درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۴۲: احکام الاموات (۵)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

نکات مربوط به غسل میت

در بحث تغسیل میت، نکاتی باقی مانده که بیان می‌شود.

نکته نخست: غسل دادن مرد، دختر بچه‌ای را که سه سالش تمام نشده یا غسل دادن زن، پسر بچه‌ای را که سه سالش تمام نشده، اشکال ندارد. حتی اگر دختر بچه یا پسر بچه‌ای که از دنیا رفته است، برهنه غسل داده شود، اشکالی ندارد. حتی اگر با وجود مماثل، غیر مماثل غسل دهد، غسل دادن اشکالی ندارد.

این که بیان شد سه ساله، مرادمان موقع مرگ بچه است. یعنی زمانی که بچه از دنیا رفت، بیش از سه سال نداشته باشد یا کمتر از سه سال و یا سه سال داشته باشد، هرچند که غسل او بعد از سه سالگی انجام شود. مثلا دو روز بعد از مرگ غسل داده شود و اکنون بیش از سه سال دارد، باز هم غسل توسط غیر مماثل اشکالی ندارد. ملاک موقع مرگ بچه است نه موقع غسل دادن.

نکته دوم: شهید نه غسل و نه کفن دارد بلکه نماز بر او اقامه می‌کنند و او را با همان لباس جنگ و با همان خون‌هایی که در لباس جنگش وجود دارد، دفن می‌کنند. یعنی حتی لازم نیست که خون‌ها را پاک کنند. البته لازم است که اگر پوستین به تن دارد؛ یعنی لباس‌ها یا کفش‌هایی که از پوست درست شده است (مثل کمربند و کفش‌های چرمی) از تن بیرون بیاورند و بعد دفن کنند.

سوال: شهید به چه کسی اطلاق می‌شود؟

پاسخ: ایشان می‌فرماید: اگر مسلمان یا کسی که در حکم مسلمان است در معرکه جنگ از به قتل رسیده باشد در صورتی که این قتال به دستور پیامبر یا امام یا نائب خاص امام باشد و آن شخص هم در سپاه حق باشد نه در گروه دشمن و کشته شدنش به مرگ طبیعی نباشد بلکه به سبب قتال باشد، یعنی جنگ باعث کشته شدن او شود. یا لا اقل اگر پیامبر یا امام یا نائب خاص امام این جنگ را اجازه نداده باشند (مثلا در زمان غیبت) این فرد کشته شده باشد در جهادی که در زمان غیبت امام، مأمور آن جهاد است. مثل جایی که دشمن بر مسلمین هجوم آورده و مردم می‌ترسند که اصل اسلام و اصل اجتماع اسلامی از بین برود. لذا مضطر به جهاد هستند، هرچند که پیامبر و امام و نائب خاص امام نیست که اجازه دهد؛ اما به جهت این که ترس داریم از این که اصل اسلام از بین رود، مضطر به جهاد هستیم بدون اذن امام یا نائب خاص امام. گرچه این قسمت آخر مورد اختلاف است.

شهید را از این جهت شهید می‌نامند که مشهود له است. یعنی شهادت داده شده، توسط نبی یا توسط امام به نفع او. به عبارت دیگر، پیامبر و امام شهادت داده‌اند که جایگاهش بهشت است.

البته در روایت بر برخی افراد نام شهید اطلاق شده اما این ویژگی‌هایی که بیان شده را ندارند. مثلا کسی که به مرض طاعون از دنیا رود را در روایات شهید نامیدند، کسی که همواره از او غائط خارج می‌شود و به این مرض از دنیا می‌رود نیز در روایات شهید نامیده شده است، یا کسی که در آب غرق شده یا کسی که زیر آوار مانده باشد یا زنی که در هنگام وضع حمل از دنیا رفته یا کسی که از مال و اهلش در مقابل ظالم دفاع کرده و در این مسیر از دنیا رفته است، را در روایات شهید نامیده‌اند. آیا این‌ها را باید بدون غسل و کفن دفن شوند؟

پاسخ: ایشان می‌فرمایند خیر. این‌ها هم غسل و هم کفن لازم دارند. شهیدی که بیان شد، شهیدی است که در معرکه جنگ کشته شده باشد.

نکته سوم: قبل از این که میت را بخواهند غسل دهند باید بدن او را از نجاسات عرضیه پاک کنند. یعنی اگر بدنش نجاستی دارد باید نجاست برطرف شود. مثلا اگر بدنش خونی دارد، ابتدا باید خون پاک شود و بعد غسل دهند.

۴

تطبیق نکات مربوط به غسل میت

﴿ ويجوز تغسيل الرجل ابنة ثلاث سنين مجرّدةً. (جایز است غسل دادن مرد، دختر بچه سه ساله‌ای را مجردةً. مجردةً نه در مقابل متأهل، بلکه به معنای این که اگر دختر بچه برهنه هم باشد اشکال ندارد) وكذا المرأة ﴾ (مرأة نیز اینچنین است) يجوز لها تغسيل ابن ثلاث سنين مجرّداً (یعنی ابن ثلاث سنین می‌تواند مجرد باشد) وإن وجد المماثل (آیا این حکم برای جایی است که مماثل وجود نداشته باشد؟ می‌فرماید: خیر حتی اگر مماثل هم باشد، زن می‌تواند آن پسر بچه و مرد می‌تواند آن دختر بچه را غسل دهد). ومنتهى تحديد السنّ الموتُ (نهایت تحدید سن مرگ این بچه است. یعنی سن او را تا زمان مرگ حساب می‌کنیم. اگر از سه سال نگذشته بود می‌تواند غسل دهد. به عبارت دیگر به زمان غسل توجه نمی‌کنیم بلکه ملاک زمان مرگ بچه است)، فلا اعتبار بما بعده وإن طال (اعتباری نیست به ما بعد از موت. اگر غسلش چند روزی بعد از مرگ بچه باشد، به آن کاری نداریم هرچند که طولانی باشد). وبهذا (با این توضیح و تحدید که بیان شد) يمكن وقوع الغُسل لولد الثلاث تامّةً من غير زيادة (ممکن است غیر مماثل غیل دهد ولدی را که سه سال کامل داشته و از دنیا رفته بدون زیاده یعنی یک ساعت هم از سه سال نگذشته و سر سه سال از دنیا رفته است)، فلا يَرد ما قيل (وارد نیست به ما آنچه که اشکال شده -آنچه که به عنوان اشکال بیان شده وارد نیست-): إنّه يعتبر نقصانها (برخی گفته‌اند مقداری باید کمتر از سه سال داشته باشد و از دنیا رفته باشد.) ليقع الغُسل قبل تمامها (برای این که چند روزی فرصت باشد و تا قبل از اتمام سه سال غسل داده شود. ایشان می‌فرماید: این اشکال به ما وارد نیست. بنابر این اگر سر سه سالگی هم از دنیا رفته باشد، غسل اشکالی ندارد. اصل این مسئله روایت دارد که عبارت است از: عَنْ أَبِي اَلنُّمَيْرِ مَوْلَى اَلْحَارِثِ بْنِ اَلْمُغِيرَةِ اَلنَّصْرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَدِّثْنِي عَنِ اَلصَّبِيِّ إِلَى كَمْ تُغَسِّلُهُ اَلنِّسَاءُ فَقَالَ إِلَى ثَلاَثِ سِنِينَ. طبیعتا زمانی که امام می‌فرماید الی ثلاث سنین تا زمان مرگ است و بعد از مرگ سن را حساب نمی‌کنند.).

﴿ والشهيد ﴾ (این شهید مبتدا است، لا يُغَسَّل خبر است. قبل از این که خبر شهید بیان شود، مرحوم شهید ثانی، الشهید را توضیح می‌دهد.) وهو المسلم ـ ومن بحكمه ـ (اگر کافری حس وطن پرستی داشته باشد و با مسلمین همراه شود و در قتال شرکت کند و در آن جنگ بمیرد، شهید محسوب نمی‌شود. بنابر این، شهید باید مسلمان یا من بحکم مسلمان باشد. من بحکم مسلمان مثل طفل و مجنون) الميّتُ في معركة قتالٍ (در معرکه قتال از دنیا رفته باشد. کدام قتال؟) أمر به النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله أو الإمامُ أو نائبهما الخاصّ (قتالی که نبی یا امام یا نائب خاص امام به آن امر کرده باشند. نائب خاص مثل نواب اربعه امام عصر یا نوابی که پیامبر و امیرالمؤمنین می‌فرستادند به مناطق مختلف) وهو في حزبهما بسببه (در حالی که شهید در حزب امام و نبی باشد و در لشگر مقابل نباشد. بسببه یعنی بسبب قتال. به عبارت دیگر به مرگ طبیعی نباشد.) أو قُتل في جهادٍ مأمورٍ به حال الغَيبة (یا در زمان غیبت که امام نیست و نبی نیست و نائب خاص هم نیست که بخواهند اذن بدهند. جهاد مأمور به یعنی جهادی که شرعا از جهت فقهی به این نتیجه برسیم که این فرد باید در آن قتال شرکت می‌کرده. مثل)، كما لو دَهَم على المسلمين (جایی که هجوم آورده‌اند بر مسلمین) من يُخاف منه على بيضة الإسلام (کسانی بر مسلمین هجوم آورده‌اند که ترسیده می‌شود از آن‌ها بر اصل اسلام. می‌ترسیم که اصل و ریشه اسلام را از بین ببرند) فاضطرّوا إلى جهادهم بدون الإمام أو نائبه (مردم مضطر می‌شوند بر جهاد با آن‌ها بدون اذن امام و بدون اذن نائب امام. چون امام و نائب امام وجود ندارد که بخواهند از آن‌ها اذن بگیرند)، على خلافٍ في هذا القسم (در این قسم دوم اختلاف وجود دارد.) سُمّي بذلك (ضمیر سمی به شهید بازگشت دارد. ذلک هم به شهید برمی گردد. شهید را شهید نامیده‌اند)؛ لأنّه مشهودٌ له بالمغفرة والجنّة (پیامبر اکرم و امام و قرآن، مغفرت و بهشت را برای او شهادت داده‌اند. یعنی این شهید مورد مغفرت و جایگاهش بهشت است.) ﴿ لا يُغَسَّل ولا يُكفَّن بل يُصلّى عليه ﴾ ويدفن (غسل ندارد، کفن ندارد، نماز بر او می‌خوانند و بعد دفن می‌کنند) بثيابه ودمائه (با همان لباس جنگ و با همان خون‌هایی که به لباس و بدنش است، دفن می‌کنند)، ويُنزع عنه الفَرو (کنده می‌شود از او پوستین) والجلود (هرآنچه که از پوست درست شده باشد. مثل کمربند چرمی و کفش چرمی. این موارد را از بدن شهید جدا می‌کنند) كالخفّين (مثل کفش‌های او) وإن أصابهما الدم (هرچند که خون به آن‌ها اصابت کرده باشد، باید از بدن جدا شود. افراد دیگری که در معرکه جنگ به شهادت نرسیده‌اند و این ویژگی‌ها را ندارند اما در روایات شهید نامیده‌اند، چه حکمی دارند؟).

ومن خرج عمّا ذكرناه (کسانی که خارج هستند از مواردی که ذکر کردیم) يجب تغسيله وتكفينه وإن اُطلق عليه اسم «الشهيد» في بعض الأخبار، كالمطعون (مثل کسی که به مرض طاعوت از دنیا رفته باشد) والمبطون (مثل کسی که نمی‌تواند خود نگهداری از غائط داشته باشد) والغريق (غرق شده) والمهدوم عليه (کسی که زیر آوار مانده است) والنفساء (کسی که به خون نفاس از دنیا رفته است) والمقتول دون ماله وأهله (کسی که در دفاع از مال و اهلش کشته شده است) من قطّاع الطريق (راه زن‌ها) وغيرهم (ممکن است در روایات این‌ها شهید نامیده شده باشند اما غسل و کفن دارند).

﴿ وتجب إزالة النجاسة ﴾ العَرَضيّة ﴿ عن بدنه أوّلاً ﴾ (زمانی که می‌خواهیم کسی را غسل دهیم باید ابتدا نجاست عرضیه مثل خونی که روی بدن او وجود دارد، پاک شود. واجب است ازاله نجاست عرضیه. نجاست عرضیه در مقابل نجاست ذاتیه، چون بدن خود میت نجس است اما آن را نمی‌توان پاک کنیم و با غسل دادن پاک می‌شود. اولاً یعنی ابتدائاً و قبل از غسل) قبل الشروع في غُسله.

۵

مستحبات غسل میت

(در ادامه مرحوم شهید، مستحبات غسل میت را بیان می‌کند. این موارد را بدون این که از خارج توضیح دهیم، از روی متن می‌خوانیم.

مستحب اول عبارت است از) ﴿ ويستحبّ فتق قميصه ﴾ (فتق یعنی باز کردن. قمیص هم یعنی پیراهن. پیراهنی که بر تن میت است را باز کنند) من الوارث أو من يأذن له (چرا می‌گوید یا وارث باید این کار را انجام دهد یا کسی که اذن می‌گیرد باید این کار را انجام دهد؟ چون پیراهن ملک وارث است. یا خود وارث باید در این مال تصرف کند یا کسی که از طرف وارث اذن می‌گیرد) ﴿ ونزعه من تحته ﴾ (جدا کنند این پیراهن را از پایین پای میت. چرا می‌گوید از پایین پا پیراهن درآورده شود نه از بالای سر؟ می‌فرماید) لأنّه مظنّة النجاسة (چون میت است و ممکن است که خود نگهداری نکرده باشد و بول یا غائط ریخته باشد. اگر از بالا پیراهن در آورده شود، نجاست به سر و صورت میت اصابت می‌کند و بی‌احترامی می‌شود)، ويجوز غُسله فيه بل هو أفضل عند الأكثر (جایز است غسل دادن میت در خود قمیص. یعنی با لباس او را غسل دهند بلکه با لباس غسل دادن بهتر است در نظر اکثر. اگر لباس نجس بود باید چه کار کرد؟ در جلسه قبل بحثی پیرامون لباس زوجین مطرح شد و در آن قسمت بیان شد که برای تطهیر این لباس فشردن لازم نیست و معفو است. در این جا نیز بیان می‌کنیم که بخشیده شده حتی اگر ظاهرا نجاست، نجاست عرضیه باشد، آن عین نجاست در غسل دادن باید پاک شود و دیگر نیازی به فشار دادن نیست. به عبارت دیگر فقط لازم است که عین نجاست از بین برود و دیگر نیازی به فشار دادن ندارد. لذا می‌فرماید:)، ويَطهر بطُهره من غير عصر (طاهر می‌شود این قمیص به طهر میت یعنی زمانی که میت را غسل دادند و پاک شد؛ بدون فشار دادن این لباس‌ها نیز خود به خود پاک می‌شود). وعلى تقدير نزعه (اگر پیراهن را از تن میت درآوردند) تُستر عورته (بایت عورت میت مستور شود) وجوباً (واجب است که این کار را انجام دهند. حال یا) به (به خود قمیص) أو بخرقة (یا بوسیله یک پارچه‌ای. بالاخره با چیزی باید عورت او را بپوشانند)، وهو أمكن للغسل (هو به ستر عورت میت بازگشت دارد. اگر عورت میت مستور شود، راحت‌تر غسل داده می‌شود. چرا؟ اتفاقا اگر ستر عورت نکنیم راحت‌تر غسل می‌دهیم چون هیچ چیزی ندارد. چون نگاه کردن به عورت حرام است باید در هنگام غسل همواره چشم‌ها را بست و با چشم بسته نمی‌توان میت را غسل داد اما اگر چیزی روی عورت باشد راحت می‌توان غسل داد)، إلّا أن يكون الغاسل غير مبصرٍ (غیر مبصر یعنی نابینا. مگر آن که کسی که غسل می‌دهد، نابینا باشد.) أو واثقاً من نفسه (یا قدرتی داشته باشد) بكفّ البصر (توان این که جلوی چشم خودش را بگیرد، راحت دارد) فيستحبّ استظهاراً (در این صورت ستر عورت، استظهاراً استحباب دارد. استظهارا یعنی احتیاطا. برای کسی که نمی‌تواند چشم خود را نگه دارد، ستر عورت واجب است. برای کسی که می‌تواند چشم خود را نگه دارد، احتیاطا مستحب است که ستر عورت کند).

﴿ وتغسيله على ساجةٍ ﴾ (خوب است که میت را روی ساجة غسل دهند. ساجة چیست؟ می‌فرماید: ساجه) وهي: لوحٌ من خشبٍ مخصوص (تخته‌ای است از چوب مخصوص. به این جهت ساجة نامیده‌اند، چون چوبی است که از درخت ساج گرفته شده است. چوب مخصوص یعنی چوب درخت ساج. ظاهرا چوب مخصوصی است که هرچه آب روی آن ریخته شود، عیبی پیدا نمی‌کند یا به گونه‌ای نیست که اگر بدن میت روی آن کشیده شود، زخم شود. شاید هم ویژگی شرعی خاصی داشته باشد که ما نمی‌دانیم)، والمراد (مراد از علی ساجة آن است که) وضعه (وضع المیت) عليها (میت را روی چوب بگذارند و غسل دهند) أو على غيرها ممّا يؤدّي فائدتها (یا اگر چوب ساجة ندارند، روی غیر ساجة بگذارند، از آن چیز‌هایی که فائده ساجه را داشته باشد. فائده ساجه چیست؟) حفظاً لجسده من التلطّخ (برای حفظ کردن جسد میت از آلوده شدن. اگر میت را روی زمین بگذارند ممکن است آلودگی‌های زیادی باشد. اما زمانی که بدن میت را روی تخته چوب می‌گذارند، آب از تخته چوب به پایین می‌ریزد و خود تخته چوب، تمیز می‌ماند. تلطخ یعنی آلوده شدن. برای حفظ بدن میت از آلوده شدن این کار را انجام دهند). وليكن على مرتفعٍ ومكان الرِجلين منحدراً (لازم است که روی مکان مرتفع باشد و جای پا پایین‌تر باشد. سر را بالا و پا را پایین‌تر قرار دهند که اگر نجاستی بود، نجاست از بالا به پایین منتقل شود.) ﴿ مستقبلَ القبلة ﴾ (استقبال قبله میت مانند استقبال قبله محتضر است که بیان شد میت را به پشت بخوابانند و کف پا‌ها سمت قبله باشد. البته این مورد را در اینجا به عنوان مستحب بیان کردیم). وفي الدروس: يجب الاستقبال به (در دروس بیان شده است که استقبال میت واجب است) ومال إليه في الذكرى (مال الیه یعنی تمایل پیدا کرد به وجوب استقبال در کتاب ذکری) واستقرب عدمه في البيان (عدمه یعنی عدم وجوب استقبال. در کتاب البیان فرموده است که قریب این است که بگوییم واجب نیست بلکه مستحب است) [وهو قويّ] (ایشان می‌فرمایند همین عدم وجوب قوی است. چون دلیلی وجود ندارد که حتما باید رو به قبله باشد).

﴿ وتثليث الغسلات ﴾ (تثلیث غسلات یعنی چه؟) بأن يغسل كلّ عضوٍ من الأعضاء الثلاثة ثلاثاً ثلاثاً في كلّ غَسلة (سر و گردن را که در غسل اول می‌شویند سه بار بشویند، سمت راست را که در غسل اول می‌شویند، سه بار بشویند، سمت چپ نیز به همین منوال. در غسل دوم نیز هر یک از اعضا را سه بار سه بار بشویند.) ﴿ وغسل يديه ﴾ أي يدي الميّت إلى نصف الذراع ثلاثاً (ابتدا که می‌خواهند میت را غسل دهند، دست‌هایش را نه تا مچ بلکه تا نصف ذراع یعنی فاصله بین آرنج تا مچ را نصف کنند و تا آن نقطه را سه بار بشویند) ﴿ مع كلّ غسلة ﴾ (در هر بار از غسل‌های سه گانه) وكذا يستحبّ غسل الغاسل يديه مع كلّ غَسلةٍ إلى المرفقين (خود غسالی که غسل می‌دهد، مستحب است دو دست خودش را در هر غسلی تا مرفقین بشوید. یعنی بار اول که می‌خواهد بشوید تا آرنج دست‌هایش را بشوید و بعد غسل دهد. در غسل‌های دوم و سوم نیز به همین شکل عمل کند.) ﴿ ومسحُ بطنه في ﴾ الغسلتين ﴿ الأوّلتين ﴾ (در دو غسل اول، مسح بطن میت کند. یعنی مقداری شکم میت را بمالد) قبلهما (قبل از غسل اول و غسل دوم. چرا این کار را انجام دهد؟) تحفّظاً من خروج شيءٍ بعد الغُسل (برای این که از بدن او، چیزی بعد از غسل خارج نشود) لعدم القوّة الماسكة (چون میت قوه ماسکه ندارد و ممکن است که چیز از او خارج شود)، إلّا الحامل (مگر زن حامله البته نه هر زن حامله‌ای بلکه زن حامله‌ای که) التي مات ولدها (حامله‌ای که ولدش در شکمش از دنیا رفته است. این زن را اگر می‌خواهند غسل دهند ممکن است اگر شکمش را فشار دهند، بچه سقط شود و دیگر مالیدن شکم ندارد) فإنّها لا تمسح (شکمش را مسح نکنند) حذراً من الإ جهاض (اجهاض یعنی سقط کردن بچه. سقط شدن یعنی از شکم بیرون آمده باشد و فرض ما در جایی است که بچه در شکم مادر از دنیا رفته است. در این صورت شکم مادر را نفشارند.) ﴿ وتنشيفه ﴾ بعد الفراغ من الغُسل (مستحب است تنشیف میت. تنشیف یعنی خشک کردن. یعنی بعد از این که سه غسل تمام شد، بدن را خشک کنند) ﴿ بثوبٍ ﴾ (با پارچه‌ای بدن را خشک کنند. برای چه؟ چون زمانی که می‌خواهند کفن کنند، کفن خیس نشود.) صوناً للكفن من البلل (بلل یعنی رطوبت. برای این که محافظت کنند کفن را از رطوبت. یعنی کفن خیس نشود. چون اگر کفن خیس شود هنگام دفن خاک به کفن می‌چسبد و آلودگی آن زیاد می‌شود.) ﴿ وإرسال الماء في غير الكنيف ﴾ (آب غسل میت را کجا بریزند؟ مستحب است که آب غسل را در غیر کنیف بریزند. کنیف یعنی چاه فاضلاب. آب غسل با آب چاه فاضلاب که بول و غائط در آن است، مخلوط نشود) المعدّ للنجاسة (کنیفی که آماده شده برای نجاست، در آن آب غسل ریخته نشود. پس باید چه کار کرد؟)، والأفضل أن يُجعل في حفيرةٍ خاصّةٍ به (افضل آن است که چاهی برای آب غسل حفر شود که از چاه فاضلاب جدا باشد) ﴿ وترك ركوبه ﴾ (مستحب است که ترک رکوب کنند. رکوب یعنی سوار شدن اما در این جا به معنای سوار شدن نیست چون کسی سوار میت نمی‌شود) بأن يجعله الغاسل بين رجليه (غسال از میت نه ترسی دارد و نه نسبت به آن حساسیت دارد. یک پای خود را این طرف میت قرار می‌دهد و پای دیگرش را آن طرف میت می‌گذارد و میت را بین دو پای خود قرار می‌دهد و او را غسل می‌دهد. این که میت را بین دو پای خودش قرار دهد، رکوب محسوب می‌شود و مستحب است که غسال این رکوب را ترک کند) ﴿ وإقعاده (ترک اقعاده. نشاندن میت کراهت دارد.) وقَلْمِ ظفره (چیدن ناخن میت نیز کراهت دارد. ترک بر سر همه این موارد تکرار می‌شود. و ترک) وترجيل شعره (شانه کردن موی میت) ﴾ وهو تسريحه (تسریح یعنی شانه کردن مو)، ولو فعل ذلك (اگر ناخن میت را گرفتند و موی او را شانه کردند، چه؟ در این موارد می‌گویند اگر مویی از بدن میت جدا شد و ناخنی جدا شد، باید با میت دفن کنند) دُفن (دفن می‌شود) ما ينفصل من شعره (از موی میت) وظفره (و ناخن میت) معه وجوباً (واجب است که همراه او دفن شود).

۶

احکام کفن

تا کنون از احکام اموات مبحث احتضار و غسل میت را بصورت کامل بیان کردیم. پس از غسل نوبت به کفن و احکام آن می‌رسد.

مقدار واجب کفن:

آنچه در کفن واجب است، سه پارچه است. این سه پارچه‌ای که واجب است در کفن مورد استفاده قرار گیرد عبارتند از: مئزر، قمیص و أزار.

مئزر پارچه و ثوبی است که حداقل بین ناف و زانو را بپوشاند. البته مستحب است که از سینه تا پا را بپوشاند.

قمیص پارچه و ثوبی است که حداقل از شانه‌ها تا نصف ساق پا را بپوشاند. البته افضل آن است که تا پا را بپوشاند و به جای قمیص می‌توان از ثوبی که ساتر جمیع بدن است استفاده کرد.

ازار هم پارچه و ثوبی است که تمام بدن را بپوشاند.

مستحب است که زیاده بر تمام بدن از حیث طول و قد به مقداری باشد که بستن آن از سمت پا و سر امکان پذیر باشد. یعنی بتوان از سمت سر و پا او را بست، مثل شکلات پیچ کردن.

همچنین مستحب است که از حیث عرض به مقداری باشد که یکی از دو طرف کاملا روی طرف دیگر قرار گیرد. تا هنگامی که بسته می‌شود، باز نشود و بدن میت دیده نشود.

در این قسمت ایشان چند مطلب را ذکر می‌فرماید.

۱) در جنس پارچه کفن، باید مراعات حال و شأن میت را کرد. لازم نیست که به ارزان‌ترین کفن اکتفا کرد، حتی اگر وارث مماکسه کند یا وارث غیر مکلف باشد. ممکن است که وارث غیر مکلف باشد و گفته شود چون ورثه غیر مکلف است و نمی‌توان از او اجازه گرفت، پست‌ترین پارچه را برای کفن انتخاب کنیم. ایشان می‌فرماید: لازم نیست که این کار را انجام داد بلکه باید شأن میت مراعات شود و اگر شأن میت اقتضا می‌کند که کفن خوب داشته باشد، هرچند که وارث صغیر داشته باشد از مال میت این کار انجام شود.

۲) از حیث نازکی و زخامت لازم است که هر کدام از پارچه‌ها به تنهایی بدن نما نباشد. ممکن است که سه پارچه نازک تهیه شود و هرکدام به تنهایی بدن نما است اما هنگامی که روی یکدیگر قرار می‌گیرد، دیگر بدن نما نیست. این نوع پارچه کافی نیست بلکه باید به گونه‌ای باشد که به تنهایی بدن نما نباشد. و از جنس چیزی باشد که نماز در آن برای مردان صحیح است. زمانی که گفته می‌شود نماز مردان در آن صحیح باشد یعنی مثلا از حریر خالص نباشد. البته بهتر است که از جنس پنبه سفید باشد. در مورد جنس پوست حیوان حلال گوشت با این که نماز در پوست حیوان حلال گوشت صحیح است اما ایشان می‌فرماید: وجهی برای منع وجود دارد. زیرا اولا اطلاق ثوب در روایات بر جلد ممکن است که صحیح نباشد. یعنی به این پوست گوسفند هرچند که می‌توان در آن نماز خواند اما ثوب به آن نمی‌گویند. ضمن این که بیان شد اگر لباس از پوست حیوانات باشد، حتی اگر در تن شهید باشد باید آن را از بدن شهید درآورد. چطور اکنون بگوییم که میت از پوست حیوان استفاده کند. البته شهید در دروس همین مقدار فرموده است که نماز در آن صحیح باشد و توضیح اضافه نداده است.

۷

تطبیق احکام کفن

﴿ الثالث: الكفن ﴾ (پوشاندن کفن)

﴿ والواجب ﴾ منه ثلاثة أثواب (سه پارچه و ثوب باید به میت پوشانده شود): ﴿ مِئزَر ﴾ بكسر الميم ثمّ الهمزة الساكنة، يَستر ما بين السرّة والركبة (سره یعنی ناف و رکبه هم یعنی زانو)، ويستحبّ أن يستر ما بين صدره وقدمه (مستحب است که این پارچه مئزر بپوشاند بین سینه و قدم میت را. قدم میت یعنی زیر مچ) ﴿ وقميص ﴾ يصل إلى نصف الساق (قمیص که پارچه دوم است، باید برسد به نصف ساق. یعنی از طرف پایین به نصف ساق پا برسد)، وإلى القدم أفضل (البته بهتر است که تا کف پا باشد)، ويجزئ مكانه ثوبٌ ساتر لجميع البدن على الأقوى (مجزی است به جای قمیص از ثوبی که همه بدن را می‌پوشاند استفاده شود. دقت داشته باشید که قمیص را از طرف پایین گفت تا نصف ساق اما از طرف بالا نگفت تا کجا که در توضیح بیان کردیم که حداقل تا شانه باشد. البته بیشتر باشد اشکالی ندارد) ﴿ وإزار ﴾ بكسر الهمزة، وهو: ثوبٌ شاملٌ لجميع البدن. (ادامه مطالب در جلسه آینده بیان می‌شود)

بل لو تزوّجت جاز لها تغسيله وإن بَعُد الفرض.

وكذا يجوز للرجل تغسيل مملوكته غير المزوّجة وإن كانت اُمّ ولد ، دون المكاتبة وإن كانت مشروطةً. دون العكس؛ لزوال ملكه عنها. نعم ، لو كانت اُمّ ولدٍ غير منكوحةٍ لغيره عند الموت جاز.

﴿ ومع التعذّر للمساوي في الذكورة والاُنوثة ﴿ فالمَحرَم ـ وهو : من يحرم نكاحُه مؤبّداً بنسبٍ أو رضاعٍ أو مصاهرة ـ يُغَسِّل مَحرمَه الذي يزيد سنّه عن ثلاث سنين ﴿ من وراء الثياب .

﴿ فإن تعذّر المحرَم والمماثل ﴿ فالكافر يُغسِّل المسلم ﴿ والكافرة تغسِّل المسلمة ﴿ بتعليم المسلم على المشهور. والمراد هنا صورة الغُسل ، ولا يعتبر فيه النيّة ، ويمكن اعتبار نيّة الكافر كما يعتبر نيّته في العتق. ونفاه المحقّق في المعتبر؛ لضعف المستند (١) وكونه ليس بغسلٍ حقيقي لعدم النيّة (٢) وعذره واضح.

﴿ ويجوز تغسيل الرجل ابنة ثلاث سنين مجرّدةً. وكذا المرأة يجوز لها تغسيل ابن ثلاث سنين مجرّداً وإن وجد المماثل. ومنتهى تحديد السنّ الموتُ ، فلا اعتبار بما بعده وإن طال. وبهذا يمكن وقوع الغُسل لولد الثلاث تامّةً من غير زيادة ، فلا يَرد ما قيل : إنّه يعتبر نقصانها ليقع الغُسل قبل تمامها (٣).

﴿ والشهيد وهو المسلم ـ ومن بحكمه ـ الميّتُ في معركة قتالٍ أمر به

____________________

(١) راجع الوسائل ٢ : ٧٠٤ ، الباب ١٩ من أبواب غسل الميّت ، الحديث ١ و ٢.

(٢) المعتبر ١ : ٣٢٦ ، قال في ضعف المستند ـ بعد أن نقل الحديثين ـ : السند في الأوّل كلّه فطحيّة ، والثاني رجاله زيديّة ، وحديثهم مطرَّح بين الأصحاب.

(٣) قاله المحقّق الثاني في جامع المقاصد ١ : ٣٦٤.

النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله أو الإمامُ أو نائبهما الخاصّ وهو في حزبهما بسببه (١) أو قُتل في جهادٍ مأمورٍ به حال الغَيبة ، كما لو دَهَم على المسلمين من يُخاف منه على بيضة الإسلام فاضطرّوا إلى جهادهم بدون الإمام أو نائبه ، على خلافٍ في هذا القسم (٢) سُمّي بذلك؛ لأنّه مشهودٌ له بالمغفرة والجنّة ﴿ لا يُغَسَّل ولا يُكفَّن بل يُصلّى عليه ويدفن بثيابه ودمائه ، ويُنزع عنه الفَرو والجلود كالخفّين وإن أصابهما الدم.

ومن خرج عمّا ذكرناه يجب تغسيله وتكفينه وإن اُطلق عليه اسم «الشهيد» في بعض الأخبار ، كالمطعون والمبطون والغريق والمهدوم عليه والنفساء والمقتول دون ماله وأهله من قطّاع الطريق وغيرهم (٣).

﴿ وتجب إزالة النجاسة العَرَضيّة ﴿ عن بدنه أوّلاً قبل الشروع في غُسله.

﴿ ويستحبّ فتق قميصه من الوارث أو من يأذن له ﴿ ونزعه من تحته لأنّه مظنّة النجاسة ، ويجوز غُسله فيه بل هو أفضل عند الأكثر ، ويَطهر بطُهره من غير عصر. وعلى تقدير نزعه تُستر عورته وجوباً به أو بخرقة ، وهو أمكن للغسل ، إلّا أن يكون الغاسل غير مبصرٍ أو واثقاً من نفسه بكفّ البصر فيستحبّ استظهاراً.

____________________

(١) يعني بسبب القتال.

(٢) أشار بذلك إلى ما ذكره الشيخان من اعتبار القتل بين يدي النبيّ والإمام عليهم‌السلام وما أفاده المحقّق في المعتبر : من أنّ هذا الشرط زيادة لم تُعلم من النصّ ، راجع روض الجنان ١ : ٢٩٩.

(٣) اُنظر البحار ٨١ : ٢٤٤ ـ ٢٤٥ ، الحديث ٣٠ ، والوسائل ١١ : ٩٢ ، الباب ٤٦ من أبواب جهاد العدوّ ، الحديث ٥ و ٩.

﴿ وتغسيله على ساجةٍ وهي : لوحٌ من خشبٍ مخصوص ، والمراد وضعه عليها أو على غيرها ممّا يؤدّي فائدتها حفظاً لجسده من التلطّخ. وليكن على مرتفعٍ ومكان الرِجلين منحدراً ﴿ مستقبلَ القبلة . وفي الدروس : يجب الاستقبال به (١) ومال إليه في الذكرى (٢) واستقرب عدمه في البيان (٣) [وهو قويّ] (٤).

﴿ وتثليث الغسلات بأن يغسل كلّ عضوٍ من الأعضاء الثلاثة ثلاثاً ثلاثاً في كلّ غَسلة ﴿ وغسل يديه أي يدي الميّت إلى نصف الذراع ثلاثاً ﴿ مع كلّ غسلة وكذا يستحبّ غسل الغاسل يديه مع كلّ غَسلةٍ إلى المرفقين ﴿ ومسحُ بطنه في الغسلتين ﴿ الأوّلتين قبلهما تحفّظاً من خروج شيءٍ بعد الغُسل لعدم القوّة الماسكة ، إلّا الحامل التي مات ولدها فإنّها لا تمسح حذراً من الإ جهاض ﴿ وتنشيفه بعد الفراغ من الغُسل ﴿ بثوبٍ صوناً للكفن من البلل ﴿ وإرسال الماء في غير الكنيف المعدّ للنجاسة ، والأفضل أن يُجعل في حفيرةٍ خاصّةٍ به ﴿ وترك ركوبه بأن يجعله الغاسل بين رجليه ﴿ وإقعاده وقَلْمِ ظفره (٥) وترجيل شعره وهو تسريحه ، ولو فعل ذلك دُفن ما ينفصل من شعره وظفره معه وجوباً.

____________________

(١) الدروس ١ : ١٠٥.

(٢) الذكرى ١ : ٣٤٠.

(٣) البيان : ٧٠.

(٤) أثبتناه من (ر) ومصحّحة (ع).

(٥) في (ق) : أظفاره.

﴿ الثالث : الكفن

﴿ والواجب منه ثلاثة أثواب : ﴿ مِئزَر بكسر الميم ثمّ الهمزة الساكنة ، يَستر ما بين السرّة والركبة ، ويستحبّ أن يستر ما بين صدره وقدمه ﴿ وقميص يصل إلى نصف الساق ، وإلى القدم أفضل ، ويجزئ مكانه ثوبٌ ساتر لجميع البدن على الأقوى ﴿ وإزار بكسر الهمزة ، وهو : ثوبٌ شاملٌ لجميع البدن.

ويستحبّ زيادته (١) على ذلك طولاً بما يمكن شدّه من قِبَل رأسه ورجليه ، وعرضاً بحيث يمكن جعل أحد جانبيه على الآخر. ويراعى في جنسها القصد بحسب حال الميّت. ولا يجب الاقتصار على الأدون ، وإن ماكس الوارث أو كان غير مكلَّف.

ويعتبر في كلّ واحدٍ منها أن يستر البدن بحيث لا يحكي ما تحته ، وكونه من جنس ما يصلّي فيه الرجل. وأفضله القطن الأبيض.

وفي الجلد وجهٌ بالمنع ، مال إليه المصنّف في البيان (٢) وقطع به في الذكرى؛ لعدم فهمه من إطلاق الثوب ، ولنزعه عن الشهيد (٣) وفي الدروس اكتفى بجواز الصلاة فيه للرجل (٤) كما ذكرناه.

____________________

(١) في (ع) : زيادةً.

(٢) البيان : ٧٢.

(٣) الذكرى ١ : ٣٥٥.

(٤) الدروس ١ : ١٠٧.