درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۵۴: کتاب اللعان ۱۱: آثار لعان ۲

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

اشکالات شهید ثانی به دو روایت

مقدمه

در آخر جلسه قبل، دو روایت ذکر شد که محتوای این دو روایت این بود که: اگر زوجة از دنیا برود، یکی از نزدیکان زوجة می‌تواند لعان را به جای زوجة انجام دهد و با انجام این لعان، زوجیت از بین خواهد رفت (و به تبع ارثی هم به زوج نمی‌رسد).

بیان مطلب

شهید ثانی: این دو روایت مشکلاتی دارند:

مشکل اول: این دو روایت ضعیف السند هستند (روایت اول مرسله و روایت دوم ضعیفه).

توضیح اینکه: روایت اول به خاطر ارسال و نبود برخی روات در سند، ضعیف است و برخی روات روایت دوم هم «زیدی» هستند. لذا قابل اعتماد نیستند و روایت ضعیفه است.

مشکل دوم: این دو روایت مخالف اصل اند. از چند جهت:

  • لعان تشریع شده است بین زوجین. لذا تعدی لعان به غیر زوجین (نزدیکان زوجة در ما نحن فیه) جایز نیست.
  • لعان نزدیکان زوجة متعذّر است. زیرا اگر مراد از لعان وارث، صرف حضور اوست، این که اسمش لعان نیست. / اگر مراد این است که وارث، صیغه‌ای که زوجة در لعان می‌خواند را به جای زوجة بخواند، این هم بعید است زیرا وارث از کجا می‌داند که زوج راست می‌گوید یا دروغ که بخواهد به او نسبت دروغ بدهد؟! / اگر هم منظور این باشد که وارث صرفا بیاید و بگوید «من از چیزی خبر ندارم» و نسبت کذب به زوج ندهد، این هم دیگر اسمش لعان نیست!
  • قرار است که به واسطه لعان وارث، ارث به زوج نرسد. در حالی که ارث زوج قبل از لعان ثابت شده است. حال شک می‌کنیم که با لعان ورثه این ارث بردن زوج منتفی است یا نه؟ استصحاب می‌گوید «ارث در جای خود باقی است».
۴

شرائط شهادت به زنا توسط شهود

سؤال: اگر زوج به همراه سه شاهد دیگر، شهادت به زنای زوجة بدهند. آیا زنا به واسطه شهادت این چهار شاهد، ثابت می‌شود؟

پاسخ: اقرب این است که زنا ثابت می‌شود. البته به شرط اینکه شرائط معتبر در شهادت رعایت شود.

مواردی که مخلّ به شهادت اند:

  • قذف زوج قبل از شهادت. یعنی زوج، ابتداءا بگوید «زوجة من مرتکب زنا شده است» بعد برود و سه شاهد بیاورد و خودش هم همراه این سه شاهد شهادت بدهد به زنای زوجة. در این صورت شهادت او به درد نمی‌خورد. زیرا شاهد در اینجا، در معرض تهمت است (در معرض چه تهمتی؟ در معرض این تهمت که به واسطه این شهادت، حد قذف را از خود دفع کند). در کتب شهادات، یکی از شرائط شهادت این بود که شاهد نباید در معرض تهمت باشد.
  • اختلاف کلام شهود در شهادت. مثلا یکی از شاهد‌ها گفت زنا در قم واقع شده است و دیگری گفت زنا در تهران انجام شده است. یا مثلا یکی از شاهدها گفت زنا در خرداد ماه بوده و دیگری گفت در تیر ماه بوده است.
  • شهادت شهود در مجالس مختلف. مثلا یکی از شهود امروز بیاید و شهادت بدهد و دیگری فردا.
  • عداوت یکی از شهود با زوجة. اگر معروف باشد که یکی از شهود با زوجة دشمنی داشته است، این شهادت از او قبول نمی‌شود.
۵

تطبیق اشکالات شهید ثانی به دو روایت

والروايتان مع (اشکال اول:) إرسال الاُولى (در سند روایت است: محمد بن الحسن باسناده عن ابی بصیر.. محمد بن حسن و ابی بصیر با یکدیگر در یک زمان و دوره نبوده‌اند که بخواهند از یکدیگر نقل روایت کنند) وضعف سند الثانية (روات این حدیث زیدی مذهب بوده‌اند) (اشکال دوم:) مخالفتان للأصل (از سه جهت مخالف اصل اند:)، (جهت اول:) من حيث إنّ اللعان شُرّع بين الزوجين فلا يتعدّى (اصل اولی این است که زوجین باید با هم لعان انجام دهند. لذا تعدی لعان به غیر زوجة نیازمند دلیل است)، و (جهت دوم:) إنّ لعان الوارث متعذّر (اقرباء زوجة نمی‌توانند به جای زوجة لعان کنند)؛ لأنّه إن اُريد مجرّد حضوره (وارث) فليس بلعان حقيقي (اگر منظور این باشد که وارث فقط بیاید و در مجلس لعان شرکت کند، این که اسمش لعان نیست)، وإن اُريد إيقاع الصيغ المعهودة من الزوجة فبعيد (اگر هم قرار باشد که بیاید و به جای زوجة صیغه‌هایی که او می‌گفته است را به جای او بگوید)؛ لتعذّر القطع من الوارث على نفي فعل غيره غالباً (غالبا انسان نمی‌تواند بر فعل غیر قطع پیدا کند. یعنی وارث نمی‌تواند بیاید و قسم بخورد به کذب زوج و نفی زنای زوجة)، وإيقاعه (لعان) على نفي العلم تغيير للصورة المنقولة شرعاً (اگر هم وارث صرفا بیاید و نفی کند علم خود را، این هم که تغییر دادن لعان شرعی است)، و (جهت سوم:) لأنّ الإرث قد استقرّ بالموت، فلا وجه لإسقاط اللعان المتجدّد له (قبل از اینکه وارث زوجة بخواهد لعان انجام دهد، ارث زوج ثابت بود. حالا بعد از لعان ورثه، شک می‌کنیم که لعان ساقط است یا نه؟ استحصاب می‌گوید ارث بر جای خود باقی است.).

۶

تطبیق شرائط شهادت به زنا توسط شهود

﴿ ولو كان الزوج أحد الأربعة ﴾ الشهود بالزنا (اگر زوج به همراه ۴ شاهد دیگر بیایند و شهادت به زنا بدهند) ﴿ فالأقرب حدّها (یعنی به واسطه شهادت این ۴ نفر، که یکی از آن‌ها زوج است، زنا برای زوجة ثابت می‌شود) ﴾ لأنّ شهادة الزوج مقبولة على زوجته ﴿ إن لم تختلّ الشرائط ﴾ المعتبرة في الشهادة (به شرطی شهادت این ۴ نفر پذیرفته است که شرائط مختل به شهادت را نداشته باشد) ﴿ بخلاف (مورد اول از اخلال شرائط:) ما إذا سبق الزوج بالقذف ﴾ فإنّ شهادته تردّ لذلك (قذف)، وهو (قذف سابق زوج) من جملة اختلال الشرائط ﴿ أو اختلّ غيره من الشرائط ﴾ (مورد دوم از اخلال شرائط:) كاختلاف كلامهم في الشهادة، أو (مورد سوم از اخلال شرائط:) أدائهم الشهادة مختلفي المجلس، أو (مورد چهارم از اخلال شرائط:) عداوة أحدهم لها، أو (مورد پنجم از اخلال شرائط:) فسقه، أو غير ذلك ﴿ فإنّها ﴾ حينئذٍ (زمانی که شرائط اخلال وجود دارند) ﴿ لا تُحدّ ﴾ لعدم اجتماع شرائط ثبوت الزنا ﴿ ويلاعن الزوج (حالا که شرط‌ها اشکال داشتند، اگر زوج می‌خواهد حد قذف نخورد باید لعان کند) ﴾ لإسقاط الحدّ عنه بالقذف ﴿ وإلّا ﴾ يلاعن ﴿ حُدّ ﴾ ويُحدّ باقي الشهود للفرية (للکذب).

۷

اختلاف در روایات و کلام اصحاب در شهادت زوج

نکته: در مسئله شهادت زوج علیه زوجة به عنوان یکی از شهود اربعة، هم اخبار مختلف است و هم کلام اصحاب اختلافی است.

روایت مجوّز (شهادت زوج علیه زوجة قبول است): «عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نُعَيْمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أَرْبَعَةٍ شَهِدُوا عَلَى اِمْرَأَةٍ بِالزِّنَى أَحَدُهُمْ زَوْجُهَا قَالَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمْ

جماعتی از فقها به این روایت عمل کرده‌اند و گفته‌اند: دو آیه نیز مؤید این روایت است:

آیه اول مؤید: «وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدٰاءُ إِلاّٰ أَنْفُسُهُمْ» ظاهر این آیه این است که اگر شاهد‌ها غیر از زوج باشند ولو اینکه زوج هم همراه آن‌ها باشد، دیگر لعانی درکار نیست.

آیه دوم مؤید: «وَاَللاّٰتِي يَأْتِينَ اَلْفٰاحِشَةَ مِنْ نِسٰائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ» از استشهدو می‌فهمیم که مراد آیه حاکم شرع است (استشهاد وظیفه حاکم است). لذا شاهد‌ها می‌توانند هر کسی باشند غیر از حاکم. پس زوج هم می‌تواند جزو شهود باشد.

روایت مانع (شهادت زوج پذیرفته نمی‌شود): عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ: فِي أَرْبَعَةٍ شَهِدُوا عَلَى اِمْرَأَةٍ بِالزِّنَا أَحَدُهُمْ زَوْجُهَا قَالَ «يُلاَعِنُ اَلزَّوْجُ وَ يُجْلَدُ اَلْآخَرُونَ»

مرحوم صدوق و جماعتی از فقها به این روایت عمل کرده‌اند و فرموده‌اند: مؤید این روایت، آیه شریفه «لَوْ لاٰ جٰاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدٰاءَ» است. آیه می‌گوید اگر ازواج، چهار شاهد نیاوردند! پس ظاهر این است که باید ۴ شاهد غیر از خود زوجین باشد.

نظر شهید ثانی: قول اول صحیح است. در نهایت ما دو دسته روایت داشتیم که با یکدیگر معارض بودند. اگر سند هر دو دسته روایت پذیرفته شود، روایت دوم (روایت زرارة) را حمل بر جایی می‌کنیم که اخلال در شروط بوده است.

۸

تطبیق اختلاف در روایات و کلام اصحاب در شهادت زوج

واعلم أنّ الأخبار وكلام الأصحاب اختلف في هذه المسألة (مساله شهادت زوج بر علیه زوجة همراه با سه شاهد دیگر) (روایت دال بر جواز:) فروى إبراهيم ابن نعيم عن الصادق عليه‌السلام جواز شهادة الأربعة الذين أحدهم الزوج ولا معنى للجواز هنا إلّاالصحّة (منظور عدم معصیت نیست! منظوز جواز، صحیح بودن و اثر داشتن است) التي يترتّب عليها أثرها (صحت)، وهو حدّ المرأة. وعمل بها جماعة ويؤيّدها (روایت) (مؤید اول:) قوله تعالى: (وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدٰاءُ إِلاّٰ أَنْفُسُهُمْ) فإنّ ظاهرها أنّه إذا كان (شاهد) غيره (زوج) فلا لعان (یا چهار نفر غیر زوج باشند، یا سه نفر غیر زوج باشند همراه با زوج)، و (مؤید دوم:) قوله تعالى: (وَاَللاّٰتِي يَأْتِينَ اَلْفٰاحِشَةَ مِنْ نِسٰائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ) فإنّ الظاهر كون الخطاب للحاكم (چون استشهاد کار حاکم است)؛ لأنّه المرجع في الشهادة، فيشمل الزوج وغيره (شاهدی که قرار است حاکم بطلبد، می‌توان زوج باشد و می‌تواند غیر از زوج باشد).

و (روایت منع:) روى زرارة عن أحدهما عليهما‌السلام في أربعة شهدوا على امرأة بالزنا أحدهم زوجها قال: «يُلاعن (زوج) ويُجلد الآخرون» وعمل بها الصدوق وجماعة ويؤيّدها (روایت) قوله تعالى: (لَوْ لاٰ جٰاؤُ (الذین یرمون ازواجهم) عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدٰاءَ) و (نظر شهید ثانی:) المختار القبول (روایت مجوّز را می‌پذیریم)

و (این تعارض بین دو روایت را چه می‌کنید؟) يمكن الجمع بين الروايتين ـ مع تسليم إسنادهما ـ بحمل الثانية على اختلال شرائط الشهادة (روایت دوم در جایی است که یکی از شرایط شهادت مختل باشد. لذا می‌گوید شهادت قبول نیست). كسبق الزوج بالقذف أو غيره، كما نبّه عليه المصنّف بقوله: «إن لم تختلّ الشرائط...» إلى آخره. وأمّا تعليلها بكون الزوج خصماً لها فلا تُقبل شهادته عليها، فهو في حيّز المنع (اگر کسی بیاید و بگوید علت نپذیرفتن شهادت زوج، این است که زوج خصم و دشمن زوجة است و لذا شرط صحت لعان را ندارد، این سخن مردودی است و ما آن را نمی‌پذیریم! زیرا فرض ما این است که زوج از عداوت خارج است زیرا فرض کردیم که شرائط شهادت را داراست!).

الإرث (١) بلعانه بعد الموت كما لا تنتفي الزوجيّة بلعانه قبلَه ﴿ إلّاعلى رواية أبي بصير عن الصادق عليه‌السلام قال : «إن قام رجل من أهلها فلاعنه فلا ميراث له ، وإن أبى أحد منهم فله الميراث» (٢). ومثله روى عمرو بن خالد عن زيد عن آبائه عليهم‌السلام (٣) وبمضمونها عمل جماعة (٤).

والروايتان مع إرسال الاُولى (٥) وضعف سند الثانية (٦) مخالفتان للأصل ، من حيث إنّ اللعان شُرّع بين الزوجين فلا يتعدّى ، وإنّ لعان الوارث متعذّر؛ لأنّه إن اُريد مجرّد حضوره فليس بلعان حقيقي ، وإن اُريد إيقاع الصيغ (٧) المعهودة من الزوجة فبعيد؛ لتعذّر القطع من الوارث على نفي فعل غيره غالباً ، وإيقاعه على نفي العلم تغيير للصورة المنقولة شرعاً ، ولأنّ الإرث قد استقرّ بالموت ، فلا وجه لإسقاط اللعان المتجدّد له.

﴿ ولو كان الزوج أحد الأربعة الشهود بالزنا ﴿ فالأقرب حدّها لأنّ شهادة الزوج مقبولة على زوجته ﴿ إن لم تختلّ الشرائط المعتبرة في الشهادة ﴿ بخلاف ما إذا سبق الزوج بالقذف فإنّ شهادته تردّ لذلك ، وهو من جملة

__________________

(١) الإرث : الميراث ، وأصله ورث فقلبت الواو ألفاً لمكان الكسرة. (منه قدس‌سره).

(٢) الوسائل ١٥ : ٦٠٨ ، الباب ١٥ من أبواب اللعان ، الحديث ١ و ٢.

(٣) الوسائل ١٥ : ٦٠٨ ، الباب ١٥ من أبواب اللعان ، الحديث ١ و ٢.

(٤) مثل الشيخ في النهاية : ٥٢٣ ، والخلاف ٥ : ٢٩ ، المسألة ٣٣ من اللعان ، والقاضي في المهذّب ٢ : ٣١٠ ، وابن حمزة في الوسيلة : ٣٣٧ ـ ٣٣٨.

(٥) وفي المختلف [٧ : ٤٦٧] قال : إنّ الاُولى مقطوعة السند ، وكأنّه أراد الإرسال ، وأمّا القطع فلا؛ لذكر المروي عنه وهو الصادق عليه‌السلام. (منه قدس‌سره).

(٦) قال في المسالك ١٠ : ٢٥٤ : والروايتان ضعيفتان : الاُولى بالإرسال والثانية برجال الزيديّة.

(٧) في (ع) : الصيغة.

اختلال الشرائط ﴿ أو اختلّ غيره من الشرائط كاختلاف كلامهم في الشهادة ، أو أدائهم الشهادة مختلفي المجلس ، أو عداوة أحدهم لها ، أو فسقه ، أو غير ذلك ﴿ فإنّها حينئذٍ ﴿ لا تُحدّ لعدم اجتماع شرائط ثبوت الزنا ﴿ ويلاعن الزوج لإسقاط الحدّ عنه بالقذف ﴿ وإلّا يلاعن ﴿ حُدّ ويُحدّ باقي الشهود للفرية.

واعلم أنّ الأخبار وكلام الأصحاب اختلف في هذه المسألة فروى إبراهيم ابن نعيم عن الصادق عليه‌السلام جواز شهادة الأربعة الذين أحدهم الزوج (١) ولا معنى للجواز هنا إلّاالصحّة (٢) التي يترتّب عليها أثرها ، وهو حدّ المرأة. وعمل بها جماعة (٣) ويؤيّدها (٤) قوله تعالى : (وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدٰاءُ إِلاّٰ أَنْفُسُهُمْ) (٥) فإنّ ظاهرها أنّه إذا كان غيره فلا لعان ، وقوله تعالى : (وَاَللاّٰتِي يَأْتِينَ اَلْفٰاحِشَةَ مِنْ نِسٰائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ) (٦) فإنّ الظاهر كون الخطاب للحاكم؛ لأنّه المرجع في الشهادة ، فيشمل الزوج وغيره.

وروى زرارة عن أحدهما عليهما‌السلام في أربعة شهدوا على امرأة بالزنا أحدهم

__________________

(١) الوسائل ١٥ : ٦٠٦ ، الباب ١٢ من أبواب اللعان ، الحديث الأوّل.

(٢) في (ع) : صحّة.

(٣) مثل الشيخ في النهاية : ٦٩٠ ، والخلاف ٥ : ٤٣ ، المسألة ٥٩ من اللعان ، وابن إدريس في السرائر ٣ : ٤٣٠ ، والمحقّق في الشرائع ٣ : ١٠٢ ، ويحيى بن سعيد في الجامع للشرائع : ٥٤٨ ، ونسبه في المسالك ١٠ : ٢٥٨ إلى الأكثر وأكثر المتأخّرين.

(٤) في (ش) : يؤيّده.

(٥) النور : ٦.

(٦) النساء : ١٥.

زوجها قال : «يُلاعن ويُجلد الآخرون» (١) وعمل بها الصدوق (٢) وجماعة (٣) ويؤيّدها قوله تعالى : (لَوْ لاٰ جٰاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدٰاءَ) (٤) والمختار القبول.

ويمكن الجمع بين الروايتين ـ مع تسليم إسنادهما ـ بحمل الثانية على اختلال شرائط الشهادة كسبق الزوج بالقذف أو غيره ، كما نبّه عليه المصنّف بقوله : «إن لم تختلّ الشرائط ...» إلى آخره. وأمّا تعليلها بكون الزوج خصماً لها فلا تُقبل شهادته عليها (٥) ، فهو في حيّز المنع.

* * *

__________________

(١) الوسائل ١٥ : ٦٠٦ ، الباب ١٢ من أبواب اللعان ، الحديث ٢.

(٢) المقنع : ٤٤٠.

(٣) مثل القاضي في المهذّب ٢ : ٥٢٥ ، والحلبي في الكافي : ٤١٥ ، والعلّامة في القواعد ٣ : ١٩٢ ، وولده في الإيضاح ٣ : ٤٥٨.

(٤) النور : ١٣.

(٥) علّلها به في المهذّب ٢ : ٥٢٥.