مقدمه پنجم: ثمره نزاع در صحیح و اعم:
در این بحث سوال این است که بر بحث صحیح و اعم چه ثمرهای مترتب است؟
مرحوم آخوند سه ثمره را ذکر میکنند و فقط یکی را قبول میکنند و ما هم فقط همین یکی را که ایشان قبول میکنند، ذکر میکنیم.
مقدمه: برای تمسک به اطلاق یک خطاب، شرایطی وجود دارد و آن شرایط در مقدمات حکمت بیان میشود، یکی از شرایط این است که متکلم در مقام بیان باشد و در مقام اهمال یا اجمال نباشد، شرط دیگر این است که باید لفظ مطلق، بر مورد مشکوک عرفا صادق باشد.
مثلا احل الله البیع، یک خطاب است و میخواهیم به اطلاق آن تمسک کنیم و اثبات حلیت و صحت بیع الکترونیک کنیم، اولا باید احراز کنیم که خداوند در مقام بیان تمام خطابش بوده است و ثانیا باید احراز کنیم که مورد مشکوک ما یعنی بیع الکترونیک، مصداق بیع است. اگر نتوانیم اثبات کنیم که عرفا، بیع الکترونیک، بیع است، امکان تمسک به احل الله بیع نیست همانطور اگر احراز کنیم خداوند در مقام بیان نیست، باز هم تمسک به اطلاق نیست.
اگر شما صحیحی باشید، حق تمسک به اطلاق ادله عبادات را برای نفی شرط یا جزء مشکوک ندارید. هر وقت شک داشتید که یک عبادت همراه با فلان جزء یا شرط است یا خیر، مثلا شک کنید نماز میت مشروط به طهارت است یا خیر، در چنین حالتی حق تمسک به ادله عبادات ندارید تا نفی شرط مشکوک یا جزء مشکوک کنید. چون شرط دوم مفقود است. یعنی باید احراز شود که لفظ مطلق بر مورد مشکوک قابل صدق است، بنا بر قول صحیحی لفظ عبادات که مطلق است، فقط بر عبادت صحیح قابل صدق است، بنابراین شما هر گاه شک کنید، این عبادت برای صحتش، نیاز به فلان شرط یا جزء دارید، شک در صحت پیش میآید که منجر به شک در صدق لفظ عبادت بر مورد شک پیش میآید. همین که شک کنید نماز برای صحت، به سوره مقید است یا خیر، در حقیقت شک کردهاید که لفظ نماز بر سوره و بقیه اجزاء صادق است یا خیر.
پس از نگاه صحیح شک در صحت عبادت بواسطه شرط یا جزء، شک در صدق لفظ عبادت بر این شرط یا جزء است، خداوند گفته نماز بخوان نگفته نماز با سوره یا نگفته نماز میت بخوان و نگفته نماز میت با طهارت بخوان و نمیشود به اطلاق تمسک کرد و شرط یا جزء مشکوک را نفی کرد.
اما بنا بر قول اعمی میشود، چون اعمی صحت را از صدق جدا میکند و این دو را ملازم هم قرار نمیدهد، شک در شرط یا جزء، شک در صحت است اما منجر به شک در صدق نمیشود. بنابراین صدق عبادت بر فعل منهای جزء یا شرط مشکوک، محرز است و شرط دوم برای تمسک به اطلاق تمام است.
حال بعد از مقدمات ۵ گانه سراغ ادله اعم و صحیحیها میرویم. مرحوم آخوند قائل به صحیحی است.
ادله قائلین به صحیح:
دلیل اول: تبادر؛ به محض شنیدن لفظ عبادت، عبادت صحیح به ذهن خطور میکند. مولا میگوید صلّ، به ذهن صلات صحیح میآید نه صلات باطل و تبادر هم علامت حقیقت است و میگوید صلات برای صلات صحیح وضع شده است.
دلیل دوم: صحت سلب لفظ عبادت از عبادت فاسده. میتوان لفظ عبادت را از عبادت فاسده نفی کرده، کسی که نماز بیوضو خوانده، گفته میشود که اصلا نماز نخوانده است البته این با نگاه دقیق است.
دلیل سوم: اخبار؛ اخبار دو دسته هستند که این دو دسته هر کدام میتوانند نشان دهنده موضوع له عبادت برای ما باشند:
دسته اول: اخباری که در ظاهرشان اثر و خاصیت مختص عبادت صحیح بر موضوع له لفظ عبادت حمل شده است، این نشان میدهد که موضوع له عبادت، عبادت صحیح است. مثلا میگوید الصلاة معراج المومن، عروجی که از صلات ناشی میشود، آیا عروج صلات فاسد است یا خاص صلات صحیح است؟ معلوم است که خاصیت صلات صحیح است. یا «الصلاة قربان کل تقی»؛ « الصلاة جنة من النار» و... در اینگونه اخبار که خاصیت نماز صحیح، روزه صحیح و... بر موضوع له لفظ عبادت وضع شده است، میتوانیم بگوئیم که از نظر معصوم، موضوع له، عبادت صحیح است.
دسته دوم: بعضی از اخبار وجود دارند که در ظاهر آنها، موضوع له لفظ عبادت از عبادت فاسده، نفی شده است. این نشان میدهد که موضوع له لفظ عبادات، شامل عبادت فاسده نمیشود، مثلا میگوید «لا صلاة الا بفاتحة الکتاب» نماز منهای فاتحه الکتاب، فاسد است، شارع میگوید اصلا نماز نیست، این نشان میدهد که موضوع له صلات، شامل نماز فاسد نمیشود، «لا صلاة الا بطهور» که میگوید نماز اصلا بر نماز بدون طهور صادق نیست.
آخوند در اشکال میگویند: از کجا معلوم است که استعمال در این اخبار، حقیقی است و شاید این استعمال به قرینه حالیه تقیید خورده است و این یا مجازا است که در معنای خاص استعمال شده است و یا از باب تقیید این اتفاق افتاده است، یعنی در معنای اعم استعمال شده اما قرینه آمده که این لفظ در اینجا در صحیح استعمال شده است.
پس شاید موضوع له اعم باشد اما مراد استعمالی مستعمل، صحیح باشد.
قرینه: حمل اثر خاص عبادت صحیح، قرینه است که مراد متکلم، خصوص عبادت است و این شاید قرینه بر تجوز است یا بر تقیید و در دسته دوم هم سلب لفظ عبادت از فاسده، نشان دهنده مراد استعمالی مستعمل است.
دلیل چهارم: سیره قطعیه عقلاء؛ وقتی به عقلاء توجه میکنیم متوجه میشویم که در میان آنها این سیره وجود دارد که هر گاه میخواهند لفظی را برای معنای مرکب وضع کنند، همیشه این لفظ را برای مرکب تام وضع میکنند، مرکبی که همه اجزاء و شرایط را داشته باشد، مثلا قرمه سبزی را برای یک نوع غذا وضع میخواهند کنند، تصور تمام اجزاء و شرایط میکنند و بعد واژه قرمه سبزی را برای آن وضع میکنند و اگر یکی جزء آن را نداشته باشد از باب مجاز یا حقیقت سکاکی به آن قرمه سبزی میگوید. حال شارع برای جعل لفظ، از عقلاء تبعیت میکند و لفظ عبادت را بر تمام الاجزاء و شرایط وضع میکند و این عبادت صحیح است.
رد: آخوند میگویند اگرچه این ادعا بعید نیست اما فتامل، چون ایشان معتقد است که عبادت صحیح که موضوع له لفظ عبادت است، مرکب نیست و بسیط است در نتیجه نمیتوان به سیره عقلاء در وضع الفاظ برای مرکبات تمسک کرد.
پس ۴ دلیل برای صحیحیها ذکر شد و دو تای آن رد شد و دو تا قبول شد، تبادر و صحت سلب را قبول کردند و دو تا را رد کردند.
ادله قول به اعمیها:
سه دلیل از ۵ دلیل این قول، دقیقا همان ادله صحیحیها است.
دلیل اول: تبادر؛ به محض شنیدن لفظ عبادت، معنایی که به ذهن خطور میکند، اعم از عبادت صحیح و فاسد است.
رد: آخوند در اشکال میگویند، ما در تعیین قدر جامع برای اعمیها، مبتلا به مشکل شدیم، حال چطور میشود معنایی که قابل شناسایی نیست نه بنفسه و نه بآثاره، معنای متبادر از لفظ محسوب شود؟! به تعبیر دیگر تبادر یک معنا از یک لفظ، متوقف بر تبین معنا است و تا معنا روشن و واضح نباشد، تبادر پیدا نمیکند.
دلیل دوم: عدم صحت سلب؛ عدم صحت سلب لفظ عبادت از عبادت فاسد، صحیح نیست لفظ عبادت را از عبادت فاسده سلب کنید، اگر زید بدون وضو نماز خواند، نمیتوانیم بگوئیم نماز نخوانده، میگوئیم نماز خواند اما نماز باطله. کسی که با حالت جنابت روزه گرفته، میگویند روزه گرفته اما روزهاش باطل است.
رد: مرحوم آخوند در اشکال میگویند: اینکه شما بیان کردید، مبتنی بر تسامح و عوامانه است و اگر دقت کنید سلب لفظ عبادت از عبادت فاسده صحیح است، با جنابت اصلا نمیتوان روزه گرفت تا بحث عدم صحت سلب مطرح شود.
دلیل سوم: تقسیم؛ این دلیل خاص اعمیها است. لفظ عبادت را میتوان به معنای وضعی و موضوع لهی که دارد، به دو قسم فاسد و صحیح تقسیم کرد. صوم و صلات بر دو قسم است یا صحیح است و فاسد است و این تقسیم هم صحیح است و نشان دهنده این است که لفظ صحیح برای اعم وضع شده است. چون مقسم باید در هر دو قسم باشد و نمیتوان فقط در یک قسم باشد، انسان یا ناطق است یا غیر ناطق است، این صحیح نیست.
رد: مرحوم آخوند در اشکال میفرمایند: اینکه لفظ عبادت را در مقسم استعمال کنید، ضرورة به معنای استعمال حقیقی نیست و میتواند استعمال مجازی باشد و صحیح است، یعنی این استعمال محتاج به قرینه است و همین تقسیم خودش قرینه بر مجازیت لفظ صلاة است.
البته آخر مطالب آخوند میگوید اگر ادله صحیحیها تمام نبود، این شاهد بود که قائل به اعم شویم اما ادله صحیحیها تمام است و نوبت به شاهد نمیرسد.
دلیل چهارم: این شبیه دلیل سوم صحیحیها است، میگویند بسیاری از الفاظ عبادات در روایات، در خصوص عبادت فاسده وضع شده است، مثلا «فلو أنّ أحدا صام نهاره وقام ليله ومات بغير ولاية لم يقبل له صوم ولا صلاة» کسی که شبها را به عبادت و روزها را به روزه بگذراند و ولایت را قبول نداشته باشد، از او صوم و صلات قبول نمیشود، صوم و صلات غیر مقبول، فاسد است و امام بر این صوم فاسد و صلات فاسد، صوم و صلات اطلاق کردهاند. یا خطاب به زن حائض میگوید «دع الصلاة ایام اقرائک» در زمانی که خون میبینی، نماز را ترک کن. حال اگر صلات برای نماز صحیح وضع شده است، نماز در حیض، فاسد است و نماز نیست، در حالی که امام میگوید نماز را در ایام حیض رها کن، در این ایام نماز خواندن محال است، از اینکه امام در اینجا گفته نماز را رها کن، معلوم است نماز برای نماز فاسد وضع شده است.
رد: آخوند در اشکال میگویند: استعمال اعم از حقیقی و مجازی است، در این گونه افراد، لفظ عبادت بر فرض که در عبادت فاسد استعمال شده باشد، استعمال صحیح اعم از حقیقی و مجازی است و شاید امام اینجا مجازی استعمال کرده باشد.
بعد بحث ریزی در خصوص روایات بیان میکنند که ما ذکر نمیکنیم.
در ادامه ایشان سه تنبیه ذکر میکنند.