«الثاني: هل يشترط في صحّة عقد الفضولي وجود مجيزٍ حين العقد، فلا يجوز بيع مال اليتيم لغير مصلحة و لا ينفعه إجازته إذا بلغ أو إجازة وليّه إذا حدثت المصلحة بعد البيع، أم لا يشترط؟ قولان....»
مرحوم شيخ (ره) فرمودهاند که: مطلب دوم اين است که بين فقهاء اختلاف است که آيا در زمان عقد، وجود مجيز معتبر است يا نه؟ يعني در عقد فضولي، در همان زماني که عقد واقع ميشود، آيا در همان زمان، وجود مجيزي که صلاحيت اجازه کردن عقد را داشته باشد معتبر است يا نه؟
از ظاهر عبارت مرحوم علامه (ره) در کتاب قواعد استفاده ميشود که چنين چيزي را معتبر ميداند، مثلا اگر در زماني که انسان مال يتيم را لغير مصلحة ميفروشد، در اين زمان مجيز وجود ندارد، به دليل اين که خود يتيم صلاحيت اجازه ندارد و ولي يتيم هم، اجازهاش مشروط به وجود مصلحت است، پس در زمان عقد مجيز وجود ندارد، حال اگر اين يتيم بالغ شد، آيا ميتواند اجازه دهد يا نه؟ يا اگر بعدا مصلحتي در اين معامله حادث شود، آيا اينجا قابل اجازه هست يا نه؟
مرحوم علامه (ره) قائل به اعتبار اين شرط است و فرموده: بايد به هنگام عقد فضولي، مجيزي که در همان زمان بتواند عقد را اجازه کند، وجود داشته باشد.
براي اعتبار اين شرط دو دليل آورده شده، که مرحوم شيخ (ره) هر دو دليل را نقل کرده و مورد مناقشه قرار دادهاند و بعد هم دليلي براي قول ديگر، يعني عدم اشتراط اقامه کردهاند و مجموعا نظر شيخ (ره) اين ميشود که وجود مجيز در حال عقد اعتباري ندارد.
ادله اشتراط وجود مجيز حال العقد
دليل اول اين است که در همان زمان عقد، صحت عقد ممتنع است، چون فرض اين است که در زماني که مال يتيم را بغير مصلحة ميفروشد، صحت اين عقد ممتنع است.
بعد کبرايي را ضميمه کردهاند که اگر صحت در زماني ممتنع شد، بعدا هم ممتنع است. اگر در زماني صحت اين عقد امتناع پيدا کرد، اين امتناع، امتناع دائمي ميشود و ديگر هيچ گاه قابل تصحيح نيست.
دليل دوم اين است که اگر بگوييم: چنين عقدي صحيح است، لازمه صحت، متوجه شدن ضرر به اصيل است. در جايي که مال يتيم را لغير مصلحة به مشتري اصيل ميفروشند، اگر بگوييم: اين عقد صحيح است، معنايش اين است که اصيل، نه در مالي که به او منتقل شده حق تصرف دارد نه در آن ثمني که به ازاي مال داده است.
اما به دو جهت در عين حق تصرف ندارد، يعني در مالي که از يتيم به او منتقل شده؛ يک جهت اين است که ممکن است بعدا اين يتيم که بالغ ميشود، معامله را اجازه نکند و دليل دوم عدم تحقق مقتضي است، چون اگر اجازه را به عنوان يک انشاء و عقد مستانف قرار داديم، مقتضي براي ملکيت اصيل هنوز به وجود نيامده است. بنابراين مشتري اصيل در مالي که از يتيم به او فروخته شده، حق تصرف ندارد.
اما در ثمن هم حق تصرف ندارد، چون ممکن است بعدا که يتيم بالغ شد، معامله را اجازه کند و معلوم شود که اين ثمن، مال يتيم بوده است، پس حق تصرف ندارد.
بنابراين اگر بگوييم: عقدي که در زمان انعقاد، مجيز وجود ندارد، صحيح است، مرحوم علامه (ره) فرموده: اين مستلزم متوجه شدن ضرر بر مشتري اصيل است، که نه ميتواند در آن مبيع تصرف کند و نه در ثمن.
اشکالات شيخ (ره) بر اين ادله
مرحوم شيخ (ره) دليل اول را رد کرده و در جواب از آن يک جواب نقضي و يک جواب حلي دادهاند.
اين را که گفتهايد: اگر صحت در زماني ممتنع شد، ديگر براي هميشه صحتش ممتنع ميشود، نقض ميکنيم به جايي که به هنگام عقد فضولي، مالک در بلدي است که مسافتش با محلي که عقد منعقد ميشود، مسافت بسيار طول و درازي هست، به طوري که عادتا امکان وصول به آن مالک نيست، حال اگر مالش را به نحو فضولي بفروشند، در اينجا قطعا مرحوم علامه (ره) نميتواند بگويد: اين معامله فضولي باطل است. اين اولا جواب نقضي.
اما در جواب حلي شيخ (ره) فرموده: دو نوع صحت داريم؛ يکي صحت شاني و تاهلي و ديگري صحت فعليه. صحت شانيه، يعني اين بيع و عقد اهليت دارد، براي اين که متصف به صحت شود. اما صحت فعليه يعني بالفعل تام و صحيح است.
مرحوم شيخ (ره) فرموده: اين کبراي کلي در فرضي هست که صحت عقدي مطلقا ممتنع باشد، يعني نه صحت فعليه و نه صحت شانيه داشته باشد. پس اگر عقدي نه صحت فعليه دارد نه صحت شانيه، اين کبری پياده ميشود که اگر در زماني ممتنع شد، دائما ممتنع است.
اما اگر صحت فعليه عقدي در زماني ممتنع باشد، اما صحت شانيه و صحت تاهليه را داراست، پس اين عقد، الان شانيت براي صحت دارد، اما صحت فعليهاش ممتنع است. لذا در اينجا اين کبری پياده نميشود و نميتوانيم بگوييم: اگر صحت فعليه در زماني ممتنع شد، براي هميشه ممتنع است.
اما مرحوم شيخ (ره) در جواب از دليل دوم، که اگر بگوييم اين عقد صحيح است، اصيل متضرر ميشود، فرموده: اگر متضرر ميشود، ضررش با جعل خيار جبران ميشود و ميگوييم خيار دارد و ميتواند معامله را بر هم زند.