من الحجر بانسان» صادق شود وسالبه جزئيه عكس ندارد زيرا كه «ليس بعض الحيوان بانسان» صادق است و در عكس وى «ليس بعض الانسان بحيوان» صادق نيست.

فصل : [نقيض قضيّه‏]

نقيض قضيّه ، قضيّه ديگر باشد كه با وى در ايجاب و سلب مخالف باشد به حيثيّتى كه صدق هريك لذاته مستلزم كذب ديگرى باشد و كذب هر يك لذاته مستلزم صدق ديگرى باشد ؛ پس نقيض موجبه كليّه سالبه جزئيه باشد و نقيض سالبه كليّه موجبه جزئيه باشد.

فصل : [قضيّه متّصله و صور آن‏]

قضيّه متّصله ، لزوميّه باشد اگر اتّصال يا سلب اتّصال ضرورى باشد ـ چنانكه گذشت ـ و اتّفاقيّه باشد اگر اتّصال و سلب اتّصال ضرورى نباشد ، و قضيّه منفصله يا حقيقيّه باشد اگر انفصال در وجود و عدم باشد چنانكه گويى اين عدد يا زوج باشد يا فرد ، يعنى هر دو مجتمع نشود و هر دو مرتفع نشود و يا مانعة الجمع باشد اگر انفصال در وجود باشد چنانكه گويى : «اين چيز يا شجر است يا حجر» يعنى هر دو مجتمع نشوند و لكن ارتفاع را شايد ، يعنى آن چيز مى تواند كه نه شجر باشد و نه حجر. و يا مانعة الخلوّ باشد اگر انفصال در عدم باشد چنانكه گويى «زيد در دريا است يا غرق نمى شود» يعنى هر دو مرتفع نشوند و لكن اجتماع را شايد.

* * *

۶۳۱۶۰۹