درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۸: موجبات وضو + واجبات وضو (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

تبیین معنای لغوی وضو

مرحوم شهید اول در ابتدا طهارت را چنین معنا کردند: استعمال طهور مشروط بالنیة. بر اساس این تعریف مرحوم شهیدین فرمودند که طهارت اسم است برای وضو، غسل و تیمم. به این مناسبت هر یک از این موارد در فصلی بصورت جداگانه مطرح و بررسی می‌شوند و با اتمام این موارد، کتاب الطهاره نیز به اتمام می‌رسد.

فصل اول: وضو

تبیین معنای وضو:

کلمه وضو، به ضم واو معنای مصدری ندارد بلکه معنای اسم مصدری یا حاصل مصدر دارد. اسم مصدری که در این جا منظور است با آنچه که در ادبیات اسم مصدر می‌نامند متفاوت است. اسم مصدر در ادبیات با خود مصدر از حیث معنایی متفاوت نیست. اما در این جا مراد از اسم مصدر همان چیزی است که در لغت به آن اسم مصدر می‌گویند نه آنچه که در ادبیات اسم مصدر می‌گویند.

بنابر این، اسم مصدر عبارت است از حاصل و نتیجه مصدر. با توضیحات ارائه شده، وضو در این جا به معنای طهارت و آن حالت پاکیزگی معنوی می‌باشد.

مصدر آن توضّأ است. که به معنای وضو گرفتن است. به عبارت دیگر، عملیات وضو گرفتن و کار‌هایی که متوضأ (فاعل وضو) انجام می‌دهد را توضّأ می‌نامند.

کلمه وَضو به آبی که با آن وضو گرفته می‌شود، اطلاق می‌شود.

اصل کلمه وضو از وضاءة به معنای نظافت می‌باشد. مرحوم شهید چنین معنای می‌فرماید: النَّضارة من ظلمة الذنوب. نضارة به معنای درخشندگی، نیکویی، نورانیت باطنی است.

۴

موجبات وضو

موجبات وضو

مرحوم شهید پس از تفسیر کلمه وضو به موجبات وضو می‌پردازد. موجبات وضو یعنی آنچه که سبب می‌شود تا وضو باطل شود و لازم می‌شود تا انسان نیازمند وضو گرفتن شود.

از موجبات وضو، به نواقض وضو و اسباب وضو نیز تعبیر می‌شود. مرحوم شهید اول، شش مورد از موجبات وضو را نقل میکند. که پس از ذکر سه مورد نخست، نکاتی را مطرح می‌کند و پس از آن سه مورد دیگر را مطرح می‌فرماید.

موجبات وضو به شرح ذیل است:

موجب اول: بول

موجب دوم: غائط

موجب سوم: ریح. منظور از ریح، باد معده در صورتی که از محل متعارف (مخرج غائط) خارج شود می‌باشد. در فرض مسدود بودن مخرج غائط، چنانچه ریح از محلی که جایگزین خروج محل غائط است، خارج شود، موجب وضو محسوب می‌شود.

پیش از آن که سه مورد دیگر از موجبات را مطرح کند، نکته‌ای را بیان می‌فرماید که در ادامه بیان می‌شود.

نکته:

در موارد ششگانه موجبات وضو (بول، غائط، ریح، نوم، مزیل عقل و استحاضه) تعبیری با عنوان »موجب» وجود دارد که مرحوم شهید اول در کتاب لمعه از این تعبیر استفاده می‌کند. تعبیر دیگری با عنوان «سبب» وجود دارد که برخی با اسباب وضو از این موارد ششگانه یاد می‌کنند. برخی دیگر با عنوان «ناقض» از این موارد یاد کرده‌اند. یعنی این موارد را با عنوان نواقض الوضو مطرح می‌کنند.

علت این که موارد را موجب می‌نامند:

علت این که این موارد را موجب می‌نامند آن است که این موارد ششگانه باعث ایجاب وضو هستند و وضو را واجب می‌کند. بول، نوم، غائط و... واجب کننده وضو هستند. البته در صورتی واجب کننده وضو محسوب می‌شوند که شخص به امری مانند نماز که وضو در آن شرط است، مکلف باشد. بنابر این، موجب در همه ازمنه و امکنه و اعمال نیست. بلکه زمانی واجب می‌شود که شخص بخواهد عملی را انجام دهد که در آن عمل وجود وضو شرط است. مانند طواف و نماز.

علت این که موارد را ناقض می‌نامند:

به این دلیل شش مورد را ناقض می‌نامند که اگر این موارد برای شخص متطهر حاصل شود، وضو آن شخص نقض می‌شود. البته در صورتی که پیش از تحقق این موارد، شخص وضو داشته باشد.

علت این که موارد را سبب می‌نامند:

سبب، هم نسبت به موجب و هم نسبت به ناقض، اعم مطلق است. زیرا سبب به این معنا است که امور ششگانه، سبب حکم شارع به وضو است. در این صورت هم شامل وضو واجب و هم شامل وضو مستحب می‌باشد. به این دلیل که شامل وضو مستحب نیز می‌شود، نسبت به موجب اعم مطلق است. زیرا موجب شامل وضو مستحبی نمی‌شود.

همچنین چه ناقض باشد و چه ناقض نباشد، سبب شامل آن می‌شود. بنابر این، نسبت به ناقض هم اعم مطلق است. به عبارت دیگر، لازم نیست که بول اول نسبت به وضو باشد بلکه بول دوم هم که باشد، باز سبب حکم شارع به وضو هست اما بول دوم ناقض نیست. بر این اساس، هر موجب و ناقضی، سبب هست، اما هر سببی، موجب نیست. مثل بول قبل از دخول وقت. همچنین هر سببی، ناقض محسوب نمی‌شود. مثل بول بعد از بول که ناقض نیست اما سبب می‌باشد. بنابر این رابطه منطقی میان سبب و ناقض و موجب، عموم و خصوص مطلق است.

میان ناقض و موجب، رابطه عام و خاص من وجه برقرار است. (در عام و خاص من وجه باید یک محل اجتماع و دو محل افتراق وجود داشته باشد.) محل اجتماع این دو در جایی است که هم موجب و هم ناقض است. مثل بول بعد از دخول وقت نماز از شخص متطهر. در این صورت چون وضو داشته، بول ناقض محسوب می‌شود و چون بعد از وقت نماز است، موجب محسوب می‌شود. محل افتراق در جایی است که بول قبل از دخول وقت از شخص متطهر صادر شود. در این صورت تنها ناقض است زیرا از شخص متطهر است اما چون قبل از وقت است، موجب نمی‌باشد زیرا نماز واجب نیست که لازم به گرفتن وضو باشد. محل افتراق دیگر، بول بعد از دخول وقت از شخص غیر متطهر می‌باشد. در این صورت تنها موجب است و ناقض نمی‌باشد. چون می‌خواهد نماز بخواند باید وضو بگیرد اما چون از شخص غیر متطهر بوده است، ناقض نمی‌باشد.

شهید ثانی، تمام مطالب مذکور را بیان کرد تا به شهید اول اشکال کند که بهتر بود به جای استفاده از تعبیر موجب، از عنوان سبب استفاده شود. زیرا سبب اعم مطلق است و شامل همه موارد می‌شود.

۵

تطبیق معنای لغوی وضو و موجبات وضو

﴿ فهنا فصول ثلاثة * ﴾ (فصل اول در صفحه ۷۵ شروع می‌شود. فصل دوم در صفحه ۸۹ شروع و فصل سوم در صفحه ۱۳۱ شروع می‌شود.)

﴿ الأوّل ﴾

«في الوضوء» (فصل اول در مورد وضو است)

بضمّ الواو (اگر وضو را به ضم واو قرائت کنیم): اسمٌ للمصدر، (اسم مصدر یعنی حاصل و نتیجه مصدر. یعنی حالت طهارت و پاکیزگی معنوی که پس از وضو برای اشخاص حاصل می‌شود.) فإنّ مصدره ﴿ التوضُّؤ ﴾ (مصدر وضو، توضؤ است. معنای توضؤ، وضو گرفتن، غسلات و مسحات می‌باشد.) على وزن ﴿ التعلّم ﴾ وأمّا الوَضوء ـ بالفتح ـ فهو الماء الذي يُتوضّأ به. (به خود آبی که با آن وضو گرفته می‌شود، وَضو گفته می‌شود. ما یتوضؤ به را وَضو می‌گویند.) وأصله (ریشه کلمه وضو) من ﴿ الوَضاءة ﴾ وهي النَّظافة (وضاءة یه معنای پاکیزه شدن) والنَّضارة (و درخشندگی، نیکویی و نورانیت باطنی است) من ظلمة الذنوب. (از تاریکی گناهان است)

(ابتدا موجبات وضو یعنی آنچه که باعث می‌شود، وضو واجب شود؛ مطرح می‌شود و پس از آن به واجبات وضو یعنی اجزائی که در وضو واجب است شسته یا مسح شوند؛ تبیین می‌شود. مجموع موجبات وضو، شش چیز هستند. سه مورد اول را مطرح می‌کند و بعد از ذکر نکته‌ای سه مورد دیگر را مطرح می‌کند.) ﴿ وموجِبه: البول والغائط والريح ﴾ من الموضع المعتاد، (محل مخرج غائط) أو من غيره (غیر موضع معتاد) مع انسداده. (در فرض انسداد محل مخرج غائط در کسانی که بیمار هستند.)

واطلاق «الموجِب» (عبارت آتی در خصوص عناوین موجب، ناقض و سبب بحث می‌کند و ثابت می‌کند که باید از عنوان سبب استفاده شود. در حقیقیت اشکالی به عنوانی است که مرحوم شهید اول ذکر کرده‌اند.) على هذه الأسباب (اطلاق کلمه موجب بر این اسباب مثل بول و غائط و ریح) باعتبار إيجابها الوضوءَ عند التكليف بما هو شرطٌ فيه، (ما هو شرط فیه یعنی آنچه که وضو شرط است در آن چیز. مثل نماز. به جای بما هو شرط فیه، کلمه نماز گذاشته شود. معنای عبارت شهید ثانی این است: اطلاق موجب بر این اسباب به این اعتبار است که واجب، می‌کند این اسباب، وضو را هنگام تکلیف به نماز. به عبارت دیگر، زمانی که انسان مکلف به نماز است، وضو واجب می‌شود. زیرا وجوب وضو، وجوب مقدمی است.) كما يطلق عليها «الناقض» باعتبار عروضها للمتطهِّر، (همان گونه که به این موارد، عنوان ناقض اطلاق می‌شود. به اعتبار عارض شدن این اسباب برای شخص متطهر. یعنی اگر شخص متطهر باشد و یکی از این اسباب برای او حاصل شود، ناقض می‌باشد.) و «السبب» أعمّ منهما مطلقاً، (اما عنوان سبب، اعم مطلق از موجب و سبب است. اعم مطلق در مقابل اعم من وجه است. چرا نسبت به آن‌ها عام مطلق است؟ زیرا هر موجب و ناقضی، سبب است اما هر سببی، موجب نیست. مثل بول قبل از دخول وقت. همچنین هر سببی، ناقض نمی‌باشد. مثل بول بعد از بول.) كما أنّ بينهما عموماً من وجه، (کما این که بین خود موجب و ناقض، رابطه عام و خاص من وجه است. زیرا یک محل اجتماع و دو محل افتراق بین آن‌ها وجود دارد. محل اجتماع: بول بعد از دخول وقت از شخص متطهر. دو محل افتراق: الف: بول قبل از دخول وقت از شخص متطهر؛ ب: بول بعد از دخول وقت از شخص غیر متطهر. اولی ناقض است اما موجب نیست و دومی موجب است اما ناقض نیست) فكان التعبير ب‍ «السبب» أولى. (بهتر بود که شهید اول به جای موجب به سبب تعبیر می‌کرد.)

۶

ادامه موجبات وضو

ادامه موجبات وضو:

موجب چهارم: نوم

مرحوم شهید اول می‌فرماید: اگر خواب، بر انسان به گونه‌ای غالب شود که گوش نشوند و چشم نبیند، موجب وضو می‌باشد.

شهید ثانی می‌فرماید: چرا تنها سمع و بصر را می‌فرماید؟ بلکه خواب زمانی که تمام حواس (بویایی و چشایی) را از کار بیاندازد، موجب وضو محسوب می‌شود.

البته نسبت به سمع به جهت این که قوی‌ترین حس است، غلبه بر سمع مقتضی غلبه بر سایر حواس نیز می‌باشد. یعنی زمانی که سمع با خواب مختل می‌شود به این معنا است که سایر حواس نیز مختل شده و کار نمی‌کند؛ لذا ذکر سمع دلالت بر ذکر سایر حواس می‌کند. شاید علت این که شهید اول سایر حواس را ذکر نکرده است به این دلیل است که ذکر سمع، کفایت از ذکر سایر حواس می‌کند.

شهید ثانی می‌فرماید: این توجیه در خصوص بصر صحیح نیست. زیرا بصر از سایر حواس ضعیف‌تر است. لذا وجهی ندارد که بصر را ذکر کند.

البته در دفاع از شهید اول باید گفت که در روایت کلمه عین و اذن مطرح شده است. شاید مرحوم شهید اول، به تبعیت از روایت این دو مورد را ذکر کرده است و سایر حواس را ذکر نکرده است. در روایت چنین عنوان شده است: فَإِذَا نَامَتِ اَلْعَيْنُ وَ اَلْأُذُنُ وَ اَلْقَلْبُ وَجَبَ اَلْوُضُوءُ.

موجب پنجم: مزیل عقل

هر امری که عقل انسان را زائل کند، موجب وضو می‌باشد. جنون، سکر و اغما، موجب وضو می‌باشد.

موجب ششم: استحاضه

یکی دیگر از موجبات وضو، استحاضه می‌باشد. استحاضه همیشه غسل را لازم ندراد و اکنون توجه به آن موارد ندارد.

۷

تطبیق سایر موجبات وضو

﴿ والنوم الغالب ﴾ (خوابی که غلبه کند) غلبةً مستهلكةً ﴿ على السمع والبصر ﴾ (غلبه‌ای که از کار بیاندازد، قدرت شنوایی و بینایی را) بل على مطلق الإحساس، (شهید می‌فرماید: بلکه مطلق حواس پنجگانه) ولكنّ الغلبة على السمع (غلبه بر سمع) تقتضي الغلبة على سائرها، (مقتضی غلبه بر سایر حواس را دارد. زیرا سمع قوی‌ترین حس است و با از کار افتادن سمع مشخص می‌شود که سایر حواس نیز از کار افتاده‌اند.) فلذا خصّه. (به این دلیل است که اختصاص داد سمع را به ذکر کردن. یعنی شهید اول، سمع را ذکر کرد اما قدرت لامسه را ذکر نکرد.) أمّا البصر فهو أضعف من كثيرٍ منها، (اما قدرت بینایی، ضعیف‌تر از برخی از دیگر حواس است) فلا وجه لتخصيصه. (پس وجهی برای ذکر آن وجود ندارد. که برای دفاع از مرحوم شهید اول، بیان شد شاید به تبع روایت این دو مورد را ذکر کرده است)

﴿ ومزيل العقل ﴾ (هر چیزی که عقل را زائل کند) من جنون (دیوانه شدن بصورت ادواری) وسكر (مستی) وإغماء. (بیهوشی) ﴿ والاستحاضة ﴾ على وجهٍ يأتي تفصيله. (استحاضه به وجهی که در آینده بیان می‌شود. مراد مواردی از استحاضه است که تنها وضو را لازم می‌کند. زیرا اگر از مواردی باشد که غیر از وضو، نیازمند غسل هم باشد، از بحث ما خارج می‌شود.) 

۸

واجبات وضو (مورد اول: وضو)

واجبات وضو:

تا کنون موجبات وضو بیان شد. در ادامه واجبات وضو بیان می‌شود. مقصود از واجبات وضو، اجزائی که در وضو لازم است انجام گیرد تا وضو تحقق پیدا کند. واجبات وضو به شرح ذیل است.

واجب اول: نیت

با توجه به این که وضو یک امر عبادی است و هر امری که عبادی باشد، نیازمند نیت است. در وضو نیز نیت واجب است.

هر عمل واجبی نیازمند نیت نیست. مثل لباسی که تطهیر آن واجب است. اگر کسی بدون نیت لباس را تطهیر کند، واجب انجام می‌شود. به عبارت دیگر، نیت در این موارد شرط صحت نیست اما در امور عبادی، نیت شرط صحت می‌باشد. در وضو نیز، نیت شرط صحت می‌باشد.

معنای نیت عبارت از قصد به انجام وضو است. یعنی شخص باید قصد داشته باشد که وضو بگیرد. لذا اگر شخص، قصد نداشته باشد ولی غسلات و مسحات را انجام دهد، وضو محسوب نمی‌شود. همچنین اگر در وسط غسلات قصد کند نیز نمی‌توان گفت که وضو محقق شده است. لذا مرحوم شهید می‌فرماید: ﴿ مقارنةً لغَسل الوجه ﴾ یعنی آن لحظه‌ای که شروع به شستن صورت که اولین جزء از اجزاء وضو است، باید نیت وضو داشته باشد.

علت این که می‌فرماید: ﴿ مقارنةً لغَسل الوجه ﴾ آن است که اولین جزء از اجزاء عملیاتی وضو، غسل وجه است. البته منظور از غسل وجه یعنی بالای صورت است. زیرا نمی‌توان از پایین صورت شروع به غسل شود. لذا می‌فرماید: وهو أوّل جزءٍ من أعلاه. چون ما دون، غسل شرعی وضو محسوب نمی‌شود.

بنابر این، مقارن با شستن صورت از بالا، باید قصد انجام وضو وجود داشته باشد.

البته غیر از قصد انجام وضو، نیت وضو باید مشتمل بر سه امر باشد.

۱) قصد وجوب

۲) قصد تقرت

۳) قصد استباحه

۹

تطبیق واجبات وضو (نیت)

﴿ وواجبه ﴾: (واجبات وضو) أي واجب الوضوء:

﴿ النيّة ﴾ وهي: القصد إلى فعله (نیت به این معنا است که قصد انجام وضو داشته باشد) ﴿ مقارنةً لغَسل الوجه ﴾ (مقارن با شستن صورت. یعنی اگر موقع شستن دست‌ها نیت شود، فایده ندارد.) المعتبر شرعاً، (غسل وجهی که شرعا معتبر است. چه غسل وجهی شرعا معتبر است؟) وهو (معتبر شرعی) أوّل جزءٍ من أعلاه؛ (اولین جزء از بالا وجه را معتبر شرعی می‌نامند) لأنّ ما دونه (زیرا پایین‌تر از اول جزء) لا يسمّى غَسلاً شرعاً، (غسل شرعی نمی‌نامند.) ولأنّ المقارنة تعتبر لأوّل أفعال الوضوء، (مقارنت نیت با اول افعال وضو معتبر است) والابتداء بغير الأعلى لا يعدّ فعلاً (فعل وضو محسوب نمی‌شود.)

﴿ فهنا فصول ثلاثة *

﴿ الأوّل

«في الوضوء»

بضمّ الواو : اسمٌ للمصدر ، فإنّ مصدره ﴿ التوضُّؤ على وزن ﴿ التعلّم وأمّا الوَضوء ـ بالفتح ـ فهو الماء الذي يُتوضّأ به. وأصله من ﴿ الوَضاءة وهي النَّظافة والنَّضارة من ظلمة الذنوب.

﴿ وموجِبه : البول والغائط والريح من الموضع المعتاد ، أو من غيره مع انسداده.

واطلاق «الموجِب» على هذه الأسباب باعتبار إيجابها الوضوءَ عند التكليف بما هو شرطٌ فيه ، كما يطلق عليها «الناقض» باعتبار عروضها للمتطهِّر ، و «السبب» أعمّ منهما مطلقاً ، كما أنّ بينهما عموماً من وجه ، فكان التعبير ب‍ «السبب» أولى.

﴿ والنوم الغالب غلبةً مستهلكةً ﴿ على السمع والبصر بل على مطلق الإحساس ، ولكنّ الغلبة على السمع تقتضي الغلبة على سائرها ، فلذا خصّه. أمّا البصر فهو أضعف من كثيرٍ منها ، فلا وجه لتخصيصه.

﴿ ومزيل العقل من جنون وسكر وإغماء.

____________________

(*) في (س) : «فها هنا فصول» ولم ترد فيها : ثلاثة.

﴿ والاستحاضة على وجهٍ يأتي تفصيله (١).

﴿ وواجبه : أي واجب الوضوء :

﴿ النيّة وهي : القصد إلى فعله ﴿ مقارنةً لغَسل الوجه المعتبر شرعاً ، وهو أوّل جزءٍ من أعلاه؛ لأنّ ما دونه لا يسمّى غَسلاً شرعاً ، ولأنّ المقارنة تعتبر لأوّل أفعال الوضوء ، والابتداء بغير الأعلى لا يعدّ فعلاً ﴿ مشتملةً على قصد ﴿ الوجوب إن كان واجباً بأن كان في وقت عبادةٍ واجبةٍ مشروطةٍ به ، وإلّا نوى الندبَ ، ولم يذكره لأنّه خارجٌ عن الفرض (٢) ﴿ والتقرّب * به إلى اللّٰه تعالى ، بأن يقصد فعله للّٰه امتثالاً لأمره ، أو موافقةً لطاعته ، أو طلباً للرفعة عنده بواسطته ، تشبيهاً بالقرب المكاني ، أو مجرّداً عن ذلك ، فإنّه تعالى غاية كلّ مقصد ﴿ والاستباحة مطلقاً ، أو الرفع حيث يمكن ، والمراد رفع حكم الحدث ، وإلّا فالحدث إذا وقع لا يرتفع.

ولا شبهة في إجزاء النيّة المشتملة على جميع ذلك ، وإن كان في وجوب ما عدا القربة نظرٌ؛ لعدم نهوض دليلٍ عليه.

أمّا القربة فلا شبهة في اعتبارها في كلّ عبادة. وكذا تمييز العبادة عن غيرها حيث يكون الفعل مشتركاً ، إلّا أنّه لا اشتراك في الوضوء حتّى في الوجوب والندب؛ لأنّه في وقت العبادة الواجبة المشروطة به لا يكون إلّا واجباً ، وبدونه ينتفي.

﴿ وجري الماء بأن ينتقل كلّ جزءٍ من الماء عن محلّه إلى غيره بنفسه أو

____________________

(١) يأتي في الصفحة ١٠١.

(٢) ما أثبتناه من (ر) و (ش) ، وفي سائر النسخ : (الغرض).

(*) في (ق) : التقرّب والوجوب.