درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۴۱: احکام الاموات (۴)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

ادامه نکات مربوط به غسل زوجین

در جلسه گذشته این بحث مطرح شد که در غسل دادن، لازم است که غسّال و میت در رجولیت و انوثیت مساوات داشته باشند، الا در زوجین. نسبت به زوجین ایشان فرمود که مساوات لازم نیت، یعنی زوج می‌تواند زوجه خودش را غسل دهد کما این که زوجه می‌تواند زوج را غسل دهد. البته ایشان فرمودند که به دلیل وجود روایت باید از روی لباس این غسل انجام شود.

بحثی در این قسمت مطرح شد که عبارت بود از این که اگر بخواهد از روی لباس غسل انجام شود، مشکل آن است که بدن میت نجس است و بدن که نجس باشد، طبیعتا اگر آب روی بدن ریخته شود، لباسی که بر تن میت است، نجس می‌شود. پاک شدن لباس به این است که فشار داده شود. زیرا لباس از چیز‌هایی است که برای پاک شدنش نیاز به فشار دادن است. لباس را که نمی‌توان در حالی که در تن میت است، فشار داد. در این صورت باید چه کاری انجام داد؟

البته این مشکل فقط در اینجا نیست. بلکه در موارد دیگر که غسال می‌خواهد بدن میت را غسل دهد، زمانی که بدن میت را برهنه کنند، پارچه‌ای برای پوشاندن عورت میت، روی میت می‌اندازند. آن پارچه نیز این وضعیت را دارد.

مرحوم شهید اینگونه پاسخ می‌دهد: فشار دادن لباس در زوج و زوجه که از روی لباس غسل می‌دهند، بخشیده شده است. یعنی لباس در همه جا برای تطهیر نیازمند فشار دادن است الّا مواردی که از جمله در این صورت نیز برای تطهیر نیازی به فشار دادن نیست. کما این که پارچه‌ای که برای ستر عورت میت استفاده می‌کنند اینگونه است. یعنی نیاز به فشردن ندارد.

علتش آن است که لباس زوجین یا پارچه ساتر عورت، نازل منزله چیزی قرار داده‌اند که امکان فشردن ندارد. ظرفی را که می‌خواهیم تطهیر کنیم، امکان فشردن ندارد، در این جا نیز به جهت آن که امکان فشار دادن نیست، این مسئله بخشیده شده است.

نکته دیگر آن است که در زوجه، فرقی بین زوجه آزاده یا مملوکه نیست. گاهی زنی که آزاده است، را انسان به عنوان زوجه انتخاب می‌کند. گاهی کنیزی را به عنوان زوجه انتخاب می‌کند. در هر دو صورت زوجین می‌توانند همدیگر را غسل دهند. تنها باید توجه داشت که اگر کسی کنیزی را بخرد، جواز مقاربت با او را دارد اما این به عنوان مملوکه است نه به عنوان زوجه لذا زوجه محسوب نمی‌شود. بنابر این، اگر کسی کنیزی را بخرد، هرچند که با او مقاربت داشته باشد، زوجه او نیست بلکه کنیز است. اما گاهی کنیز ملک کسی است و او آن کنیز را آزاد می‌کند و بعد که آزاد کرد، با او ازدواج می‌کند. یا ملک آقایی است اما زن شخص دیگر می‌شود. یعنی مولا اجازه می‌دهد که با شخص دیگری ازدواج کند. به محض این که کنیز با شخص ازدواج کرد دیگر مقاربت مولا با آن کنیز جایز نیست.

همچنین تفاوتی ندارد که زوجه مدخول بها باشد یا نباشد.

طلاق دو قسم است: طلاق رجعی و طلاق بائن. طلاق رجعی مواردی دارد که در کتاب الطلاق بیان شده است. مثلا بار اول و دوم که انسان طلاق می‌دهد، طلاق رجعی است. بار سوم، طلاق بائن می‌شود. طلاق رجعی جایی است که هنگامی که مرد طلاق می‌دهد، تا زمانی که عده تمام نشده است، حق رجوع دارد. حق رجوع به این معنا که هرگاه اراده کرد می‌تواند بدون اجرای صیغه عقد زن را به خانه ببرد و زن هم نمی‌تواند اعتراضی کند. البته اگر عده تمام شود، این اختیار از مرد سلب می‌شود و اگر بخواهد رجوع کند باید زن رضایت داشته باشد و دوباره صیغه عقد جاری شود. اما در طلاق بائن اینگونه نیست، بلکه در طلاق بائن از لحظه طلاق، انفصال کامل محقق شده و مرد حق رجوع ندارد. ایشان می‌فرماید: زنی که طلاق رجعی داده شده است، در حکم زوجه است. لذا اگر کسی زنش را طلاق رجعی داد و بعد از یک هفته زن از دنیا رفت. زوج می‌تواند زوجه را غسل دهد. یعنی در طلاق رجعی تا زمانی که عده تمام نشده است، زوجه محسوب می‌شود. اما در طلاق بائن اینگونه نیست.

نکته دیگر آن است که اگر مرد از دنیا رود، زن باید عده وفات نگه دارد. عده وفات با عده طلاق متفاوت است. عده طلاق، اتمام سه طهر است. اما عده وفات چهار ماه و ده روز است. یعنی چهار ماه کامل، تمام شود و ده روز نیز اضافه شود و کاری هم به طهر و حیض ندارد.

سوال: اگر مردی از دنیا رفت و شناسایی هم شد اما زوجه او نتوانست حاضر شود. زوج را داخل سردخانه گذاشتند که پس از حاضر شدن زوجه دفن کنند. شش ماه بعد از فوت زوج، زوجه حاضر شد. آیا زن می‌تواند بعد از شش ماه یعنی بعد از اتمام عده وفات، زوج را غسل دهد؟

پاسخ: ایشان می‌فرماید: بله می‌تواند شوهر خودش را غسل دهد. حتی اگر زن بعد از اتمام عده ازدواج هم کرده باشد. گرچه برخی از اهل سنت معتقدند که بعد از عده وفات دیگر نمی‌تواند زوجه، زوج را غسل دهد.

نکته دیگر آن است که جایز است که مملوکه غیر مزوجه خودش را غسل دهد. یعنی اگر کنیزی دارد و این کنیز، ازدواج نکرده است. مولا می‌تواند این کنیز را غسل دهد. البته اگر مملوکه و کنیز با فرد دیگری ازدواج کرده باشد برای مولا نامحرم محسوب می‌شود، هرچند که همچنان کنیز او محسوب می‌شود اما دیگر نامحرم محسوب می‌شود.

حتی اگر این کنیز ام ولد باشد. کنیز دارای اقسامی است. کنیز ام ولد به کنیزی می‌گویند که از مولای خودش بچه دار شده باشد. هر کنیزی که بچه دار باشد را ام ولد نمی‌نامند بلکه تنها به کنیزی ام ولد می‌گویند که از مولای خودش بچه دار شده باشد. ویژگی کنیز ام ولد این است که با ام ولد شدن، در معرض آزادی قرار می‌گیرد. مولا نمی‌تواند ام ولد را بفروشد هرچند که کنیز مولا است. ام ولد باید در خانه مولا بماند و اگر مولا زودتر از او از دنیا رفت، ارثش به ورثه از جمله بچه ام ولد می‌رسد. از سهم الارثی که به بچه ام ولد می‌رسد، ام ولد آزاد می‌شود. یعنی از سهم الارث بچه به اندازه قیمت مادر کم می‌کنند و مادر آزاد می‌شود. بنابر این، حتی اگر ام ولد باشد، بازهم مرد می‌تواند او را غسل دهد هرچند که ام ولد در معرض آزادی باشد.

نوع دیگری از کنیز و عبد وجود دارد که به آن مکاتبه گفته می‌شود. در برخی موارد عبد با مولا قرار می‌گذارند که در قبال پولی که عبد به مولا بپردازد، عبد آزاد شود. این نوع عبد یا کنیز را عبد و کنیز مکاتبه می‌گویند. مکاتبه به دو شکل است. یک مکاتبه مشروطه و یک مکاتبه مطلقه وجود دارد. مکاتبه مشروطه، کسی است که با مولا همچین قراردادی بسته اما مولا با او شرط کرده است که به شرطی این قرارداد امضا می‌شود که تا تمام پول را ندادی هیچ مقداری از تو آزاد نباشد. مکاتبه مطلق، این است که همچین شرطی نشده باشد. اگر چنین شرطی نشده باشد، به همان نسبتی که عبد پول می‌دهد، به همان نسبت از عبد آزاد می‌شود.

ایشان می‌فرماید: اگر مملوکه مکاتبه باشد، حتی اگر مکاتبه مشروطه باشد، تغسیل او توسط مولا جایز نیست تا چه رسد به مکاتبه مطلقه.

سوال: اگر مولا بمیرد و کنیز بخواهد او را غسل دهد چه حکمی است؟

پاسخ: ایشان می‌فرماید: کنیز نمی‌تواند مولای خودش را غسل دهد. کنیز مال و ملک مولا است به محض این که مولا از دنیا رفت، دیگر ملک او نیست بلکه ملک ورثه است. زمانی که ملک ورثه شود نسبت به مولا نامحرم می‌شود. لذا ایشان می‌فرماید: اگر مولا بمیرد، مملوکه حق تغسیل ندارد چون با مرگ مولا ملکیت مولا نسبت به مملوکه زائل می‌شود. تنها در یک صورت استثنا شده است. یعنی در یک صورت کنیز می‌تواند بعد از مرگ مولا، مولا را غسل دهد و آن عبارت است از این که مملوکه ام ولد باشد. به شرط این که تا هنگام مرگ مولا با غیر مولا ازدواج نکرده باشد.

۴

تطبیق ادامه نکات مربوط به غسل زوجین

ويغتفر العصر (بخشیده شده فشار دادن؛ فشار دادنی که برای تطهیر لباس لازم است) هنا (در زوجین، یعنی لازم نیست که لباس‌هایی که بر تن میت است و زوج یا زوجه در حال غسل دادن است را فشار دهیم) في الثوب كما يغتفر في الخرقة الساترة للعورة مطلقاً (خرقة یعنی پارچه. پارچه‌ای که ساتر عورت است، مطلقا یعنی چه در زوج و زوجه و چه در غیر زوج و زوجه. چون در غیر زوج و زوجه که بدن را برای غسل برهنه می‌کنند، پارچه ساتر عورت نیز استفاده می‌شود. چرا در این موارد بخشیده شده است؟)، إجراءً لهما (لهما یعنی ثوب در زوجین و خرقة در غیر آن‌ها) مجرى ما لا يمكن عصره (چون این‌ها جاری مجرای چیزی هستند که امکان فشار دادنشان نیست. زمانی که لباس بر تن میت است، نمی‌توان آن را فشار داد و تطهیر کرد لذا چون ممکن نیست، فشار دادن بخشیده شده است).

ولا فرق في الزوجة بين الحرّة والأمة (حره و امة را توضیح دادیم. أمة نه کنیزی که ازدواج نکرده با این آقا. کنیزی که ازدواج نکرده، زوجه نیست. کنیزی که مولا آن کنیز را به ازدواج فردی درآورده است. أمة یعنی أمة مزوجه نه أمة غیر مزوجه نسبت به مولا، گرچه مقاربت برای آن‌ها جایز باشد. آن الآن از محل بحث خارج است. زوجه حره و زوجه‌ای که أمة باشد)، والمدخول بها وغيرها (زوجه مدخول بها باشد یا نباشد. مثل زوجه‌ای که در ایام عقد است و مدخول بها نیست. تفاوتی ندارد، باز می‌توانند همدیگر را غسل دهند). والمطلّقة رجعيّةً زوجةٌ (زنی که طلاق داده شده اما طلاقش از نوع رجعی است نه بائن؛ زوجه محسوب می‌شود. هرچند که طلاق داده شده است. اما چون طلاقش رجعی است در ایام عده یعنی تا وقتی که مرد حق رجوع دارد. چون بعد از ایام عده این طلاق به طلاق بائن تبدیل می‌شود و رجعی نیست) بخلاف البائن (اما طلاق بائن این‌ها از همان ابتدا از یکدیگر منفصل می‌شوند و دیگر حکم زوجه را ندارند). ولا يقدح انقضاء العدّة (این عده یعنی عده وفات نه عده طلاق. لا یقدح یعنی لا یضر. ضرر ندارد منقضی شدن عده وفات. در جایی که مثلا زن به خارج از کشور رفته و شش ماه بعد برگشته است. بعد از شش ماه می‌خواهند زوجه را غسل دهند. می‌فرماید: ضرر ندارد انقضاء عده در جواز تغسیل) في جواز التغسيل عندنا (عندنا یعنی در نزد شیعه. برخلاف برخی از اهل سنت که معتقدند بعد از عده وفات جایز نیست)، بل لو تزوّجت جاز لها تغسيله (حتی اگر زن بعد از چهار ماه و ده روز، ازدواج هم کرده باشد، جایز است که زوج را غسل دهد) وإن بَعُد الفرض (گرچه فرضش بعید است اما امکان دارد).

وكذا يجوز للرجل تغسيل مملوكته غير المزوّجة (اگر مولایی کنیزش از دنیا رفت؛ آیا مولا می‌تواند آن را غسل دهد؟ می‌فرماید: بله، جایز است برای مولا که غسل دهد مملوکه خودش را البته مملوکه غیر مزوجه را. مملوکه غیر مزوجه یعنی مملوکه‌ای که همسر دیگری نشده باشد. چون اگر همسر دیگری باشد حکم نامحرم را پیدا می‌کند) وإن كانت اُمّ ولد (ولو این کنیز ام ولد باشد. چرا می‌فرماید ولو ام ولد باشد؟ علتش این است که ممکن است کسی بگوید ام ولد به جهت این که ام ولد است در معرض آزادی قرار می‌گیرد و چون در معرض آزادی قرار می‌گیرد، مولا نمی‌تواند او را غسل دهد. مرحوم شهید می‌فرماید: ولو ام ولد باشد بازهم مولا می‌تواند او را غسل دهد)، دون المكاتبة (اما کنیزی که مکاتبه است، مولا نمی‌تواند او را غسل دهد) وإن كانت مشروطةً (هرچند که مکاتبه مشروطه باشد؛ تا چه رسد به مکاتبه مطلق). دون العكس (از سطر قبل بیان کردیم که مولا می‌تواند مملوکه را غسل دهد. یعنی فرض می‌کردیم که کنیز مرده است. از اینجا فرض تغییر می‌کند. یعنی فرض می‌شود که کنیز زنده بود و مولا از دنیا رفت. دون العکس یعنی اگر مولا از دنیا رفت، کنیز نمی‌تواند مولا را غسل دهد. چرا؟)؛ لزوال ملكه عنها (بخاطر این که زائل می‌شود ملک مولا با مرگش از آن کنیز. به محض این که مولا از دنیا رفت، اموالش از او جدا می‌شود و متعلق به او نیست. حتی اگر نسبت به ثلث مالش وصیت کرده باشد). نعم (یک مورد استثنا است)، لو كانت اُمّ ولدٍ غير منكوحةٍ (ام ولد غیر منکوحة یعنی ام ولدی که مولا او را به تزویج کسی در نیاورده است. این کنیز می‌تواند مولا را تغسیل کند) لغيره عند الموت جاز (اگر موقع مرگ، این با شخض دیگری ازدواج نکرده بود، جایز است که مولا را غسل دهد.

سوال: فروض مذکور در صورتی است که مولا مرد و کنیز باشد. حال اگر مولا زن باشد و عبدی خریداری کند، حکم به چه شکل است؟

پاسخ: در جایی که مولا زن باشد و مملوک مرد باشد، جریان متفاوت است. در این صورت چه مولا که زن است ازدواج کرده باشد و چه ازدواج نکرده باشد و چه عبد ازدواج کرده باشد و چه ازدواج نکرده باشد، نسبت به یکدیگر نامحرم محسوب می‌شوند و مقاربت آن‌ها جایز نیست. زمانی هم که نامحرم محسوب شوند، هیچ کدام نمی‌توانند یکدیگر را غسل دهند. در مولا مرد و کنیز مشکل این است که نسبت به یکدیگر محرم محسوب می‌شوند و چون محرم محسوب می‌شوند جای بحث تغسیل وجود دارد. لذا این صورت را بحث کرده است.).

۵

فرض عدم وجود مماثل در جنسیت

تا کنون بیان نمودیم که يجب المساواةُ في الرجوليّة والاُنوثيّة. یعنی غسال و میت باید مساوات در مذکر و مؤنث بودن، داشته باشند.

سوال: اگر این مساوات نشد، حکم چیست و باید چه کار کرد؟

پاسخ: این صورت دارای چند مرحله است

۱) ابتدا به محرم مراجعه می‌شود. مثلا اگر زنی از دنیا رفته و زنی وجود ندارد که او را غسل دهد، برادر و پدر و مردی که با او محرم است، غسل دهد. مراد از محرم، کسی است که نکاح او برای همیشه بر او حرام است. علت این که برای همیشه را بیان می‌کند آن است که برخی که ازدواج با آن‌ها بصورت موقت جایز نیست را خارج کند. مثل خواهر زن. خواهر زن تا زمانی که خواهرش در عقد فرد است نمی‌تواند با آن فرد ازدواج کند. اما اگر خواهرش طلاق داده شود یا از دنیا برود می‌توان با او ازدواج کرد. بنابر این، هرچند که نکاح با او جایز نیست اما برای همیشه نیست و چون برای همیشه حرمت نکاح وجود ندارد، محرم محسوب نمی‌شود.

در این صورت خواه محرم نسبی مانند برادر باشد و خواه محرم رضاعی باشد مثل خواهر و برادر رضاعی و خواه محرم به مصاهره باشد. محرم به مصاهره مثل داماد و مادر زن. این‌ها به ازدواج با یکدیگر محرم شده‌اند و تا قبل از ازدواج با یکدیگر محرم نبوده‌اند. در حقیقت این محرمیت نسبی نیست بلکه محرمیت سببی است. در این صورت، اگر محرم سه سال کمتر داشته باشد حتی اگر نامحرم هم باشد ممکن است که قائل شویم تغسیل جایز است اما اگر سه سال بیشتر داشته باشد، در فرض این که مساوات در انوثیت و رجولیت ممکن نباشد، محرم می‌تواند غسل دهد. البته محرم هم که می‌خواهد غسل دهد، از روی لباس باید غسل دهد.

۲) اگر محرم وجود نداشت. یعنی کسی از دنیا رفته است و نه تنها مماثل در جنسیت وجود ندارد بلکه محرم هم برای او وجود ندارد. در این صورت باید به کافر مماثل مراجعه کنیم. مثلا اگر زنی از دنیا رفته است، زن دیگری که کافر است او را غسل می‌دهد. کیفیت غسل را مسلمان به کافر آموزش می‌دهد. آنچه در این جا بیان نمودیم، نظر مشهور است. در مقابل مرحوم محقق حلی فرموده است: اگر محرم وجود نداشت، نباید میت را به کافر سپرد بلکه اصلا نیازی به غسل نیست. یکی از علت‌ها بحثی است که ایشان بعدا مطرح می‌کند و آن این است که کافر که نمی‌تواند قصد قربت کند. چون غسل از عبادات است و نیازمند نیت و قصد قربت است. کافر هم نمی‌تواند قصد قربت کند.

کافر که نمی‌تواند قصد قربت کند باید چه کرد؟

ایشان می‌فرماید: مراد در اینجا غسل واقعی نیست. چون غسل واقعی به نیت و قصد قربت نیاز دارد. مراد در اینجا صورت غسل است نه غسل با تمام ویژگی‌های اصلی خودش از جمله نیت، چون در اینجا نیت معتبر نیست و نیت لازم نیست بلکه صورت غسل را انجام دهند و او را دفن کنند. البته اگر کافر کتابی باشد (مثلا مسیحی یا یهودی باشد) چه بسا بگوییم نیت معتبر است. چون او در دین خودش خدا را قبول دارد. در مقابل محقق معتقد است که اصلا نباید به کافر مراجعه کنیم و در این صورت غسل منتفی می‌شود. چون روایتی که می‌گوید کافر غسل دهد، ضعیف السند است.

۶

تطبیق فرض عدم وجود مماثل در جنسیت

﴿ ومع التعذّر ﴾ للمساوي في الذكورة والاُنوثة (اگر مساوی در ذکوریت و انوثیت متعذر شد. یعنی مماثل نشد باید چه کار کرد؟) ﴿ فالمَحرَم ﴾ (محرم کیست؟) ـ وهو: من يحرم نكاحُه مؤبّداً (مثل خواهر، مادر، دختر، عمه نکاحشان مؤبدا حرام است. برخلاف خواهر زن که یحرم نکاحه اما لا مؤبداً بلکه موقتاً.) بنسبٍ (مثل خواهر، مادر، دختر و...) أو رضاعٍ (مثل این که مادر کسی به دختری شیر داده است و پسر و دختر با یکدیگر خواهر و برادر رضاعی شده‌اند) أو مصاهرة (یا به ازدواج محرم شده‌اند. مثل مادر زن و داماد یا عروس و پدر شوهر) ـ يُغَسِّل مَحرمَه (یغسل خبر محرم است.) الذي يزيد سنّه عن ثلاث سنين ﴿ من وراء الثياب ﴾ (چرا می‌فرماید یزید سنّه عن ثلاث سنین؟ این به معنای آن نیست که کمتر از سه سال را نمی‌توان غسل داد. کمتر از سه سال را که غیر محرم نیز می‌توان غسل داد. این صورت از محل بحث خارج است).

﴿ فإن تعذّر ﴾ المحرَم والمماثل (حال اگر مماثل و محرم نبود البته مراد از مماثل، مماثلی است که شرائط را داشته باشد از جمله این که مسلمان باشد. حال که وجود نداشت) ﴿ فالكافر ﴾ يُغسِّل المسلم ﴿ والكافرة ﴾ تغسِّل المسلمة ﴿ بتعليم المسلم ﴾ على المشهور (نگید که کافر هم مماثل است. چون مماثل بودن او با مماثلی که قبلا بیان کردیم متفاوت است. چون مماثلی که قبلا بیان کردیم، مماثل ذی شرایط بود این مماثل، مماثلی است که شرط اسلام را ندارد). والمراد هنا صورة الغُسل (کافر زمانی که می‌خواهد غسل دهد فقط صورت غسل را انجام می‌دهد)، ولا يعتبر فيه النيّة (قصد قربت در آن شرط نیست. البته)، ويمكن اعتبار نيّة الكافر كما يعتبر نيّته (نیة الکافر) في العتق (این طبیعتا برای جایی است که کافر، کافر کتابی باشد و الا اگر کافر بی‌دین است اصلا خدایی را قبول ندارد که بخواهد قصد قربت کند). ونفاه المحقّق في المعتبر (نفی کرده وجوب غسل را جناب محقق در معتبر. چرا؟)؛ لضعف المستند (بخاطر این که مستندش ضعیف است.) وكونه ليس بغسلٍ حقيقي لعدم النيّة (ایشان فرموده است: یکی از علت‌هایش این است که غسلی که انجام می‌شود اصلا غسل حقیقی نیست. چون نیت ندارد. شهید می‌فرماید:) وعذره واضح (این عبارت را محشین دو گونه معنا کرده‌اند. برخی گفته‌اند: یعنی دلیه واضح لقوت دلیله. به این معنا که عذرش برای نپذیرفتن روشن است. چون ادله آن قوی است.

برخی دیگر برعکس این معنا را بیان کرده‌اند. آنان گفته‌اند: سخن محقق دارای جواب است. چون ضعف سند که به عمل مشهور جبران می‌شود. بحثی وجود دارد که اگر روایتی ضعیف السند باشد اما مشهور به آن عمل کرده باشند، عمل مشهور جابر ضعف سند می‌باشد. در این مسئله عمل مشهور وجود دارد و جابر ضعف سند است. از طرف دیگر، محقق، نیت را که مطرح کرده است در خط قبل بیان شد که مراد صورت غسل است نه واقعیت غسل. لذا نظر محقق دارای جواب است.

دو روایت را اشاره می‌کنیم.

۱- روایتی در مورد بحث محرم وجود دارد که عبارت است از: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَمُوتُ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ مَنْ يُغَسِّلُهُ إِلاَّ اَلنِّسَاءُ هَلْ تُغَسِّلُهُ اَلنِّسَاءُ فَقَالَ تُغَسِّلُهُ اِمْرَأَتُهُ أَوْ ذَاتُ مَحْرَمِهِ وَ تَصُبُّ عَلَيْهِ اَلنِّسَاءُ اَلْمَاءَ صَبّاً مِنْ فَوْقِ اَلثِّيَابِ. این دلیل سخن بالا است.

۲- روایتی که مربوط به غسل کافر می‌شود و بیان شد ضعیف السند است، عبارت است از: قُلْتُ فَإِنْ مَاتَ رَجُلٌ مُسْلِمٌ، وَ لَيْسَ مَعَهُ رَجُلٌ مُسْلِمٌ، وَ لاَ اِمْرَأَةٌ مُسْلِمَةٌ مِنْ ذَوِي قَرَابَتِهِ وَ مَعَهُ رِجَالٌ نَصَارَى، وَ نِسَاءٌ مُسْلِمَاتٌ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُنَّ قَرَابَةٌ قَالَ يَغْتَسِلُ اَلنَّصَارَى).

لأ نّه الغاسل حقيقةً ، واستحبّت من الآخر. واكتفى المصنّف في الذكرى بها منه أيضاً (١) ولو ترتّبوا ـ بأن غسل كلّ واحدٍ منهم بعضاً ـ اعتبرت من كلّ واحدٍ عند ابتداء فعله.

﴿ والأولى بميراثه أولى بأحكامه بمعنى أنّ الوارث أولى ممّن ليس بوارثٍ وإن كان قريباً. ثمّ إن اتّحد الوارث اختصّ ، وإن تعدّد فالذكر أولى من الاُنثى ، والمكلّف من غيره ، والأب من الولد والجد.

﴿ والزوج أولى بزوجته ﴿ مطلقاً في جميع أحكام الميّت ، ولا فرق بين الدائم والمنقطع.

﴿ ويجب المساواةُ بين الغاسل والميّت ﴿ في الرجوليّة والاُنوثيّة فإذا كان الوليّ مخالفاً للميّت أذن للمماثل لا أنّ ولايته تسقط؛ إذ لا منافاة بين الأولويّة وعدم المباشرة. وقيّد ب‍ «الرجوليّة» لئلّا يخرج تغسيل كلٍّ من الرجل والمرأة ابن ثلاث سنين وبنته ، لانتفاء وصف الرجوليّة في المغَسَّل الصغير ، ومع ذلك لا يخلو من القصور (٢) كما لا يخفى.

وإنّما يعتبر المماثلة ﴿ في غير الزوجين فيجوز لكلٍّ منهما تغسيل صاحبه اختياراً ، فالزوج بالولاية ، والزوجة معها أو بإذن الوليّ. والمشهور أنّه من وراء الثياب وإن جاز النظر. ويغتفر العصر هنا في الثوب كما يغتفر في الخرقة الساترة للعورة مطلقاً ، إجراءً لهما مجرى ما لا يمكن عصره.

ولا فرق في الزوجة بين الحرّة والأمة ، والمدخول بها وغيرها. والمطلّقة رجعيّةً زوجةٌ بخلاف البائن. ولا يقدح انقضاء العدّة (٣) في جواز التغسيل عندنا ،

____________________

(١) الذكرى ١ : ٣٤٣.

(٢) في (ش) : قصور.

(٣) يعني عدّة الوفاة.

بل لو تزوّجت جاز لها تغسيله وإن بَعُد الفرض.

وكذا يجوز للرجل تغسيل مملوكته غير المزوّجة وإن كانت اُمّ ولد ، دون المكاتبة وإن كانت مشروطةً. دون العكس؛ لزوال ملكه عنها. نعم ، لو كانت اُمّ ولدٍ غير منكوحةٍ لغيره عند الموت جاز.

﴿ ومع التعذّر للمساوي في الذكورة والاُنوثة ﴿ فالمَحرَم ـ وهو : من يحرم نكاحُه مؤبّداً بنسبٍ أو رضاعٍ أو مصاهرة ـ يُغَسِّل مَحرمَه الذي يزيد سنّه عن ثلاث سنين ﴿ من وراء الثياب .

﴿ فإن تعذّر المحرَم والمماثل ﴿ فالكافر يُغسِّل المسلم ﴿ والكافرة تغسِّل المسلمة ﴿ بتعليم المسلم على المشهور. والمراد هنا صورة الغُسل ، ولا يعتبر فيه النيّة ، ويمكن اعتبار نيّة الكافر كما يعتبر نيّته في العتق. ونفاه المحقّق في المعتبر؛ لضعف المستند (١) وكونه ليس بغسلٍ حقيقي لعدم النيّة (٢) وعذره واضح.

﴿ ويجوز تغسيل الرجل ابنة ثلاث سنين مجرّدةً. وكذا المرأة يجوز لها تغسيل ابن ثلاث سنين مجرّداً وإن وجد المماثل. ومنتهى تحديد السنّ الموتُ ، فلا اعتبار بما بعده وإن طال. وبهذا يمكن وقوع الغُسل لولد الثلاث تامّةً من غير زيادة ، فلا يَرد ما قيل : إنّه يعتبر نقصانها ليقع الغُسل قبل تمامها (٣).

﴿ والشهيد وهو المسلم ـ ومن بحكمه ـ الميّتُ في معركة قتالٍ أمر به

____________________

(١) راجع الوسائل ٢ : ٧٠٤ ، الباب ١٩ من أبواب غسل الميّت ، الحديث ١ و ٢.

(٢) المعتبر ١ : ٣٢٦ ، قال في ضعف المستند ـ بعد أن نقل الحديثين ـ : السند في الأوّل كلّه فطحيّة ، والثاني رجاله زيديّة ، وحديثهم مطرَّح بين الأصحاب.

(٣) قاله المحقّق الثاني في جامع المقاصد ١ : ٣٦٤.