درس اصول الفقه (۱) مباحث الفاظ وملازمات عقلیه

جلسه ۱۲۱: عام و خاص ۱۵

 
۱

خطبه

۲

تخصیص عام به مفهوم

مفهوم بر دو نوع است: موافقه، مخالفه. مفهوم موافقه به راحتی عام را تخصیص می‌زند. یعنی اگر شما یک عام داشتید و بعد یک دلیل دیگری آمده است که آن دلیل دیگر مفهوم موافقه دارد که آن مفهوم موافقه اخص از عام است، آن مفهوم موافقه به راحتی عام را تخصیص می‌زند. این مطلب اتفاقی است.

مثال از محقق کرکی[۱] (که شیخ انصاری هم در مطارح الانظار از ایشان نقل می‌کند): «اوفوا بالعقود». العقود عام است. شامل عقد با لغت عربی و غیر عربی می‌شود. دلیلی آمده است می‌گوید عقد باید به صیغه ماضی باشد. این محتوای دلیل است.

این محتوا دلالت دارد بر این که عقد به صیغه مضارع درست نیست. اگر عقد باصیغه مضارع درست نبود به طریق اولی با لغت فارسی درست نیست. چرا که این دلیل می‌گوید با فعل مضارع با این که عربیت را دارد عقد صحیح نیست. ولی فارسی نه عربیت را دارد و نه ماضی بودن را.

در ذهن محقق ثانی این بوده است که در زبان فارسی مضارع نیست. با حفظ این باید پیش بیایید. و الا اولویت درست نمی‌شود.

مفهوم مخالفه: شاید در مسئله هشت نظریه باشد. عقیده مرحوم مظفر این است که مفهوم مخالفه عام را تخصیص می‌زند. دلیل: چون مفهوم مخالفه قرینه بر مراد جدی مولا از عام است و همیشه قرینه بر ذوالقرینه مقدم است.

یک کلمه قصار: «هر جا صحبت تخصیص پیش می‌آید باید بین دو دلیل نسبت عام و خاص مطلق باشد.»[۲] هر جا در غیر عام و خاص مطلق می‌گویند تخصیص مجازی است.

مثال: ان الظن لا یغنی من الحق شیئا: ظن انسان را از واقع بی‌نیاز نمی‌کند. به الظن می‌گویند مطلق شمولی که با عام یک چیز است. شامل می‌شود هم ظنی که از خبر فاسق به وجود می‌آید و هم ظنی که از خبر عادل به وجود می‌آید.

آیه نبا: ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا. منطوق: خبر فاسق حجت نیست. مفهوم: خبر عادل حجت است[۳].

این مفهوم آیا آن عام را تخصیص می‌زند یا نه؟ اگر تخصیص بزند می‌گوییم آن آیه که می‌گوید ظن حجت نیست مرادش ظن حاصل از خبر فاسق است. اگر تخصیص نزند هم حرف دیگری است.

مرحوم مظفر می‌گوید تخصیص می‌زند. به خاطر این که این مفهوم مخالفه از آن جا که اخص مطلق است، همیشه قرینه است و قرینه همیشه بر ذوالقرینه مقدم است.


در اصول صاحب هدایه الابرار، در فقه صاحب جامع المقاصد (فقیه بدون جامع المقاصد فقیه نمی‌شود. از بس محقق کرکی عمیق بوده است.)

استاد: اگر عام و خاص من وجه باشد تخصیص نیست. چون اگر به نحو استغراقی باشد، داخل در باب تعارض می‌شود؛ اگر به نحو عام بدلی باشد و مندوحه هم باشد داخل در عام بدلی می‌شود و اگر به صورت عام بدلی باشد و مندوحه هم نباشد داخل در باب تزاحم می‌شود. می‌دانم متوجه نشدید؛ این ده صفحه است در باب اجتماع امر و نهی.

البته این که می‌گوییم مفهومش این است بعد از بیست و دو – سه اشکال می‌رسیم به این. شیخ انصاری همه‌ی اشکالات را جواب داده است به جز دو اشکال که می‌فرمایند از این دو اشکال نمی‌شود جواب داد. لذا شیخ انصاری آیه نبا را اصلا قبول ندارد. ولی در جلد دوم اصول مظفر می‌رسید ان شاء الله، مرحوم مظفر آیه را طوری بیان کرده است که آن اشکالات هیچ کدام وارد نمی‌شود. یک بیان ابتکاری است. از عرف کمک گرفته است.

مفهوم در این آیه بنابر عقیده مرحوم مظفر فقط می‌شود مفهوم شرط. مفهوم وصف نیست. چون مرحوم مظفر فرمود که در مفهوم وصف باید موصوفه در کلام ذکر شده باشد و این جا ذکر نشده است.

مقرر: اگر موصوف ذکر نشده باشد، می‌شود مفهوم لقب و ایشان مفهوم لقب را قبول ندارد همانگونه که مفهوم وصف را هم قبول ندارند.

۳

تطبیق تخصیص عام به مفهوم

۹. تخصيص العامّ بالمفهوم ‏(بیان کردیم که هر گاه حرف از تخصیص می‌شود نسبت بین دو دلیل باید عام و خاص مطلق باشد. تباین و تساوی که نمی‌تواند باشد؛ می‌ماند عام و خاص من وجه که آن هم یا سر از تعارض یا تزاحم و یا اجتماع امر و نهی در می‌آورد[۱].)

المفهوم ينقسم- كما تقدّم (در بحث مفاهیم) - إلى الموافق و المخالف، فإذا ورد عامّ و مفهوم أخصّ مطلقا، فلا كلام في تخصيص العامّ بالمفهوم اذا كان مفهوما موافقا، مثاله قوله تعالى:

أَوْفُوا بِالْعُقُودِ فإنّه عامّ (جمع محلی به الف و لام) يشمل كلّ عقد يقع باللغة العربيّة و غيرها، فإذا ورد دليل على اعتبار أن يكون العقد بصيغة الماضي فقد قيل (محقق ثانی) (ظاهر این است که مرحوم مظفر خودش قبول ندارد): إنّه يدلّ بالأولويّة على اعتبار العربيّة في العقد، لأنّه (شان) لـمّا دلّ (به مفهوم مخالفه) على عدم صحّة العقد بالمضارع من العربيّة فلئن لم يصحّ من لغة أخرى فمن طريق أولى ([سوال یکی از حضار: می‌توان مفهوم مخالف را با واسطه گرفت؟ پاسخ:] اشکال ندارد. مفهوم موافقه گاهی یک واسطه دارد و گاهی وسایط دارد. گاه بیست واسطه می‌خورد تا انسان به مفهوم موافقه برسد.). و لا شكّ أنّ مثل هذا المفهوم إن ثبت (ظاهرش این است که ایشان قبول ندارد) فإنّه يخصّص العامّ المتقدّم؛ (دلیل تقدم خاص بر عام: دو نظریه: نظریه مرحوم آخوند:)[۲] لأنّه كالنصّ (بعضی جاها)، أو أظهر (عطف بر مجموع جار و مجرور: کالنص) من عموم العامّ فيقدّم عليه.

و أمّا: التخصيص بالمفهوم المخالف فمثاله قوله (تعالى): إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً (ظن بی‌نیاز نمی‌کند از واقع چیزی را) الدالّ بعمومه (الظن مطلق شمولی است که همان عام است.) على عدم اعتبار (حجیت؛ اعتبار معانی مختلف دارد.) كلّ ظنّ حتى الظنّ الحاصل من خبر العادل. و قد وردت آية أخرى هي: إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا... دالّة بمفهوم الشرط (علمای دیگر به مفهوم وصف هم استدلال کرده‌اند.) على جواز الأخذ بخبر غير الفاسق بغير تبيّن (تحقیق). فهل يجوز تخصيص ذلك العامّ بهذا المفهوم المخالف؟

قد اختلفوا على أقوال:

فقد قيل بتقديم العامّ و (تفسیر) لا يجوز تخصيصه بهذا المفهوم.

و قيل بتقديم المفهوم.

و قيل بعدم تقديم أحدهما على الآخر، فيبقى (فاء نتیجه) الكلام مجملا.

و فصّل بعضهم تفصيلات كثيرة يطول الكلام عليها[۳].


بحث اجتماع امر و نهی آخر همین جلد اول است که از دقایق اصول است و یک سال و هفت ماه خارج آن طول کشیده است.

استاد: مرحوم مظفر بعضی جاها از نظرات نایینی و بعضی جاها از نظریات آخوند پیروی نموده است. این جا رفته است سراغ نظریه آخوند. آخر بحث عام و خاص همه‌اش نظریات آخوند است.

استاد: بهترین کسی که این بحث را از نظر بیان اقوال مطرح کرده است شیخ انصاری در مطارح الانظار است

۴

منشا اختلاف

منشا اختلاف علما در این بحث: ما یک عام داریم، یک مفهوم موافقه و یک مفهوم مخالفه. عام ظهور در عموم دارد. ظهورش منطوقی است. مفهوم موافقه و مخالفه هم ظهور دارد. می‌خواهیم ببینیم از این ظهور‌ها کدامشان قوی‌تر است. البته که ظهور کلام در مفهوم موافقه به درجه‌ی ظهور کلام در مفهوم مخالفه نمی‌رسد. کلام به مفهوم موافقه‌اش داد می‌زند. لذا این بحث پیش می‌آید.

اگر علما در مفهوم موافقه اختلاف ندارند به خاطر این که ظهور کلام در مفهوم موافقه خیلی روشن است. ولی در مفهوم مخالفه نمی‌دانیم که ظهور آن از عام قوی‌تر است یا بالعکس یا ظهور‌ها مساوی است.

» البته اگر بگوییم قرینه است، دیگر کاری به ظهور ندرایم.

۵

تطبیق منشا اختلاف

و السرّ في هذا الخلاف أنّه (شان) لـمّا كان ظهور المفهوم المخالف (منظور: ظهور کلام در مفهوم مخالف) ليس من القوّة بحيث يبلغ (ظهور) درجة ظهور المنطوق (ظهور کلام در منطوق: ظهور عام) أو المفهوم الموافق وقع (جواب برای لمّا)[۱] الكلام في أنّه (ظهور مفهوم مخالف) أقوى من ظهور العامّ (ظهور منطوقی)، فيقدّم عليه، أو أنّ العامّ أقوى، فهو المقدّم، أو أنّهما متساويان في درجة الظهور فلا يقدّم أحدهما على الآخر


استاد: وقع از ملحقات به افعال ناقصه است. استادی اسم منصوب بعد از وقع را حال گرفته بود. شاگرد او که شاگرد من است به او اشکال گرفته بود. استاد قبول نکرده بود و به او گفته بود که یک کتاب بیاور که این مطلب در آن باشد. شاگرد گفته بود که در عوامل فی النحو. بعد شاگرد به من زنگ زد و گفت که در کتاب محکم تری هست یا نه؟ گفتم بله؛ ولی چون کتاب‌های من در کارتون هستند فعلا نمی‌توانم نگاه کنم.

۶

قول به تفصیل

این «انّ ذلک...» نظر دارد به تفصیلات. آیا مفهوم مخالف می‌تواند عام را تخصیص بزند؟ گفتیم بعضی‌ها قائل شدند به تفصیلاتی. مثلا: اگر مفهوم مخالف مفهوم شرط باشد می‌تواند تخصیص بزند. اگر مفهوم لقب باشد نمی‌تواند تخصیص بزند. چرا که ظهور کلام در مفهوم شرط قوی‌تر است از ظهور عام. ولی اگر مفهوم لقب باشد ضعیف است.

أو أنّ ذلك (تقدیم احدهما بر دیگر) يختلف باختلاف المقامات.

۷

حق در مسئله

و الحقّ أنّ المفهوم لـمّا كان أخصّ من العامّ حسب الفرض (بیان کردیم تخصیص همیشه آن جایی است که عام و خاص، مطلق باشند.) فهو قرينة عرفا على المراد من العامّ، و القرينة تقدّم على ذي القرينة، و (تفسیر) تكون مفسّرة لما يراد من ذي القرينة (بنابر قول میرزای نایینی که می‌فرماید آن مفهوم قرینه است، لازم نیست مفهوم نص یا اظهر باشد. اگر ما می‌خواستیم کلام مرحوم آخوند را پیش بکشیم باید اظهر یا نص باشد. ولی قرینه بودن دیگر اظهر یا نص بودن احتیاجی ندارد.)، و لا يعتبر (یعنی شرط نمی‌باشد. کلمه‌ی اعتبار گاهی به معنای حجیت است و گاه به معنای شرط بودن) أن يكون ظهورها أقوى من ظهور ذي القرينة،

۸

اگر عام نص بود...

اگر عام ما نص در عموم بود، یعنی احتمال خلاف در آن نمی‌دادیم، مثل آن جا که کلمه‌ی کل را آورده و بعد از آن دو نکره بیاوریم: اکرم کل فرد فرد من العلماء، یک دلیل دیگر هم بود، اگر آن دلیل دیگر مفهوم پیدا بکند مفهومش اخص از این عام می‌شود و قرینه می‌شود و قرینه مقدم می‌شود بر عام. ولی چون ما به قیمتی نمی‌توانیم دست از نص برداریم، این جا بالعکس می‌شود؛ عام قرینه می‌شود بر این که آن دلیل مفهوم ندارد.

۹

تطبیق «اگر عام نص بود...»

نعم، لو فرض أنّ العامّ كان نصّا في العموم فإنّه يكون هو قرينة على المراد من الجملة ذات المفهوم (یعنی قرینه است بر این که مفهوم ندارد)، فلا يكون لها مفهوم حينئذ، هذا (این نص بودن) أمر آخر (یعنی بحث ما د رجایی است که عام ظهور در عموم داشته باشد؛ نه نص باشد).

۱۰

تخصیص قرآن به خبر واحد

آیا تخصیص زدن عام قرآنی به خبر واحد جایز است یا نه؟ قرآن از طرف خدا صادر شده است. روایت از طرف امام صادر شده است. در ذهن طلبه‌های مبتدی این می‌آید که خبر واحد نمی‌تواند قرآن را تخصیص بزند. ولی مرحوم مظفر می‌فرماید این جزء بدیهیات است که خبر واحد اگر خبر عادل باشد، به راحتی عام قرآنی را تخصیص می‌زند.

تازه یک چیز بالاتر: ما روایتی نداریم مگر این که عامی از عامات قرآن باشد. مثلا آیه قرآن: «احل لکم ما فی الارض جمیعا.» ما عام است. یا « خلق لکم ما فی الارض جمیعا». این دو بسیار تخصیص می‌خورند.

۱۱

تطبیق تخصیص قرآن به خبر واحد

۱۰. تخصيص الكتاب العزيز بخبر الواحد

يبدو من الصعب على المبتدئ أن يؤمن لأوّل وهلة بجواز تخصيص العامّ الوارد في القرآن الكريم بخبر الواحد؛ نظرا إلى أنّ الكتاب المقدّس إنّما هو وحي منزل من اللّه (تعالى) لا ريب فيه، و الخبر ظنّيّ (ظنی الصدور) يحتمل فيه الخطأ (خطای راوی) و الكذب، فكيف يقدّم على الكتاب؟! و لكنّ سيرة العلماء من القديم على العمل بخبر الواحد إذا كان مخصّصا للعامّ القرآنيّ، بل لا تجد على الأغلب خبرا معمولا (عمل شده) به من بين الأخبار التي بأيدينا في المجاميع (جوامیع حدیث؛ مثل کتب اربعه) إلّا و هو مخالف لعامّ، أو مطلق في القرآن، و لو مثل عمومات الحلّ و نحوها. بل على الظاهر أنّ‏ مسألة تقديم الخبر الخاصّ (بحث ما در تخصیص است. خبر باید خاص باشد.) على الآية القرآنيّة العامّة من المسائل المجمع عليها من غير خلاف بين علمائنا، فما السرّ في ذلك (تقدیم) مع ما قلناه (آن چه که ما گفتیم این است که خبر ظنی الصدور است.)؟

٩. تخصيص العامّ بالمفهوم

المفهوم ينقسم ـ كما تقدّم (١) ـ إلى الموافق والمخالف ، فإذا ورد عامّ ومفهوم أخصّ مطلقا ، فلا كلام في تخصيص العامّ بالمفهوم اذا كان مفهوما موافقا ، مثاله قوله (تعالى) : ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (٢) فإنّه عامّ يشمل كلّ عقد يقع باللغة العربيّة وغيرها ، فإذا ورد دليل على اعتبار أن يكون العقد بصيغة الماضي فقد قيل (٣) : إنّه يدلّ بالأولويّة على اعتبار العربيّة في العقد ، لأنّه لمّا دلّ على عدم صحّة العقد بالمضارع من العربيّة فلئن لم يصحّ من لغة أخرى فمن طريق أولى. ولا شكّ أنّ مثل هذا المفهوم إن ثبت فإنّه يخصّص العامّ المتقدّم ؛ لأنّه كالنصّ ، أو أظهر من عموم العامّ فيقدّم عليه.

وأمّا : التخصيص بالمفهوم المخالف فمثاله قوله (تعالى) : ﴿إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً (٤) الدالّ بعمومه على عدم اعتبار كلّ ظنّ حتى الظنّ الحاصل من خبر العادل. وقد وردت آية أخرى هي : ﴿إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ... (٥) دالّة بمفهوم الشرط على جواز الأخذ بخبر غير الفاسق بغير تبيّن. فهل يجوز تخصيص ذلك العامّ بهذا المفهوم المخالف؟ قد اختلفوا على أقوال :

فقد قيل بتقديم العامّ ولا يجوز تخصيصه بهذا المفهوم. (٦)

وقيل بتقديم المفهوم. (٧)

__________________

(١) راجع الصفحة : ١٢٢ ـ ١٢٣.

(٢) المائدة (٥) : الآية ١.

(٣) كما قال به الشيخ الأنصاريّ في مطارح الأنظار : ٢١٠.

(٤) النجم (٥٣) : الآية ٢٨.

(٥) الحجرات (٤٩) : الآية ٦.

(٦) وهذا القول منسوب إلى أبي العبّاس بن سريج. راجع إرشاد الفحول : ١٦٠ ، واللمع ٣٤.

(٧) قال الآمديّ : «لا نعرف خلافا بين القائلين بالعموم ، المفهوم أنّه يجوز تخصيص العموم بالمفهوم» ، الإحكام ٢ : ٤٧٨.

وذهب إليه كثير من الإماميّة ، منهم صاحبا المعالم والفصول ، راجع معالم الدين : ١٥٨ ، والفصول الغرويّة : ٢١٢.

وقيل بعدم تقديم أحدهما على الآخر ، فيبقى الكلام مجملا. (١)

وفصّل بعضهم تفصيلات كثيرة يطول الكلام عليها. (٢)

والسرّ في هذا الخلاف أنّه لمّا كان ظهور المفهوم المخالف ليس من القوّة بحيث يبلغ درجة ظهور المنطوق أو المفهوم الموافق وقع الكلام في أنّه أقوى من ظهور العامّ ، فيقدّم عليه ، أو أنّ العامّ أقوى ، فهو المقدّم ، أو أنّهما متساويان في درجة الظهور فلا يقدّم أحدهما على الآخر ، أو أنّ ذلك يختلف باختلاف المقامات.

والحقّ أنّ المفهوم لمّا كان أخصّ من العامّ حسب الفرض فهو قرينة عرفا على المراد من العامّ ، والقرينة تقدّم على ذي القرينة ، وتكون مفسّرة لما يراد من ذي القرينة ، ولا يعتبر أن يكون ظهورها أقوى من ظهور ذي القرينة ، نعم ، لو فرض أنّ العامّ كان نصّا في العموم فإنّه يكون هو قرينة على المراد من الجملة ذات المفهوم ، فلا يكون لها مفهوم حينئذ ، هذا أمر آخر.

١٠. تخصيص الكتاب العزيز بخبر الواحد (٣)

يبدو من الصعب على المبتدئ أن يؤمن لأوّل وهلة بجواز تخصيص العامّ الوارد في القرآن الكريم بخبر الواحد ؛ نظرا إلى أنّ الكتاب المقدّس إنّما هو وحي منزل من الله (تعالى) لا ريب فيه ، والخبر ظنّيّ يحتمل فيه الخطأ والكذب ، فكيف يقدّم على الكتاب؟! ولكنّ سيرة العلماء من القديم على العمل بخبر الواحد إذا كان مخصّصا للعامّ القرآنيّ ، بل لا تجد على الأغلب خبرا معمولا به من بين الأخبار التي بأيدينا في المجاميع إلاّ وهو مخالف لعامّ ، أو مطلق في القرآن ، ولو مثل عمومات الحلّ (٤) ونحوها (٥). بل على الظاهر أنّ

__________________

(١) لا مطلقا ، بل لو لم يكن في البين أظهر. ذهب إليه المحقّق الخراساني في الكفاية : ٢٨٣.

(٢) وإن شئت فراجع : فوائد الأصول ٢ : ٥٥٦ ـ ٥٦١ ؛ والمحاضرات ٥ : ٢٩٧ ـ ٣٠٣.

(٣) قوله : «بخبر الواحد» إشارة إلى أنّ البحث في المقام ليس في أصل جواز التصرّف في الكتاب وتخصيصه ؛ ضرورة أنّه يجوز تخصيص العامّ الكتابي بنفس المخصّص الكتابي ، كما لا ريب في جواز تخصيصه بالخبر القويّ المتواتر ، بل محلّ البحث في المقام هو أنّه هل لخبر الواحد قوّة يصير بها قابلا لكونه مخصّصا للعام الكتابي أم لا؟

(٤) كقوله (تعالى) : ﴿أَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ. البقرة (٢) الآية : ٢٧٥.

(٥) كقوله (تعالى) : ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ. المائدة (٥) الآية : ١.

مسألة تقديم الخبر الخاصّ على الآية القرآنيّة العامّة من المسائل المجمع عليها من غير خلاف بين علمائنا (١) ، فما السرّ في ذلك مع ما قلناه؟

نقول : لا ريب في أنّ القرآن الكريم ـ وإن كان قطعيّ السند ـ فيه متشابه ومحكم ، نصّ على ذلك القرآن نفسه (٢) ، والمحكم نصّ وظاهر ، والظاهر منه عامّ ومطلق ؛ كما لا ريب أيضا في أنّه ورد في كلام النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله والأئمّة عليهم‌السلام ما يخصّص كثيرا من عمومات القرآن ، وما يقيّد كثيرا من مطلقاته ، وما يقوم قرينة على صرف جملة من ظواهره ، وهذا قطعيّ لا يشكّ فيه أحد. فإن كان الخبر قطعيّ الصدور فلا كلام في ذلك ، وإن كان غير قطعيّ الصدور وقد قام الدليل القطعيّ على أنّه حجّة شرعا ، لأنّه خبر عادل ـ مثلا ـ ، وكان مضمون الخبر أخصّ من عموم الآية القرآنيّة ، فيدور الأمر بين أن نطرح الخبر ـ بمعنى أن نكذّب راويه ـ وبين أن نتصرّف بظاهر القرآن لأنّه لا يمكن التصرّف بمضمون الخبر ؛ لأنّه نصّ أو أظهر ، ولا بسند القرآن لأنّه قطعيّ. ومرجع ذلك إلى الدوران ـ في الحقيقة ـ بين مخالفة الظنّ بصدق الخبر وبين مخالفة الظنّ بعموم الآية. أو فقل : يدور الأمر بين طرح دليل حجّيّة الخبر وبين طرح أصالة العموم ، فأيّ الدليلين أولى بالطرح؟ وأيّهما أولى بالتقديم؟

فنقول : لا شكّ أنّ الخبر صالح لأن يكون قرينة على التصرّف في ظاهر الكتاب ؛ لأنّه بدلالته ناظر ومفسّر لظاهر الكتاب بحسب الفرض ؛ وعلى العكس من ظاهر الكتاب ؛ فإنّه غير صالح لرفع اليد عن دليل حجّيّة الخبر ، لأنّه لا علاقة له فيه من هذه الجهة ـ حسب الفرض ـ حتى يكون ناظرا ومفسّرا له ؛ فالخبر لسانه لسان المبيّن للكتاب ، فيقدّم عليه ، وليس الكتاب بظاهره بصدد بيان دليل حجّيّة الخبر حتّى يقدّم عليه. وإن شئت فقل : إنّ الخبر بحسب الفرض قرينة على الكتاب ، والأصل الجاري في القرينة ـ وهو هنا أصالة عدم كذب الراوي ـ مقدّم على الأصل الجاري في ذي القرينة وهو هنا أصالة العموم.

__________________

(١) كما في المحاضرات ٥ : ٣٠٩. ونسبه الشوكاني إلى جمهور العامّة ، والآمديّ إلى الأئمّة الأربعة ، فراجع إرشاد الفحول : ١٥٨ ، والإحكام ٢ : ٤٧٢.

وذهب الشيخ الطوسيّ إلى عدم جواز تخصيص العامّ الكتابيّ بخبر الواحد ، وهو المحكيّ عن بعض الحنابلة. راجع العدّة ١ : ٣٤٤ ، وإرشاد الفحول : ١٥٨.

(٢) قال الله (تعالى) : ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَأُخَرُ مُتَشابِهاتٌ ....

آل عمران (٣) الآية : ٧.