﴿ والطوافُ ﴾ الواجب والمندوب (یکی از محرمات بر زن حائض طواف واجب و مستحب میباشد. علت حرمت طواف واجب مشخص است. زیرا طواف واجب نیاز به طهارت دارد، بر خلاف طواف مستحب. سوال: اگر طواف مستحب نیاز به طهارت ندارد، پس چرا حرام میبادش؟) وإن لم يُشترط فيه الطهارة (اگر چه طهارت شرط نیست در مندوب، اما در عین حال، طواف برای زن حائض جایز نیست. زیرا)؛ لتحريم دخول المسجد مطلقاً عليها (داخل شدن به مسجد الحرام، مطلقا، یعنی حتی بدون توقف، بر زن حائض حرام است. کسی که نمیتواند وارد مسجد الحرام شود، طبیعتا نمیتواند طواف انجام دهد).
(مورد سوم) ﴿ ومسُّ ﴾ كتابة ﴿ القرآن ﴾ (مس کردن خط قرآن برای زن حائض حرام است. مقصود از خط قرآن، نوشتههای قرآن است. سفیدیهای دور صفحات قرآن یا سفیدیهای بین خطوط، کتابت قرآن محسوب نمیشود.) وفي معناه (ای فی حکم القرآن. در حکم قرآن است، اسم خداوند متعال، اسماء انبیاء و ائمه عليهمالسلام): اسم اللّٰه تعالى وأسماء الأنبياء والأ ئمّة عليهمالسلام، كما تقدّم (صفحه ۹۰ در باب جنب بیان شد).
(تا کنون موارد حرام بیان شد، اکنون برخی از مکروهات را بیان میکند) ﴿ ويكره حمله (حمل القرآن. حمل قرآن برای زن حائض کراهت دارد) ﴾ ولو بالعِلاقة (علاقة یعنی جا قرآنی. قاب یا پارچهای که قرآن را در آن میگذارند.) ﴿ ولمسُ هامشه ﴾ وبين سطوره ﴿ كالجنب ﴾ (لمس کردن حواشی قرآن که سفید است و بین سطور قرآن که سفید است، کراهت دارد همانند جنب).
(مورد بعدی) ﴿ ويحرم ﴾ عليها ﴿ اللبثُ في المساجد ﴾ (لبث یعنی توقف کردن. توقف کردن در مساجد بر زن حائض، حرام است.) غير الحرمين (البته غیر از مسجد الحرام و مسجد النبی. در این دو مسجد، علاوه بر توقف، اصل ورود هم حرام است.)، وفيهما (در حرمین) يحرم الدخول مطلقاً (اصل ورود حرام است، چه رسد به توقف) كما مرّ (در بحث جنب این مطلب بیان شد.) وكذا يحرم عليها وضع شيءٍ فيها كالجنب (همچنین بر زن حائض حرام است، گذاشتن چیزی در همه مساجد. همچنان که بر جنب این کار حرام است. گرچه از خارج مسجد آن شئ را در مسجد قرار دهد.) ﴿ وقراءة العزائم ﴾ (عزائم یعنی سورههایی که آیه سجده واجب دارند. سوره مبارک سجده، فصلت، علق و نجم. قرائت این چهار سوره) وأبعاضها (و قرائت برخی از این سورهها، جایز نیست) ﴿ وطلاقها ﴾ (طلاق به لبث و قرائت عطف میشود. یعنی یحرم اللبث، یحرم قرائت العزائم و یحرم طلاقها. یکی از مباحثی که در مسئله طلاق بیان میشود این است که حرام است در ایام حیض، طلاق جاری شود. البته این حرمت متوجه خود زن نمیشود بلکه متوجه شوهر است. یعنی بر مرد، حرام است که زن را در حال حیض بودن، طلاق دهد. البته سه شرط دارد.
الف: زوج حاضر باشد. حاضر بودن به این معنا که زوج پیش زوجه باشد و اگر پیش او نیست، در حکم حاضر باشد. در حکم حاضر بودن مثل کسی که غائب است اما میتواند از حال زن خبر دار باشد. مثلا میتواند از زن بصورت تلفنی بپرسد که حائض است یا خیر. مراد از حاضر بودن یا در حکم حاضر بودن این است که از حال حائض بودن یا حائض نبودن او خبر دار شود. بنابر این یا باید حاضر باشد و یا در حکم حاضر باشد. و الّا اگر غائب باشد و از حال زن هم خبر دار نباشد، طلاق دادن زن، هرچند که در حال حیض باشد، اشکال ندارد.
ب: زن مدخول بها باشد. یعنی دخول توسط زوج، محقق شده باشد و الا اگر دخول صورت نگرفته باشد، در حال حیض میتواند طلاق دهد.
ج: زن نباید حامله باشد.
بنابر این، برای حرمت طلاق دادن زن حائض، سه شرط وجود دارد. اگر یکی از این شرائط نباشد، میتواند در زمان حیض طلاق دهد و طلاق در این حال، اشکالی ندارد.
مصنف این شرائط را بیان نفرموده است. مرحوم شهید ثانی میفرماید: اگر کسی به شهید اول اشکال کند که چرا شرائط را بیان نکردید؟ شهید اول میتواند چنین پاسخ دهد: در این قسمت در صدد بیان اجمالی این نکته بودیم که طلاق زن در زمان حیض، حرام است. تفصیل این مطلب در کتاب الطلاق بیان میشود.
بنابر این، طلاق دادن زن حائض، توسط زوج حرام است. فرق این مورد با بقیه این است که سایر موارد، حرمتش متوجه خود زن میشد اما حرمت طلاق متوجه زوج میشود. یعنی بر مرد حرام است که زن را در حال حیض طلاق دهد. البته سه شرط دارد. که شرط اول عبارت است) مع حضور الزوج أو حكمه (باید مرد در نزد زن حاضر باشد یا در حکم حاضر باشد. در حکم حاضر بودن به این معنا است که از حائض بودن یا نبودن زن، خبردار باشد. مثلا غائب است اما میتواند بصورت تلفنی از وضعیت حائض بودن یا نبودن او خبر دار شود.) ودخوله بها (زن از افرادی باشد که نسبت به این مرد، مدخول بها است. اگر هنوز دخول صورت نگرفته باشد، طلاق دادنش در حال حیض اشکالی ندارد.) وكونها حائلاً (حائل یعنی غیر حامله و در مقابل حامل میباشد. یعنی باید حامله نباشد.)، وإلّا (اگر این سه شرط نباشد، ولو این که دو شرط باشد) صحّ (طلاق صحیح است. یعنی اگر مرد غائب باشد یا دخول صورت نگرفته یا زن حامله باشد، طلاق جائز و صحیح است. سوال: اگر این سه شرط وجود دارد، چرا شهید اول بصورت مطلق بیان نمود که طلاق زن حائض حرام است؟ شهید ثانی از طرف شهید اول چنین پاسخ میدهد). وإنّما أطلق (جناب مصنف بصورت مطلق بیان نمود. منظور از بیان مطلق یعنی آن که شرائط سه گانه را بیان نفرمود) لتحريمه في الجملة (بخاطر این که طلاق در این صورت فی الجملة حرام است. یعنی اجمالا میتوان گفت که طلاق در زمان حیض حرام است و علت این که شرائط را بیان نفرمود آن است که)، ومحلّ التفصيل باب الطلاق وإن اعتيد هنا إجمالاً. (در این قسمت بصورت اجمالی حرمت طلاق زن حائض را بیان نمود اما بحث تفصیلی این مسئله در باب الطلاق مطرح میشود.)
(مورد بعدی از موارد حرام) ﴿ ووطؤها (وطئ به اللبث، عطف میشود. یعنی یحرم وطؤها) قبلاً (دخول مرد به زن در حال حیض حرام است. این حرمت نیز متوجه مرد میشود. یعنی بر مرد حرام است که قبلاً زن را وطئ نماید.) عالماً عامداً (عالماً، کسی را خارج میکند کسی را که نمیداند زن حائض است، یا میداند زن حائض است اما حرمت وطئ در حال حیض را نمیداند که این شخص جاهل محسوب میشود. عامداً، کسی را خارج میکند که بصورت عمدی وطئ نمیکند. مثلا شخصی دو زن دارد و گمان میکند این زنی است که حائض نبوده و بعدا مشخص میشود، زنی بوده است که حیض بوده است. این شخص علم دارد اما فکر نمیکرد، زنی باشد که حیض بوده. در این صورت عامد محسوب نمیشود.
سوال: اگر وطئ کرد حکمش چیست؟
پاسخ: اگر مردی، عالماً عامداً زن حائض را وطئ کند، باید کفاره دهد. احتیاط واجب آن است که کفاره دهد. شایان ذکر است که لزوم کفاره بر زن نیست. خواه وطئ به خواست یا علم و عمد زن بوده یا خیر. در هر صورت، لازم نیست که زن کفاره دهد.
سوال: میزان کفاره چقدر است؟
پاسخ: برای تعیین میزان کفاره باید مقدار حیض زن را در نظر گرفت. یعنی باید دید که چند روز است که زن حائض است. مثلا اگر شش روز زن حائض است. اگر در دو روز نخست حیض این وطی صورت گرفته است، یعنی در ثلث اول از حیث زمانی مدت حیض زن. در این صورت یک دینار یعنی یک مثقال طلای خالص مضروب باید کفاره دهد. البته باید توجه داشت که مثقال شرعی و دینار، سه چهارم مثقال زرگری و صیرفی است. اگر الآن در بازار یک مثقال طلا را دو میلیون محاسبه میشود. مثقال شرعی میشود یک میلیون و پانصد هزار تومان. یعنی قیمت مثقال شرعی سه چهارم، قیمت مثقال بازار میباشد. بنابر این باید یک میلیون و پانصد هزار تومان باید کفاره بپردازد.
اگر وطی در ثلث دوم از زمان حیض صورت گیرد. نصف دینار و اگر در ثلث آخر زمان حیض باشد، باید ربع دینار کفاره پرداخت کند.
سوال: ثلثها را باید چگونه محاسبه نمود؟
پاسخ: در مورد هر زن بصورت مختلف میباشد. بسته به این که عادت داشته باشد یا ذات تمییز باشد یا وظیفهاش رجوع به عدد روایات است، مختلف میشود. یعنی باید دید که وظیفه شرعی او چه عددی است و با توجه به عدد او، ثلث، ثلث تقسیم میشود. مثلا اگر شش روز است، دو روز، دو روز تقسیم میشود. اگر ۹ روز است، سه روز، سه روز و اگر ۷ روز است، هر ثلث او میشود دو و یک سوم روز. یعنی هر دو و یک سوم روز میشود یک ثلث که مجموع آن میشود ۷ روز.
محل استفاده این کفاره همانند محل سایر کفارات باید به فقرا و مساکین پرداخت شود. البته لازم نیست که بین فقرا متعدد تقسیم شود بلکه میتوان تمام آن را به یک فقیر داده شود)، فتجب الكفّارة ﴾ لو فعل (اگر وطی را زوج در حال حیض انجام دهد، کفاره واجب است) ﴿ احتياطاً ﴾ لا وجوباً على الأقوى (زمانی که احتیاطاً گفته میشود به این معنا است که از دلیل قوی و محکم و مسلّم استفاده نشده است. یعنی احتیاط است و وجوب نیست. در وجوب نمیتوان به فتاوای دیگران مراجعه نمود اما زمانی که احتیاط واجب گفته میشود میتوان به فالاعلم رجوع نمود.). ولا كفّارة عليها مطلقاً (اما زن حائض، لازم نیست که کفاره بپردازد. مطلقا یعنی حتی اگر زن به دلخواه خودش، تمکین کرده است. کفاره چقدر است؟)، والكفّارة ﴿ بدينار ﴾ أي مثقال ذهبٍ خالصٍ مضروب (ذهب خالص یعنی طلای خالص. مضروب یعنی آن طلایی که ضرب شده باشد. چون ممکن است که طلا بصورت شمش یک قیمت داشته باشد و مضروب آن یک قیمت دیگر داشته باشد. الآن قیمت سکه بهار آزادی از شمش طلا بیشتر است.) ﴿ في الثُّلث الأوّل (یک سوم اول از جهت زمانی در مدت حیض)، ثمّ نصفه في الثُّلث الثاني، ثمّ ربعه في الثُّلث الأخير ﴾ (ثلث را باید چگونه محاسبه نمود؟) ويختلف ذلك (ذلک به ثلث اول و دوم و سوم، بر میگردد. مختلف میشود، ثلث اول و دوم و سوم) باختلاف العادة (باید دید که عادت او چند روز است) وما في حكمها (ما فی حکم العادة. گاهی عادت دارد. مثلا عادت او شش روز است. اما عادت ندارد اما از باب تمییز، عدد برای او مشخص میشود) من التمييز والروايات، فالأوّلان (دو روز اول) أوّلٌ لذات الستّة (دو روز اول میشود ثلث اول، برای زنی که عادتش شش روز است)، والوسطان (دو روز وسط) وسطٌ (ثلث وسط محسوب میشود)، والأخيران (و دو روز پایانی) آخر (ثلث آخر میشود)، وهكذا (به این شکل محاسبه شود. مصرف کفاره در کجا است؟). ومصرفها مستحقّ الكفارة (یعنی فقرا و مساکین)، ولا يعتبر فيه التعدّد. (تعدد فقیر در این کفاره معتبر نیست. در برخی از کفارهها، تعدد فقیر و مسکین معتبر است. مثل کفاره روزه خواری عمد. در این کفاره باید ۶۰ فقیر را اطعام نمود و نمیتوان تمام ۶۰ طعام را به یک فقیر داد. در کفاره وطئ زن حائض، تعدد فقیر و مسکین معتبر نیست بلکه میتوان تمام کفاره را به یک فقیر داد.)
﴿ ويكره ﴾ لها ﴿ قراءة باقي القرآن ﴾ غير العزائم من غير استثناءٍ للسبع (شهید معتقد است که برخلاف فرد جنب _ در فرد جنب بیان نمود که قرائت سور عزائم حرام است و قرائت بقیه سور، بیش از هفت آیه، مکروه است_ اما در فرد حائض، حتی قرائت یک آیه از غیر سور عزائم مکروه است. البته باید توجه داشت که کراهت در عبادات به معنای اقل ثواباً است. این بدان معنا نیست که زن حائض، اگر قرائت نداشته باشد بهتر است بلکه به این معنا است که اگر قرائت کند، ثوابش از فرد غیر حائض کمتر است.). ﴿ و ﴾ كذا يكره له ﴿ الاستمتاع بغير القُبُل ﴾ (همچنین مکروه است برای مرد، لذت ببرد بغیر القبل) مما بين السُرّة والرُكبة (سرّة یعنی ناف. رکبة یعنی زانو. لذت بردن به غیر قبل در محدوده سرّة و رکبة کراهت دارد). ويكره لها إعانته عليه (کراهت دارد برای زن که کمک کند به زوج در چنین استمتاع مکروهی. اعانه زوج بر این استمتاع، مکروه است) إلّا أن يطلبه (مگر این که زوج این استمتاع را طلب کند. اگر زوج مطالبه کند، زن حق منع کردن ندارد. زیرا تمکین نمودن بر زن واجب است و دیگر در این صورت نمیتوان گفت که اعانه زن مکروه است. کراهت در زمانی است که زوج مطالبه نکند.) فتنتفي الكراهة عنها (در صورت مطالبه مرد، کراهت از زن منتفی میشود)؛ لوجوب الإ جابة (چون تمکین برای زن واجب است). ويظهر من العبارة كراهة الاستمتاع بغير القُبُل مطلقاً (و ظاهر است از عبارت، کراهت استمتاع بغیر قبل مطلقا. مطلقا یعنی خواه بین سرّة و رکبة باشد و خواه در غیر این محدوده باشد. چون مصنف چنین فرمود: الاستمتاع بغير القُبُل. دیگر نفرمود که بین سرّة و رکبة باشد. این قید را شهید ثانی اضافه فرمود. شهید ثانی در این رابطه میفرماید:)، والمعروف ما ذكرناه. (آنچه که بین فقها معروف و مشهور است آن مطلبی است که ما ذکر کردیم. یعنی کراهت مربوط به محدوده سرّة و رکبة میشود و در غیر آن کراهت ندارد.)