درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۱۸: نماز آیات (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

قضا داشتن یا نداشتن نماز آیات

قضا داشتن یا نداشتن نماز آیات:

مرحوم شهید در ادامه بحث نماز آیات می‌فرماید: در مورد این که آیا نماز آیات قضا دارد یا قضا ندارد، چند نظر مطرح است.

نظر نخست: مرحوم شهید اول و مشهور فقها فرموده‌اند: در صورت ترک عمدی (عمدا نماز آیات را نخواند) یا نسیان اقامه نماز آیات (مکلف فراموش کند که نماز آیات را اقامه کند.) بعد از این که علم به سبب وجوب نماز پیدا کرد. یعنی مکلف، متوجه شد که خسوف یا کسوف محقق شده اما فراموش کرد که نماز آیات را اقامه کند. در این دو صورت، قضا نماز آیات واجب است مطلقا و تفاوتی ندارد که قرص ماه یا خورشید بطور کامل گرفته باشد یا بصورت ناقص گرفته باشد. اما در فرض استیعاب قرص در گرفتگی یعنی اگر قرض بطور کامل گرفته باشد، قضای نماز آیات، بطور مطلق واجب است. چه علم به سبب داشته و ترک کرده و یا علم به سبب تا هنگام خروج وقت نداشته است. یعنی تفاوتی نمی‌کند که در فرض استیعاب، ترک نماز بصورت عمدی باشد یا برخاسته از نسیان باشد یا از ابتدا جهل به سبب وجوب نماز آیات داشته است.

اما اگر علم به سبب نداشت و نه استیعاب داشت. یعنی قرص ماه یا خورشید بطور کامل نگرفته بلکه بصورت ناقص گرفته است و مکلف متوجه این سبب هم نشد؛ در این صورت نماز آیات قضا ندارد. اگرچه بعد از خروج وقت وقوع سبب به بینه یا تواتر ثابت شود. یعنی هرچند که بعد از این که خسوف یا کسوف تمام شد، به مکلف بگویند که در صبح، بخشی از ماه یا خورشید گرفته بود، نماز آیات بر آن مکلف که جهل به وقوع سبب وجوب نماز آیات داشت، واجب نیست.

نظریه دوم: قضا نماز آیات بطور مطلق واجب است. تفاوتی ندارد که علم به سبب داشته یا نداشته و همچنین تفاوتی ندارد که تمام قرص گرفته باشد یا تمام قرص نگرفته باشد. یعنی هرچند که علم نداشته و تمام قرص هم نگرفته، بازهم قضا نماز آیات واجب است.

نظریه سوم: قضا واجب نیست مطلقا. حتی اگر مکلف بطور عمدی نماز آیات را ترک کرده باشد، قضا نماز آیات واجب نیست. مگر در استیعاب قرص که اگر ترک نماز آیات عمدی باشد، قضا واجب است. بنابر این، نظریه سوم، با دو شرط، قضا را لازم می‌داند.

۱) استیعاب گرفتگی،

۲) عمدی بودن ترک نماز آیات.

نظریه چهارم: نماز آیات، قضا ندارد برای ناسی به شرط عدم استیعاب. اما غیر ناسی، مطلقا باید نماز آیات را قضا کند و ناسی در فرض استیعاب قضا دارد. یعنی اگر مکلف، اقامه نماز آیات را فراموش کرده باشد و قرص ماه یا خورشید بطور کامل نگرفته باشد، قضا ندارد اما غیر ناسی (مکلفی که مثلا اقامه نماز آیات را عمدا یا جهلا ترک کرده است) و همچنین ناسی در فرض استیعاب قرص، نماز آیات را باید قضا کنند.

مرحوم شهید ثانی در ارائه نظر چنین می‌فرماید: قضای نماز آیات در غیر کسوفین، مطلقا واجب است. یعنی اگر بواسطه زلزله یا بادهای سیاه و سرخ، نماز آیات واجب شود، تفاوت ندارد که علم داشته یا علم نداشته، نماز آیات را فراموش کرده یا فراموش نکرده است، عمد بوده یا عمد نبوده است. در هر صورت در غیر کسوفین، قضای نماز آیات واجب است. اما در کسوفین، در فرض استیعاب گرفتگی قرص ماه و خورشید، نماز آیات قضا دارد. یعنی اگر تمام قرص ماه یا تمام قرص خورشید، گرفته باشد، باید نماز آیات را قضا کرد. فقط در کسوفین و در فرض عدم استیعاب است که قضا ندارد. به این دلیل که در مورد کسوفین، روایت وجود دارد که با استیعاب قضا دارد و بدون استیعاب قضا ندارد. روایت چنین است: عَنِ اَلْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَنَّهُمَا قَالاَ: قُلْنَا لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ -به امام باقر عليه‌السلام عرض کردیم- أَ تُقْضَى صَلاَةُ اَلْكُسُوفِ وَ مَنْ إِذَا أَصْبَحَ فَعَلِمَ وَ إِذَا أَمْسَى فَعَلِمَ -آیا نماز کسوف قضا دارد. برای کسی که صبح می‌شود، می‌فهمد یا هنگامی که شب می‌شود، می‌فهمد؟- قَالَ إِنْ كَانَ اَلْقُرْصَانِ اِحْتَرَقَا كِلاَهُمَا قَضَيْتَ -اگر قرص ماه و خورشید، بطور کامل گرفته باشد، قضا کن- وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا اِحْتَرَقَ بَعْضُهُمَا -اما اگر بعض آن گرفت- فَلَيْسَ عَلَيْكَ قَضَاؤُهُ[۱]. این مربوط به نماز کسوف و خسوف است اما نسبت به غیر کسوفان مثل زلزله، عمومات حاکی از وجوب قضا نماز آیات هستند. عمومات وجوب قضا در همه نماز‌ها مثل مَنْ فَاتَتْهُ فَرِيضَةٌ فَلْيَقْضِهَا، حاکی از آن است که نمازی که وقتش گذشته است را باید قضا کرد. لذا فقط آنچه که دلیل دارد که قضا ندارد، خصوص کسوف و خسوف است اگر بطور کامل نگرفته باشند.


وسائل الشیعه، ج۷، ص ۴۹۹ و ۵۰۰.

۴

تطبیق قضا داشتن یا نداشتن نماز آیات

﴿ وتُقضى ﴾ هذه الصلاةُ ﴿ مع الفوات وجوباً (قضا می‌شود نماز آیات در فرض قضا شدن، وجوبا) مع تعمّد الترك أو نسيانه ﴾ (در فرضی که قضا شدن نماز آیات عمدی باشد یا فراموش شده باشد) بعد العلم بالسبب مطلقاً (نسیان مربوط به صورتی است که مکلف، علم به سبب وجوب نماز آیات داشته. مطلقا به این معنا است که چه قرص خورشید یا ماه، بطور کامل گرفته باشد و چه بطور کامل نگرفته باشد. بنابر این اگر ترک نماز آیات، عمدی باشد یا نسیانی باشد بعد از علم به سبب، نماز آیات بطور مطلق باید قضا شود.) ﴿ و** ﴾ مع ﴿ استيعاب الاحتراق ﴾ للقرص أجمع ﴿ مطلقاً ﴾ (در فرض استیعاب یعنی بطور کامل انجام شدن احتراق قرص. اگر گرفتگی قرص ماه یا خورشید بطور کامل باشد، مطلقا قضا دارد و فرقی ندارد که فرض عمد و نسیان باشد یا فرض جهل باشد.) سواءٌ علم به (چه علم به سبب وجوب نماز آیات داشته و فراموش کرده یا عمدا نماز آیات را ترک کرده است) أم لم يعلم (یا جاهل بوده و اصلا از کسوف یا خسوف، خبر نداشته است.) حتّى خرج الوقت (تا این که وقت نماز آیات خارج شد). أمّا لو لم يعلم به (اما اگر از ابتدا اصلا علم نداشت و جهل داشت،) ولا استوعب الاحتراق (استیعاب احتراق هم نبود. یعنی، مکلف، نه علم داشت و نه استیعاب احتراق بود) فلا قضاء ـ وإن ثبت بعد ذلك وقوعُه بالبيّنة أو التواتر ـ (اگرچه ثابت شود، بعد از خروج وقت، وقوع سبب وجوب نماز آیات. یعنی وقوع سبب ثابت شد به واسطه بینه. مثلا دو شخص عادل شهادت به تحقق ماه گرفتگی دادند. یا به تواتر ثابت شود. هرچند که بعدا ثابت شود، قضا ندارد.) في المشهور. (طبق قول مشهور. بنابر این نظر نخست چنین است که اگر نماز آیات بصورت عمدی یا نسیانی ترک شده باشد، قضا دارد. اگر استیعاب قرص کامل باشد، چه ترک نماز آیات از عمد یا نسیان یا جهل باشد، بازهم قضا دارد. اما اگر استیعاب قرص نباشد و ترک نماز آیات بخاطر جهل باشد، هرچند که بعد از خروج وقت، ثابت شود، قضا ندارد.) 

وقيل: يجب القضاءُ مطلقاً (برخی معتقدند که قضای نماز آیات بصورت مطلق واجب است. مطلقا یعنی هرچند که علم نداشته و تمام قرص ماه و خورشید، نگرفته است.) وقيل: لا يجب مطلقاً وإن تعمّد ما لم يستوعب (قضای نماز آیات واجب نیست، ولو این که عمدا ترک شده باشد. مگر در یک صورت آن عبارت است از این که قرص بصورت کامل گرفته باشد. در این صورت نماز آیات اگر بصورت عمدی ترک شده باشد، قضا دارد. بنابر این نظر، فقط در صورتی که عمدی ترک شود و قرص بصورت کامل گرفته باشد، قضا دارد.) وقيل: لا يقضي الناسي ما لم يستوعب (قول چهارم معتقد است که قضا ندارد برای ناسی به شرط عدم استیعاب. اما غیر ناسی مطلقا باید نماز آیات را قضا کند و ناسی در فرض استیعاب قضا دارد. یعنی تنها کسی که نباید نماز آیات را قضا کند، شخص ناسی است در صورتی که ماه و خورشید بصورت کلی نگرفته باشد و الا ناسی در فرض استیعاب و غیر ناسی بطور مطلق، باید نماز آیات را قضا کنند).

(مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) ولو قيل بالوجوب مطلقاً (اگر کسی بگوید که نماز آیات بطور مطلق، قضا دارد. مطلقا یعنی چه آگاه بوده و چه آگاه نبوده، چه فراموش کرده و چه عمدا ترک کرده است. اگر قائل شویم که قضای نماز آیات واجب است مطلقا) في غير الكسوفين (یعنی اگر زلزله یا باد سیاه و سرخ محقق شد که نماز آیات واجب شد و قضا شد، باید نماز آیات را قضا کند) وفيهما مع الاستيعاب (اما در فرض کسوفین در فرض استیعاب، قضا دارد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید اگر این نظر را مطرح کنیم) كان قويّاً (نظر قوی است. علت این نظر چنین است:)، عملاً بالنصّ في الكسوفين (این روایت در وسائل الشیعه، ج۷، صص ۴۹۹ و ۵۰۰ مطرح شده است. حضرت فرمودند: إِنْ كَانَ اَلْقُرْصَانِ اِحْتَرَقَا كِلاَهُمَا قَضَيْتَ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا اِحْتَرَقَ بَعْضُهُمَا فَلَيْسَ عَلَيْكَ قَضَاؤُهُ. البته به قرینه فَلَيْسَ عَلَيْكَ قَضَاؤُهُ، به جای قُضیَت، قَضَیتَ قرائت شود، بهتر است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: بر اساس این روایت، در خصوص کسوفین اگر استیعاب باشد، نماز آیات قضا دارد و اگر استیعاب نباشد، قضا ندارد اما نسبت به غیر کسوفین، قضا بطور مطلق واجب است.) وبالعمومات في غيرهما. (عمل به عمومات می‌کنیم، در غیر کسوفین. عمومات می‌فرماید: من فاتته فریضة فلیقضها. هر کسی که فریضه‌ای از او فوت شود، باید قضا کند.)

۵

استحباب انجام غسل برای قضای نماز آیات و سایر غسل‌های مستحبی

استحباب انجام غسل برای قضای نماز آیات:

مستحب است و برخی واجب می‌دانند که برای قضای نماز آیات، غسل شود. یعنی اگر کسی نماز آیات را ترک کرد و می‌خواهد آن را قضا کند، باید قبل از اقامه نماز آیات، غسل کند. برخی این غسل را واجب می‌دانند اما مرحوم شهید اول آن را مستحب می‌داند. البته این استحباب در دو صورت است.

۱) نماز آیات را عمدا ترک کرده باشد، ولو مع عدم استیعاب. یعنی هرچند که قرص ماه یا خورشید، بطور کامل نگرفته باشد اگر نماز آیات را بصورت عمدی ترک کرده باشد، مستحب است که برای انجام قضا، غسل کند. یعنی صرف این که عمدی نماز آیات را ترک کره است، غسل را انجام دهد.

۲) فرض استیعاب قرص، هرچند که جهلا ترک کرده باشد. در این صورت نیز، غسل لازم است.

مرحوم شهید، به مناسبت استحباب غسل برای قضا نماز آیات، غسل‌های مستحبی را بیان می‌فرماید.

غسل‌های مستحبی:

برخی از غسل‌های مستحب، غسل‌های زمانی هستند. یعنی در زمان خاصی مستحب هستند. مثل غسل جمعه، غسل روز عید فطر، غسل روز عید قربان، غسل شب عید فطر، غسل نیمه رجب و شب نیمه شعبان و....

برخی از غسل‌های مستحب، غسل‌های فعلی هستند. یعنی بخاطر افعال خاصی، مستحب هستند. مثل غسل احرام، طواف، زیارت.

برخی از غسل‌های مستحب، غسل‌های مکانی هستند. یعنی هنگامی که شخص به مکانی وارد می‌شود، مستحب است که غسل را انجام دهد. مثل غسل دخول حرم، غسل دخول مکه و مدینه.

۶

تطبیق استحباب انجام غسل برای قضای نماز آیات و سایر غسل‌های مستحبی

﴿ ويُستحبّ الغسل ﴾ للقضاء (استحباب دارد غسل برای قضا نماز آیات) ﴿ مع التعمّد (در صورتی که عمدا ترک کرده باشد نماز آیات را) والاستيعاب ﴾ (و همچنین گرفتگی کامل قرص ماه یا قرص خورشید) وإن تركها جهلاً (هرچند که نماز آیات را جهلا ترک کرده باشد. اما صرف استیعاب، کفایت می‌کند که قضای نماز آیات، غسل داشته باشد. بنابر این باید به مع التعمد و الاستیعاب توجه داشت. مع التعمد یعنی هرچند که استیعاب وجود نداشته باشد. الاستیعاب، جدا است. یعنی در فرض استیعاب ماه یا خورشید، استحباب غسل را داریم هرچند که ترک نماز آیات، عمدی نباشد.)، بل قيل بوجوبه (مرحوم شهید فرمود که این غسل مستحب است. اما مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: بلکه برخی قائل به وجوب غسل قضای نماز آیات هستند).

﴿ وكذا يُستحبّ الغسل: للجمعة ﴾ (مواردی از غسل‌های زمانی بیان می‌شود. ۱۲ مورد از غسل‌ها، غسل‌های زمانی هستند. غسل جمعه یکی از غسل‌های مستحب است) استطرد هنا ذكر الأغسال المسنونة لمناسبةٍ ما (استطرادا در این جا ذکر کرده، ذکر اغسال مستحبی، به مناسبت ذکر استحباب غسل برای قضا نماز آیات. از باب این که یکی از غسل‌های مستحب، غسل قضای نماز آیات است، این مناسبت سبب شده است که مرحوم شهید اول، غسل‌های مستحب را در این جا ذکر کند. غسل جمعه، چه زمانی دارد؟). ووقته (وقت غسل جمعه) ما بين طلوع الفجر (از اذان صبح) يومَها (روز جمعه) إلى الزوال (تا زوال جمعه است. یعنی تا زمان اذان ظهر است.)، وأفضله ما قَرُب إلى الآخر (افضل زمانی است که نزدیک به زوال است. یعنی هرچه نزدیک‌تر به ظهر باشد، مناسب‌تر است.)، ويُقضى بعدَه إلى آخر السبت (اگر در این زمان، غسل را ترک کرد، بعد از آن زمان تا آخر روز شنبه می‌تواند، غسل را قضا کند.)، كما يعجّله خائفُ عدم التمكّن منه في وقته من الخميس. (کما این که می‌تواند غسل جمعه را جلو اندازد کسی که می‌ترسد از عدم تمکن - یعنی می‌ترسد که نتواند در روز جمعه، غسل را انجام دهد- غسل جمعه در وقت خودش.)

(مورد دوم و سوم) ﴿ و ﴾ يومي ﴿ العيدين ﴾. (روز عید فطر و عید قربان)

﴿ و فرادى ﴾ (در برخی از نسخ، قبل از فرادی، کلمه لیالی وجود دارد.) شهر ﴿ رمضان ﴾ (شب‌های فرد ماه مبارک رمضان. یعنی شب اول، شب سوم، شب پنجم، شب هفتم تا شب بیست و نهم. شب‌های فرد ماه مبارک رمضان، مستحب است که غسل انجام شود.) الخمس عشرة (که در واقع پنازده شب از ماه مبارک رمضان است)، وهي العدد الفرد من أوّله إلى آخره. (این پانزده شب، اعداد فرد است از اول ماه مبارک رمضان تا آخر ماه مبارک رمضان)

(مورد پنجم، غسل شب عید فطر است) ﴿ وليلةِ الفطر ﴾ أوّلها (در شب عید فطر اگر ماه ثابت شد، در همان ابتدای شب، مستحب است که غسل انجام شود).

﴿ وليلتي نصف رجب وشعبان ﴾ (مورد ششم و هفتم، شب نیمه رجب و شب نیمه شعبان است. البته نسبت به شب نیمه رجب می‌فرماید:) على المشهور في الأوّل (مشهور قائلند به این که شب نیمه رجب، غسل مستحب است)، والمروّي في الثاني (اما نسبت به غسل شب نیمه شعبان، روایت دارد. روایت چنین است: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: صُومُوا شَعْبَانَ -شعبان را روزه بگیرید- وَ اِغْتَسِلُوا لَيْلَةَ اَلنِّصْفِ مِنْهُ -و غسل کنید، شب نیمه ماه شعبان- ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ. این روایت حتما دلالت بر استحباب غسل شب نیمه شعبان دارد. البته مرحوم شهید فرمود نسبت به غسل شب نیمه ماه رجب روایت نداریم اما بر اساس جستجوهای صورت گرفته، در این مورد نیز روایت وجود دارد. روایت چنین است: مَنْ أَدْرَكَ شَهْرَ رَجَبٍ فَاغْتَسَلَ فِي أَوَّلِهِ وَ أَوْسَطِهِ وَ آخِرِهِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ. مانند کسی که از مادر متولد شده، از گناهانش، خارج می‌شود. البته این که می‌فرماید غسل کند فِي أَوَّلِهِ وَ أَوْسَطِهِ وَ آخِرِهِ، برداشت نمی‌شود که شب نیمه رجب و شاید به این دلیل است که مرحوم شهید می‌فرماید: روایت ندارد و قول مشهور است. زیرا در روایت بیان شده است که در اول، وسط و آخر ماه رجب، غسل انجام شود و چه بسا مراد از اول و وسط و آخر، روز اول، روز وسط و روز آخر باشد.).

(مورد دهم) ﴿ و ﴾ يوم ﴿ المبعث ﴾ (روز مبعث) وهو السابع والعشرين من رجب، على المشهور. (طبق قول مشهور، روز ۲۷ رجب، روز مبعث است و غسل در این روز مستحب است.) 

﴿ والغدير ﴾ وهو الثامن عشر من ذي الحجّة. (روز ۱۸ ذی الحجه)

﴿ و ﴾ يوم ﴿ المباهلة ﴾ وهو رابع عشري ذي الحجّة على الأصحّ (روز مباهله، ۲۴ ذی الحجه، بنابر نظر اصح و برخی گفته‌اند)، وقيل: خامس عشريه (روز ۲۵ ذی الحجه، روز مباهله است).

﴿ و ﴾ يومِ ﴿ عرفة ﴾ وإن لم يكن بها. (روز عرفه، غسل کردن مستحب است، هر چند که در عرفات نباشد. روز عرفه یعنی ۹ ذی الحجه.)

﴿ ونيروزِ الفرس ﴾ (نوروز. هنگامی که خورشید به ابتدای برج حمل -اول فروردین- می‌رسد، مستحب است که غسل شود.) والمشهور الآن أنّه يوم نزول الشمس الحَمَلَ (مشهور الآن این است که نوروز، روزی است که می‌رسد خورشید به برج حمل)، وهو الاعتدال الربيعي. (این همان اول فرودین است. اعتدال ربیعی یعنی هنگامی که لیل و نهار، اعتدال پیدا می‌کند که ابتدای بهار است. ظاهرا فاصله شب و روز، به کمترین مقدار می‌رسد. تا کنون غسل‌های زمانی، بیان شد و تمام شد. در ادامه مرحوم شهید، غسل‌های فعلی را بیان می‌فرماید. یعنی غسل‌هایی که زمان خاص ندارد اما به خاطر فعل خاصی، استحباب پیدا می‌کند.) 

﴿ والإحرام ﴾ للحجّ أو العمرة. (اگر فردی برای حج یا عمره، احرام ببندد، خود عمل احرام، غسل مستحبی دارد.) 

﴿ والطوافِ ﴾ واجباً كان أم ندباً. (مستحب است که برای طواف، غسل شود. چه طواف واجب و چه طواف مستحب.) 

﴿ وزيارةِ ﴾ أحد ﴿ المعصومين ﴾ (مستحب است هنگام زیارت یکی از معصومین عليهم‌السلام، غسل شود. اگر در جایی بود که چند معصوم با یکدیگر دفن بودند و شخص می‌خواهد به آن جا برود، می‌فرماید:) ولو اجتمعوا في مكانٍ واحدٍ (اگر چند معصوم در یک مکان دفن شده باشند) تداخل (غسلشان تداخل می‌کند. یعنی اگر یک غسل زیارت انجام شود، انگار برای همه آن‌ها غسل انجام گرفته است.) كما يتداخل باجتماع أسبابه مطلقاً (کما این که غسل تداخل می‌کند به اجتماع اسبابش مطلقا. چه همه از اسباب وجوب غسل باشند و چه همه از اسباب استحباب باشند و چه برخی از اسباب وجوب و برخی از اسباب استحباب باشد. خلاصه آن که اگر شخصی بخواهد چند غسل انجام دهد با یکی می‌تواند همه را از گردن خویش بردارد. چه مستحب و چه واجب).

﴿ و ﴾ ل‍ ﴿ السعي إلى رؤية المصلوب بعد ثلاثة ﴾ أيّامٍ من صَلْبه مع الرؤية، سواء في ذلك مصلوب الشرع وغيره. (مورد چهارم از غسل‌هایی که غسل فعلی محسوب می‌شود، عبارت است از این که غسل برای رفتن به دیدن شخصی که به دار آویخته شده، بعد از سه روز. بعد از سه روز از دار آویختن یک شخص، اگر کسی بخواهد این شخص را روی دار ببیند و او را ببیند -نه آن که ندیده برگردد- و برگردد، مستحب است که غسل کند. تفاوتی نمی‌کند، شخصی که به دار آویخته شده، به حکم شرع به دار آویخته شده باشد یا به حکم ظالم به دار آویخته شده باشد. لذا می‌فرماید: و ل‍ السعي -غسل برای رفتن- إلى رؤية المصلوب -به سمت دیدن شخصی که به دار آویخته شده- بعد ثلاثة أيّامٍ من صَلْبه -بعد از سه روز از دار آویخته شدنش. اگر سه روز است که او را به دار آویخته‌اند و فردی می‌خواهد او را ببیند- مع الرؤية -و شخص به دار آویخته شده را ببیند، مستحب است که غسل کند-، سواء في ذلك مصلوب الشرع وغيره. -تفاوتی نمی‌کند که به حکم شریعت مقدس به دار آویخته شده باشد و یا به حکم غیر شرع، به دار آویخته شده باشد.)

(مورد پنجم: غسل توبه از فسق یا کفر. اگر کسی بخواهد از کفر یا فسق توبه کند، مستحب است که غسل کند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: بلکه مستحب است غسل برای توبه از مطلق گناه، هرچند که موجب فسق نباشد. مثلا صغیره‌ای که فاعل، اصرار بر انجام آن را نداشته باشد، ممکن است که بگوییم این صغیره نادره، باعث فسق نیست اما بازهم مرحوم شهید می‌فرماید: اگر بخواهد از این صغیره هم توبه کند، مستحب است که غسل کند. البته این که گفته شد، فرقی بین گناهان نیست، در مقابل مخالفت مرحوم شیخ مفید است. مرحوم شیخ مفید، اختصاص داده است استحباب غسل را به توبه از گناهان کبیره. لذا می‌فرماید:) ﴿ والتوبة (التوبه، عطف به السعی می‌شود. یعنی للتوبة. غسل برای توبه کردن) عن فسقٍ أو كفرٍ ﴾ (از فسق یا کفر. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) بل عن مطلق الذنب (بلکه برای توتبه از هر گناهی) وإن لم يوجب الفسق (هرچند که موجب فسق نشود.)، كالصغيرة النادرة (صغیره نادره یعنی صغیره‌ای که فاعل آن اصرار بر انجام آن ندارد). ونبّه بالتسوية على خلاف المفيد حيث خصّه بالكبائر (توجه داده شد به واسطه تسویه -یعنی این که مرحوم شهید فرمود: تفاوت نمی‌کند که توبه از فسق یا کفر یا مطلق ذنب باشد- بر مخالفتی که شیخ مفید کرده در جایی که اختصاص داده این غسل را به گناهان کبیره. یعنی مرحوم شیخ مفید فرموده است که توبه از گناهان صغیره، نیاز به غسل ندارد. این که نُبِّهَ قرائت شد، علتش آن است که بل عن مطلق الذنب را خود شهید ثانی فرمود، لذا باید اینگونه بیان کرد که توجه داده شد بواسطه تسویه‌ای که از بل عن مطلق الذنب برداشت شد، بر مخالفت مرحوم شیخ مفید. اما اگر نَبَّه قرائت کنیم، باید بگوییم که تسویه مربوط به مرحوم شهید اول می‌شود، و حال آن که مرحوم مصنف، تسویه ایجاد نفرمود.)

﴿ وصلاة الحاجة و ﴾ صلاة ﴿ الاستخارة ﴾ لا مطلقهما (مورد ششم و هفتم از غسل‌های مستحب فعلی، غسل برای نماز حاجت و غسل برای نماز استخاره است. البته نماز حاجت و استخاره، انواعی دارد و این غسل در برخی از آن‌ها استحباب دارد، نه در تمام آن‌ها. لذا می‌فرماید: لا مطلقهما. یعنی نه مطلق هر نماز حاجت و هر نماز استخاره)، بل في موارد مخصوصةٍ من أصنافهما (در موارد مخصوص از اصناف نماز حاجت و نماز استخاره)، فإنّ منهما (برخی از نماز حاجت و نماز استخاره،) ما يُفعل بغُسل (نماز حاجت و نماز استخاره‌ای است که با غسل انجام می‌شود.) وما يفعل بغيره (برخی از آن‌ها، بدون غسل انجام می‌شود.)، على ما فُصّل في محلّه. (طبق آنچه که در جای خودش تفصیل داده شده است. تا کنون غسل‌های فعلی بیان شد. در ادامه مرحوم شهید، غسل‌های مکانی را بیان می‌فرماید. مرحوم شهید، پنج مورد از غسل‌هایی که مربوط به مکان خاصی است را ذکر می‌فرماید.)

﴿ ودخول الحرم ﴾ (اگر کسی می‌خواهد وارد محدوده حرم شود) بمكّة (در مکه) مطلقاً. (مطلقا یعنی چه مُحرم باشد و چه محرم نباشد. صرف این که می‌خواهد وارد محدوده حرم شود، انجام غسل، مستحب می‌شود. در گذشته بیان شد که مراد از حرم، محدوده‌ای از اطراف مکه است که از آن محدوده به سمت داخل مکه، محدوده حرم محسوب می‌شود و اگر کسی بخواهد از این مرز عبور کند، احکام خاصی دارد که باید ملزم به آن باشد. مثلا نباید گیاه حرم را در شرائطی کند، حیوانات در امنیت هستند و نباید توسط محرم، شکار انجام شود.)

﴿ و ﴾ لدخول ﴿ مكّة والمدينة ﴾ (مورد دوم و سوم: کسی که می‌خواهد وارد مکه یا مدینه شود.) ـ شرّفهما اللّٰه تعالى ـ (خداوند متعال، شرافت دهد به این دو شهر بزرگ) مطلقاً (یعنی برای هر کاری که می‌خواهد وارد این دو شهر شود، مستحب است که غسل کند. یعنی وارد شدن به مکه و مدینه، غسل دارد.)، وقيّد المفيدُ دخولَ المدينة بأداء فرضٍ أو نفلٍ. (مرحوم شیخ مفید، مقید فرموده استحباب غسل را نسبت به دخول مدینه، به اداء فرض یا نفل. یعنی مرحوم شیخ مفید فرموده: اگر کسی می‌خواهد داخل مدینه شود و واجب یا مستحبی را انجام دهد، مستحب است که غسل انجام دهد. اما اگر کسی می‌خواهد در مدینه، تجارتی را انجام دهد و برگردد. در این صورت نه می‌خواهد فرض و نه نفل را انجام دهد، در این صورت انجام غسل، استحباب ندارد.) ﴿ و ﴾ دخول ﴿ المسجدين ﴾ الحرمين (داخل شدن به مسجد الحرام و مسجد النبی، غسل مستحب دارد). وكذا لدخول الكعبة (همچنین کسی که می‌خواهد وارد خود کعبه شود) ـ أعزّها اللّٰه تعالى ـ (خداوند متعال عزیز گرداند، کعبیه را) وإن كانت جزءاً من المسجد (در اینجا نکته‌ای وجود دارد و آن این است که بیان شد برای داخل شدن در مسجد الحرام، غسل مستحب وجود دارد. خانه کعبه هم جزئی از مسجد الحرام است و هنگامی که جزئی از مسجد الحرام باشد دیگر خود مسجد الحرام که غسل دارد، دیگر چه معنایی دارد که داخل شدن در کعبه نیز غسل داشته باشد؟ مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: هرچند که کعبه جزئی از مسجد الحرام است اما بازهم وارد شدن در کعبه، غسل مستحبی جداگانه‌ای دارد) إلّا أنّه يُستحبّ لخصوص دخولها (دخول الکعبة. یعنی برای خصوص دخول در کعبه، مستحب است که غسل شود). وتظهر الفائدة (ثمره این که گفته شود، خود کعبه، غسل جدا دارد و مسجد الحرام نیز غسل جدا گانه دارد، چیست؟ می‌فرماید: ثمره آن ظاهر می‌شود) فيما لو لم ينو دخولها عند الغسل السابق (شخصی که می‌خواست وارد مسجد الحرام شود، اصلا قصد نداشت که وارد کعبه شود و برای مسجد غسل کرد. چون نیت ورود به خانه کعبه را نداشت و فقط می‌خواست وارد مسجد شود، اگر غسل کرد به این نیت و وارد مسجد شد و بعدا تصمیم گرفت که داخل در کعبه هم شود، در این صورت استحباب دارد که یک غسل دیگر نیز انجام دهد. الغسل السابق یعنی غسلی که برای دخول در مسجد الحرام کرده)، فإنّه لا يدخل فيه (غسل دخول کعبه، داخل نمی‌شود در غسل دخول مسجد الحرام و نیازمند غسل دیگر است.)، كما لا يدخل غسل المسجد في غسل دخول مكّة (همانگونه که داخل نمی‌شود غسل مسجد در غسل دخول مکه. یعنی همانگونه که وارد مکه می‌شود، یک غسل دارد و هنگامی که وارد مسجد الحرام نیز می‌شویم، غسل دیگری دارد با این که مسجد الحرام، جزئی از مکه است اما اگر کسی می‌خواهد وارد مکه شود، بدون این که وارد مسجد الحرام شود. اگر بعدا تصمیم گرفت که وارد مسجد الحرام شود، مستحب است که غسل دیگری انجام دهد.) إلّابنيّته عنده (مگر نیت کرده باشد، غسل دخول مسجد را عند غسل دخول مکه)، وهكذا... ولو جمع المقاصد تداخلت. (اما اگر جمع کند مکلف، مقاصد را. یعنی تصمیم مکلف آن باشد که هم وارد مکه، هم وارد مسجد الحرام و هم وارد کعبه شود. در این صورت اگر یک غسل به نیت همه این موارد کند، کفایت می‌کند.)

﴿ وقراءة السُّور ﴿ الطُّوال كالأنبياء والكهف ﴿ مع السعة ويُعلم ذلك بالإرصاد وإخبار مَنْ يفيد قولُه الظنَّ الغالب من أهله أو العدلين ، وإلّا فالتخفيف أولى حذراً من خروج الوقت ، خصوصاً على القول بأ نّه الأخذ في الانجلاء. نعم ، لو جعلناه إلى تمامه اتّجه التطويل ، نظراً إلى المحسوس.

﴿ والجهرُ فيها وإن كانت نهاريّةً على الأصحّ (١).

﴿ وكذا يجهر * في الجمعة والعيدين استحباباً إجماعاً.

﴿ ولو جامعت صلاةُ الآيات ﴿ الحاضرةَ اليوميّة ﴿ قدَّم ما شاء منهما مع سعة وقتهما ﴿ ولو تضيّقت إحداهما خاصّةً ﴿ قدّمها أي المضيَّقة؛ جمعاً بين الحقّين ﴿ ولو تضيّقتا معاً ﴿ فالحاضرة مقدّمةٌ؛ لأنّ الوقت لها بالأصالة. ثمّ إن بقي وقت الآيات صلّاها أداءً ، وإلّا سقطت إن لم يكن فرّط في تأخير إحداهما ، وإلّا فالأقوى وجوب القضاء.

﴿ ولا تصلّى هذه الصلاة ﴿ على الراحلة وإن كانت معقولة ﴿ إلّا لعذرٍ كمرضٍ وزَمَنٍ يشقُّ معهما النزول مشقّةً لا تتحمّل عادة ، فتُصلّى على الراحلة حينئذٍ ﴿ كغيرها من الفرائض .

﴿ وتُقضى هذه الصلاةُ ﴿ مع الفوات وجوباً مع تعمّد الترك أو نسيانه بعد العلم بالسبب مطلقاً ﴿ و** مع ﴿ استيعاب الاحتراق للقرص أجمع ﴿ مطلقاً سواءٌ علم به أم لم يعلم حتّى خرج الوقت. أمّا لو لم يعلم به ولا استوعب الاحتراق فلا قضاء ـ وإن ثبت بعد ذلك وقوعُه بالبيّنة أو التواتر ـ في المشهور.

____________________

(١) ويقابله قول العلّامة باستحباب الإسرار في كسوف الشمس ، راجع التذكرة ٣ : ١٥٤.

(*) في (س) : الجهر.

(**) في (ق) بدل «و» : أو.

وقيل : يجب القضاءُ مطلقاً (١) وقيل : لا يجب مطلقاً وإن تعمّد ما لم يستوعب (٢) وقيل : لا يقضي الناسي ما لم يستوعب (٣).

ولو قيل بالوجوب مطلقاً في غير الكسوفين وفيهما مع الاستيعاب (٤) كان قويّاً ، عملاً بالنصّ في الكسوفين (٥) وبالعمومات في غيرهما (٦).

﴿ ويُستحبّ الغسل للقضاء ﴿ مع التعمّد والاستيعاب وإن تركها جهلاً ، بل قيل بوجوبه (٧).

﴿ وكذا يُستحبّ الغسل : للجمعة استطرد هنا ذكر الأغسال المسنونة لمناسبةٍ ما. ووقته ما بين طلوع الفجر يومَها إلى الزوال ، وأفضله ما قَرُب إلى الآخر ، ويُقضى بعدَه إلى آخر السبت ، كما يعجّله خائفُ عدم التمكّن منه في وقته من الخميس.

﴿ و يومي ﴿ العيدين .

____________________

(١) قال به الصدوقان (كما في المختلف ٢ : ٢٨١) وقال به المفيد في احتراق القمر (المقنعة : ٢١١) وهو ظاهر إطلاق السيّد في الانتصار : ١٧٣.

(٢) قاله السيّد المرتضى في جمل العلم والعمل (رسائل الشريف المرتضى) ٣ : ٤٦ ، والشيخ في التهذيب ٣ : ١٥٧ ، ذيل الحديث ٣٣٨.

(٣) قاله الشيخ في النهاية : ١٣٦ ـ ١٣٧ والمبسوط ١ : ١٧٢ ، وابن البرّاج في المهذّب ١ : ١٢٤ ، وابن حمزة في الوسيلة : ١١٢.

(٤) في (ش) و (ع) : الإ يعاب.

(٥) الوسائل ٥ : ١٥٥ ، الباب ١٠ من أبواب صلاة الكسوف والآيات ، الحديث ٧ و ١١.

(٦) مثل قوله عليه‌السلام : «من فاتته فريضة ، فليقضها» عوالي اللآلئ ٢ : ٥٤ ، الحديث ١٤٣.

(٧) قاله المفيد في المقنعة : ٢١١.

﴿ و (١) فرادى شهر ﴿ رمضان الخمس عشرة ، وهي العدد الفرد من أوّله إلى آخره.

﴿ وليلةِ الفطر أوّلها.

﴿ وليلتي نصف رجب وشعبان على المشهور في الأوّل ، والمروّي في الثاني (٢).

﴿ و يوم ﴿ المبعث وهو السابع والعشرين من رجب ، على المشهور (٣).

﴿ والغدير وهو الثامن عشر من ذي الحجّة.

﴿ و يوم ﴿ المباهلة وهو رابع عشري (٤) ذي الحجّة على الأصحّ ، وقيل : خامس عشريه (٥).

﴿ و يومِ ﴿ عرفة وإن لم يكن بها.

﴿ ونيروزِ الفرس والمشهور الآن أنّه يوم نزول الشمس (٦) الحَمَلَ ، وهو الاعتدال الربيعي.

﴿ والإحرام للحجّ أو العمرة.

____________________

(١) في (ر) زيادة : ليالي.

(٢) الوسائل ٢ : ٩٥٩ ، الباب ٢٣ من أبواب الأغسال المسنونة.

(٣) أي الحكم باستحباب الغسل في يوم المبعث مشهور.

(٤) كذا في (ش) ومصحّحة (ف) ـ وكذا نقله في المناهج السويّة : ٢٤٠ أيضاً ـ وفي (ع) : رابع عشرين من ذي الحجّة ، وفي (ر) : رابع والعشرون من ذي الحجّة.

(٥) قاله المحقّق في المعتبر ١ : ٣٥٧.

(٦) في (ر) زيادة : في.

﴿ والطوافِ واجباً كان أم ندباً.

﴿ وزيارةِ أحد ﴿ المعصومين ولو اجتمعوا في مكانٍ واحدٍ تداخل كما يتداخل باجتماع أسبابه مطلقاً (١).

﴿ و ل‍ ﴿ السعي إلى رؤية المصلوب بعد ثلاثة أيّامٍ من صَلْبه مع الرؤية ، سواء في ذلك مصلوب الشرع وغيره.

﴿ والتوبة عن فسقٍ أو كفرٍ بل عن مطلق الذنب وإن لم يوجب الفسق ، كالصغيرة النادرة. ونبّه (٢) بالتسوية على خلاف المفيد حيث خصّه بالكبائر (٣).

﴿ وصلاة الحاجة و صلاة ﴿ الاستخارة لا مطلقهما ، بل في موارد مخصوصةٍ من أصنافهما ، فإنّ منهما ما يُفعل بغُسل وما يفعل بغيره ، على ما فُصّل في محلّه.

﴿ ودخول الحرم بمكّة مطلقاً.

﴿ و لدخول ﴿ مكّة والمدينة ـ شرّفهما اللّٰه تعالى ـ مطلقاً ، وقيّد المفيدُ دخولَ المدينة بأداء فرضٍ أو نفلٍ(٤).

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : يحتمل أن يكون الإطلاق في مقابلة خصوص هذه المادّة ، وأن يكون بمعنى التسوية بين اتّفاقها واختلافها ، وأن يكون بمعنى التسوية بين اتّفاقها في الإ يجاب والندب واختلافها فيهما. المناهج السويّة : ٢٤٢.

(٢) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : الظاهر أنّ «نبّه» على صيغة المعلوم والضمير عائد إلى المصنّف ، وحينئذٍ ففي التنبيه نظر ظاهر ... وغاية ما يمكن في توجيهه أن يُقرأ «نبّه» على صيغة المجهول ويكون المنبِّه نفسه حيث عمّم الذنب ، ويكون هو المراد بالتسوية أي التسوية بين أفراد الذنب. المناهج السويّة : ٢٤٨.

(٣) و (٤) المقنعة : ٥١.

﴿ و دخول ﴿ المسجدين الحرمين. وكذا لدخول الكعبة ـ أعزّها اللّٰه تعالى ـ وإن كانت جزءاً من المسجد إلّا أنّه يُستحبّ لخصوص دخولها. وتظهر الفائدة فيما لو لم ينو دخولها عند الغسل السابق ، فإنّه لا يدخل فيه ، كما لا يدخل غسل المسجد في غسل دخول مكّة إلّابنيّته عنده ، وهكذا ... ولو جمع المقاصد تداخلت.

﴿ ومنها : الصلاة ﴿ المنذورة وشبهها

من المُعاهَد والمحلوف عليه.

﴿ وهي تابعةٌ للنذر المشروع وشبهه ، فمتى نذر هيئةً مشروعةً في وقت إ يقاعها أو عدداً مشروعاً انعقدت.

واحترز ب‍ «المشروع» عمّا لو نذرها عند ترك واجبٍ أو فعلِ محرَّمٍ شكراً ، أو عكسه زجراً ، أو ركعتين بركوعٍ واحد أو سجدتين ، ونحو ذلك. ومنه نذر صلاة العيد في غيره ، ونحوها (١).

وضابط المشروع : ما كان فعله جائزاً قبل النذر في ذلك الوقت ، فلو نذر ركعتين جالساً أو ماشياً ، أو بغير سورة ، أو إلى غير القبلة ماشياً أو راكباً ونحو ذلك انعقد. ولو أطلق فشرطُها شرط الواجبة في أجود القولين (٢).

____________________

(١) كصلاة الكسوف أو الاستسقاء في غير وقتهما.

(٢) اختاره العلّامة في القواعد ١ : ٢٩٣. ويقابله القول بكون شرطها شرط المندوبة ، ولم نعثر على قائله.