الخامس
أنّ الثابت من القاعدة المذكورة الحكم بوقوع الفعل بحيث يترتّب عليه الآثار الشرعيّة المترتّبة على العمل الصحيح، أمّا ما يلازم الصحّة من الاُمور...
تنبيه پنجم
اصالة الصحة در موردى كه جارى مىشود تمام آثار فعل بر او بار مىشود، نهايت تمام آثار شرعى فعل بر او بار مىشود.
اصالة الصحة آثار عقلى و عادى و عرفى را اثبات نمىكند.
اصالة الصحة آثار غير شرعى را ثابت نمىكند.
نظير اين بحث را در باب استصحاب داشتيم كه شيخ فرمودند اصل استصحاب آثار شرعى را ثابت مىكند ولى لوازم عقلى و آبى را مانند حياة زيد را اصل استصحاب ثابت نمىكند.
اصالة الصحة آثار غير شرعى را ثابت نمىكند مطلقا، چه اصالة الصحة از امارات باشد يا از اصول عمليه باشد.
زيرا دليل اصالة الصحة سيره و حكم عقل است، و اينها ادله لبّيه هستند و دليل لبى قدر متيقن دارد، و قدر متيقّن از اين دو دليل آثار شرعيه مىباشند. بنابراين در آثار ديگر مسأله اختلال نظام و سيره جارى نمىشود.
مثال: ورثه ميتى يقين دارند كه ميت در زمان حياتش جنسى را خريده است. بيع واقع شده است، جنس را گرفته و خانهاش آورده ولى ثمن را پرداخت نكرده است. شك دارم كه ثمن بيع از اجناس ما يُملك بوده تا بيع صحيح باشد يا اينكه ثمن بيع جنس ما لا يُملك بوده است ـ مثلا جنس را در مقابل خمر خريده است ـ تا بيع فاسد باشد.
در اين مثال اصالة الصحة در بيع ميت جارى است و مىگوييم ان شاء الله ما يُملك بوده است. اين اثر عقلى است و عقل حكم مىكند حالا كه بيع واقع شده و ثمن داده نشده و ثمن ما يُملك بوده است، بنابراين يكى از اين وسائلى كه از ميّت باقى مانده ملك بايع است و شما حقّ تصرّف نداريد.
اين اثر بر اصالة الصحة بار مىشود، يعنى مىتوان گفت كه اصل عدم انتقال يكى از اين اجناس به ديگرى است، پس اين اجناس براى ميت بوده است.
تنظير اول: نظير اين بحث را سابقا در قاعده تجاوز ثابت كرديم. در آنجا گفتيم اگر كسى مشغول خواندن نماز عصر باشد و شك كند كه نماز ظهرش را خوانده است يا نه، اصالة الصحة در صلاة عصر جارى است و مىگويد ان شاء الله شرط نماز عصر انجام شده است. ولى وقتى نماز عصر تمام شد از جهت وجوب نفسى نماز ظهر دليلى بر نفى وجوب نفسى وجود ندارد، لذا فقهاء فتوى مىدهند كه نماز ظهرش را بايد بعد از نماز عصر بخواند.
مسأله ما نيز از جهتى اصالة الصحة جارى است و ان شاء الله بيع صحيح است، ولى از اين جهت كه يكى از اين اجناس ملك ميت نبوده، اصالة الصحة جارى نمىشود.
تنظير دوم: موجر مىگويد: آجرتك البيت كلّ شهر بدرهم. اگر موجر چنين ادعايى داشته باشد اين نوع اجاره صحيح نيست زيرا تمام مدت مشخص نشده است. اگر موجر ميگفت: آجرتك سنة كلّ شهر بدرهم، اجاره درست مىشد. بنابراين موجر ادعا مىكند كه اجاره فاسد است. مستأجر مىگويد: بل آجرتني سنة بدينار. در اينجا آيا مىتوانيم نظر مستأجر را بگيريم و بگوييم اجاره صحيح است و مستأجر مىتواند يك سال از اين خانه استفاده نمايد؟
مرحوم علامه مىفرمايند: در تقديم قول مستأجر نظر است. زيرا اگر بخواهيم در اين صورت قول مستأجر را مقدم بداريم، لازمهاش اين است كه اثر غير شرعى بر اصالة الصحة جارى كنيم. يعنى وجوب لزوم بودن اين ملك يك سال دست مستأجر و لزوم اعطاء يك دينار به موجر.
و هكذا اگر مالك بگويد: آجرتك البيت بلا مدّة. مستأجر بگويد: مدت مشخص است.
در اين موارد مرحوم علامه مىفرمايند كه قول مستأجر مقدم نمىشود، و اصالة الصحة جارى نمىشود. مگر اينكه مستأجر در قول خودش ادعاى زياده بر قول موجر نداشته باشد، تا لازمه عقلى نداشته باشد. اگر مستأجر ادعاى زياده بر قول موجر نداشته باشد نظرش صائب خواهد بود. مثلا موجر مىگويد: آجرتك كلّ شهر بدرهم. مستأجر مىگويد: آجرتني شهر واحد بدرهم. در اين صورت نياز به اصالة الصحة نداريم، اطمينان داريم هر دو نفر اجاره يك ماه به يك درهم را تأييد مىكنند.
اين مثال نيز جهت اشكال مرحوم علامه به اين است كه با اصالة الصحة بخواهند آثار غير شرعى را ثابت نماييم.