«و قد عرفت الحكم أيضاً في صورة بقاء العين و أنّه يرجع المالك بها على من في يده أو من جرت يده عليها، فإن لم يمكن انتزاعها ممّن هي في يده غرم للمالك بدل الحيلولة، و للمالك استرداده فيردّ بدل الحيلولة...»
مرحوم شيخ (ره) تا اين قسمت بحث، حکم صورتي را که مال مالک تحت ايادي متعدده واقع شده و نهايتا در يک يد تلف شود، مفصلا بيان کردهاند.
در اينجا حکم صورت بقاء العين را بيان کردهاند، که مال مالک تلف نشده و باقي هست، منتها ايادي متعدده، يدشان بر اين عين جاري شده، يعني در ابتدا مثلا غاصب اول اين عين را گرفته، بعد به غاصب دوم داده، يا غاصب دوم از او گرفته. غاصب دوم هم به غاصب سوم، که اين در صورت غصب است.
البته در صورت جهل هم مساله همين طور است، بايع جاهل بود به اين که اين مال، مال غير است، به مشتري فروخته، مشتري هم به مشتري ديگر، اما عين تلف نشده و باقي است.
آيا در صورت بقاء عين، مالک فقط حق رجوع به کسي را دارد، که عين مالش در يد او باقي است، يا اين که در اين فرض هم حق رجوع به همه اين افراد را دارد؟ يعني هر کسي، ولو يک دقيقه بر اين مال مالک يد پيدا کرده، مالک حق رجوع به او را دارد.
مرحوم شيخ (ره) فرموده: همين نظريه دوم صحيح است، که مالک حق رجوع به هر کسي را که بر مالش يد پيدا کرده دارد، چون هر کسي که بر مال، غير يد عدواني پيدا کند، «علي اليد» گريبان او را گرفته و ميگويد: تو ضامني و عهدهات مشغول است. بنابراين مالک حق دارد، به هر کدام يک از اينها رجوع کند.
حال در اينجا دو فرض متصور است؛ يک فرض اين است که مالک برود سراغ کسي که مال در يد او هست، که مال را از او ميگيرد و مساله تمام ميشود.
فرض دوم اين است که مالک، سراغ کسي که عين در يد او نيست رفته، ولو يک دقيقه يد داشته و به او ميگويد: عين من را بده، در اينجا اگر اين شخص قدرت داشته باشد، که عين را از کسي که در يدش هست بگيرد، بايد عين را انتزاع کرده و به مالک برگرداند.
فروض اخذ بدل حيلوله
اما اگر قدرت انتزاع نداشته باشد، امکان اينکه بتواند عين را از ديگري بگيرد، در ميان نباشد، شيخ (ره) فرموده: اين شخص بايد بدلي را به اين مالک بدهد، منتها اين بدل، بدل تالف نيست، بلکه بدل حيلوله است، که قبلا هم خوانديم که وجوه متعددي به عنوان وجه تسميه براي آن بيان شده، که به دليل اين که اين شخص ميان مالک و مالش حائل شده، بدل اين حيلولهاي که ايجاد کرده، بايد چيزي را به مالک بپردازد.
فرع ديگر اين است که اگر شخص بدل حيلوله را به مالک پرداخت، آيا مالک ديگر حق استرداد و مطالبه عين را از کسي که عين در يدش هست دارد يا نه؟ يعني به مجرد اين که بدل حيلوله را گرفت، آيا ديگر حق مطالبهاش ساقط ميشود يا نه؟
مرحوم شيخ (ره) فرموده: مالک با گرفتن بدل حيلوله، حق مطالبهاش ساقط نمي شود و ميتواند از کسي که عين در يدش هست، رد العين را مطالبه کند.
فرض قدرت مالک بر اخذ غين
فرع ديگري که در اينجا است اين است که در جايي که اين شخص، غاصب اول است و شخص دوم غاصب دوم و فقط استرداد عين در تحت قدرت خود مالک است و غير از مالک، شخص ديگري قدرت استرداد عين را ندارد، آيا مالک ميتواند به غاصب اول بگويد: به عوض اين که عين را استرداد ميکنم، بايد چيزي به عنوان عوض، به من بدهي؟ آيا در اين فرض، که فقط مالک قادر بر استرداد عين است، يعني غاصب اول هيچ قدرتي ندارد، ميتواند چيزي را به عنوان عوض، از غاصب اول استرداد کند يا نه؟
در اينجا مرحوم شيخ (ره) فرموده: وجوهي هست، که سه وجه را در اينجا بيان کردهاند؛
يک وجه اين است که غاصب اول بايد بذل عوض کند.
وجه دوم اين است که اين موردي که فقط مالک قدرت بر استرداد دارد، نازل منزله همان موردي است که غاصب برايش استرداد عين متعذر است، چطور در آنجا بدل حيلوله ميدهد، در اينجا هم فقط بايد بدل حيلوله را بپردازد.
وجه سوم اين است که ببينيم اجرتي را که مالک طلب ميکند، آيا يک اجرت متعارف است و يا اجرتي است که اجحاف به حق غاصب اول است. اگر اجرتي را که مالک مطالبه ميکند متعارف باشد، بايد غاصب اول به مالک بپردازد، اما اگر اجرتي را که مطالبه ميکند، عرفا به عنوان اجحاف به غاصب اول تلقي شود، اينجا ديگر بر غاصب اول واجب نيست.
مرحوم شيخ (ره) ديگر اشارهاي به دليل اين سه وجه و اين که کدام از اين سه را اختيار کرده نفرموده و بحث را تمام کردهاند.