«و ربما يقال في وجه رجوع غير من تلف المال في يده إلى من تلف في يده لو رجع عليه: إنّ ذمّة من تلف بيده مشغولة للمالك بالبدل و إن جاز له إلزام غيره باعتبار الغصب بأداء ما اشتغل ذمّته به...»
مرحوم صاحب جواهر (قدس سره الشريف) راه حل دومي را براي جواب از اين اشکال بيان کردهاند.
خلاصه اشکال اين بود که چه وجهي دارد که در فرضي که غرور در کار نيست، اگر مالک به يد لاحق، که مال در يد او تلف شده رجوع کند، حق رجوع به ديگري را ندارد، اما اگر مالک به سابق رجوع کند، وي ميتواند به لاحق رجوع کرده و غرامت را از لاحق که مال در يد او تلف شده بگيرد.
صاحب جواهر (ره) جواب و راه حل ديگري را اختيار کرده، که مجموعا وقتي کلمات ايشان را بررسي ميکنيم، چهار مطلب در اينجا داشتهاند.
مطلب اول صاحب جواهر (ره) در جواب
مطلب اولشان اين است که فرمودهاند: قبول نداريم که در جايي که ايادي متعدد است، جميع ذمم مشغول باشد، بلکه فقط ذمه کسي مشغول است، که اين مال در يد او تلف شده، براي اين که براي اشتغال ذمم متعدده، نياز به دليل داريم بر اين که در جايي که مال، مال واحد است و تلف شد، ذمه تمام ايادي متعددهاي که بر اين مال تسلط پيدا کرده مشغول باشد و دليلي بر اين معنا نداريم که ذمه هاي متعدد، نسبت به مال واحد مشغول شوند.
بنابراين ذمه کسي که مال در يد او تلف شده، به بدل مشغول و ضامن است، به اين معنا که بدل اين مال تلف شده، بر ذمه او هست و بايد ادا کند.
مطلب دوم صاحب جواهر (ره) در جواب
در مطلب دوم فرموده: مالک حق دارد که کسي را که مال در يدش تلف نشده، ملزم کند به اين که ما في الذمه ديگري را اداء کند، يعني در جايي که مثلا دو نفر بر اين مال يد داشتند، يد سابق و يد لاحق و مال در يد لاحق تلف شده، مالک حق دارد که يد سابق را الزام کند، بر اين که آنچه را که در ذمه يد لاحق است ادا کند، چون يد سابق هم به عنوان غصب، بر مال مالک يد عنواني بوده و همين مقدار مجوز اين است که مالک اختيار الزام او را داشته باشد، که ما في الذمه لاحق را ادا کند.
مطلب سوم صاحب جواهر (ره) در جواب
در مطلب سوم که نتيجه مطلب دوم است ادعاي يک معاوضه قهريه را کرده است.
دو نوع معاوضه داريم؛ يکي معاوضه اختياريه، که متوقف بر انشاء و قصد است و ديگري معاوضه قهريه، که بدون انشاء و قصد، خود به خود محقق ميشود.
صاحب جواهر (ره) فرموده: اگر سابق، آنچه را که در ذمه لاحق بود به مالک داد، قهرا ما في الذمه لاحق را مالک ميشود، يعني بين اداء به مالک و بين اين که خودش ما في الذمه لاحق را مالک شود، يک معاوضه قهريه به وجود ميآيد، که لازمه اين معاوضه قهريه اين است که بعد از اينکه سابق اداء کرد، مي تواند سراغ لاحق رفته و بدل آن را از وي بگيرد.
مطلب چهارم صاحب جواهر (ره) در جواب
در مطلب چهارم که تقريبا به عنوان دليل براي مطلب اول است، صاحب جواهر (ره) فرموده: سابق و لاحق يک خطاب واحد ندارند، سابق مخاطب به يک خطاب تکليفي است، اما لاحق مخاطب به يک خطاب وضعي است.
سابق مخاطب است به اين خطاب که «يجب لک الاداء»، که يک حکم شرعي تکليفي است و مساله ذمه، ضمان و اشتغال در کار نيست، مثل اين که بگوييم: بر شما واجب است که آن مال را از آنجا بياوري به من بدهي، پس خطاب به سابق، يک خطاب شرعي و تکليفي محض است.
اما خطاب به لاحق، يک خطاب ذمي است، يعني شارع خطاب ميکند که «ذمتک مشغولة بالبدل»، که اسمش را خطاب وضعي ميگذريم، يعني «انت ضامن».
صاحب جواهر (ره) فرموده: بين يد سابق و لاحق، از نظر خطاب اين فرق وجود دارد و همين فرق سبب آن مطلب اول ميشود، که بگوييم: ذمه سابق مشغول نيست، بلکه فقط ذمه کسي مشغول است، که مال در يد او تلف شده است.