درس الروضة البهیة (فقه ۳) (المتاجر - المساقاة)

جلسه ۳۴: آداب بیع (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الحریم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد وآله الطیبین الطاهرین المعصومین.

و لعنته الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین

۲

عبارت آغازین

۳

یازدهمین مورد از آداب بیع

شهید اول یازدهمین مورد از آداب بیع را سود نگرفتن از مومنین می شمارد، ولی شهید ثانی روایتی را نقل می فرمایند که دو مورد را استثنا می کند:

1. خرید کننده بیش از صد درهم خرید کند. شاید دلیل این استثنا پولدار بودن مشتری باشد که این گونه خرید گویای این مطب است. اگر مشتری صد درهم خرید کند باز هم سودی که فروشنده می گیرد به اندازه قوت یک روزش باشد نه بیشتر.

2. مشتری برای تجارت بخرد نه برای مصرف شخصی.

در این صورت دو این ادب تجارت جاری نیست.

شهید اول هم دو مورد را استثنا کرده اند:

1. به این سود نیاز داشته باشد. که در این صورت می تواند از مشتری هایش نفقه یک  روز خودش و عیالش را بگیرد و این سود را نیز باید بین مشتری هایش تقسیم کند. مثلا اگر تعدادی مشتری ثابت دارد، بین آن ها به نسبت خریدشان این نفقه را تقسیم می کند. اما گاهی این گونه نیست که تعداد مشتری های شخص مشخص باشند که در این صورت می فرماید از ابتدا با یک سود منصفانه شروع به خرید و فروش کند و هنگامی که به اندازه قوتش رسید دیگر از مشتری های  بعد سودی دریافت نکند.

2. همان مورد دوم روایت (خرید مشتری برای تجارت باشد)

۴

دوازدهمین مورد از آداب بیع

دوازدهمین مورد از اداب بیع این است که اگر به کسی گفتی در معامله به تو احسان می کنم نباید از او سود بگیری زیرا در روایتی آمده است که اگر به شخصی بگویی اگر از من خرید کنی به تو احسان می کنم نباید در معامله از او سود دریافت کنی.

۵

سیزدهمین مورد از آداب بیع

یازهمین مورد از آداب بیع این است که زود به بازار نرود و دیر خارج نشود.

عبارت شهید ثانی در این مورد مشتری را نیز هم شامل می شود و ایشان می فرماید مشتری خریدش را که کرد سریع از بازار خارج بشود زیرا بازار جایگاه شیطان است. دقیقا برعکس مسجد که می فرمایند زود بروید و دیر خارج بشوید زیرا جایگاه ملائکه است.

۶

چهاردهمین مورد از آداب بیع

ترک معامله با شش گروه را شهید از اداب شمرده اند که در عبارت ذکر می شوند.

۷

تطبیق یازهمین مورد از آداب بیع

﴿ الحادي عشر: ترك الربح على المؤمنين ﴾ (سود نگرفتن از اهل ایمان) قال الصادق عليه‌السلام: «ربح المؤمن على المؤمن حرام، (مومن در روایات اکثرا به معنای شیعه است، سود گرفتن مومن از مومن حرام است، البته معنای حرمت در این جا حرمت اصطلاحی نیست زیرا ادله قطعی بر جواز سود گرفتن از مومن داریم. حتی از خود ائمه هم سود دریافت می کردند و حضرت نهی نمی فرمودند) إلّا أن يشتري بأكثر من مئة درهم (مگر در صورتی که مشتری بیش از صد درهم خرید کند) فاربح عليه (که می توانی ربح و سود بر علیه او دریافت کنی) قوت يومك،( به اندازه قوت یک روزت {البته این مقدار از سود نیز مستحبی است نه این که سود گرفتن بیش از این مقدار حرام باشد}) أو يشتريه للتجارة (استثنا دوم جایی است که مشتری مبیع را می خرد برای تجارت کردن) فاربحوا عليهم وارفقوا بهم» (از آن ها می توانید سود بگیرید و با آن ها هم ارفاق و مدارا کنید و نرم بگیرید) ﴿ إلّا مع الحاجة فيأخذ منهم نفقة يوم ﴾ له ولعياله (سود از مومنین نگیرید مگر در جایی که به این سود نیاز داشته باشید که در این صورت به اندازه نفقه یک روز خودش و عیالش) ﴿ موزّعة على المعاملين ﴾ (نفقه را توضیع و تقسیم بکند بین مشتری هایش و از ان ها دریافت کند) في ذلك اليوم مع انضباطهم، (در بین مشتری هایش در صورتی که مشتری های او مشخص و با تعداد معینی باشند {در واقع در این صورت می داند که تا شب چه مقدار فروش دارد که به نسبت تقسیم می کند}) وإلّا (اگر مشتری های معین و مقدار فروشش مشخص نیست) ترك الربح على المعاملين (ترک بکند سود گرفتن از معامله ها را) بعد تحصيل قوت يومه. (بعد از این که قوت یومش را گرفت. یعنی  از ابتدا یک سود منصفانه بگیرد و بعد از گرفتن قوت روزش از بقیه سودی دریافت نکند ) كلّ ذلك مع شرائهم للقوت، (همه این ها در صورتی است که این اشخاص برای قوت و زندگی خودشان بخرند) أمّا للتجارة فلا بأس مع الرفق، (اما اگر برای تجارت کردن خرید می کنند دیگر این قید ها و جود ندارد و می توانید از او سود بگیرید همراه با رفق و نرمی برای مومنین) كما دلّ عليه الخبر. (هم چنان که روایت نیز این گونه دلالت می کند)

۸

تطبیق دوازدهین مورد از آداب بیع

﴿ الثاني عشر: ترك الربح على الموعود بالإحسان ﴾ ( سود نگرفتن نسبت به کسی که به او عدا داده شده است به احسان) بأن يقول له: «هلمَّ اُحسن إليك» (در صورتی که به او گفته باشد پیش ما بیا و از من خرید کن که به تو احسان می کنم) فيجعل إحسانه الموعود به تركَ الربح عليه، (این احسانی را که به او قول داده بود را سود نگرفتن از مشتری قرار بدهد ) قال الصادق عليه‌السلام: «إذا قال الرجل للرجل (وقتی کسی به دیگری می گوید ) هلمَّ اُحسن بيعك (پیش من بیا برای بیع که به تو احسان می کنم) يحرم عليه الربح» (نباید از او سود بگیرد) والمراد به الكراهة المؤكّدة. (مراد از این حرمت حرمت اصطلاحی نیست و یعنی کراحت شدید نه حرام بودن سود گرفتن از این شخص)

۹

تطبیق سیزدهمین مورد از آداب بیع

﴿ الثالث عشر: ترك السبق إلى السوق والتأخّر فيه ﴾ (ترک کردن سبق الی السوق، یعنی زودتر نسبت به دیگران به بازار نیاید و دیرتر از دیگران هم خارج نشود) بل يبادر إلى قضاء حاجته ويخرج منه؛ (بلکه سرعت بگیرد به قضای حاجتش، یعنی کارش را انجام بدهد و خارج بشود نه این که اضافه در بازار بماند) لأنّه مأوى الشياطين (زیرا بازار جایگاه شیطان و دنیا طلبی است) كما أنّ المسجد مأوى الملائكة فيكون على العكس. (هم چنان که مسجد مکان ملائکه است و خوب است که زود به مسجد برود و دیر خارج بشود) ولا فرق في ذلك بين التاجر وغيره، (در زود نرفتن و دیر برنگشتن تفاوتی نیست که تاجر باشد یا انسان معمولی) ولا بين أهل السوق عادةً وغيرهم. (و تفاوتی هم در این نیست که بازاری باشد عادتا یا نباشد بلکه هر انسانی خوب نیست زود به بازار بیاید و دیر خارج بشود)

۱۰

تطبیق چهاردهمین مورد از آداب بیع

﴿ الرابع عشر: ترك معاملة (چهاردهمین مورد از آداب بیع ترک معامله با شش گروه است) الأدنين﴾  (انسان های فُرومایه، پست) وهم الذين يحاسبون على الشيء الدون (انسان هایی که محاسبه می کنند بر اشیا بی ارزش و پست، یعنی برای چیز های کم ارزش هم حساب می کنند، ریال ریال را می خواهد در آن حساب بگیرد، گاهی عده ای در جایی که ارزشی ندارد حساب می کنند و سخت می گیرند {چه بایع باشد و چه مشتری مثلا بایع از یک بیست و پنج تومانی نمی گذرد یا مشتری هم همچنین) أو من لا يسرّه الإحسان ولا تسوؤه الإساءة، (معنای دوم ادنی: کسی که احسان او را شاد و بدی او را ناراحت نمی کند، برایش تفاوتی ندارد) أو من لا يبالي بما قال ولا ما قيل فيه (سومین معنایی که شهید ثانی برای افراد پست ذکر می کند این است: افرادی که هرچه به آن ها بگویی یا هر آن حرفی را بزنند برایشان مهم نیست {ناسزا می گویند و اگر به آن ها ناسزا بگویند نیز ناراحت نمی شوند و برایشان مهم نیست}) ﴿ والمحارفين ﴾ ـ بفتح الراء ـ وهم الذين لا يبارك لهم في كسبهم،(کسانی که برکت در کسب آن ها نیست) قال الجوهري: رجل محارف ـ بفتح الراء ـ أي محدود محروم، (جوهری معنای محارف را ممنوع شده از هر چیز می داند، بی برکت یا بد شانس در عرف گفته می شود) وهو خلاف قولك: مبارَك، (معنای محارف مقابل معنای مبارک است ،برعکس انسان هایی که مالشان مبارک و پربرکت است) وقد حورف كسب فلان: (در لغت وقتی گفته می شود حورف کسب فلان یعنی) إذا شدّد عليه في معاشه، (کسب او برکت ندارد و در شدت و سختی است ) كأ نّه ميل برزقه عنه (گویا رزق او از او روی گردان شده است {هر آن مقدار که می دود و تلاش می کند به روزی اش نمی رسد}) ﴿ والمؤوفين ﴾ أي ذوي الآفة والنقص في أبدانهم،(کسانی که آفت و نقصی در بدنشان وجود دارد) للنهي عنه في الأخبار، (زیرا روایت دارد که از معامله با این اشخاص بپرهیزید) معلّلاً بأ نّهم أظلم شيء (دلیل آورده اند که زیرا این گونه اشخاص ظالم ترین اشخاص هستند، خود این حکم در ظاهر ظلم بنظر می رسد و دو بیان برای حل این روایت بیان شده است: 1. برخی این روایات را حمل بر افرادی کرده اند که مرض مُسری دارند و خود نیز می دانند و لی در بین مردم ظاهر می شوند و این قسمت روایت که تعلیل می آورد که ظالم ترین اشخاص هستند دلیل صحت این ادعا است که با این حال که می دانند مریضی مُسری دارند باز در بین مردم ظاهر می شوند. زیرا روایت چنین است:

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : اِحْذَرُوا مُعَامَلَةَ ذَوِي اَلْعَاهَاتِ فَإِنَّهُمْ أَظْلَمُ شَيْءٍ. که چه بسا مراد از ذوی العاهات این چنین شخصی باشد. 2. احتمال دوم این است که شاید این افراد در عالم ذر به خودشان ظلم کرده اند و خداوند جزای آن ظلم را نقص عضو قرار داده اند) ﴿ والأكراد ﴾ (کُرد ها) للحديث عن الصادق عليه‌السلام، (بخاطر روایتی که از امام صادق علیه السلام آمده است) معلّلاً بأ نّهم حيّ (دلیل آورده اند که کردها قبیله ای هستند) من أحياء الجنّ (از قبایل جن) كشف اللّٰه عنهم الغطاء (که خداوند پرده را از آن ها گشوده است و دیده می شوند) ونهي فيه أيضاً عن مخالطتهم (که مخالطه وارتباط با آن ها هم نهی شده است، مراد این روایت کرد زبان ها نیست و برخی این گونه معنا کرده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي اَلرَّبِيعِ اَلشَّامِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ إِنَّ عِنْدَنَا قَوْماً مِنَ اَلْأَكْرَادِ وَ إِنَّهُمْ لاَ يَزَالُونَ يَجِيئُونَ بِالْبَيْعِ فَنُخَالِطُهُمْ وَ نُبَايِعُهُمْ فَقَالَ يَا أَبَا اَلرَّبِيعِ لاَ تُخَالِطُوهُمْ فَإِنَّ اَلْأَكْرَادَ حَيٌّ مِنْ أَحْيَاءِ اَلْجِنِّ كَشَفَ اَللَّهُ عَنْهُمُ اَلْغِطَاءَ فَلاَ تُخَالِطُوهُمْ .

برخی گفته اند روایت باید به کرد هایی حمل بشود که در زمان ائمه بوده اند و به جاهای مختلف می رفتند و با آن هامعامله می کردند و با اخلاق خاص و دغل بازی های نادرست بودند، در واقع مراد جماعت خاصی از کرد ها است که در آن موقع بوده اند و می آمدند در بازار مسلمین و تاثیراتی نیز می گذاشتند و مراد کار آن ها است نه زبانشان. در روایات مسلماتی است که نمی توان از آن ها دست کشید مانند این که خداوند به کسی ظلم نمی کند و همین دلیل می شود که هر کرد زبانی این گونه نخواهد بود) ﴿ وأهل الذمّة ﴾ للنهي عنه ولا يتعدّى إلى غيرهم (کفاری که اهل ذمه هستند  و اضافه به آن ها نمی شوند دیگر کفار) من أصناف الكفّار؛ للأصل، (بخاطر اصل اولیه که معامله با آن ها اشکالی ندارد، شاید شارع می خواهد اهل ذمه که در مملکت اسلامی هستند خیلی قوت پیدا نکنند و برای همین از معامله با آن ها نهی فرموده است) والفارق ﴿ وذوي الشبهة في المال ﴾ (کسانی که مال آن ها شبهه دارد) كالظَلَمة؛ (مانند ظالمان) لسريان شبههم إلى ماله. (نه این که معامله با این افراد حرام باشد بلکه معامله نکردن بصورت استحبابی است)

ولو تنازعا في تحصيل الفضيلة قدّم من بيده الميزان والمكيال؛ لأنّه الفاعل المأمور بذلك، زيادة على كونه معطياً وآخذاً.

﴿ العاشر: أن لا يمدح أحدهما سلعتَه ولا يذمّ سلعة صاحبه للخبر المتقدّم وغيره (١) ﴿ ولو ذمّ سلعة نفسه بما لا يشتمل على الكذب فلا بأس .

﴿ الحادي عشر: ترك الربح على المؤمنين قال الصادق عليه‌السلام: «ربح المؤمن على المؤمن حرام، إلّا أن يشتري بأكثر من مئة درهم فاربح عليه قوت يومك، أو يشتريه للتجارة فاربحوا عليهم وارفقوا بهم» (٢) ﴿ إلّا مع الحاجة فيأخذ منهم نفقة يوم له ولعياله ﴿ موزّعة على المعاملين في ذلك اليوم مع انضباطهم، وإلّا ترك الربح على المعاملين بعد تحصيل قوت يومه. كلّ ذلك مع شرائهم للقوت، أمّا للتجارة فلا بأس مع الرفق، كما دلّ عليه الخبر.

﴿ الثاني عشر: ترك الربح على الموعود بالإحسان بأن يقول له: «هلمَّ اُحسن إليك» فيجعل إحسانه الموعود به تركَ الربح عليه، قال الصادق عليه‌السلام: «إذا قال الرجل للرجل هلمَّ اُحسن بيعك يحرم عليه الربح» (٣) والمراد به الكراهة المؤكّدة.

﴿ الثالث عشر: ترك السبق إلى السوق والتأخّر فيه بل يبادر إلى قضاء حاجته ويخرج منه؛ لأنّه مأوى الشياطين كما أنّ المسجد مأوى الملائكة (٤) فيكون على العكس. ولا فرق في ذلك بين التاجر وغيره، ولا بين أهل السوق

__________________

(١) الوسائل ١٢:٢٨٥، الباب ٢ من أبواب آداب التجارة، الحديث ٣.

(٢) المصدر السابق:٢٩٣، الباب ١٠ من أبواب آداب التجارة، الحديث الأوّل.

(٣) الوسائل ١٢:٢٩٢، الباب ٩ من أبواب آداب التجارة، الحديث الأوّل.

(٤) اُنظر الوسائل ١٢:٣٤٤ ـ ٣٤٥، الباب ٦٠ من أبواب آداب التجارة.

عادةً وغيرهم.

﴿ الرابع عشر: ترك معاملة الأدنين وهم الذين يحاسبون على الشيء الدون (١) أو من لا يسرّه الإحسان ولا تسوؤه الإساءة، أو من لا يبالي بما قال ولا ما قيل فيه ﴿ والمحارفين ـ بفتح الراء ـ وهم الذين لا يبارك لهم في كسبهم، قال الجوهري: رجل محارف ـ بفتح الراء ـ أي محدود محروم، وهو خلاف قولك: مبارَك، وقد حورف كسب فلان: إذا شدّد عليه في معاشه، كأ نّه ميل برزقه عنه (٢) ﴿ والمؤوفين أي ذوي الآفة والنقص في أبدانهم، للنهي عنه في الأخبار، معلّلاً بأ نّهم أظلم شيء (٣) ﴿ والأكراد للحديث عن الصادق عليه‌السلام، معلّلاً بأ نّهم حيّ من أحياء الجنّ كشف اللّٰه عنهم الغطاء (٤) ونهي فيه أيضاً عن مخالطتهم (٥) ﴿ وأهل الذمّة للنهي عنه (٦) ولا يتعدّى إلى غيرهم من أصناف الكفّار؛ للأصل، والفارق ﴿ وذوي الشبهة (٧) في المال كالظَلَمة؛ لسريان شبههم إلى ماله.

﴿ الخامس عشر: ترك التعرض للكيل أو * الوزن إذا لم يحسن حذراً من الزيادة والنقصان المؤدّيين إلى المحرّم. وقيل: يحرم حينئذٍ؛ للنهي عنه في

__________________

(١) في مصححّة (ر) : الأدون.

(٢) الصحاح ٤:١٣٤٢، (حرف).

(٣) اُنظر الوسائل ١٢:٣٠٧، الباب ٢٢ من أبواب آداب التجارة.

(٤) المصدر السابق: الباب ٢٣ من أبواب آداب التجارة.

(٥) اُنظر الوسائل ١٢:٣٠٨، الباب ٢٣ من أبواب آداب التجارة.

(٦) اُنظر الوسائل ١٢:٣٠٨ ـ ٣٠٩، الباب ٢٤ من أبواب آداب التجارة، الحديثين ١ و ٧.

(٧) في (ش) و (ف) : الشُبه.

(*) في (ق) و (س) بدل «أو» : و.