درس مکاسب محرمه

جلسه ۲۳: کسب به وسیله عین نجس ۱۰

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مطالب گذشته

بحث ما درباره عذره حیوان ماکول اللحم بود که ایا فروش آن جایز است یا خیر، مرحوم شیخ فرمود دو قول است، قول مشهور این است که جایز است و قول شیخ مفید و مرحوم سلار می‌گویند جایز نیست و سه دلیل برای خود آوردند، دلیل اول این بود که عذره خبیث است و خبیث هم تمام شئوناتش حرام است من جمله بیع. دلیل دوم این بود که در احادیث آمده هرچه که خوردن آن حرام است، فروشش هم حرام است و عذره هم همین است. دلیل سوم این بود که پیامبر فرموده هر چه را خدا خوردن آن را حرام کرده است، بیع آن را هم حرام کرده است و عذره هم این گونه است.

۳

جواب شیخ انصاری به دلیل روایات شیخ مفید

شیخ انصاری در جواب حدیث نبوی می‌گوید: احکام روی فعل می‌رود و اینکه پیامبر فرموده‌اند اذا حرم الله شیئا هم باید فعلی در نظر گرفته شود و این فعل باید متناسب با شیء باشد و اگر این شیء منفعت اهمی داشت، همین منفعت در نظر گرفته می‌شود اما اگر منفعت مهمی نداشت و چند منفعت داشت، منافع را در تقدیر می‌گیریم، حال در عذره، منفعت اهم آن اکل نیست تا حدیث نبوی شاملش شود، بلکه منفعت عذره، کودسازی است و این را خداوند حرام نکرده، در نتیجه بیع عذره حرام نیست.

۴

تطبیق جواب شیخ انصاری به دلیل روایات شیخ مفید

وفي النبويّ وغيره (حدیث نبوی غیر حدیث نبوی) ما عرفتَ من أنّ الموجب لحرمة الثمن (کنایه از حرمت بیع) حرمة عين الشي‌ء (با دلالت اقتضاء باید گفت فعل شیء حرام است)، بحيث يدلّ (حرمت عین الشی) على تحريم جميع منافعه (شیء- در جایی که شیء، چند منفعت دارد) أو (عطف بر جمیع است) المنافع المقصودة الغالبة (در صورتی که یک منفعت شیء اهم باشد)، ومنفعة الروث ليست هي (منفعت) الأكل المحرّم فهو (روث) كالطين المحرّم (الکله)، كما عرفت سابقاً.

برای یحل له طیباب مراجعه شود به حاشیه مرحوم ایروانی، ج ۱، ص ۳۶.

۵

مسئله سوم: بیع خون

خون بر دو صورت است:

صورت اول: گاهی خون نجس است مثل خون حیواناتی که خون جهنده دارند، بیع این نوع خون، حرام و باطل است. به چند دلیل:

دلیل اول: اجماع منقول بر این قائم شده که بیع خون نجس، حرام و باطل است.

دلیل دوم: اخبار عامه متقدمه مثل خبر تحف که می‌گوید آنچه که نجس است، بیعش باطل است یا در حدیث فقه الرضا آمده جمیع الفواحش.

صورت دوم: گاهی خون پاک است مثل خون باقیمانده در بدن گوسفند بعد از بریدن سر آن یا مثل خون حیواناتی که خون جهنده ندارد، این صورت بر دو قسم است:

قسم اول: گاهی غیر از اکل، منفعت دارد، مثلا در رنگرزی مورد استفاده قرار می‌گیرد. بیع این قسم از خون حلال و جایز است. و دلیل آن عمومات داله بر حلیت بیع مثل احل الله البیع، چون خون نجس نیست و منفعتی هم دارد که عقلاء در مقابل آن پول می‌دهند.

اشکال: از روایت واسطی که از امیرالمومنین نقل شده این است که حضرت به قصابین گفتند هفت چیز بیعش حرام است و یکی از آنها را خون شمردند.

جواب: اولا: این حدیث مرفوعه (بعضی از راویان افتاده است) است و حجت نیست.

ثانیا: ظاهر این است که حضرت فرموده‌اند فروختن خون به عنوان اکل حرام است و ما گفتیم فروختن خون به عنوان منفعتی غیر از اکل حلال است.

قسم دوم: گاهی غیر از اکل، منفعتی ندارد، فروختن خون در این قسم، حرام و باطل است. به دلیل اینکه خون طاهر مشمول حدیث نبوی است و هرچه مشمول حدیث نبوی بود، بیعش حرام است، پس بیع این نوع خون حرام است.

۶

تطبیق مسئله سوم: بیع خون

المسألة الثالثة

يحرم المعاوضة على الدم بلا خلاف، بل عن النهاية وشرح الإرشاد لفخر الدين والتنقيح: الإجماع عليه (حرمت معاوضه بر دم)، ويدلّ عليه (حرمت معاوضه بر دم) الأخبار السابقة.

«فرع»

وأمّا الدم الطاهر إذا فرضت له (خون طاهر) منفعة محلّلة كالصبغ لو قلنا بجوازه (صبغ) ففي جواز بيعه (خون طاهر) وجهان، أقواهما الجواز؛ لأنّها (دم) عين طاهرة ينتفع بها (عین طاهره) منفعة محلّلة.

وأمّا مرفوعة الواسطي المتضمّنة لمرور أمير المؤمنين عليه‌السلام بالقصّابين ونهيهم (قصابین) عن بيع سبعة: بيع الدم، والغدد، وآذان الفؤاد (دریچه‌های قلب)، والطحال... إلى آخرها (روایت)، فالظاهر (جواب واما) إرادة حرمة البيع للأكل، ولا شكّ في تحريمه (بیع للاکل)؛ لما سيجي‌ء من أنّ قصد المنفعة المحرّمة (اکل) في المبيع (خون) موجب لحرمة البيع، بل بطلانه (بیع).

وصرّح في التذكرة بعدم جواز بيع الدم الطاهر؛ لاستخباثه (دم طاهر)، ولعلّه (عدم جواز دم طاهر) لعدم المنفعة الظاهرة فيه (دم طاهر) غير الأكل المحرّم (بخاطر استفاده از استخباث است که برای دم طاهری به کار می‌رود که منفعت دیگری غیر از اکل ندارد).

«فرع»

حكم بيع الأوراث الطاهرة

الأقوى جواز بيع الأرواث الطاهرة التي ينتفع بها منفعة محلّلة مقصودة ، وعن الخلاف : نفي الخلاف فيه (١) ، وحكي أيضاً عن المرتضى رحمه‌الله الإجماع عليه (٢).

وعن المفيد : حرمة بيع العذرة والأبوال كلّها إلاّ بول الإبل (٣) ، وحكي عن سلاّر أيضاً (٤).

ولا أعرف مستنداً لذلك إلاّ دعوى أنّ تحريم الخبائث في قوله تعالى ﴿وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ (٥) يشمل تحريم بيعها ، وقوله عليه الصلاة والسلام : «إنّ الله إذا حرّم شيئاً حرّم ثمنه» (٦) ، وما تقدّم من رواية دعائم الإسلام (٧) ، وغيرها.

ويرد على الأوّل : أنّ المراد بقرينة مقابلته لقوله تعالى ﴿يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ الأكل ، لا مطلق الانتفاع.

وفي النبويّ وغيره ما عرفت من أنّ الموجب لحرمة الثمن حرمة عين الشي‌ء ، بحيث يدلّ على تحريم جميع منافعه أو المنافع المقصودة الغالبة ، ومنفعة الروث ليست هي الأكل المحرّم فهو كالطين المحرّم ، كما عرفت سابقاً.

__________________

(١) الخلاف ٣ : ١٨٥ ، كتاب البيوع ، المسألة ٣١٠.

(٢) لم نقف عليه في كتب السيّد ، لكن حكاه عنه العلاّمة في المنتهي ٢ : ١٠٠٨.

(٣) المقنعة : ٥٨٧.

(٤) المراسم : ١٧٠.

(٥) الأعراف : ١٥٧.

(٦) عوالي اللآلي ٢ : ١١٠ ، الحديث ٣٠١.

(٧) دعائم الإسلام ٢ : ١٨ ، الحديث ٢٣.

المسألة الثالثة

حرمة المعاوضة على الدم النجس

يحرم المعاوضة على الدم بلا خلاف ، بل عن النهاية وشرح الإرشاد لفخر الدين والتنقيح : الإجماع عليه (١) ، ويدلّ عليه الأخبار السابقة (٢).

«فرع»

حكم بيع الدم الطاهر

وأمّا الدم الطاهر إذا فرضت له منفعة محلّلة كالصبغ لو قلنا بجوازه‌ ففي جواز بيعه وجهان ، أقواهما الجواز ؛ لأنّها عين طاهرة ينتفع بها منفعة محلّلة.

وأمّا مرفوعة الواسطي (٣) المتضمّنة لمرور أمير المؤمنين عليه‌السلام

__________________

(١) نهاية الإحكام ٢ : ٤٦٣ ، التنقيح ٢ : ٥ ، وأمّا شرح الإرشاد فلا يوجد لدينا.

(٢) مثل قوله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «إنّ الله إذا حرّم شيئاً حرّم ثمنه» المتقدّم آنفاً ، وما تقدّم من رواية تحف العقول ودعائم الإسلام في أوّل الكتاب.

(٣) الوسائل ١٦ : ٣٥٩ ، الباب ٣١ من أبواب ما يحرم من الذبيحة ، الحديث ٢.

بالقصّابين ونهيهم عن بيع سبعة : بيع الدم ، والغدد ، وآذان الفؤاد ، والطحال .. إلى آخرها ، فالظاهر إرادة حرمة البيع للأكل ، ولا شكّ في تحريمه ؛ لما سيجي‌ء من أنّ قصد المنفعة المحرّمة في المبيع موجب لحرمة البيع ، بل بطلانه.

وصرّح في التذكرة بعدم جواز بيع الدم الطاهر ؛ لاستخباثه (١) ، ولعلّه لعدم المنفعة الظاهرة فيه غير الأكل المحرّم.

__________________

(١) التذكرة ١ : ٤٦٤.