در ممكنه خاصّه يعنى ثبوت كتابت و سلب كتابت هيچكدام انسان را ضرورى نيست ، و يا به سلب ضرورت باشد از يك طرف كه آن طرف مخالف حكم است آن را ممكنه عامّه گويند ، چون «كلّ انسان كاتب بالامكان العامّ» يعنى سلب كتابت از انسان ضرورى نيست ، ولا شىء من الانسان بكاتب بالامكان العام ، يعنى ثبوت كتابت انسان را ضرورى نيست ، و شايد كه نسبت محمول به موضوع به دوام باشد يعنى هميشگى ، بى اعتبار ضرورت ، آن را دائمه مطلقه خوانند ، مثل «كلّ فلك متحرّك دائماً ولا شىء من الفلك بساكن دائماً» و شايد كه مشروط بشرط باشد ، مثل «كل كاتب متحرّك الأصابع بالضرورة مادام كاتباً» و آن را مشروطه عامّه خوانند ، و شايد كه نسبت بالفعل باشد يعنى فى الجمله وآن را مطلقه عامّه خوانند چون «كلّ انسان كاتب بالفعل».

فصل : [عكس قضيّه حمليه‏]

عكس قضيّه حمليه آن باشد كه موضوع را محمول سازى و محمول را موضوع بر وجهى كه ايجاب و سلب و صدق و كذب اصلى ، محفوظ باشد ، پس موجبه كليّه به موجبه جزئيه منعكس مى شود ، مثلاً هرگاه «كلُّ انسانٍ حَيوانٌ» صادق باشد «بعض الحيوان انسان» نيز صادق باشد ، وهمچنين موجبه جزئيه به موجبه جزئيه منعكس شود ، مثلا چون «بعض الحيوان انسان» صادق آيد «بعض الانسان حيوان» هم صادق آيد زيرا كه موضوع و محمول با هم متلاقى شده اند در ذات موضوع ، و شايد كه محمول اعمّ باشد پس در قضيّه موجبه ، عكس كلّى صادق نباشد ، و سالبه كليّه كَنَفْسها منعكس شود چون ضروريّه باشد ، مثلا هرگاه «لا شىء من الانسان بحجر» صادق باشد «لا شىء

۶۳۱۶۰۹