درس مکاسب - بیع

جلسه ۵۴: الفاظ عقد ۲۹

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

عدم فرق بین علم به فساد و جهل به فساد در قاعده ما یضمن

در این مباحثه دو مطلب بیان شده است:

مطلب اول این است که: با استناد به قاعدۀ مذکور حکم به ضمان می‌شود. آیا فرقی بین موردی که گیرنده عالم به فساد عقد است و بین موردی که گیرنده جاهل به فساد عقد است، می‌باشد یا خیر؟ و کذلک فرقی بین موردی که دهنده عالم به فساد است و موردی که دهنده جاهل به فساد است می‌باشد یا خیر؟

توضیح ذلک زید مکاسب را به عقد فاسد به عمرو فروخته است چهار صورت دارد:

صورت اولی این است که هم دهنده و هم گیرنده عالم به فساد عقد بوده‌اند.

صورت دوم این است که هر دو جاهل به فساد عقد بوده‌اند.

صورت سوم این است که دهنده جاهل و گیرنده عالم به فساد عقد بوده است.

در این سه صورت بالاتفاق آخذ و گیرنده ضامن می‌باشند.

صورت چهارم این است که دهنده عالم به فساد عقد بوده است و گیرنده جاهل به فساد عقد بوده است. مثلاً زید فروشنده عالم به بطلان عقد و عمرو قابض جاهل به فساد عقد بوده است، مع ذلک زید فروشنده کتاب را تحویل به عمرو داده است و کتاب پیش عمرو تلف شده است، آیا در این صورت گیرنده ضامن است یا خیر؟

مرحوم شیخ می‌فرماید: در جمیع صور اربعه قابض ضامن می‌باشد و دلیل بر ضمان اطلاق حدیث علی الید و روایات دیگر از قبیل: (لا یحلّ مال امرئ) و احترام مال مسلم و قاعده لا ضرر و... می‌باشد، که کلّ این ادلّه اطلاق دارند و می‌گویند گیرنده ضامن است چه عالم باشد و چه جاهل.

دلیل دیگر این است فتوای فقها که می‌گویند مقبوض به عقد فاسد ضمانش بر عهدۀ قابض است اطلاق دارد، أعم از اینکه قابض عالم به فساد باشد یا جاهل به فساد.

پس اطلاق النص و الفتاوی می‌گوید فرقی بین این صور اربعه نیست.

نظریه دوم این است که در خصوص صورت چهارم گیرنده ضامن نمی‌باشد. دو دلیل برای این قول ذکر شده است:

دلیل اول این است که: در این فرض چون دهنده عالم به فساد بوده است و خودش گیرنده را مسلّط بر کتاب مبیع کرده است و با اینکه می‌داند عقد فاسد و بی‌اثر است مع ذلک کتاب را به عمرو می‌دهد و او را مسلّط بر کتاب کرده است. پس کتاب را پیش آخذ امانت گذاشته است و کتاب پیش گیرنده امانت مالکیّه است لذا آخذ ضامن نمی‌باشد.

دلیل دوم این است که: آخذ مغرور بوده است و قاعده غرور در اینجا دو رکن دارد: یکی اینکه دهنده عالم به فساد باشد و دیگری اینکه گیرنده جاهل باشد.

در ما نحن فیه دهنده که عالم به فساد عقد بوده است غارّ است و گیرنده که جاهل به فساد عقد بوده است مغرور می‌باشد، پس به واسطۀ قاعدۀ غرور گیرنده در صورت چهارم ضامن نمی‌باشد.

مرحوم شیخ بر هر دو دلیل اشکال می‌کنند. اشکال این است که مبیع پیش آخذ امانت مالکیّه نمی‌باشد، چون در باب امانات گیرنده اقدام بر ضمان نکرده است، ولی در صورت چهارم گیرنده اقدام بر ضمان کرده است، و گیرنده به عنوان معاوضه مبیع را تحویل گرفته است و قاعدۀ غرور هم با اقدام بر ضمان سازگار نمی‌باشد.

۳

عکس قاعده (ما لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده)

مطلب دوم در تطبیق عکس قاعده می‌باشد. یعنی (ما لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده)، معنای این کلام این است هر موردی که در عقد صحیح آن ضمان نمی‌باشد در عقد فاسد نیز ضمان وجود ندارد.

مثلاً زید قالی را پیش عمرو به رهن گذاشته است. اگر رهن صحیح باشد در صورتی که قالی پیش مرتهن از بین برود مرتهن قیمت قالی را ضامن نمی‌باشد. پس قالی در رهن صحیح ضمان ندارد. پس اگر در رهن فاسد هم باشد ضمان ندارد.

ادّعا شده است که عکس قاعده در جمیع موارد جاری نمی‌باشد و بعض این موارد از تحت این قاعده استثناء شده‌اند. یکی از این موارد تلف عین مستأجره در اجارۀ فاسد است. مثلاً زید ماشین خودش را به عمرو به اجارۀ فاسد اجاره داده است و این ماشین نزد عمرو تلف شده است. آیا عمرو مستأجر مثل یا قیمت این ماشین را به مالک ضامن می‌باشد یا خیر؟ تبعاً در اجارۀ صحیحه مستأجر تلف عین مستأجره را ضامن نمی‌باشد.

عکس این قاعده بیان شده است و تخصیص نخورده است. ولی اگر در این فرض قائل شدیم که عمرو ماشین را ضامن می‌باشد، چون عقد فاسد بوده است و بقا و تصرّف ماشین نزد عمرو جایز نبوده است لذا حکم به ضمان می‌کنیم.

بعض محققین گفته‌اند: این مورد از تحت عکس قاعده تخصصاً خارج شده است و خروج موضوعی دارد چون عکس قاعده در مورد عقد باید تطبیق بصشود و در این فرض مورد عقد اجاره منفعت ماشین بوده است و خود ماشین مورد عقد اجاره نبوده است، کما اینکه در اجارۀ صحیحه مورد عقد منفعت ماشین بوده است، لذا آنچه که عقد بر او واقع شده که منافع باشد ضمان ندارد و برای ضمان عین ماشین از قواعد دیگر باید استفاده نمود.

مرحوم شیخ می‌فرمایند: مقتضای قواعد در اجاره صحیحه این است: چون مالک مشتری را مسلّط بر مبیع کرده است لذا امانت مالکیّه می‌باشد و ید مستأجر ید أمانی نبوده است لذا مقتضای قاعده این است که مشتری قیمت یا مثل عین مستأجره را ضامن باشد.

یا اینکه می‌گوییم کما اینکه در باب اجاره منفعت مورد عقد است کذلک عین مستأجره نیز مورد عقد است منتها منافع بالاصالة مورد عقد می‌باشند و عین مستأجره بالتبع مورد عقد است. پس عین مستأجره در اجارۀ فاسده از مصادیق عکس قاعده می‌باشد مع ذلک می‌گوییم مستأجر ضامن عین مستأجره ضامن عین مستأجره می‌باشد دلیل بر ضمان این است که این قاعده در این مورد به وسیلۀ قاعده علی الید تخصیص خورده است.

در آخر مرحوم شیخ می‌فرمایند: ما قائل به عدم ضمان در اجارۀ فاسد می‌شویم لذا عکس این قاعده به خوبی تطبیق می‌شود.

۴

تطبیق عدم فرق بین علم به فساد و جهل به فساد در قاعده ما یضمن

ثمّ إنّه لا فرق في ما ذكرنا من الضمان في الفاسد، بين جهل الدافع بالفساد وبين علمه مع جهل القابض.

وتوهّم: أنّ الدافع في هذه الصورة (علم دافع به فساد جهل گیرنده به فساد) هو الذي سلّطه عليه والمفروض أنّ القابض جاهل، مدفوع: بإطلاق النصّ والفتوى، وليس الجاهل مغروراً؛ لأنّه أقدم على الضمان قاصداً، وتسليط الدافع العالم لا يجعلها أمانة مالكية؛ لأنّه دفعه على أنّه ملك المدفوع إليه، لا أنّه أمانة عنده أو عارية؛ ولذا لا يجوز له التصرّف فيه والانتفاع به، وسيأتي تتمّة ذلك في مسألة بيع الغاصب مع علم المشتري.

هذا كلّه في أصل الكلّية المذكورة.

۵

تطبیق عکس قاعده (ما لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده)

وأمّا عكسها (قاعده)، وهو: أنّ ما لا يضمن بصحيحه لا يضمن بفاسده،

فمعناه: أنّ كلّ عقدٍ لا يفيد صحيحه ضمان مورده ففاسده لا يفيد ضماناً، كما في عقد الرهن والوكالة والمضاربة والعارية الغير المضمونة، بل المضمونة بناءً على أنّ المراد بإفادة الصحيح للضمان إفادته بنفسه، لا بأمرٍ خارج عنه، كالشرط الواقع في متنه وغير ذلك من العقود اللازمة والجائزة.

ثمّ إنّ مقتضى ذلك (عکس قاعده) عدم ضمان العين المستأجرة فاسداً؛ لأنّ صحيح الإجارة غير مفيدٍ لضمانها كما صرّح به في القواعد والتحرير وحكي عن التذكرة و إطلاق الباقي، إلاّ أنّ صريح الرياض الحكم بالضمان، وحكى فيها (ریاض) عن بعضٍ نسبته إلى المفهوم من كلمات الأصحاب، والظاهر أنّ المحكيّ عنه هو المحقّق الأردبيلي في مجمع الفائدة.

وما أبعد ما بينه (حکی صاحب الریاض) وبين ما عن جامع المقاصد؛ حيث قال في باب الغصب: إنّ الذي يلوح من كلامهم هو عدم ضمان العين المستأجرة فاسداً باستيفاء المنفعة، والذي ينساق إليه النظر هو الضمان، لأنّ التصرّف فيه حرام؛ لأنّه غصب فيضمنه، ثمّ قال: إلاّ أنّ كون الإجارة الفاسدة لا يضمن بها كما لا يضمن بصحيحها منافٍ لذلك، فيقال: إنّه دخل على عدم الضمان بهذا الاستيلاء وإن لم يكن مستحقّاً والأصل براءة الذمّة من الضمان فلا تكون العين بذلك مضمونة، ولو لا ذلك لكان المرتهن ضامناً مع فساد الرهن؛ لأنّ استيلاءه بغير حقّ وهو باطل، انتهى.

الشخص له (١) ووجوب (٢) عوضه عليه ؛ لأنّه ليس كالمستوفي له ؛ ولذا كانت شرعيّته على خلاف القاعدة ، حيث إنّه بذل مالٍ في مقابل عملٍ لا ينفع الباذل ، وتمام الكلام في بابه.

لا فرق في الضمان بين جهل الدافع بالفساد ، وعلمه به

ثمّ إنّه لا فرق في ما ذكرنا من الضمان في الفاسد ، بين جهل الدافع بالفساد وبين علمه مع جهل القابض.

وتوهّم : أنّ الدافع في هذه الصورة هو الذي سلّطه عليه والمفروض أنّ القابض جاهل ، مدفوع : بإطلاق النصّ والفتوى ، وليس الجاهل مغروراً ؛ لأنّه أقدم على الضمان قاصداً ، وتسليط الدافع العالم لا يجعلها (٣) أمانة مالكية ؛ لأنّه دفعه على أنّه ملك المدفوع إليه ، لا أنّه أمانة عنده أو عارية ؛ ولذا لا يجوز له التصرّف فيه والانتفاع به ، وسيأتي تتمّة ذلك في مسألة بيع الغاصب مع علم المشتري (٤).

هذا كلّه في أصل الكلّية المذكورة.

الكلام في عكس القاعدة

وأمّا عكسها ، وهو : أنّ ما لا يضمن بصحيحه لا يضمن بفاسده ،

فمعناه : أنّ كلّ عقدٍ لا يفيد صحيحه ضمان مورده ففاسده لا يفيد ضماناً ، كما في عقد الرهن والوكالة والمضاربة والعارية الغير المضمونة ، بل المضمونة بناءً على أنّ المراد بإفادة الصحيح للضمان إفادته بنفسه ، لا بأمرٍ خارج عنه ، كالشرط الواقع في متنه وغير ذلك من العقود اللازمة والجائزة.

__________________

(١) لم ترد «له» في «ف».

(٢) في «ف» : أو وجوب.

(٣) كذا في النسخ.

(٤) عبارة «ثمّ إنّه لا فرق إلى علم المشتري» لم ترد في «ف».

هل تضمن العين المستأجرة فاسدا؟

ثمّ إنّ مقتضى ذلك عدم ضمان العين المستأجرة فاسداً ؛ لأنّ صحيح الإجارة غير مفيدٍ لضمانها كما صرّح به في القواعد (١) والتحرير (٢) وحكي عن التذكرة (٣) و (٤) إطلاق الباقي (٥) ، إلاّ أنّ صريح الرياض الحكم بالضمان ، وحكى فيها عن بعضٍ نسبته إلى المفهوم من كلمات الأصحاب (٦) ، والظاهر أنّ المحكيّ عنه هو المحقّق الأردبيلي في مجمع الفائدة (٧).

وما أبعد ما بينه وبين ما عن جامع المقاصد ؛ حيث قال في باب الغصب : إنّ الذي يلوح من كلامهم هو (٨) عدم ضمان العين المستأجرة فاسداً باستيفاء المنفعة ، والذي ينساق إليه النظر هو الضمان ، لأنّ التصرّف فيه (٩) حرام ؛ لأنّه غصب فيضمنه ، ثمّ قال : إلاّ أنّ كون الإجارة الفاسدة لا يضمن بها كما لا يضمن بصحيحها منافٍ لذلك ،

__________________

(١) القواعد ١ : ٢٣٤.

(٢) تحرير الأحكام ١ : ٢٥٢ ، هذا وقد وردت الكلمة في أكثر النسخ هكذا : «ئر» ، ولكنّنا لم نقف عليه في السرائر ، فراجع.

(٣) التذكرة ٢ : ٣١٨.

(٤) لم ترد «و» في «ف».

(٥) كابن حمزة في الوسيلة : ٢٦٧ ، والمحقّق في الشرائع ٢ : ١٧٩ ، والشهيدين في اللمعة وشرحها (الروضة البهية) ٤ : ٣٣١.

(٦) الرياض ٢ : ٨.

(٧) مجمع الفائدة ١٠ : ٥٠.

(٨) لم ترد «هو» في «ف»

(٩) كذا في النسخ ، والمناسب : فيها.

فيقال : إنّه دخل على عدم الضمان بهذا الاستيلاء وإن لم يكن مستحقّاً والأصل براءة الذمّة من الضمان فلا تكون العين بذلك مضمونة ، ولو لا ذلك لكان المرتهن ضامناً مع فساد الرهن ؛ لأنّ استيلاءه بغير حقّ وهو باطل (١) ، انتهى.

منشأ الحكم بالضمان

ولعلّ الحكم بالضمان في المسألة :

إمّا لخروجها عن قاعدة «ما لا يضمن» ؛ لأنّ المراد بالمضمون مورد العقد ، ومورد العقد في الإجارة المنفعة ، فالعين يُرجع في حكمها إلى القواعد ، وحيث كانت في صحيح الإجارة أمانة مأذوناً فيها شرعاً ومن طرف المالك ، لم يكن فيه (٢) ضمان ، وأمّا في فاسدها ، فدفع المؤجر للعين إنّما هو للبناء على استحقاق المستأجر لها ؛ لحقّ الانتفاع فيه (٣) ، والمفروض عدم الاستحقاق ، فيده عليه (٤) يد عدوان موجبة للضمان.

وإمّا لأنّ (٥) قاعدة «ما لا يضمن» معارضة هنا بقاعدة اليد.

الأقوى عدم الضمان

والأقوى : عدم الضمان ، فالقاعدة المذكورة غير مخصّصة بالعين المستأجرة ، ولا متخصّصة.

الموارد التي توهم اطراد القاعدة فيها

١ ـ الصيد الذي استعاره المحرم

ثمّ إنّه يشكل اطّراد القاعدة في موارد :

منها : الصيد الذي استعاره المحرم من المحِلّ ؛

بناءً على فساد العارية ، فإنّهم حكموا بضمان المحرم له بالقيمة ، مع أنّ صحيح العارية‌

__________________

(١) جامع المقاصد ٦ : ٢١٦.

(٢) كذا في النسخ ، والمناسب : فيها.

(٣) كذا في النسخ ، والمناسب : فيها.

(٤) كذا ، والمناسب : عليها.

(٥) كلمة «لأنّ» وردت في غير «ف» مستدركة.