در این مباحثه چهار مطلب بیان شده است:
مطلب اوّل این است: دو نفر که خیار دارند اگر یک نفر از آنها به دیگری بگوید (إختر) یعنی آنچه را که میل دارید اختیار فرمایید.
مثلاً در مورد بحث بایع به مشتری بگوید آنچه را که میل دارید اختیار کنید، یعنی اگر فسخ را میخواهید فسخ نمایید و اگر امضاء میکنید عقد را باقی بدارید.
در این زمینه که بایع این کلمه را گفته است، مشتری سه حالت دارد:
حالت اوّل این است که: پس از این کلمه مشتری میگوید (فسخت) در این فرض لا شبهه به اینکه عقد به هم خورده است و فسخ شده است.
حالت دوّم این است که: مشتری میگوید عقد را امضاء کردم، در این فرض لا شبهه به اینکه عقد از طرف خریدار لازم شده است و خریدار خیار مجلس نخواهد داشت. کلام در این است که در این فرض فروشنده خیار دارد یا اینکه به واسطۀ گفتن این کلمه خیار فروشنده هم ساقط شده است؟ سه نظریه وجود دارد:
نظریه اوّل این است که: خیار فروشنده هم مطلقاً ساقط است. نتیجه آن این است که بیع از طرف خریدار و فروشنده لازم میشود.
نظریه دوم این است که: در یک صورت خیار فروشنده ساقط است و در غیر آن صورت خیار فروشنده ثابت میباشد.
بیان ذلک: اینکه فروشنده به مشتری گفته است (إختر) اگر غرض و هدف فروشنده از گفتن این کلمه این بوده که من خیار خودم را به شما تملیک کردم، پس از اینکه شما خیار مرا مالک شدی و خیار خودت را هم که مالک هستی هر کار که خواستی بکن، در این فرض میگویند هر دو خیار ساقط است. خیار مشتری ساقط است چون به امضای عقد خیار خودش را ساقط کرده است و خیار فروشنده ساقط است چون خیاری ندارد، خیار خودش را ملک خریدار کرده است.
و اگر غرض و هدف فروشنده تملیک خیار نبوده است، بلکه مقصود او این بوده که بفهمد خریدار چه کار میخواهد بکند، استکشاف حال مشتری میخواهد بکند. در این صورت میگوییم خیار فروشنده ثابت است. پس نظریه دوم قول به تفصیل است.
نظریه سوم این است که: اگر غرض فروشنده از گفتن این کلمه تفویض الخیار به مشتری بوده است (تفویض با تملیک تفاوت دارد) خیار فروشنده ساقط است و اگر غرض فروشنده استکشاف الحال بوده است خیار او ثابت است.
بیان ذلک: وقتی فروشنده میگوید (إختر) تارة مقصود او این بوده است که أمر خیار من هم در اختیار شما باشد، شما اصالتاً از جانب خودت خیار داری، حال وکالتاً از ناحیۀ من نیز خیار داشته باش. در این فرض خریدار نظیر وکیل مفوّض میشود. در این صورت خیار فروشنده ساقط است چون تفویض در حکم تملیک است، و اگر غرض استکشاف الحال بوده است، خیار فروشنده ثابت است.
حالت سوم این است که: خریدار ساکت میماند نه (أجزت) میگوید و نه (فسخت) در این فرض لا شبهه به اینکه خیار مشتری ساقط نمیباشد، کلام در خیار آقای فروشنده است که در این فرض آیا خیار فروشنده ثابت است یا ساقط؟
سه قول نسبت به خیار فروشنده وجود دارد: یک قول اینکه مطلقاً ساقط است.
یک قول اینکه مطلقاً ثابت است.
و قول سوم است اگر مقصود فروشنده تملیک خیار بوده است ساقط است و إلا خیار او ثابت است.