فعلاً کلام در صورت اولی میباشد.
صورت اولی این است که فضول برای مالک بفروشد و مسبوق به نهی مالک نباشد و اجازه مالک متأخراً بیاید.
مثلاً مکاسب ملک عمرو است زید فضول کتاب مکاسب عمرو را برای عمرو فروخته است و زید فضول قبلاً از ناحيه عمرو ممنوع از فروش کتاب نبوده است. چند روز بعد از عقد عمرو وقتی شنید کتاب او را فروخته است اجازه کرد.
مرحوم شیخ میفرماید: قدر متیقّن از مباحث فضولی همین مسأله است که دو نظریه بین فقها وجود دارد.
قول مشهور این است که این بیع فضولی صحیح میباشد، احتیاج به عقد جدید ندارد.
احتمال دوم این است که بیع فضولی ولو با اجازه متأخره صحیح نمیباشد که محقق اردبیلی و جماعتی از فقها این نظریه را انتخاب کردهاند.
مرحوم شیخ قول اول را انتخاب میکند که بیع فضولی با شرائطی که عرض شد صحیح میباشد.
دلیل اول این است، مرحوم شیخ میگوید: دلیل بر صحّت بیع فضولی عمومات و اطلاقات میباشد. کیفیّت اینکه این ادلّه دلالت بر صحّت دارند این است که در مورد عقد فضولی دو مطلب بلا اشکال وجود دارد و یک مطلب مشکوک وجود دارد.
یکی این است که (بعتک هذا الکتاب) که فضول گفته است و آن (قبلت) را که اصیل یا فضول گفته است این الفاظ عقد میباشد، این جای تأمل نیست که رضای مالک در صدق عقد بر این الفاظ دخالت ندارد.
دوم اینکه که مالک شدن مشتری مبیع را یقیناً متوقّف بر رضای مالک میباشد.
مطلب مشکوک این است: ما نمیدانیم رضای مالک که دخالت در ترتّب آثار دارد آیا رضای مقارن دخالت دارد یا رضا أعم از مقارن و متأخّر دخالت دارد؟
ادلۀ ما مثل: (إلا أن تکون تجارة عن تراض) میگوید رضایت کفایت میکند مقیّد به رضای مقارن نشده است. مقتضای اطلاق آیه این است که جنس رضا معتبر است أعم از مقارن و متأخر. لذا با تمسّک به اطلاق شک نداریم بلکه میگوییم جنس رضایت معتبر است.
دومین دلیل بر صحّت گفته شده است عقدی که از فضول صادر شده است (عقد صدر من أهله وقع فی محلّه) اینکه میگوییم (صدر من أهله) چون فرض ما این است که فضول تمام شرائط را داشته باشد (وقع فی محلّه) چون مبیع مالیّت دارد، منفعت محلّله دارد معلوم میباشد و... تمام شرائط عوضین موجود میباشد.
در این دلیل مرحوم شهید اشکال کرده است که این دلیل مصادره است برای اینکه عقد (صادر من أهله) باشد اول کلام است چون فضول مالک نبوده است مأذون از طرف مالک یا شارع نبوده است.
مرحوم شیخ میفرمایند: این اشکال وارد نیست چون بعد از آمدن اجازه این عقد صادر من اهله است. حدوثاً لم یصدر من المالک ولی بقاء صدر من المالک. لذا مقتضای قاعده این است که صحیح باشد.
سومین دلیل روایت عروه بارقی میباشد. رسول خدا یک دینار به عروه دادند تا گوسفندی بخرد. عروه دید گوسفند قیمت مناسبی دارد یک دینار را داد و دو گوسفند خرید در بین راه یک گوسفند را به یک دینار فروخت بعد خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله رسید یک دینار را داد و یک گوسفند هم داد. پیامبر فرمود تجارت خوبی انجام دادی.
در این قضیه ادعا شده است در دو مورد بیع فضولی بوده است: یکی خرید گوسفند اضافه و دیگری فروش گوسفند به مشتری دوم که فضولی بوده است.
مرحوم شیخ میفرماید: خرید گوسفند اضافه فضولی نبوده است و الوجه فی ذلک رسول خدا فرموده است (اشتر لی بها شاه) در مفهوم شاه یک گوسفند أخذ نشده است پس آنچه را که عروه وکالت داشته است وکالت در خرید گوسفند داشته است گوسفند بر دو تا هم صادق است لذا خرید او فضولی نبوده است. بله فروش او فضولی بوده است لذا دلیل بر صحّت بیع فضولی میباشد.