درس الروضة البهیة (فقه ۳) (المتاجر - المساقاة)

جلسه ۳۳: آداب بیع (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الحریم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد وآله الطیبین الطاهرین المعصومین.

و لعنته الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین

۲

عبارت آغازین

۳

آداب بیع. مورد چهارم. تزیین نکردن مبیع هنگام فروش

چهارمین مورد از آداب و مستحبات تجارت تزیین نکردن مبیع در هنگام فروش است.

تزیین نباید به گونه ای باشد که باعث جهل به باطن مبیع بشود و در مشتری رغبت ایجاد کند.

ترک این تزیین جزء آداب است و چه بسا بتوان گفت که تزیین کردن مکروه باشد.

اما اگر این تزیین هدف دیگری داشته باشد مانند جایی که تزیین برای مبیع مطلوبیتی داشته باشد مثلا در فروش عبد که خود آنان نیز علاقه به لباس زیبا دارند و همیشه در منزل مولا با همین سر و شکل زیبا بوده اند اشکالی نداد.

۴

آداب بیع. مورد پنجم. ذکر عیب موجود

پنجمین ادب از آداب بیع ذکر عیب موجود در متاع است. تفاوتی ندارد که این کالا مبیع قرار بگیرد یا مثمن و عیب خفی باشد یا آشکار، در هر صورت گفتن عیب به طرف دیگر معامله از مستحبات است.

دلیلی که برای این مورد ذکر کرده اند این است که ذکر عیب، ناشی از دین تام و کامل است؛ ذکر عیب ناشی از خیر خواهی و نصیحت برای طرف مقابل است و این ها نشانه های ایمان است و عمل می شود عمل مستحبی.

۵

آداب بیع. مورد ششم. قسم نخوردن

ششمین مورد از آداب بیع ترک کردن قسم خوردن راست است. البته نه به این معنا که قسم دروغ بخورد چرا که ترک قسم دروغ واجب است و در مستحبات و آداب جای نمی گیرد. چرا که قسم دروغ حرام است و شهید به این چنین کسی می گوید لعنت خداوند بر او باد.

۶

آداب بیع. مورد هفتم. آسان گیری در معامله

هفتمین مورد از آداب بیع آسان گیری در معامله است.

در روایتی پیامبر خداوند فرمودن کسی که در چها چیز آسان بگیرد خدا او را دوست دارد: در خریدن. در فروختن. در پرداخت بدهی. در دریافت طلب.

سهل گیری و آسان گیری مستحب است اما اگر کاری انجام بشود که طرف مقابل از آن سوء استفاده بکند دیگر به معنای سهل گیری نخواهد بود.

۷

آداب بیع. مورد هشتم. تکبیر گفتن

یکی از مستحبات پس از انجام معامله سه بار تکبیر گفتن است و خواندن دعا هایی که رسیده است.

این مستحب نیز از مستحبات ذکری است.

۸

آداب بیع. مورد نهم.

یکی از مستحبات این است که د رهنگام گرفتن ناقص بگیرد و در هنگام پرداختن اضافه و راجح بدهد.

یعنی هنگام فروش در جنس وزنی اضافه ای قرار بدهد و در هنگام گرفتن و خریدن مقداری کمتر از وزن بگیرد که در این صورت آن شخص فروشنده به این استحباب نمی تواند عمل کند و احتمال دارد با یکدیگر نزاع پیدا کنند. سوال در این است که کدام یک بر دیگری مقدم هستند؟ می فرماید شخصی که ترازو در دستش هست مقدم است.

۹

آداب بیع. مورد دهم

مستحب است انسان کالایی را که می خواهد بفروشد مدح نکند و کالایی را که می خواهد بخرد را مذمت نکند.

۱۰

تطبیق مورد چهارم

﴿ الرابع: عدم تزيين المتاع ﴾ (کالایی را که می خواهد بفروشد تزیین نکند) ليرغب فيه الجاهل (به این هدف که جاهل در آن رغبت پیدا کند، یعنی انسانی که به باطن امر و این متاع علم ندارد و فقط ظاهر را می بیند و برای خرید تصمیم می گیرد) مع عدم غاية اُخرى للزينة. (این استحباب در صورتی است که هدف دیگری برای تزیین وجود نداشته باشد) أمّا تزيينه لغاية اُخرى كما لو كانت الزينة مطلوبة (اما اگر برای زینت کردن متاع علت دیگری داشته باشد مانند جایی که بخواهد کنیزی را بفروشد که لباس زیبا و تزیین برای آن ها هم مطلوب و محبوب است و همه عمر با همین لباس ها و تزیین ها بوده اند) عادة فلا بأس. (در این صورت تزیین کردن اشکالی ندارد)

۱۱

تطبیق مورد پنجم

﴿ الخامس: ذكر العيب ﴾ الموجود في متاعه (اگر در متاع عیبی وجود دارد آن عیب را در معامله ذکر کند) ﴿ إن كان ﴾ فيه عيب ظاهراً كان أم خفيّاً؛ (چه این عیب ظاهر باشد و چه مخفی باشد) للخبر (دلیل این استحباب روایت است که روایت خواهد آمد) ولأنّ ذلك (دلیل دیگر بجز روایت این است که نفس ذکر عیب متاع) من تمام الإيمان والنصيحة. (از ایمان و خیر خواهی است)

۱۲

تطبیق مورد ششم

﴿ السادس: ترك الحلف على البيع والشراء ﴾ (مورد ششم قسم نخوردن نسبت به خرید و فروش است. مراد قسم راست است چرا که قسم دروغ حرام می باشد) قال صلى‌الله‌عليه‌وآله: «ويل للتاجر من لا واللّٰه وبلى واللّٰه» (پیامبر می فرمایند وای بر تاجر از قسم خوردن) وقال صلى‌الله‌عليه‌وآله: «من باع واشترى فليحفظ خمس خصال، وإلّا فلا يشتر ولا يبيع: الربا، والحلف، وكتمان العيب، والمدح إذاباع، والذمّ إذا اشترى» (ونیز رسول خدا می فرمایند: کسی که می خواهد خرید و فروش بکند باید این پنج خصوصیت را داشته باشد: 1. ربا 2. قسم نخوردن 3. عیب را نپوشاند {در مورد پنجم ذکر شد، البته این روایت می فرماید کتمان کردن و پوشاندن عیب کار مکروهی است نه مستحب بودن ذکر کردن عیب} 4و5. مدح نکردن در هنگام فروش و مذمت نکردن هنگام خرید) وقال الكاظم عليه‌السلام: «ثلاثة لا ينظر اللّٰه إليهم: (اما کاظم علیه السلام فرمودند: سه کس هستند که خداوند به آن ها نگاه نمی کند) أحدهم رجل اتّخذ اللّٰه عزّ وجلّ بضاعة (شخصی که خداوند را سرمایه خودش قرار داده است) لا يشتري إلّا بيمين ولا يبيع إلّا بيمين» (یعنی در هنگام خرید و فروش قسم می خورد{ قسم را وسیله خرید و فروش خودش قرار داده است}) (وارد نکته بعدی می شوند که آیا قسم راست را می گوئیم یا دروغ) وموضع الأدب الحلف صادقاً، (بحث در باب استحباب در قسم راست است) أمّا الكاذب فعليه لعنة اللّٰه. (زیرا شخصی که قسم دروغ بخورد لعنت خداوند بر او باد)

۱۳

تطبیق مورد هفتم

﴿ السابع: المسامحة فيهما (هفتمین مورد از استحبابات خرید و فروش سخت نگرفتن و آسان گیری است) وخصوصاً في شراء آلات الطاعات ﴾ (آسان گیری در هر خرید و فروشی مستحب است مخصوصا جایی که وسیله عبادت خداوند فروخته می شود مانند فروختن مُهر یا قرآن و... در فروش این گونه اجناس مخصوصا سخت گیری نشود) فإنّ ذلك (این آسان گیری) موجبٌ للبركة والزيادة، (باعث برکت و زیادی می شود) وكذا يستحبّ في القضاء والاقتضاء (هم چنین آسان گیری در پرداخت بدهی و دریافت طلب نیز مستحب است) للخبر .

۱۴

تطبیق مورد هشتم

﴿ الثامن: تكبير المشتري ﴾ ثلاثاً (هشتمین مورد از مستحبات خرید و فروش این است که مشتری پس از خرید سه بار الله اکبر بگوید) ﴿ وتشهدّه الشهادتين بعد الشراء ﴾ (و شهادتین را نیز بگوید) وليقل بعدهما: (بعد از خرید و گفتن شهادتین این دعا را نیز بخواند) «اللّهمّ إنّي اشتريته (خدایا من این چیز را خریدم)  التمس فيه من فضلك (درخواست می کنم در این خرید از فضل تو) فاجعل لي فيه فضلاً، (که فضیلت را در این خرید برای من قرار بدهی) اللّهمّ إنّي اشتريته ألتمس فيه رزقاً فاجعل لي فيه رزقاً» . (خدایا از تو می خواهم که در این خرید رزق برای من قرار بدهی)

۱۵

تطبیق مورد نهم

﴿ التاسع: أن يقبض ناقصاً ويدفع راجحاً،( نهمین مورد از موارد مستحب در خرید و فروش این است که در موقع خرید سبک وزن کند و ناقص دریافت کند. و در زمان فروش چرب و سنگین تر از وزن خواسته شده بدهد) نقصاناً ورجحاناً لا يؤدّي إلى الجهالة ﴾ (این کار را به صوری انجام ندهد که موجب جهالت به مقدار برسد زیرا جهالت موجب غرر است) بأن يزيد كثيراً بحيث يجهل مقداره تقريباً.( توضیح جهالت: سنگین تر دادن یعنی مثلا یک کیلو را یک کیلو و پنجاه گرم بکشد نه این که مقداری باشد، که مقدار آن را نداند و موجب جهالت باشد مثلا کیسه را بردارد و در آن زیادتر از یک کیلو بریزد اما نداند چقدر ریخته است یک کیلو نیم است یا دو کیلو، در این صورت بدون کشیدن و وزن کردن جنس را در پاکت ریخته است و یقین دارد از یک کیلو بیشتر شده است اما در این صورت مقدار مجهول است و حتی مقدار تقریبی آن نیز مشخص نیست)

ولو تنازعا في تحصيل الفضيلة (اگر مشتری خواست به این استحباب عمل کند و بگوید کمتر بکش و فروشند هم خواست بیشتر بکشد تا به استحباب عمل کرده باشد) قدّم من بيده الميزان والمكيال؛ (کسی که ترازو یا کِیل دست او است مقدم است برای تحصیل این فضیلت و استحباب) لأنّه الفاعل المأمور بذلك، (زیرا او کار را انجام می دهد و روایت راجع به او است) زيادة على كونه معطياً وآخذاً. (علاوه بر این که کسی که ترازو دست او است معطی و آخذ است. دلیل می گوید معطی زیاد تر بدهد و آخذ کمتر بگیرد و کسی که تراز در دست او نیست معطی و آخذ به او صدق نمی کند)

۱۶

تطبیق مورد دهم

﴿ العاشر: أن لا يمدح أحدهما سلعتَه (دهمین مورد از موارد مستحب در خرید و فروش این است که مدح نکند هیچ یک از مشتری و فروشنده کالای خود را) ولا يذمّ سلعة صاحبه ﴾ (و کالای دیگری را نیز هم مذمت نکند) للخبر المتقدّم وغيره (بخاطر روایتی که در مورد ششم ذکر گردید) ﴿ ولو ذمّ سلعة نفسه (و اگر کالای خودش را مذمت کند) بما لا يشتمل على الكذب فلا بأس ﴾. (اگر دروغ نگوید اشکالی ندارد)

فلو كان للمشتري خيارٌ فسخ به ولم يكن محتاجاً إليها.

﴿ وهل تشرع الإقالة في زمن الخيار؟ الأقرب: نعم لشمول الأدلّة له، خصوصاً الحديث السابق، فإنّه لم يتقيّد بتوقّف المطلوب عليها ﴿ ولا يكاد تتحقّق الفائدة في الإقالة حينئذٍ ﴿ إلّا إذا قلنا هي بيع فيترتّب عليها أحكام البيع من الشفعة وغيرها، بخلاف الفسخ ﴿ أو قلنا بأنّ الإقالة من ذي الخيار إسقاط للخيار لدلالتها على الالتزام بالبيع. وإسقاط الخيار لا يختصّ بلفظ، بل يحصل بكلّ ما دلّ عليه من قول وفعل، وتظهر الفائدة حينئذ فيما لو تبيّن بطلان الإقالة فليس له الفسخ بالخيار.

﴿ ويحتمل سقوط خياره بنفس طلبها مع علمه بالحكم لما ذكرناه من الوجه، ومن ثمّ قيل بسقوط الخيار لمن قال لصاحبه: اختر (١) وهو مرويّ (٢) أيضاً.

والأقوى عدم السقوط في الحالين (٣) لعدم دلالته على الالتزام حتى بالالتزام. ويجوز أن يكون مطلوبه من الإقالة تحصيل الثواب بها فلا ينافي إمكان فسخه بسبب آخر، وهو من أتمّ الفوائد.

﴿ الرابع: عدم تزيين المتاع ليرغب فيه الجاهل مع عدم غاية اُخرى للزينة. أمّا تزيينه لغاية اُخرى كما لو كانت الزينة مطلوبة عادة فلا بأس.

﴿ الخامس: ذكر العيب الموجود في متاعه ﴿ إن كان فيه عيب

__________________

(١) لم نعثر عليه ونسبه المحقّق الثاني في جامع المقاصد ٤:٢٨٥، والشارح في المسالك ٣:١٩٧ إلى الشيخ، ولكن لم نظفر به في كتب الشيخ، كما استغرب السيّد العاملي في مفتاح الكرامة ٤:٥٤٤ هذه النسبة وأنّ الشيخ صرّح بخلافها في المبسوط والخلاف.

(٢) اُنظر السنن ٥:٢٦٩، وكنز العمال ٤:٩٢، الحديث ٩٦٩٠.

(٣) الإقالة وطلب الإقالة.

ظاهراً كان أم خفيّاً؛ للخبر (١) ولأنّ ذلك من تمام الإيمان والنصيحة.

﴿ السادس: ترك الحلف على البيع والشراء قال صلى‌الله‌عليه‌وآله: «ويل للتاجر من لا واللّٰه وبلى واللّٰه» (٢) وقال صلى‌الله‌عليه‌وآله: «من باع واشترى فليحفظ خمس خصال، وإلّا فلا يشتر ولا يبيع: الربا، والحلف، وكتمان العيب، والمدح إذاباع، والذمّ إذا اشترى» (٣) وقال الكاظم عليه‌السلام: «ثلاثة لا ينظر اللّٰه إليهم: أحدهم رجل اتّخذ اللّٰه عزّ وجلّ بضاعة لا يشتري إلّا بيمين ولا يبيع إلّا بيمين» (٤) وموضع الأدب الحلف صادقاً، أمّا الكاذب فعليه لعنة اللّٰه.

﴿ السابع: المسامحة فيهما وخصوصاً في شراء آلات الطاعات فإنّ ذلك موجبٌ للبركة والزيادة، وكذا يستحبّ في القضاء والاقتضاء (٥) للخبر (٦).

﴿ الثامن: تكبير المشتري ثلاثاً ﴿ وتشهدّه الشهادتين بعد الشراء وليقل بعدهما: «اللّهمّ إنّي اشتريته التمس فيه من فضلك فاجعل لي فيه فضلاً، اللّهمّ إنّي اشتريته ألتمس فيه رزقاً فاجعل لي فيه رزقاً» (٧).

﴿ التاسع: أن يقبض ناقصاً ويدفع راجحاً، نقصاناً ورجحاناً لا يؤدّي إلى الجهالة بأن يزيد كثيراً بحيث يجهل مقداره تقريباً.

__________________

(١) اُنظر الوسائل ١٢:٢٨٤ ـ ٢٨٥، الباب ٢ من أبواب آداب التجارة الحديثين ٢ و ٣.

(٢) الوسائل ١٢:٣١٠، الباب ٢٥ من أبواب آداب التجارة، الحديث ٥.

(٣) الوسائل ١٢:٢٨٤، الباب ٢ من أبواب آداب التجارة، الحديث ٢.

(٤) الوسائل ١٢:٣٠٩ ـ ٣١٠، الباب ٢٥ من أبواب آداب التجارة، الحديث ٢.

(٥) القضاء هنا بمعنى أداء الدين، والاقتضاء: أخذ الحقّ.

(٦) اُنظر الوسائل ١٢:٣٣٢، الباب ٤٢ من أبواب آداب التجارة.

(٧) كما في الخبرين المرويين في الوسائل ١٢:٣٠٤، الباب ٢٠ من أبواب آداب التجارة الحديثين ١ و ٢.

ولو تنازعا في تحصيل الفضيلة قدّم من بيده الميزان والمكيال؛ لأنّه الفاعل المأمور بذلك، زيادة على كونه معطياً وآخذاً.

﴿ العاشر: أن لا يمدح أحدهما سلعتَه ولا يذمّ سلعة صاحبه للخبر المتقدّم وغيره (١) ﴿ ولو ذمّ سلعة نفسه بما لا يشتمل على الكذب فلا بأس .

﴿ الحادي عشر: ترك الربح على المؤمنين قال الصادق عليه‌السلام: «ربح المؤمن على المؤمن حرام، إلّا أن يشتري بأكثر من مئة درهم فاربح عليه قوت يومك، أو يشتريه للتجارة فاربحوا عليهم وارفقوا بهم» (٢) ﴿ إلّا مع الحاجة فيأخذ منهم نفقة يوم له ولعياله ﴿ موزّعة على المعاملين في ذلك اليوم مع انضباطهم، وإلّا ترك الربح على المعاملين بعد تحصيل قوت يومه. كلّ ذلك مع شرائهم للقوت، أمّا للتجارة فلا بأس مع الرفق، كما دلّ عليه الخبر.

﴿ الثاني عشر: ترك الربح على الموعود بالإحسان بأن يقول له: «هلمَّ اُحسن إليك» فيجعل إحسانه الموعود به تركَ الربح عليه، قال الصادق عليه‌السلام: «إذا قال الرجل للرجل هلمَّ اُحسن بيعك يحرم عليه الربح» (٣) والمراد به الكراهة المؤكّدة.

﴿ الثالث عشر: ترك السبق إلى السوق والتأخّر فيه بل يبادر إلى قضاء حاجته ويخرج منه؛ لأنّه مأوى الشياطين كما أنّ المسجد مأوى الملائكة (٤) فيكون على العكس. ولا فرق في ذلك بين التاجر وغيره، ولا بين أهل السوق

__________________

(١) الوسائل ١٢:٢٨٥، الباب ٢ من أبواب آداب التجارة، الحديث ٣.

(٢) المصدر السابق:٢٩٣، الباب ١٠ من أبواب آداب التجارة، الحديث الأوّل.

(٣) الوسائل ١٢:٢٩٢، الباب ٩ من أبواب آداب التجارة، الحديث الأوّل.

(٤) اُنظر الوسائل ١٢:٣٤٤ ـ ٣٤٥، الباب ٦٠ من أبواب آداب التجارة.