«هذا حال المالك بالنسبة إلى ذوي الأيدي و أمّا حال بعضهم بالنسبة إلى بعض، فلا ريب في أنّ اللاحق إذا رُجع عليه لا يرجع إلى السابق ما لم يكن السابق موجباً لإيقاعه في خطر الضمان...»
خلاصه جواب مرحوم شيخ (ره) از اين اشکال مهم، در باب تعاقب ايدي را بيان کرده و عرض کرديم که مرحوم شيخ (ره) در جايي که چند نفر بر مال غير يد پيدا ميکنند، نظرشان اين هست که ذمه شخص اول به عين مال مشغول ميشود، اما ذمه شخص دوم به عين مال با يک صفت اضافه مشغول ميشود، يعني عيني که قبلا در ذمه ديگر استقرار پيدا کرده و مورد ضمان واقع شده است.
شخص اول که از او به يد سابق تعبير مي کنيم، بر مالي که قبلا متعلق ضمان واقع نشده، يد پيدا کرده، اما بعد که آن را به شخص و يد دوم ميدهد، شخص دوم هم بر مال يد پيدا ميکند، اما مالي که قبلا مورد ضمان واقع شده، لذا فرموده: اگر مالک به يد لاحق رجوع کند و يد لاحق بدل را به مالک ادا کند، با اداء يد دوم، هم ذمه خودش خالي ميشود و هم ذمه يد اول، که مشغول شده بود به اين که بدل اين مال را به مالک بدهد.
به عبارت ديگر وقتي يد دوم جبران کرد و بدل را به خود مالک داد، هم عين را تدارک کرده و هم آنچه را که در ذمه يد اول استقرار پيدا کرده بود.
اما اگر يد سابق، يعني يد اول تدارک ديد، تنها عين را تدارک کرده، چون آنچه که بر ذمهاش آمده، فقط عين مال است، در حالي که يد دوم عين مال با يک وصف اضافه بر ذمهاش آمده بود.
ابتکار مرحوم شيخ (ره) در همين قسمت است و فرموده: در قاعده «علي اليد ما اخذت»، «ما اخذت» يعني به نحو مطلق، يعني هر چه را که انسان اخذ کند، با جميع خصوصيات، بعد اين را بر يد لاحق تطبيق کرده، که يد لاحق بر مال با اين صفت، که قبلا در ذمه يد اول بوده و ذمه ديگري به بدل آن مشغول شده، يعني بر مال ذابدل تسلط پيدا کرده است، اما ذمه يد اول فقط به مال مشغول ميشود.
بعد فرموده: بنا بر اين معنا، اگر مالک به لاحق رجوع کرد، لاحق حق رجوع به سابق را ندارد، چون لاحق، هم بايد عين را تدارک کند و هم آنچه را که در ذمه يد سابق مشغول شده، اما اگر مالک به سابق رجوع کرد، سابق حق رجوع به لاحق را دارد، چون لاحق در مقابل سابق هم يک ضماني دارد و در مقابل يد سابق، ذمه او هم به همان بدلي که در ذمه سابق آمده، مشغول شده است.
مرحوم شيخ (ره) فرموده: البته در اينجا بايد اين نکته را تذکر دهيم، که مراد از اين که ميگوييم: لاحق در مقابل سابق هم ضامن است، چون بالاخره نتيجه اين ميشود که سابق فقط در مقابل يک نفر مسئول است و آن هم مالک است، اما لاحق در مقابل دو نفر مسئول است، يکي مالک و ديگري يد سابق.
اين مسئوليت به اين معنا نيست که لاحق، هم ديني نسبت به مالک دارد و هم نسبت به سابق، بلکه اين که ميگوييم: يد لاحق نسبت به يد سابق مسئوليت دارد، از باب مساله غرامت است، يعني اگر سابق بدل را به مالک ادا کرد، در اينجا بايد لاحق هم، از باب غرامت آن بدل را به سابق برگرداند.
نظير اين که اگر ضامن در باب دين، ضامن دين مديون را به دائن پرداخت، بعد از اداء، ضامن ميتواند آن را از مضمون عنه بگيرد، اما ضامن قبل از اداء دين به دائن، حق رجوع به مضمون عنه را ندارد، اينجا هم مساله از باب غرامت هست، يعني اگر سابق بدل را به مالک داد، لاحق بايد اين بدل را به سابق برگرداند و اين مساله از باب دين نيست، بلکه از باب غرامت است.
خلاصه مطالب گذشته
پس دو مساله در اينجا مسلم است؛ يک مساله اين است که هر دو ضامنند، به اين معنا که مالک، هم حق رجوع به يد سابق دارد و هم به يد لاحق را و اين مسلم است.
مطلب دوم هم که مسلم است اين است که اگر مالک به لاحق رجوع کرد، که مال در يد او تلف شده، لاحق حق رجوع به سابق را ندارد.
لکن اين اشکال در آن هست، که فقهاء در مقام توجيهاش بر آمدهاند که آن را حل کنند.
مساله اول اين بود که چطور بر مال واحد چند نفر ضامن شوند؟ اين که ميگوييد: مالک هم ميتواند به سابق رجوع کند و هم به لاحق، معنايش اين است که يک مال واحد در ذمه چند نفر باشد، که جوابش را مرحوم شيخ (ره) در دو بحث گذشته دادهاند.
مساله دوم اين است که يد سابق و لاحق، هر دو از نظر يد عدواني مساويند، فقط تنها چيزي که وجود دارد، اين است که مال در يد لاحق و به تلف سماوي تلف شده، مستشکل ميگويد: وقتي يد اين دو بر مال علي السويه است، فقط تلف در يد لاحق اتفاق افتاده و نه نه اتلاف، پس تلف نميتواند فارق بين يد اول و دوم باشد.
بعد مستشکل ميخواهد اين چنين بگويد که: لازمه اين که يد هر دو مساوي است، اين است که اگر مالک به سابق رجوع کرد، وي حق رجوع به لاحق را نداشته باشد و اگر هم به لاحق رجوع کرد، او هم حق رجوع به سابق را نداشته باشد، در حالي که فقهاء اين چنين حکم نکردهند، بلکه فتوي دادهاند که اگر مالک به سابق رجوع کرد، وي ميتواند بدلش را از لاحق بگيرد، همان بدلي که به مالک داده، اما اگر به لاحق رجوع کرد، او حق رجوع کردن به سابق را ندارد.
بحث در اين است که چرا با اين که يد هر دو عدواني است و از نظر يد عدواني بودن علي السويهاند، مع ذلک فقهاء اين فتوي را دادهاند؟ که ديروز جواب مفصل شيخ (ره) را گفتيم و امروز هم خلاصهاش را عرض کرديم.
شيخ در مقام اين است که بين يد اول بر اين مال و يد دوم فرقي پيدا کرده و يا ايجاد کند، که به واسطه آن بتوانيم بين يد اول و دوم، از نظر حکم هم قائل به فرق شويم، که خلاصهاش اين است که يد سابق بر مال تسلط پيدا کرده، اما مال غير مضمون، يعني مالي که قبلا در ضمان کسي نبوده، اما لاحق با صفت مضمونيت بر مال تسلط پيدا کرده است.
شيخ (ره) فرموده: پس:
اولا ذمه دومي به مال مشغول مي شود، منتها مال مضمون، اما ذمه اولي فقط به خود مال مشغول مي شود.
ثانيا وقتي ذمه اولي به خود مال مشغول شد، پس فقط در مقابل مالک مسئول است، اما چون ذمه دومي به مال با قيد اين که قبلا در ذمه ديگري بوده مشغول شده، دومي در مقابل دو نفر مسئول ميشود؛ يکي در مقابل مالک و دومي هم در مقابل يد اول که سابق است.
ثالثا اگر مالک بدل را از دومي گرفت، بعد از اداء، هم مسئوليتش در مقابل مالک را انجام داده و هم ذمه سابق از بدل خالي ميشود، به دليل اين که يک شيء دو بدل ندارد.
رابعا اين که اگر سابق بدل مال را بعد از طلب به مالک داد، مسئوليتش را در مقابل مالک انجام داده، اما مسئوليت لاحق در مقابل سابق هنوز باقي مانده است.
خامسا اين که لاحق مسئوليتي در مقابل سابق دارد، از باب دين نيست، بلکه از باب غرامت است، يعني اگر سابق بدل را به مالک داد، لاحق بايد بدل را به او بدهد، اما اگر سابق زير بار نرود و بدل را به مالک ندهد، قبل از اداء، سابق هيچ حقي بر ذمه لاحق ندارد.
لاحق فقط از باب غرامت، جريمه و خسارت بايد بدهد و خسارت هم در صورتي است که سابق بدل را به مالک آن ادا کند.
البته عرض کردم که هم عبارات شيخ (ره) مقداري مغلق است و حدود هفت اشکال بر ايشان وارد کردهاند، ولي آنچه که فعلا بايد دقت کنيد، فهم مراد شيخ (ره) است.