در این مباحثه پنج مطلب بیان شده است:
مطلب اول اشکال بر فرض دوم از دو فرض بحث گذشته است. حاصل اشکال این است که جواز بیع در فرض دوم منافات با ظاهر روایات دارد برای اینکه ظاهر روایات این است آنچه را که نزد عرف موزون میباشد باید به وزن فروخته بشود اعم از اینکه در زمان شارع به وزن فروش شده است یا بدون وزن. بناء علی هذا در فرض دوم که فعلاً موزون میباشد بیع آن بدون وزن باطل است.
شما دیروز گفتید این بیع بدون وزن صحیح است روایات میگوید این بیع بدون وزن باطل است.
اجمال جواب از این اشکال این است: هیزم که در زمان امام صادق (علیه السلام) به وزن فروش شده است دو فرض دارد:
فرض اول ما ذکرنا است یعنی احراز شده است که هیزم در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله بدون وزن فروش شده است و در زمان امام صادق (علیه السلام) با وزن فروش شده است. در این فرض اشکال وارد است.
فرض دوم این است که هیزم در زمان امام صادق (علیه السلام) به وزن فروش شده است و نمیدانیم در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله به وزن فروش شده است یا نه؟ در این فرض دوم منافات بین ما ذکرنا و روایات نمیباشد بلکه کشف میکنیم که هیزم در زمان رسول خدا ایضاً به وزن فروش شده است و هیزم از مصادیق بیع بدون وزن نبوده است.
مطلب دوم که در واقع اساس این بحث از اول بحث گذشته و تا آخر این بحث است این است که: روایات متقدمه که میگوید: ما یوزن به وزن باید فروش بشود و ما یکال به کیل باید فروش بشود این روایات حداقل دو احتمال دارد:
احتمال اول این است که مستفاد از این روایات این است آنچه که عنوان موزون بر او صادق است فروش آن باید به وزن باشد. تمام میزان صدق این عنوان است چه چیز بر او عنوان موزون صادق است. بر هر شیئی که عنوان موزون صادق است این شیء باید مادامی که این عنوان بر او صادق است به وزن فروخته بشود و کذلک آنچه که بر او عنوان مکیل صادق است باید با کیل فروش بشود که اعتبار فروش به کیل منوط به این است که عنوان مکیل بر آن شیء صادق باشد و هر یک از اشیاء که این عنوان بر او صادق نمیباشد بدون وزن و کیل فروش آن صحیح است.
احتمال دوم این است که این عنوان موضوع برای حکم نباشد بلکه این عنوان طریق برای اشیاء معیّنهای باشد ولو در لسان دلیل عنوان موزون بودن آمده است و لکن در واقع موزون بودن عنوان مشیر است. اشاره به اشیاء معینهای میباشد. عنوان مکیل بودن عنوان مشیر است. مرآة است. در واقع موضوع برای حکم اشیاء معینهای بوده است ولو در لسان دلیل ما یوزن آمده است اما ما یوزن اشاره بر گندم و برنج است. عنوان طریقت دارد.
مطلب سوم ثمرات این بحث است که عنوان ما یوزن طریق باشد یا موضوعیّت داشته باشد.
یکی از ثمرات این است اگر هیزم در زمان شارع بدون وزن فروش شده است در این زمان هیزم به وزن فروش میشود. بنابر احتمال اول شرط صحّت بیع هیزم وزن است. بنابر احتمال دوم شرط صحّت بیع هیزم وزن نمیباشد.
ثمرة دوم کل اشیائی است که الآن موزون میباشد و نمیدانیم در زمان شارع موزون بوده است یا نه؟ مثلاً گندم الآن موزون است و لکن نمیدانیم این گندم در زمان شارع موزون بوده است یا نه. بنا بر احتمال اول بیع بدون وزن باطل است، بنا بر احتمال دوم صحیح است.
ثمرة سوم میدانیم برنج در زمان شارع مقدّر بوده است و لکن نمیدانیم به کیل مقدّر بوده است یا به وزن و الآن برنج بدون کیل و وزن فروش میشود. بنا بر احتمال اول بیع برنج صحیح است و بنا بر احتمال دوم بیع آن مورد اشکال است.
میگویند از روایات آنچه که گفته شده است استفاده میشود به این معنا که اگر اشیائی در زمان شارع موزون بوده است شرط بیع آنها الآن وزن است و اگر اشیائی نزد اکثر بلاد موزون بوده است شرط صحّت بیع آنها وزن است و اگر اشیائی اکثر بلاد مورد اتفاق نیست هر بلدی به نحوی فروش میشود در هر بلدی باید همان طور فروخته بشود.
ادّعا این است که کلّ این مراتب از روایات استفاده میشود چون لفظ تارة معنای شرعی دارد مثل کلمه صلاة. اگر کلمه صلاة معنای شرعی نداشته باشد ولی حقیقت عرفیه و لغویه دارد. حمل بر معنای عرفی و لغوی میشود. در ما نحن فیه شما ما یوزن و یکال دارید اگر معنای شرعی دارد حمل بر معنای شرعی میشود و اگر معنای شرعی ندارد و لکن معنای عرفیه عامه دارد باید حمل بر معنای عرفی بشود. اگر معنای عرفی عامه ندارد باید حمل بر عرف خاصه شود. لذا از روایات استفاده میکنیم ابتدا زمان شارع سپس عرف عام و سپس عرف خاص و بلد خاص معیار میباشد.
مرحوم شیخ میفرماید: این مراحل ثلاثه از روایات استفاده نمیشود برای اینکه ما تارة بحث میکنیم که مفهوم و معنای ما یوزن چیست؟ معنای ما یکال چیست؟ بحث لغوی داریم. اینجا مراحل ثلاث را پیاده میکنیم. ولی بحث ما در این جهت است که آیا در مفهوم ما یوزن اصطلاح جدیدی در نظر گرفته شده است یا نه؟ آیا در این مفهوم مشخص قید خاصی اعتبار شده است یا نه؟
کلام در مفهوم و معنا نمیباشد. کلام در این است که در این مفهوم چه قیدی اعتبار شده است. آیا موزون بودن در زمان شارع اعتبار شده است یا نه؟ کلام در این است که ما یوزن در روایات در کدامیک از معانی سه گانه استعمال شده است؟ در هر سه معنا که نمیشود استعمال شود، لذا از روایات استفاده نمیشود.