمودهاند: مطلقاًنمیتوانیم بگوییم که: وکیل خیار مجلس دارد، بلکه وکیل سه قسم است، که از این سه قسم؛ دو قسمش خیار مجلس ندارد و یک قسمش خیار مجلس دارد.
قسم اول: وکیل در مجرد اجرای صیغه عقد
قسم اول این است که گاهی اوقات وکیل دایرهی وکالتش خیلی ضعیف است و دایرهی وکالتش فقط در حد إجرای صیغهی عقد است، یعنی مالکین نشسته و حرفهایشان را زده و خصوصیات و شرایط معامله را معین کردهاند، بعد به یک طلبه میگویند که دلمان میخواهد که صیغهی شرعی بیع جاری شود، شما که وارد هستید آن را إجرا کنید، که این شخص تنها وکیل در إجرای صیغهی عقد است.
ادله عدم وجود خیار مجلس برای این وکیل
آیا چنین وکیلی، فقط دایرهی وکالتش در حد إجرای صیغهی عقد است، خیار مجلس دارد یا نه؟ شیخ (ره) فرموده: که این دو وکیل خیار مجلس ندارد و سه دلیل و دو مؤید برای این مدعا آورده است؛
دلیل اول: روایات «البیعان بالخیار»
دلیل اول این است که وقتی روایات خیار مجلس را بررسی کنیم، که «البیعان بالخیار»، یقین داریم که این روایات این فرد را شامل نمیشود.
شیخ (ره) نمیخواسته بگوید که: روایات خیار مجلس انصراف دارد به بایعی که مالک باشد، برای اینکه در قسم دوم وکیل فرموده: وکیل قسم دوم خیار مجلس دارد، بلکه خواسته بفرماید: آنچه یقینی است این است که «البیعان» از این مورد انصراف دارد و شامل وکیلی که مجرد در اجرای صیغه است مثل یک آلت بوده نمیشود.
دلیل دوم: ادله مثبت حق و سلطنت برای ذو الخیار
دلیل دوم این است که ادله خیار، برای ذو الخیار اثبات حق و سلطنت میکند، بایع جنسش را داده به مشتری و مشتری پولش را به بایع داده، پس جنس میشود إنتقل عن البایع و پول میشود إنتقل إلی البایع، ادلهی خیار در هر خیاری میگوید: ذو الخیار نسبت به منتقل عنه حق و سلطنت دارد، که میتواند آن را به ملکش برگرداند.
اما این در فرضی است که قبلاً، یعنی با قطع نظر از خیار و ادلهی خیار، سلطنت ذو الخیار نسبت به منتقل الیه ثابت و مسلم باشد، یعنی سلطنتش نسبت به این پولی که دسته بایع آمده مسلم باشد، که اگر مسلم بود، آن وقت میتواند منتقل عنه را که به مشتری داده، پس بگیرد و منتقل علیه را به او برگرداند.
پس ادلهی خیار در جایی جریان دارد که سلطنت ذو الخیار نسبت به منتقل علیه قبلاً مسلم باشد، اما نمیتوانیم با ادلهی خیار این سلطنت را درست کنیم.
شیخ (ره) برای اینکه این مطلب روشن شود شاهدی آورده فرمودهاند: اگر کسی عبدی را بخرد و شک دارد که آیا این عبد پدرش هست یا نه؟ من ینعتق علی المشتری هست یا نه؟ نمیتواند بگوید که: با ادلهی خیار میگویم که: خیار مجلس دارم، پس این معامله لازم نیست، پس میتوانم این عبد را به بایع برگردانم.
ادلهی خیار اثبات تسلط نسبت به منتقل الیه را ندارد، بلکه ادلهی خیار میگوید: هر جا سلطنت ذو الخیار نسبت به منتقل الیه مسلم بود، در آنجا حضور دارم و میگویم: میتواند منتقل عنه را پس بگیرد و منتقل الیه را به مالکش پس بدهد.
در نتیجه نمیتوانیم با ادلهی ثبوت خیار خود این تسلط و حق را اثبات کنیم. قبلاً باید مشخص باشد که این مبیع و عبدی که خریده، ممن ینعتق علی المشتری نیست و مشتری بر این مبیع سلطنت دارد، تا بتواند از خیار مجلس استفاده کند، اما در جایی که این سلطنت و حق مسلم نیست، نمیتوانیم با نفس ادلهی خیار این را إجرا کنیم.
به عبارت خیلی آسانتر و کوتاهتر موضوع ادلهی خیار در جایی است که ذو الخیار نسبت به منتقل الیه سلطنت داشته باشد و جایی که در این موضوع شک داریم، ادلهی خیار جریان ندارد.
در اینجا هم همین طور است، چون وکیل نسبت به منتقل الیه سلطنتی ندارد و تنها وکیل در اجرای صیغهی عقد است، پس نمیتوانیم با ادلهی خیار، سلطنت را برای این وکیل درست کنیم.
دلیل سوم: وحدت سیاق روایات خیار مجلس و خیار حیوان
مرحوم شیخ (ره) در دلیل سوم از راه وحدت سیاق پیش آمده فرمودهاند: روایاتی داریم که خیار مجلس و خیار حیوان را کنار هم گذاشه و فرمودند: «البیعان بالخیار»، بایع و مشتری خیار دارند، سه روز در حیوان و در غیر آن تا زمان جدایی خیار دارند، که اول در روایت خیار حیوان را و در آخر روایت هم خیار مجلس را بیان کرده است.
یقین داریم مشتری که در بیع حیوان، حیوانی را میخرد، اگر وکیل در مجرد إجرای صیغهی عقد باشد، خیار حیوان ندارد، حال همان طور که در آنجا خیار ندارد، در خیار مجلس هم همین طور.
بعد در اینجا مرحوم شیخ (ره) فرموده: «فإن المقام و إن لم یکن من تعارض المطلق والمقید»، که این یک مقداری دقت دارد، که این را إنشاءالله در تطبیق عرض میکنیم.