یکی از شرایط معامله بیع این است که اگر جنسی مکیل یا موزون است باید با کیل و وزن خودش معامله بشود.
برخی اجناس کیلی و برخی وزنی و برخی عددی فروش می روند.
کیل در زمان های قدیم رایج بوده است یعنی پیمانه هایی موجود بود و برای هر پیمانه مقداری پول در نظر می گرفتند. کیل باید شناخته شده باشد و وزن هم باید شناخته شده باشد.
اگر جایی با کیل ناشناخته کیل کردند نظیر جایی که با یک پارچ آمد به فروش شیر معامله باطل است زیرا هر پارچی حجم متفاوتی دارد.
در وزن هم همین گونه است که مثلا کسی بایک سنگ وزن کند و نمی داند وزن سنگ چه مقدار است و سنگ ترازو باید شناخته شده باشد و لذا چون این چنین معامله هایی مشخص نیستند و موجبب غرر هستند معامله باطل است.
اگر کسی بگوید گردو هارا می شماریم اما مشتی میشماریم مثلا ده مشت گردو را می فروشد اما این که در هر مشت پنج تا یا شیش تا گردو جا می شود مشخص نیست. در این جور معاملات که عدد کیل و وزن مشخص نیست معاله باطل است.
هر چیز در بازار به هر نحو فروخته می شود باید آن مشخص باشد کیلی، کیل آن و وزنی وزنش و عددی عددش باید مشخص باشد.
آیا این ها را جای یکدیگر می توان بکار برد؟
سه صورت را مرحوم شهید بحث کرده است:
اول: بیع معدود به وزن؛ عرف بازار عددی است و ما بخواهیم وزنی خرید و فروش انجام بدهیم. مثلا تخم مرغ رسمی دونه ای است و کسی بخواهد وزنی خرید و فروش انجام بدهد می فرماید معامله صحیح است زیرا با وزن کردن جهالت وغرر از بین می رود و می توان گفت وزن از عدد دقیق تر هم هست و جهالتی نیست.
دوم: بیع موزون به کیل؛ یعنی آن چه که در بازار وزنی است با یک کیل شناخته شده خرید و فروش بکنیم مانند این که دوغ فله را کیلویی خرید و فروش می کند و کسی بخواهد با پیمانه ای که برای شیر استفاده می شود و شناخته شده است معامله کند، نسبت به این مورد می فرماید دو احتمال است یکی این که بگوییم در این جاهم انضباط هست و ادعا نمی شود که کیل از وزن دقیق تر است اما اگر کیل هم بشود و کیل هم شناخته شده باشد جهالت از بین می رود. در واقع معامله از شفافیت خارج نمی شود.
شهید اول هم در دروس در باب سلم (پیش فروش) همین را پذیرفته است.
و احتمال هم دارد که بیع موزون به کیل را صحیح ندانیم زیرا وزن دقیق تر از کیل است و نمی توان از چیزی که دقیق تر است به چیزی که دقت آن پایین تر است رجوع کرد هرچند آن چیز هم اندازه ای را مشخص کند و از جهالت خارج کند.
علت این عدول برای آسانی بوده است. با ترازو های کوچک قدیم و وزن کردن های سخت آن ها از وزن به کیل پناه می برده اند اما در مواردی که عرفی نیست نمی توان به کیل عدول کرد.
سوم: بیع مکیل به وزن؛ در منطقه ای شیر کیلی فروخته می شود و بخواهیم وزنی خرید و فروش کنیم جایز است و علت هم این است که در واقع وزن دقیق تر است از پیمانه.
گاهی در عرف چیزی به کیل یا عدد یا وزن فروخته می شود اما اگر بخواهیم با عرف معامله کنیم به مشکل بر می خوریم. مثلا چون جنس زیاد است یا مثلا عجله داریم نمی توان شمارش یا کیل کرد باید چکار کرد؟
در قدیم و با ترازو های آن موقع که روی دوش دو نفر می گذاشتند اگر می خواستند محصول زمینی را به مساحت ده هکتار وزن کنند مشکلاتی پیش می آمد یا اصلا موجب حرج بود. می توان در این صورت ها مثلا یک سطی را آورد که در آن بیست کیلو گندم جا بگیرد و وزن کرد و مشخص شود مقدار حجم سطل، می توان با آن سطل گندم ها را کیل کرد.
در آخر ممکن است مقدار کمی اختلاف بشود که این مقدار اشکالی ندارد و انظبات را از بین نمی برد.
مثلا پیمانه شیر حدود نیم کیلو است و سطل بزرگ را می آورند که سی و پنج تا پیمانه جا می گیرد و با سطل بزرگ همه شیر ها را اندازه می گیرند.
در باغ گردویی که درختان زیاد است و عددی خرید و فروش می شوند می توان با سطل به شرطی که گردوهای بزرگ یا کوچک را جدا نکند شُمُرد و تعداد آن ها را در تعداد سطل ضرب نمود تا عدد گردو ها مشخص بشود.
تا دیگر عجله و کثرت مشکی ایجاد نکند.
عده ای گفته اند اگر تعذر باشد باید این کار را انجام بدهید که می فرماید تعذر لازم نیست و مشقت کافی است و می توان در جاهایی هم که حتی مشقت نباشد از این روش استفاده کرد و اگر از این راه علم حاصل بشود کافی است.