«و معنى حدوث افتراقهما المسقط مع كونهما متفرّقین حین العقد: افتراقهما بالنسبة إلى الهیئة الاجتماعیة الحاصلة لهما حین العقد، فإذا حصل الافتراق الإضافی و لو بمسمّاه ارتفع الخیار، فلا یعتبر الخطوة؛ و لذا حكی عن جماعةٍ التعبیر بأدنى الانتقال.»
۳- مسقط سوم: إفتراق متبایعین
مرحوم شیخ (ره) فرمودهاند: یکی از مسقطات خیار مجلس إفتراق است و إجماع قائم است بر اینکه این إفتراق مشروط به دلالت بر رضایت نیست، یعنی إفتراق دال بر رضایت معامله را مسقط نیست، بلکه إفتراق مطلقا اعم از اینکه دال بر رضایت به معامله باشد یا نباشد، مسقط خیار مجلس است.
معنای اقتراق مسقط
بعد اینجا چند مطلب را راجع به افتراق بیان کردهاند؛ معنای حقیقی افتراق در موردی است که یک التصاق و اتصالی در کار باشد، که اگر آن اتصال و التصاق از بین رفت، إفتراق صدق میکند، در حالی که در ما نحن فیه متبایعین از اول مفترقاً عقد را میخوانند و این چنین نیست که متبایعین ملتصقاً و متصلاً به یکدیگر عقد را بخوانند، یکی این طرف نشسته است و دیگری در طرف مقابل و از اول بینشان إفتراق حاصل است. پس إفتراق مسقط معنایش چی است؟
شیخ (ره) فرموده: مراد از إفتراق یعنی آن هیئت إجتماعیه حاصله عند العقد، که اگر آن هیئت به هم بخورد، یعنی آن هیئت و شکلی که در حین عقد از ترکیب این دو نفر به وجود آمده به هم خورد، این إفتراق میشود.
حال که معنای افتراق روشن شد، آیا در إفتراق مقدار معینی لازم است یا نه؟ این دو نفر که روبهروی هم نشسته بودند، یکی گفت: «بعت» و دیگری گفت: «إشتریت»، اگر أحدهما به اندازهی یک قدم حرکت کرد، آیا مقدار یک قدم در إفتراق کفایت میکند یا نه؟ در اینجا سه نظریه وجود دارد؛
اقوال در صدق افتراق
یک نظریهنظریهی مرحوم شیخ (ره) است که فرموده: به نظر ما مسمای افتراق کافی است، ولو اینکه مسمای إفتراق به کمتر از یک قدم حاصل شود، که در کلمات بعضی از فقهاء تعبیر شده به «أدنی الإنتقال»، یعنی کوچکترین إنتقال و تغییر در تحقق إفتراق کافی است.
نظریهی دوم نظریه عدهای مثل صاحب مفتاح الکرامه (ره) است که گفتهاند: أقل مقدار إفتراق یک قدم است، که باید حرکت کند.
مرحوم شیخ (ره) فرموده: صاحب مفتاح الکرامه (ره) دیده که فقهای دیگر وقتی میخواهند برای إفتراق مثال بزنند، به خطوه مثال زدهاند، که این تمثیل ایشان را فریب داده است.
فقهایی مثل شیخ طوسی (ره) در کتاب خلاف و برخی دیگر از فقهاء کلمهی خطوه را آوردهاند، اما این ذکر خطوه بنا بر غالب است، یعنی غالباً وقتی إفتراق میخواهد حاصل شود، إنسان یک قدم حرکت میکند، و الا خطوه موضوعیتی ندارد.
نظریهی سوم این است که یک قدم هم کافی نیست و ملاک در تحقق إفتراق صدق عرفی إفتراق است، مثلا اگر در خیابان باشند، با دو قدم هم إفتراق حاصل میشود، اما اگر در منزل باشند، إفتراق عرفی با خروج از منزل است، یا در خیابان، کنار مغازه انسان جنسی را از بایع میخرد، که إفتراق به همین است که یک قدم حرکت کند و برود.
پس نظریهی سوم این است که ملاک در إفتراق صدق عرفی است و یک خطوه و دو خطوه، یک قدم و دو قدم در إفتراق کفایت نمیکند.
ادله قائلین به نظریه سوم
قائلین به قول سوم دو دلیل آوردهاند؛ که دلیل اول إنصراف است و گفتهاند: این روایت که میگوید: «البیعان بالخیار ما لم یفترقا» درست است که إطلاق دارد و مسمای إفتراق، یعنی خطوه و خطوتین را هم شامل میشود، اما از این مسمی و خطوه انصراف دارد.
«یفترقا» به دلالت لفظی و إطلاقی شامل مسمی و خطوه هم میشود، اما از این دو مورد إنصراف دارد، در نتیجه باید بیش از یک خطوه باشد، که ضابطهای که میگوییم این است که: باید صدق عرفی داشته باشد.
دلیل دومشان روایتی از امام هشتم (علیه السلام) است که حضرت فرمودند: «فلمّا استوجبتها قمت فمشیت خُطىً لیجب البیع حین افترقنا»، زمینی را خریدم و بعد چند قدم راه رفتم تا بیع لازم شود، که در این روایت حضرت نمیفرمایند: یک قدم راه رفتم، بلکه فرمودند: چند قدم راه رفتم، پس معلوم میشود که یک قدم کافی نیست.
نقد و بررسی این دو دلیل
مرحوم شیخ (ره) هر دو دلیل را رد کرده و فرمودهاند: اما انصراف ممنوع است، چون انصراف باید منشأ روشنی داشته باشد.
در باب إنصراف در اصول میگویند: اگر منشأ إنصراف کثرت إستعمال باشد، این قابل قبول است، اما اگر غیر از کثرت إستعمال باشد، قابل قبول نیست.
به عبارت دیگر إنصرافی در مقابل إطلاق قیام میکند، که منشأ آن کثرت إستعمال باشد و در غیر از این مورد، إطلاق به حال خودش باقی میماند.
اما در جواب از روایت فرموده: این روایت دلیل نیست، زیرا اگر بخواهیم بگوییم که: از مفهوم روایت استفاده کنیم که چند قدم باید باشد و یک قدم کافی نیست، این مبتنی بر این است که مفهوم لقب را حجت بدانیم، چون در جای خودش خواندید که این گونه قیود از نظر اصولی عنوان لقب را دارد و در جای خودش هم ثابت شده است که مفهوم لقب حجیت ندارد.
بنابراین قول سوم باطل شد، قول دوم هم که قول مفتاح الکرامه بود باطل شد، پس مختار و نظریهی شیخ (ره) ثابت میشود که در باب إفتراقی که مسقط خیار مجلس است، مسمای إفتراق کافی است، که به أدنی الإنتقال حاصل میشود.