درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۹: واجبات وضو (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

موارد ضروری الوجود در تحقق نیت

موارد ضروری الوجود در تحقق نیت:

اولین واجبی که مرحوم شهید از واجبات وضو، بیان فرمود، نیت بود. مقصود از نیتف، تصمیم می‌باشد. به این معنا که شخص قصد و تصمیم بر انجام فعل (وضو) داشته باشد.

در ادامه اموری که لازم است در نیت وجود داشته باشد بیان می‌شود. باید توجه داشت که قصد انجام فعل به تنهایی در نیت کافی نیست، بلکه نیت باید مشتمل بر سه چیز باشد، تا نیت شرعی تحقق پیدا کند.

۱) قصد وجوب، اگر شخص وضویی می‌گیرد که واجب است (یعنی زمانی وضو می‌گیرد که تکلیف واجبی که نیازمند و مشروط وضو است، بر عهده شخص می‌باشد) باید قصد وجوب داشته باشد. البته در غیر این زمان، شخص لازم است که قصد ندب داشته باشد.

لازم به ذکر است که مرحوم شهید اول، مسئله وضوی استحبابی را متذکر نشده است. به نظر مرحوم شهید ثانی، دلیل عدم ذکر آن است که مسئله وضوی استحبابی از محل بحث خارج است.

اصطلاحا به این مورد (قصد وجوب) قصد الوجه می‌گویند. هرچند که مرحوم شهید این عنوان را متذکر نشده است.

۲) قصد تقرب، یعنی شخص قصد کند که بواسطه این وضو به خداوند متعال، تقرب پیدا کند.

باید مشخص شود که مقصود از قصد تقرب چیست؟

برخی معتقدند که مراد از قصد تقرب، قصد امتثال امر است. یعنی خداوند متعال، امر نموده است و من اکنون با انجام این کار قصد فرمانبری این امر را دارم.

برخی معتقدند که قصد تقرب یعنی قصد موافقت با طاعت خداوند متعال. یعنی هر عملی که طاعت خداوند متعال محسوب می‌شود اگر برای اطاعت از خداوند و موافقت اطاعت او، انجام شود، قصد تقرب محسوب می‌شود. به عبارت دیگر، فاعل، فعلی را انجام می‌دهد که موافق طاعت خداوند باشد.

برخی دیگر، قصد قربت را طلباً لرفعة عند الله، معنا کرده‌اند. یعنی قصد کند که مقام خودش نزد خداوند متعال بالا رود.

هر یک از تعابیر فوق، آثار خاص خود را دارد. مثلا اگر کسی قصد تقرب را به امتثال امر معنا کند، به این معنا است که حتما باید کاری که انجام می‌شود دارای امر از طرف شارع مقدس باشد و اگر امری نداشته باشد، طبیعتا قصد امتثال امر بی‌معنا می‌شود. در صورتی که فعلی امر نداشت اما می‌دانیم که این فعل، هرچند که امر ندارد اما مطلوب خداوند متعال می‌باشد، در این مورد می‌توان طلبا لرفعة می‌توان انجام داد اما امتثالاً لامر الله نمی‌توان انجام داد.

مرحوم شهید می‌فرماید: قصد تقرب می‌تواند به معانی امتثال امر، قصد موافقت با طاعت الاهی، قصد رفعت مقام باشد. یا این که فاعل قصد کند این عمل برای خداوند متعال باشد. یعنی نه قصد امتثال امر و نه قصد موافقت با طاعت و نه قصد رفعت دارد و صرفا برای خداوند انجام می‌دهد.

۳) قصد اباحه، مرحوم شهید می‌فرماید: نیت، باید مشتمل بر قصد اباحه بواسطه وضو باشد. مثلا قصد کند که با وضو، نماز برای او مباح شود. خواه وضو رافع حدث باشد یا نباشد. مثل مریضی که سلسلة البول دارد که رافع حدث نیست اما مبیح صلاة است یا ممکن است که وضو رافع حدث باشد. در صورتی که رافع حدث باشد می‌تواند قصد رفع حدث نمود اما هر زمان که رفع حدث محقق شود، مبیح صلاة نیز محقق می‌شود.

نکته: مقصود از رفع حدث، رفع خود حدث نیست بلکه مقصود رفع حکم حدث است.

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر نیت مشتمل بر تمام موارد مذکور باشد، اجماع بر مجزی بودن آن وجود دارد. اما در لزوم وجوب غیر از قصد تقرب، اختلاف وجود دارد. یعنی لازم است که قصد الوجه در نیت وجود داشته باشد یا خیر؟ برخی معتقدند که قصد الوجه در نیت لازم نیست.

آیا لازم است که قصد الاباحه در نیت باشد؟ برخی معتقدند که لازم نیست.

اما وجود قصد تقرب را همه علما در نیت لازم می‌دانند. زیرا وضو یک عمل عبادی است و امور عبادیه تحقق پیدا نمی‌کند، مگر با وجود قصد تقرب.

نکته: در میان عبادات، برخی از آن‌ها، فعل مشترک هستند. مثل نماز ظهر و عصر. برخی از علما در این موارد، قصد تمییز را لازم می‌دانند. یعنی کسی که نماز ظهر را اقامه می‌کند باید مشخص کند که نماز ظهر است نه نماز عصر.

اما در وضو، حتی در وجوب و ندب، اشتراکی وجود ندارد. زیرا وضو در زمان عبادت واجب که مشروط به وضو است، وضو واجب است. در غیر این زمان، وضو مستحب است. بنابر این، قصد تمییز در وضو لازم نیست.

۴

تطبیق موارد ضروری الوجود در تحقق نیت

(تا کنون بیان شد که ﴿ النيّة ﴾ وهي: القصد إلى فعله ﴿ مقارنةً لغَسل الوجه ﴾ یعنی شخص باید نیت داشته باشد. نیت به معنا قصد انجام وضو مقارن با آغاز غسل وجه است. در ادامه بیان می‌کند که نیت) ﴿ مشتملةً على ﴾ قصد ﴿ الوجوب ﴾ (اولا مشتمل بر قصد وجوب باشد. البته) إن كان واجباً (اگر وضو واجب باشد. چگونه وضو واجب می‌شود؟) بأن كان (وضو) في وقت عبادةٍ واجبةٍ مشروطةٍ به (به این که وضو در زمانی باشد که زمان عبادت است. البته عبادتی که مشروط به وضو است. مثل نماز)، وإلّا (ان لم یکن واجبا) نوى الندبَ، (نیت استحباب می‌کند.) ولم يذكره (مرحوم مصنف، ذکر نکرد مورد نیت ندب را) لأنّه (لأنّ الندب) خارجٌ عن الفرض (خارج از محل بحث است. زیرا در اینجا واجبات مورد بحث است و استحبابات مورد بحث نیست. بیان شد که علما، قصد الوجوب را قصد الوجه می‌نامند.) ﴿ والتقرّب * ﴾ (دوم چیزی که نیت باید مشتمل بر آن باشد، تقرب است. تقرب عطف بر الوجوب است. به عبارت دیگر، علاوه بر قصد وجوب، قصد تقرب نیز باید در نیت وجود داشته باشد.) به (تقرب به وضو) إلى اللّٰه تعالى، (قصد تقرب به خدا کند بواسطه وضو. منظور از قصد تقرب چیست؟) بأن يقصد فعله للّٰه امتثالاً لأمره، (به این که قصد کند انجام وضو را برای خدا، بخاطر امتثال و فرمانبری امر خدا.) أو موافقةً لطاعته، (یا این که مقصود از قصد قربت آن است که برای این که این عمل، عمل موافق با طاعت الاهی است، انجام می‌دهد) أو طلباً للرفعة عنده (عند الله) بواسطته (بواسطة الوضوء. یعنی بواسطه وضو، طلب می‌کند بالا رفتن مقام خودش را در برابر خداوند متعال. منظور از تقرب چیست؟)، تشبيهاً بالقرب المكاني، (تشبیه به قرب مکانی است و الا قرب معنوی مراد است. زیرا خداوند متعال، مکان ندارد که قرب و بعد معنا داشته باشد) أو مجرّداً عن ذلك، (یا قصد قربت به معنای هیچ یک از موارد مذکور نیست، بلکه تنها قصد کرده است که فعل برای خداوند متعال باشد) فإنّه تعالى غاية كلّ مقصد (خداوند متعال، غایت و هدف هر مقصدی است) ﴿ والاستباحة ﴾ (استباحه یا) مطلقاً، (مطلقا است. یعنی چه این وضو رفع حدث بکند و چه رفع حدث نکند. صرف این که قصد داشته باشد با وضو، انجام نماز برای او مباح می‌شود، کافی است. خواه وضو، رافع حدث باشد یا نباشد.) أو الرفع (الرفع عطف بر استباحه می‌شود. یعنی یا قصد استباحه کند و یا قصد رفع حدث داشته باشد. البته در جایی می‌تواند قصد رفع کند که) حيث يمكن، (قصد رفع ممکن باشد. در مواردی مانند زن مستحاضه، نمی‌تواند قصد رفع حدث کند. زیرا رفع حدث محقق نمی‌شود) والمراد رفع حكم الحدث، (خود حدث، مثل بول، غائط، نوم، رفع نمی‌شود بلکه مراد رفع حکمی است که بواسطه حدث حاصل شده است. خواب منجر به بروز حکم ابطال طهارت می‌شود. با وضو می‌تواند آن حکم را زائل کند) وإلّا فالحدث إذا وقع لا يرتفع. (خود حدث با وضو از بین نمی‌رود اما حکم آن از بین می‌رود. آیا تمام موارد مذکور در نیت لازم است؟ مرحوم شهید ثانی در پاسخ به این پرسش می‌فرماید:)

ولا شبهة في إجزاء النيّة المشتملة على جميع ذلك، (اگر نیت، مشتمل بر همه موارد باشد، مجزی و صحیح است) وإن كان في وجوب ما عدا القربة نظرٌ؛ (اگر چه در واجب بودن غیر قصد قربت -قصد وجوب و قصد استباحه- اشکال است) لعدم نهوض دليلٍ عليه. (چون به دلیلی که دلالت بر لزوم وجود آن‌ها داشته باشد، دست نیافتیم. اما قصد قربت لازم است، زیرا)

أمّا القربة فلا شبهة في اعتبارها في كلّ عبادة. (هر عمل عبادی، نیازمند قصد قربت و مشروط به آن است.) وكذا تمييز العبادة عن غيرها (بحث دیگری که مطرح می‌شود، قصد تمییز است. قصد تمییز یعنی قصد جدا کردن دو عبادتی که وجه مشترک دارند. به عبارت دیگر، جدا سازی عبادت از غیرش لازم است. البته در جایی لازم است که) حيث يكون الفعل مشتركاً (عمل مشترک باشد. مثل نماز ظهر و عصر)، إلّا أنّه لا اشتراك في الوضوء (اگر کسی در وضو قصد تمییز را لازم بداند، گفته می‌شود که اشتراکی در وضو وجود ندارد) حتّى في الوجوب والندب؛ (حتی در وضو وجوبی و ندبی اشتراکی وجود ندارد. زیرا) لأنّه (زیرا وضو) في وقت العبادة الواجبة المشروطة به (عبادت مشروط به وضو مثل نماز) لا يكون إلّا واجباً، وبدونه (وقت نماز) ينتفي. (وجوب منتفی می‌شود. یعنی بعد از وقت، وضو واجب است و قبل از وقت، مستحب می‌باشد.

البته ممکن است که کسی بگوید، وقت نماز وسعت دارد. اگر وقت نماز ظهر فرا رسید. شخص مردد بین اقامه و عدم اقامه شد. در هنگام تردید، وضو گرفت. مثلا مردد بود که اول قرآن بخواند و بعد نماز بخواند یا اول نماز بخواند و بعدا قرآن بخواند. در این هنگام تردد، وضو گرفت. آیا به نظر شهید در این مورد چون بعد از وقت است، وضوی واجب است؟! بنابر این، اینگونه نیست که در وضو هیچ اشتراکی نداشته باشد بلکه ممکن است که وجه اشتراکی وجود داشته باشد.)

۵

مورد دوم از واجبات وضو

مورد دوم از واجبات وضو:

تا کنون اولین واجب وضو یعنی نیت تبیین شد. واجب دیگری که در وضو وجود دارد جری الماء است.

غسل صورت به عنوان وضو باید بصورت جری الماء باشد. یعنی جریان بدهد و منتقل کند هر جزئی از آب را از محل خودش. در مسح سر و پا، جری الماء صورت نمی‌گیرد. بلکه دست خیس را روی سر و پا کشیده می‌شود. این عمل یعنی کشیدن دست خیس بر روی صورت، در وضو صحیح نیست بلکه باید آب را روی صورت بریزد و آب جریان پیدا کند.

بنابر این در غسل صورت، جری الماء لازم است، خواه انتقال بنفسه یا به کمک معین باشد. یعنی چه خود آب روی اجزاء صورت جریان پیدا کند و چه جریان آب بوسیله دست باشد.

سوال: چه مقدار از صورت باید شسته شود؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: از حیث عرض، حد فاصل بین انگشت شست و انگشت بزرگ وسط باید شسته شود. یعنی انگشت شست و انگشت ابهام است را وسط صورت قرار می‌دهیم و آن مقدار را می‌شوییم. البته بنابر مقدمه علمیه، باید یک مقدار بیشتر شسته شود.

از حیث طول، از رستنگاه مو (جایی که مو شروع به روییدن می‌کند) تا انتهای چانه باید شسته شود.

البته باید توجه داشت که ملاک در طول و عرض صورت، مربوط به فرد مستوی الخلقه است. مثلا کسی که صورتش کوچک و دستش پهن است، به صورتی که دستش تا گوشش می‌رسد، لازم نیست که تا گوشش را بشوید.

برای فهم صحیح مسئله لازم است که اصطلاحاتی توضیح داده شود.

مرحوم شهید می‌فرماید: مواضع تحذیف در مقدار لازم در غسل وجه وضو باید شسته شود. مواضع تحذیف یعنی دو طرف پیشانی که بالا رفته و مو ندارد. این قسمت را نَزَعَة می‌نامند.

مقداری از ریش که در جلو گوش وجود دارد را عذار می‌نامند.

مویی که بین نزعه و عذار وجود دارد و جلو آمده است. یعنی مو بین سفیدی دو طرف پیشانی و بین موهایی که کنار جلو گوش است، مقداری جلو آمده است. این قسمت را مواضع تحذیف می‌نامند. در غسل صورت باید این مو‌ها شسته شود.

همچنین خود عذار و عارض نیز باید شسته شود. عذار به مو ریش که جلوی گوش است، گفته می‌شود. عارض به مو‌هایی که روی گونه روییده می‌شود گفته می‌شود.

خود نزعتان، یعنی دو طرف پیشانی که بالا رفته و مو در آن نمی‌روید، داخل در قسمت واجب وضو نیست.

۶

تطبیق مورد دوم از واجبات وضو

﴿ وجري الماء ﴾ (واجبه النیة و جری الماء. واجبات وضو عبارت است از نیت و جریان دادن آب. مقصود از جری الماء چیست؟) بأن ينتقل كلّ جزءٍ من الماء (این که منتقل کند هر جزئی از آب را) عن محلّه إلى غيره (آب را از محل خودش به غیر محل منتقل کند. انتقال یا) بنفسه (بنفسه است. یعنی آب روی صورت ریخته می‌شود و خود آب به پایین منتقل می‌شود.) أو بمعين (یا کمک کاری برای جریان دارد.) ﴿ على ما دار عليه الإبهام ﴾ بكسر الهمزة ﴿ والوُسطى ﴾ (جری الماء بر مقداری از صورت که احاطه کرده بر آن مقدار، انگشت شست و انگشت وسط) من الوجه (من الوجه بیان ما دار علیه است.) ﴿ عرضاً (این مقدار از حیث عرض صورت است) وما بين القصاص ﴾ ـ مثلّث القاف ـ (یعنی به ضم، فتح و کسره قاف. قصاص یعنی) وهو: منتهى منبت شعر الرأس (منتهای محل روییدن موی سر. به تعبیر دیگر رستنگاه مو. از حیث طول مابین رستنگاه تا) ﴿ إلى آخر الذقَن ﴾ (آخر چانه) بالذال المعجمة (ذال معجمه یعنی نقطه دار. در دوران قدیم گاها کتابت‌ها بدون نقطه انجام می‌شد البته خواننده متوجه می‌شده است. برای تمییز بین حروف از تعابیری مانند بالذال المعجمه استفاده می‌کردند.) والقاف المفتوحة منه (من الوجه) ﴿ طولاً ﴾ (از حیث طول) مراعياً في ذلك مستوي الخلقة في الوجه واليدين. (مهم در دستی که بیان شد، دست فرد مستوی الخلقه است.)

ويدخل في الحدّ (فی الحدّ یعنی در حد واجب وضو. داخل است در حد واجب وضو) مواضع التحذيف ـ (مواضع التحذیف یعنی قسمت دو طرف پیشانی، زیر قسمت سفیدی دو طرف که مقداری جلو آمده است. نیز در حد وجوب وضو داخل است) وهي: ما بين منتهى العِذار (عذار یعنی موهای ریش که کنار گوش قرار دارد.) والنَزَعَة (نزعه یعنی سفیدی دو طرف پیشانی که مو در آن روییده نمی‌شود) المتّصلة بشعر الرأس ـ (نزعه‌ای که متصل به موی سر است) والعِذار والعارض، (عذار و عارض، عطف به مواضع التحذیف می‌شود. یعنی یدخل فی الحد مواضع التحذیف و العذار و العارض. یعنی عذار و عارض نیز جزء حد واجب وضو است. عارض یعنی موهایی که روی گونه روییده می‌شود) لا النَزَعَتان بالتحريك، (دو سفیدی دو طرف پیشانی که مو در آن محل روییده نمی‌شود، جزء وضو صورت نیستند. نزعتان یعنی چه؟) وهما: البياضان (دو سفیدی) المكتنفان (دو سفیدی که احاطه کرده‌اند) للناصية. (موی جلوی سر را. یعنی موی جلو سر که مقداری پایین آمده، دو سفیدی طرف را احاطه کرده‌اند، قسمت جلو مو‌ها را.)

﴿ والاستحاضة على وجهٍ يأتي تفصيله (١).

﴿ وواجبه : أي واجب الوضوء :

﴿ النيّة وهي : القصد إلى فعله ﴿ مقارنةً لغَسل الوجه المعتبر شرعاً ، وهو أوّل جزءٍ من أعلاه؛ لأنّ ما دونه لا يسمّى غَسلاً شرعاً ، ولأنّ المقارنة تعتبر لأوّل أفعال الوضوء ، والابتداء بغير الأعلى لا يعدّ فعلاً ﴿ مشتملةً على قصد ﴿ الوجوب إن كان واجباً بأن كان في وقت عبادةٍ واجبةٍ مشروطةٍ به ، وإلّا نوى الندبَ ، ولم يذكره لأنّه خارجٌ عن الفرض (٢) ﴿ والتقرّب * به إلى اللّٰه تعالى ، بأن يقصد فعله للّٰه امتثالاً لأمره ، أو موافقةً لطاعته ، أو طلباً للرفعة عنده بواسطته ، تشبيهاً بالقرب المكاني ، أو مجرّداً عن ذلك ، فإنّه تعالى غاية كلّ مقصد ﴿ والاستباحة مطلقاً ، أو الرفع حيث يمكن ، والمراد رفع حكم الحدث ، وإلّا فالحدث إذا وقع لا يرتفع.

ولا شبهة في إجزاء النيّة المشتملة على جميع ذلك ، وإن كان في وجوب ما عدا القربة نظرٌ؛ لعدم نهوض دليلٍ عليه.

أمّا القربة فلا شبهة في اعتبارها في كلّ عبادة. وكذا تمييز العبادة عن غيرها حيث يكون الفعل مشتركاً ، إلّا أنّه لا اشتراك في الوضوء حتّى في الوجوب والندب؛ لأنّه في وقت العبادة الواجبة المشروطة به لا يكون إلّا واجباً ، وبدونه ينتفي.

﴿ وجري الماء بأن ينتقل كلّ جزءٍ من الماء عن محلّه إلى غيره بنفسه أو

____________________

(١) يأتي في الصفحة ١٠١.

(٢) ما أثبتناه من (ر) و (ش) ، وفي سائر النسخ : (الغرض).

(*) في (ق) : التقرّب والوجوب.

بمعين ﴿ على ما دار عليه الإ بهام بكسر الهمزة ﴿ والوُسطى من الوجه ﴿ عرضاً وما بين القصاص ـ مثلّث القاف ـ وهو : منتهى منبت شعر الرأس ﴿ إلى آخر الذقَن بالذال المعجمة والقاف المفتوحة منه ﴿ طولاً مراعياً في ذلك مستوي الخلقة في الوجه واليدين.

ويدخل في الحدّ مواضع التحذيف ـ وهي : ما بين منتهى العِذار والنَزَعَة المتّصلة بشعر الرأس ـ والعِذار والعارض ، لا النَزَعَتان بالتحريك ، وهما : البياضان المكتنفان للناصية.

﴿ وتخليل خفيف الشعر وهو ما تُرى البشرة من خلاله في مجلس التخاطب ، دون الكثيف وهو خلافه. والمراد بتخليله : إدخال الماء خلاله لغَسل البشرة المستورة به. أمّا الظاهرة خلاله فلابدّ من غسلها ، كما يجب غَسل جزءٍ آخر ممّا جاورها من المستورة من باب المقدّمة.

والأقوى عدم وجوب تخليل الشعر مطلقاً وفاقاً للمصنّف في الذكرى والدروس (١) وللمُعْظم (٢) ويستوي في ذلك شعر اللحية والشارب والخدّ والعِذار والحاجب والعَنْفَقَة والهُدُب.

﴿ ثمّ غسل اليد ﴿ الُيمنى من المرْفق بكسر الميم وفتح الفاء أو بالعكس ، وهو : مجمع عظمي الذراع والعَضُد ، لا نفس المفصل ﴿ إلى أطراف الأصابع ثُمّ غسل ﴿ اليسرى كذلك وغسل ما اشتملت عليه الحدود : من لحمٍ زائدٍ وشعرٍ ويدٍ وإصبع ، دون ما خرج وإن كان يداً ، إلّا أن تشتبه الأصليّة

____________________

(١) الذكرى ٢ : ١٢٤ ، الدروس ١ : ٩١.

(٢) كالشيخ في المبسوط ١ : ٢٠ ، والمحقّق في المعتبر ١ : ١٤٢ ، والعلّامة في المنتهى ٢ : ٢٤ ، والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ١ : ٢١٤.