مرحوم شيخ (ره) بعد از بررسي کردن اين مطلب، آمده سراغ اين ادعاي صاحب جواهر (ره) که قاعده غرور، صغراي قاعده اقوائيت سبب بر مباشر است و فرموده: اين که سبب اقواي از مباشر باشد و در صورت اجتماع سبب و مباشر، سبب بخواهد ضامن باشد، يک دليل و قاعده مستقل نيست. اين چنين نيست که يک قاعده مستقلي داشته باشيم، که در دروان امر بين ضمان سبب و مباشر، به صرف اقوائيت سبب، سبب ضامن باشد.
بعد اين را توضيح داده و فرموده: در صورت اجتماع سبب و مباشر، دو فرض در اينجا هست؛ يک فرض اين است که مالي که به يد مباشر تلف شده، عرفا استناد به سبب دارد، که در اين مواردي که اتلاف عرفا استناد به سبب دارد، مباشر اصلا ضامن نيست.
مرحوم شيخ سه مثال در اينجا زدهاند؛ يک مثالش در باب اکراه است، که اگر مکرهي شخصي را اکراه کرد، که اين مال را آتش بزن و اکراهش هم شديد بود، در اينجا مباشر که مکرَه است، ضامن نيست، بلکه مکرِه ضامن است، چون عرفا اتلاف مال استناد به مکرِه دارد.
مثال دوم در جايي که باد شديدي ميوزد، که اين باد شديد موجب اين است که اگر شيئي را در معرض آن قرار دهيم، اين شيء آتش بگيرد، مثلا آتشي روشن هست و ما هم شيئي را در فاصله نزديک اين آتش قرار دهيم و باد شديدي هم ميوزد، که در اينجا باد مباشر است، که اين شيء احراق پيدا کرد، اما سبب آن کسي است که اين شي را در معرض اين باد قرار داده، که او ضامن است.
پس به طور کلي شيخ (ره) فرموده: فرض اول در صورتي که سبب و مباشر اجتماع پيدا کنند، که اگر اتلاف مال عرفا استناد به سبب داشته باشد، سبب ضامن است.
اما در جايي که سبب و مباشر اجتماع پيدا ميکنند، اگر اتلاف مال استناد به سبب نداشته باشد، اعم از اين که اتلاف، عرفا مستند به مباشر باشد يا مستند به هر دو، يعني مستقلا اتلاف مستند به اين سبب نباشد، شيخ (ره) فرموده: در اينجا دليلي نداريم بر اين که مباشر ضامن نباشد و فقط سبب ضامن باشد.
پس شيخ (ره) فرموده: يک قاعدهاي که بگوييم: در دوران امر بين سبب اقوي و مباشر، سبب اقوي ضامن است، نداريم. بله دو فرض دارد، يک فرض اين است که اتلاف مستند به سبب اقوي باشد، مثل مثالهايي که زديم، فرض دوم هم اين است که اتلاف مستند به سبب اقوي نباشد، که به صرف اقوائيت سبب نمي توانيم بگوييم سبب ضامن است و مباشر ضامن نيست.
مثل ما نحن فيه، که بايع سبب است در اين که مشتري در ضرر بيفتد، در غرامتي که مشتري بايد به مالک بدهد، اما مشتري خودش مباشر است، اتلاف منافعي که تلف شده و از بين رفته، استناد به خود مباشر دارد، ولو اين که اين سبب اقواست، يعني اگر بايع اين معامله را انجام نميداد، مشتري در اين مسير نميافتاد، که عرفا در چنين مواردي، اقوائيت مربوط به بايع هست، اما چون اين اتلاف استناد به آن سبب ندارد، سبب ضامن نيست.
به عبارت ديگر نکته فني مساله اين است که شيخ (ره) فرموده: اگر در اجتماع سبب و مباشر، اتلاف مستند به سبب باشد، تحت قاعده «من اتلف مال الغير فهو له ضامن» ميرود و اگر اتلاف مستند به سبب شد، سبب صغراي قاعده من اتلف مال الغير ميشود.
اما اگر اتلاف مستند به سبب نباشد، ولو اين که اين سبب عرفا اقوي از مباشر باشد، شيخ (ره) فرموده: دليلي نداريم بر اين که بگوييم مباشر ضامن نيست و سبب ضامن است.
موارد ضامن بودن سبب با عدم استناد اتلاف به آن
بعد فرموده: بله در اين فرض دوم، در جايي که اتلاف استناد به سبب ندارد، اگر يکي از اين چهار مطلب باشد، ميگوييم: سبب ضامن است؛
مطلب اول اين است که قاعده لاضرر پياده شود.
مطلب دوم اين است که ادعاي اجماع کنيم، کما اينکه فخر المحققين (ره) ادعاي اجماع کرده، که اگر سبب اقواي از مباشر باشد، ولو عرفا اتلاف مستقلا مستند به سبب نباشد، اما سبب ضامن است.
مطلب سوم روايات و اخباري است که در موارد متفرقه وارد شده است.
مطلب چهارم اين است که غار سبب در تغريم مغرور باشد، يعني قاعده غرور را بياوريم.
بعد فرموده: هر چهار مطلب در ما نحن فيه وجود دارد، يعني در ما نحن فيه؛ هم قاعده لاضرر پياده ميشود، هم قاعده غرور، از جواب شيخ (ره) بر صاحب جواهر (ره) استفاده ميشود، که خواسته قاعده غرور را، يک قاعده مستقل از قاعده لا ضرر و قاعده اقوائيت سبب بر مباشر بداند.
پس اين چهار مطلب در ما نحن فيه موجود است، لذا مشتري در اين غراماتي که به مالک ميدهد، به بايع رجوع کرده و آن را از بايع ميگيرد.