بحث ما در آخرین مطلب از امر اول مقدمه کفایه بود.
مشهور میگوید: العلم بالقواعد الممهدة لاستنباط الاحکام الشرعیه.
این نحو تعریف سه اشکال دارد:
اشکال اول: علم اصول با عملی که در تعریف به عنوان جنس قرار گرفته است، فرق دارد، علم اصول به معنای مجموعه قضایا است و علمی که در تعریف آمده است، به معنای ادراک است که کیف نفسانی است. اگر میفرمودند علم یعرف به، مشکل حل بود که میشود مجموعه قضایا اما العلم بالقواعد، معلوم میشود که علم ادراکی منظورشان است.
مرحوم اخوند این اشکال را با کلمه صناعة درست کرده است، یعنی ایشان میگویند علم اصول علم اعتباری به معنای مجموعه قضایایی که در راستای فن و صنعت خاصی است که هنر تطبیق هم در آن وجود دارد و این از صنعت فهمیده میشود.
صناعة یعرف، شناخت همان علم به ادراک است که اشکال ندارد.
اشکال دوم: این اشکال به ممهده بر میگشت، یعنی هر آنچه در علم اصول تمهید شده است، علم اصول است و این کلام درست نیست. چون ما دنبال ضابطهای هستیم که شامل قواعدی که هنوز تمهید هم نشده، بشود. قبلا علم اصول، مقدمهای در کتب فقهیه مثل معالم بوده است و کم کم بسط پیدا کرده است و آینده هم احتمالا بسط پیدا میکند.
تعریف باید جامع و مانع باشد، در حالی که تعریف مشهور، جامعیت ندارد و شامل بسیاری از بحثهای مهم علم اصول نمیشود، مثلا بحث اصول عملیه، که همه آن را بیرون میگذارد.
یا ظن انسدادی بر مبنای حکومت هم بیرون از علم اصول میشود.
این دو مورد (اصول عملیه و ظن انسدادی بر مبنای حکومت) به این دلیل بیرون میروند که تعریف مشهور میگویند «العلم بالقواعد الممهدة لاسنتباط الاحکام الشرعیه» استنباط یعنی کشفی که با زحمت همراه است، استنباط احکام شرعی، یعنی کشف حکم شرعی، اشکال سوم در همینجا است، چون مسائل علم اصول دو قسم هستند:
اول: مسائلی که در طریق استنباط و کشف حکم شرعی، به کار میروند. مثل حجیت خبر واحد. اگر خبرواحد حجت شود، شما از طریق خبر زراره میتوانید حکم شرعی را استنباط کنید.
دوم: آنچه که برای تعیین وظیفه عملی مکلف در قبال حکم شرعی مشکوک به کار میرود.
این قسم زمانی به کار میروند که از استنباط حکم شرعی مایوس شدیم، از این دسته از مسائل استفاده میشود. این قسم دو چیز هستند:
۱. اصول عملیه؛
۲. ظن انسدادی بر مبنای حکومت.
اصل عملی نمیگوید حکم واقعی چیست و میگوید حالا که نمیدانی حکم واقعی چیست و از یافتن دلیل عاجز شدی، این کار را بکن. مثلا کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام، میگوید در همه چی بناء را بر حلیت بگذار تا زمانی که حرمت آن مشخص شود.
تعریف مشهور این دسته از مسائل اصول را در بر نمیگیرد، چون این دسته برای استنباط حکم شرعی آمده نشدهاند و فقط تعیین حکم عملی میکنند.
نکته: اصول عملیه که اینجا مورد بحث است، اصول عملیه جاری در شبهات حکمیه است و اصول علمیه جاری از شبهات موضوعیه باید از علم اصول خارج شوند، چون مربوط به فقه است و ربطی به علم اصول ندارد. اصول عملیه جاری در شبهات حکمیه که معمولا کلی هستند، در علم اصول جای دارند.
نکته ۲: حجیت ظن انسدادی بر مبنای حکومت: برخی دلیلی را به نام انسداد مشتمل بر چند مقدمه تقریر کردهاند، با این مقدمات میخواهند اثبات کنند که هر ظن یا به قول خودشان ظن مطلق، در زمان انسداد باب علم و علمی (اماره معتبره، امارهای که ظنی است اما دلیل قطعی بر آن آمده است)، حجت است مگر دلیلی بر عدم حجیت آن داشته باشیم، مثل قیاس که دلیل بر عدم حجیت آن است، بیش از ۵۰۰ روایت داریم که قیاس حجت نیست. به این مبنا میگویند حجیت ظن مطلق در مقابل حجیت ظن خاص که ما به جای دلیل عام انسداد، دلیل حجیت ظن خاص مثل خبر ثقه اقامه کنیم.
دلیل انسداد با مقدماتی که دارد، در حقیقت دو تا مبنا در آن وجود دارد: مبنای کشف و مبنای حکومت؛ آنهایی که قائل به مبنای کشف هستند میگویند از مقدمات انسداد کشف میکنیم شارع ظن مطلق را در زمان انسداد، حجت کرده است. به تعبیر دیگر ظن مطلق، اماره میشود اما در زمان انسداد، و بلافاصله که باب العلم باز شود، حجیت ظن بابش بسته میشود. مقدمات انسداد، ظن مطلق را اماره میکند همانطور که آیه نباء خبر ثقه را اماره میداند.
طبق این مبنا، ظن مطلق اماره میشود و در دسته اول مسائل اصول داخل میشود که استنباط حکم شرعی باشد و اشکال به آن وارد نمیشود.
اما بر مبنای حکومت، قائلین به این مبنا میگویند، طبق مقدمات انسداد، عقل حکم میکند که باید در زمان انسداد، ظن مطلق را مبنای عمل قرار داد. در اینجا حرفی از شارع زده نمیشود و این مقدمات خوراک عقل را معین میکند تا حکم کند ظن مطلق در زمان انسداد، مبنای عمل قرار بگیرد، با توجه به این مبنا، دلیل انسداد، از دسته دوم علم اصول میشود، یعنی از دستهای که وظیفه عملی را فقط تعیین میکردند.
لذا طبق تعریف مشهور، ظن انسدادی بر مبنای حکومتی در تحت علم اصول جای نمیگیرد.
مرحوم آخوند تعریفی ارائه میکنند که به نظرشان هر سه اشکال تعریف مشهور در این تعریف، حل و فصل شده است: علم الاصول صناعة، یعنی مجموعه قضایایی است که در راستای یک غرض قرار گرفتهاند، یعرف بها، یعنی اگر اینها را بشناسی به نحو علم ادراکی، القواعد التی یمکن ان تقع فی طریق استنباط الاحکام، یعنی دسته اول علم اصول که میتواند در طریق واقع شود یعنی تعریف شانی است نه تعریف عملی، او التی ینتهی الیها فی مقام العمل، با اضافه کردن این جمله، اصول عملیه و ظن انسدادی بر مبنای حکومت در علم اصول داخل میشود.
ترجمه «ینتهی»: در نهایت به آن رجوع میشود، یعنی در نهایت به این قواعد رجوع میشود، چون باید ابتدا به سراغ قواعد استنباط ادله برویم و اگر از آن نا امید شدیم سراغ اصول عملیه میرویم که این با ینتهی فهمیده میشود.