فإن قلت: يمكن إثبات الوجوب الشرعيّ المصحّح لنيّة الوجه والقربة في المحتملين؛ لأنّ منها واجبٌ بالإجماع ولو فراراً عن المخالفة القطعيّة، والثاني واجبٌ بحكم الاستصحاب المثبت للوجوب...
بحث در شك در مكلف به و شبهه وجوبيه با فقدان نص بود.
شيخ انصارى فرمودند موافقت قطعيه لازم و ضرورى است، به اين معنا كه اگر شك داشتيم نماز ظهر يا جمعه واجب است، هر دو نماز بايد خوانده شوند.
بحث اين بود چگونه نيت كنيم.
معلوم شد قصد قربت كردن بالخصوص در هر كدام، تشريع و حرام است.
بنابراين يك قصد قصد قربت براى هر دو كافى مىباشد، يا به تعبير ديگر ترديد در نيت داشته باشيم و بگوييم نماز ظهر و جمعه مىخوانم كه يكى از اين دو وظيفه واقعى من است.
در پايان اين بحث شيخ انصارى إن قلت مىآورند.
خلاصه إن قلت: بعضى گفتهاند: ما مىتوانيم در هر يك از اين دو عمل نيت بالخصوص داشته باشيم و وجوب شرعى هر كدام از اين دو عمل را بالخصوص ثابت مىكنيم، يعنى ثابت مىكنيم نماز ظهر واجب شرعى است پس نيت بالخصوص مىخواهد و نماز جمعه هم واجب شرعى است پس نيت بالخصوص مىخواهد.
بيان مطلب: براى اولين عملى كه مكلف مىخواهد انجام دهد ـ مثلا نماز ظهر ـ، اجماع قائم است كه اين نماز واجب است و اجماع نيز يك دليل شرعى مىباشد.
دليل اجماع: گروهى از علماء مىگويند موافقت قطعيه واجب است، بنابراين با نظر اين علماء اين نماز اولى كه همان نماز ظهر است واجب مىباشد، جمعى ديگر از علماء مىگويند موافقت احتماليه واجب است، بنابراين بر طبق نظر اين علماء نيز نماز اولى ـ نماز ظهر ـ واجب است. بنابراين همه علماء بالاجماع معتقدند كه اين محتمل اول كه نماز ظهر است واجب است، اجماع نيز دليل شرعى است و نماز ظهر وجوب شرعى دارد و به قصد قربت خوانده مىشود.
و اما نماز دوم كه نماز جمعه باشد، اين نماز نيز به حكم استصحاب واجب است و استصحاب هم يك دليل شرعى است.
نحوه استصحاب وجوب نماز دوم ـ نماز جمعه ـ:
بيان اول استصحاب: استصحاب بقاء اشتغال ذمه: نماز ظهر را كه خوانديم شك داريم ذمهمان هنوز مشغول است يا نه، قبل از خواندن نماز ظهر ذمه يقينا به تكليف واقعى مشغول بود حال شك داريم با خواندن نماز ظهر ذمه مشغول است يا نه، اشتغال ذمه را استصحاب مىكنيم پس بايد نماز جمعه را هم بخوانيم.
بيان دوم استصحاب: با خواندن نماز ظهر شك داريم واجب واقعى را اتيان كردهايم يا نه، اصل عدم اتيان واجب واقعى است، بنابراين بايد نماز جمعه را نيز بخوانيم.
بيان سوم استصحاب: قبل از نماز ظهر يقين داشتيم واجب واقعى باقى است، نماز ظهر را كه خوانديم هنوز شك داريم واجب واقعى باقيست يا امتثال شده است، بقاء واجب واقعى را استصحاب مىكنيم و نتيجه مىگيريم بايد نماز جمعه را هم بخوانيم.
بنابراين نماز جمعه به حكم استصحاب واجب شد و استصحاب يك دليل شرعى است و مىتوانيم در آن قصد قربت داشته باشيم.
جواب شيخ انصارى به إن قلت:
اينكه شما گفتيد محتمل اول ـ نماز ظهر ـ بالإجماع واجب است، در اين كلام مدرك و مستند اين اجماع حكم عقل است، عقل از باب مقدمه علميه به خاطر اينكه تكليف مولى امتثال شود و موافقت قطعيه داشته باشد حكم مىكند كه نماز ظهر بخوان. بنابراين مستند اصلى براى خواندن نماز ظهر حكم عقل است، و وجوب در اينجا وجوب ارشادى است نه وجوب مولوى، و اين اجماع علماء هم به خاطر حكم عقل است و مدركش معلوم است.
بنابراين اين اجماعى كه مدركش معلوم است از حجيّة ساقط است، مدرك حكم عقل است، وجوب عقلى ارشادى مىشود و نمىتوانيم در وجوب ارشادى نيت را دخالت بدهيم.
جواب اول شيخ انصارى به قائلين به استصحاب اول كه استصحاب اشتغال ذمه مىباشد: جريان استصحاب در اينجا لغو است.
وقتى بررسى مىكنيم مىبينيم عقل از اول حكم مىكند كه به خاطر دفع عقاب محتمل بايد هر دو مشتبه را انجام دهيم. اين حكم عقل باقيست و ادامه دارد، نماز ظهر را كه خواندى هنوز حكم عقل وجود دارد، عقل مىگويد بايد نماز جمعه را هم بخوانى.
بنابراين حكم عقل وجود دارد و جريان استصحاب لغو است.
جواب دوم شيخ انصارى به قائلين به استصحاب اول كه استصحاب اشتغال ذمه مىباشد: سلمنا كه استصحاب جارى است و لغو نيست، ولى باز هم تنها استصحاب نمىتواند وجوب نماز جمعه را ثابت كند، و باز بايد حكم عقل وجوب نماز جمعه را به اثبات برساند، به خاطر اينكه اصل استصحاب مىگويد اشتغال ذمّه باقيست، عقل حكم مىكند هر جا ذمه انسان مشغول باشد بايد انسان يقين به براءة ذمه پيدا كند، حالا كه بايد ذمه بريء شود و تكليف مرتفع شود بايد نماز جمعه خوانده شود.
بنابراين اگر استصحاب هم جارى كنيم بايد حكم عقل بيايد و وجوب نماز جمعه را ثابت كند، و اگر عقل اين وجوب را ثابت كرد وجوب مولوى نخواهد بود بلكه وجوب ارشادى مىباشد و نمىتوان در نيت مطرح كرد.