خوانند ، چون «زيد نويسنده است وزيد نويسنده نيست» و اگر كلّى باشد پس اگر بيان كمّيّت افراد نكرده باشد آن قضيّه را مهمله خوانند ، چون «انسان نويسنده است و انسان نويسنده نيست» و اگر بيان كمّيّت افراد كرده باشد «آن قضيّه را محصوره خوانند ، و اين بر چهار قسم بود : موجبه كليّه و سالبه كليّه و موجبه جزئيه و سالبه جزئيه.

فصل : [عدم اعتبار قضاياى شخصيّه‏]

قضاياى شخصيّه در علوم معتبر نيست ، و قضيّه مهمله در قوّه جزئيه است ، پس قضاياى معتبره در علوم ، محصورات اربعه است.

فصل : [نقش حرف سلب، در قضيه حمليّه‏]

حرف سلب ، چون در قضيه حمليّه ، جزء محمول شود ، آن را قضيّه معدولة المحمول خوانند ، و اگر جزء موضوع شود آن را معدولة الموضوع گويند ، واگر جزء هر دو شود ، معدولة الطرفين خوانند ، و اگر جزء نشود ، آن را محصّله خوانند.

فصل : [قضيّه ضروريّه‏]

نسبت محمول با موضوع خواه به ايجاب و خواه به سلب شايد كه ضرورى باشد يعنى «مستحيل الانفكاك» باشد آن را قضيّه ضروريّه خوانند ، چون «كلّ انسان حيوان بالضرورة ولا شىء من الانسان بحجر بالضرورة» و شايد كه بسلب ضرورت باشد از هر دو طرف آن را ممكنه خاصّه گويند ، چون «كلّ انسان كاتب بالامكان الخاصّ ولا شىء من الانسان بكاتب بالامكان الخاصّ». موجبه و سالبه را معنى يكى است

۶۳۱۶۰۹