تنبیهات اقل و اكثر ارتباطی
«و ینبغی التنبیه علی امورٍ الأوّل إنّه ذکر ممّا مر حال دوران الامر بین المشروط بشیءٍ ومطلقه و بین الخاصک الانسان وعامّه کالحیوان».
تنبیهاتی که مرحوم آخوند در اینجا بیان میکنند مربوط به اقل و اکثر ارتباطی است. در مباحث گذشته اقل و اکثر ارتباطی بحث در آنجائی بود که ما شک میکردیم در یک جزئی از یک اجزاء خارجی. شک میکردیم که آیا سوره جزئیت برای نماز دارد یا جزئیت برای نماز ندارد. و سوره عنوان جزء خارجی را داشت و بحث روشن شد که مرحوم آخوند قائل شدند به برائت به احتیاط عقلی و برائت شرعی.
در این تنبیهات عمدتاً ناظر به فرمایشات شیخ در کتاب رسائل است.
تنبیه اول اقل و اكثر ارتباطی
در تنبیه اول، مرحوم آخوند میفرمایند که ما دو نوع جزء داریم یکی جزء خارجی که جزء خارجی همان مثل سوره که جزئیت برای نماز دارد و حکمش روشن شد از مباحث گذشته. نوع دوم جزء تحلیلی است اجزاء تحلیلیه است اجزاء تحلیلیه که ایشان در اینجا بیان میکنند مطلقا در مقابل جزء خارجی است. در حاشیه رسائل آنجا مرحوم آخوند میگویند ما سه جور و سه نوع جزء داریم جزء خارجی داریم جزء ذهنی داریم و جزء تحلیلی داریم.
اما در اینجا وقتی میگویند جزء تحلیلی، مراد در مقابل جزء خارجی است یعنی ما ادای جزء خارجی را اسمش را میگذارند جزء تحلیلی. آنوقت این جزء تحلیلی را دو مصداق در اینجا برایش بیان میکنند. یک مصداق اسمش را میگذارند مطلق و شرط. مصداق دومش مسئله دوران بین تعیین و تخییر است. البته شاید با دقت در عبارت ما بتوانیم از عبارت سه نوع استفاده کنیم حالا اجمالا این دو نوع را بیان کنیم تا ببینیم که چه چیزی از عبارت مرحوم آخوند استفاده میشود. مرحوم آخوند میفرماید که ما گاهی اوقات یک چیزی عنوان شرطیت را دارد برای یک واجبی. مثل اینکه وضوء شرطٌ و طهارت شرطٌ لصلاة. شرط در اینجا طهارت یک شیء خارجی مانند سوره نیست.
بلکه یک جزء تحلیلی است که این جزء تحلیلی یک منشأ انتزاع مستقل در عالم خارج دارد یعنی یک وضوئی هست این وضو منشأ میشود ما شرطیت طهارت را انتزاع کنیم نسبت به صلاة. و در نتیجه طهارت خودش یا به اعتبار منشأ انتزاعش یک وجودی غیر از وجود نماز دارد. یک وجود مستقلی دارد. این یکی هست که از این تعبیر میکنند به مطلق و مشروط. حالا اگر شک کنیم که آیا نماز مطلقا واجب است یا یک جزئی بنام طهارت دارد. آیا نماز مطلقا واجب است یا یک جزئی بنام سطر دارد. حالا اینجا که میگوییم جزء، همان شرط است. این یک نوع شرط است.
اما نوع دوم نوعی است که آن شرط و خصوصیت یک شیء مستقلی نیست. یک وجود مستقلی غیر از مشروط ندارد. مثلا مثل اینکه رقبه، ما شک کنیم مولا که فرموده رقبه را آزاد کن، آیا مراد از رقبه مطلق رقبه است یا مراد از رقبه رقبه مؤمنه است. ایمان یک شرطی که وجود مستقلی از مشروط داشته باشد ندارد مؤمنه وجودش با وجود رقبه اتحاد در عالم خارج دارد اما بخلاف طهارت و نماز. طهارت وجودش به اعتبار منشأش و سببش که عبارت از وضو باشد یک وجود مستقلی از نماز دارد. اما ایمان وجود مستقلی از رقبه ندارد.
حالا این دو جزء و دو نوع را مرحوم آخوند اسمش را میگذارند اجزاء تحلیلیه. در مقابل جزء خارجی مثل جزئیت سوره برای نماز. حالا آنی که محل بحث واقع شده در این تنبیه اول مرحوم آخوند میخواهند حکم این اجزاء تحلیلیه را بیان کنند. مرحوم شیخ در رسائل همان نظری را که در اجزاء خارجیه داده همان نظریه را در اجزاء تحلیلیه داده. شیخ فرموده است که ما همانطوری که در جزء خارجی قائل به برائت عقلی و نقلی هستیم، در جزء تحلیلی هم قائل به برائت عقلی و نقلی هستیم. و همان دلیلی که در آنجا آوردند در اینجا هم آوردند. در آنجا اگر در ذهن شریفتان باشد شیخ مسئله برائت عقلی را از راه انحلال درست میکرد میفرمود علم اجمالی ما منحل میشود ما نمیدانیم آیا نماز نُه جزء است یا ده جزء.
علم اجمالی ما منحل میشود به علم تفصیلی به وجوب اقل و شک بدوی در وجوب اکثر. همان انحلال را در این جزء تحلیلی مرحوم شیخ آوردند. مرحوم میرزای قمی که باز نظر ایشان را هم شیخ در رسائل نقل کرده، ایشان تفصیل داده میرزا فرموده است که ما در جزء تحلیلی نوع اول یعنی آنجائی که شرط یک وجود مستقلی دارد از مشروط. ما میآییم برائت جاری میکنیم اما در آنجائی که جزء تحلیلی نوع دوم است و شرط و جزء وجودش با وجود مشروط متحد است آنجا فرموده باید احتیاط کنید. این هم نظر محقق قمی.
حالا بعد از اینکه نظر مرحوم شیخ و نظر مرحوم میرزای قمی روشن شد، نظر مرحوم آخوند خراسانی را ببینیم چیست؟ مرحوم آخوند میفرماید ما همانطوری که در جزء خارجی با شیخ انصاری استاد بزرگمان مخالفت کردیم، آنجا گفتیم برائت عقلیه جاری نمیشود آنجا شیخ فرمود برائت عقلی جاری است ما مخالفت کردیم گفتیم عقلا باید احتیاط کرد اینجا هم میگوییم که در این دو نوع جزء مجالی برای برائت عقلیه نیست. اینجا هم باید احتیاط کرد. میفرمایند که همانطوری که در آنجا ما مسئله انحلال علم اجمالی به علم تفصیلی و شک بدوی را منکر شدیم، اینجا هم مجالی برای انحلال وجود ندارد. بلکه میفرمایند اینجا اصلا به طریق اولی نباید کسی انحلال را توهم کند. در جزء خارجی، ما آن نُه جزئی که داشتیم یک جزء هم جزء دهم بود بنام سوره.
آن نُه جزء را وقتی مرحوم شیخ میخواست انحلال را بیان کند میفرمود آن نه جزء اقل واجب است علی کل تقدیر چه به وجوب نفسی اگر شارع از اول اقل را واجب کرده باشد و چه به وجوب غیری اگر شارع اکثر را واجب کرده باشد اقل میشود مقدمه برای تحقق اکثر. مرحوم آخوند میفرماید که انحلال دو تا شرط در اینجا دارد. انحلالی که مرحوم شیخ در آنجا بیان کردند این انحلال دو تا شرط مهم در اینجا دارد: اولین شرط انحلال این است که ما آن جزء را بتوانیم عنوان مقدمه به آن بدهیم. آن جزء بتواند عنوان مقدمیت داشته باشد.
در اجزاء خارجیه مسئله مقدمیتش قابلیت تصور را داشت که ما بگوییم این نه جزئی که بعنوان اقل هست عنوان مقدمیت را دارد. اما در اینجا عنوان مقدمیت برای ما معقول نیست. در اینجا این جزء عنوان جزء خارجی را که ندارد عنوان یک جزء تحلیلی را دارد و جزء تحلیلی قابل اتصاف به مقدمیت نیست. ما نمیتوانیم جزء تحلیلی را متصف بکنیم به مقدمیت. به عبارت اخری، برای انحلال این دو شرط لازم است. یک شرط اینکه ما بگوییم مقدمه وجوب غیری دارد. آنجا هم اگر یادتان باشد مرحوم آخوند بیان کردند بگوییم مقدمه یک وجوب شرعی غیری دارد.
شرط دوم این است که این عنوان مقدمه که میگوییم مقدمه واجب واجب است همانطوری که جزء خارجی را شامل میشود جزء تحلیلی را هم شامل میشود. جزء تحلیلی مثلا در باب وضو تقید صلاة به طهارت است. در باب رقبه و ایمان تقید رقبه به ایمان هست و اشکال و کل الاشکال در همین مقدمه دوم است که جزء تحلیلی قابلیت اتصاف به عنوان مقدمیت ندارد. مقدمه باید یک وجوب مستقلی داشته باشد و در اجزاء تحلیلی ما گفتیم که خود آن قید خود آن شرط خود آن به تنهائی وجود مستقل ندارد. ولو اینکه در قسم اولش گفتیم منشأ انتزاعش وجود مستقل دارد اما خود تقید صلاة به طهارت این تقید خودش دارای وجود مستقلی نیست.
بنابراین مرحوم آخوند در اینجا میفرمایند که ما نمیتوانیم در اینجا بگوییم این علم اجمالی ما انحلال پیدا میکند. باز این را توضیح میدهیم و خودشان هم توضیح میدهند میفرمایند در باب اقل و اکثری که جزء خارجی داشت این بیان بالاخره له مجالٌ، که بگوییم ما علم تفصیلی پیدا میکنیم به وجوب نه جزء که اقل است و این وجود مستقل دارد و شک بدوی داریم در اکثر. اما این بیان در این دو قسم از اجزاء تحلیلیه قابلیت جریان ندارد. یک قسمش گفتیم صلاة مقید به طهارت است. آیا اینجا ما میتوانیم بیاییم یک اقلی درست کنیم بنام صلاة بگوییم ذات صلاة مقدمه است برای صلاة مع الطهاره. اینچنین نیست.
ما نمیتوانیم در اینجا بگوییم یک چیزی داریم به نام ذات صلاة، این ذات صلاة مقدمه باشد برای صلاة مع الطهار. هرگز اینچنین نیست و همچنین نمیتوانیم بگوییم رقبه مقدمه باشد برای رقبه مؤمنه. اصلا اینها دو تا حسّند. رقبه غیر مؤمنه با رقبه مؤمنه عنوان متباینین را دارند به حسب اصولی. بله، بعنوان منطقی، رقبه مؤمنه و رقبه غیر مؤمنه، مؤمنه و غیر مؤمنه دو صنفند. هر دو در جنسشان یا در نوعشان که عبارت از رقبه است اتحاد دارند اما به حسب الاصولی در اصول وقتی میگوییم دوران متباینین این را هم شامل میشود.
رقبه غیر مؤمنه را اصولی با رقبه مؤمنه این را متباینین میداند لذا نمیتوانیم بگوییم رقبه این مقدمه است برای رقبه مؤمنه. همانطور که در باب صلاة چطور مرحوم آخوند میفرماید صلاة آیات، با نماز عید فطر تباین دارد اینها دوتا وجود دارند هیچکدامشان مقدمه بر دیگری نیستند اینجا هم مسئله همینطور است. تا اینجا فرمودند که پس همانطوری که ما در جزء خارجی انحلال را منکر شدیم به طریق اولی در جزء تحلیلی انحلال را منکر میشویم و همانطوری که گفتیم در آنجا از نظر عقلی احتیاط لازم است در اینجا هم میگوییم از نظر عقلی احتیاط لازم است.
بعد میفرمایند که «نعم»، اشکالی ندارد که ما برائت نقلیه را جاری کنیم. منتهی برائت عقلیه را که میخواهند جاری بکنند اینجا بین این دو نوع از اجزاء تحلیلیه تفصیل میدهند میفرمایند در قسم اولش برائت نقلیه جاری است اما در قسم دومش برائت نقلیه جریان ندارد. در قسم اول آنجائی که دوران بین مطلق و شرط است یعنی آنجائی که نمیدانیم آیا طهارت شرطیت برای نماز دارد یا ندارد اینجا حدیث رفع جریان پیدا میکند و برائت نقلی جاری است اما در قسم دوم که آنجا میگفتیم قید وجودش با وجود مقید اتحاد دارد به خلاف طهارت که وجودش اتحاد نداشت با صلاة اما قید وجودش اتحاد دارد ایمان با رقبه اتحاد دارد اینجا میفرمایند که حدیث رفع شامل چنین موردی نمیشوید بدلیل اینکه گفتیم اینجا دیگر واقعا مسئله میشود مسئله متباینین. مسئله رقبه مؤمنه و رقبه غیر مؤمنه، مسئله از باب اقل و اکثر نیست که ما بگوییم نسبت به اکثر شک در وجوبش داریم و برائت نقلیه را جاری کنیم. پس خلاصه نظر آخوند این شد احتیاط عقلی در هر دو نوع جزء تحلیلی، اما برائت نقلی در جزء اول و احتیاط باز در جزء دوم. برائت نقلی در قسم اول از جزء تحلیلی جریان دارد اما در قسم دوم جریان ندارد. این تنبیه اولی است که در اینجا بیان میکنند.
سؤال...؟
پاسخ استاد محترم: نه. ما شک میکنیم که آیا رقبه غیر ایمان در آن هست یا نه، آنی که هست میگوییم ذات رقبه مقدمه برای رقبه مؤمنه نیست. همانطوری که رقبه مؤمنه و غیر مومنه متباینیند این هم عنوان متباینین را دارد. متباینین به حسب اصولی، نه به حسب منطقی. که حالا باز توضیح میدهیم.