درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۳۶: کتاب الایلاء ۲: صیغه ایلاء

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

قسم به خداوند در ایلاء و بیان چند نکته

مقدمه: ایلاء از اقسام قسم است (مصداقی برای مطلق یمین است). لذا باید احکام قسم بر آن بار شود که یکی از این احکام این است که قسم باید به خداوند متعال باشد. حال این قسم یا به اسمی است که مختصّ خدواند است (الله) و یا به اسمی است که استعمال آن در مورد خدواند غلبه دارد (الرحمن، الرحیم و...). تفصیل این بحث در کتاب الیمین گذشت.

لذا قسم خوردن به سایر اسماء، که غلبه در خداوند متعال ندارد، جایز نیست و احکام ایلاء بر آن بار نمی‌شود. در روایتی از رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می‌خوانیم (وَ رُوِيَ عَنْهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ كَانَ حَالِفاً فَلْيَحْلِفْ بِاللَّهِ أَوْ لِيَذَرْ) یعنی اگر کسی خواست قسم بخورد، یا قسم به خداوند بخورد یا کلا قسم نخورد و سکوت کند

بیان چند نکته

نکته۱: قسم باید حتما تلفظ بشود تا اثر داشته باشد. صرف نیت قسم، سبب بار شدن احکام قسم نمی‌شود.

نکته۲: حلف و قسم به خداوند، اختصاص به زبان خاصی ندارد. یعنی چه قسم عربی باشد و چه غیر عربی، قسم درست است و احکام قسم بر آن بار می‌شود.

نکته۳: در متعلق ایلاء، باید از لفظ صریح «جماع فی القبل» استفاده شود (مثل ادخال الحشفه فی الفرج و...). لذا اگر از الفاظ دو پهلو و کنایی استفاده شود، ایلاء صورت نمی‌گیرد.

نکته۴: اگر ایلاء کننده، به لفظ «وطی» یا «جماع» تلفظ کند و اراده ایلاء کرده باشد، ایلاء او صحیح است. اما اگر از این دو لفظ (وطی و جماع) استفاده کرد ولی اراده ایلاء نکرد، ایلاء منعقد نمی‌شود زیرا در این دو لفظ، احتمال معانی دیگر نیز وجود دارد.

سؤال: اگر لفظ «جماع» و «وطی» برای «جماع فی القبل» وضع نشده است و معانی دیگر نیز دارد، چرا می‌فرمایید اگر با اراده ایلاء از این دو لفظ استفاده کند، ایلاء صورت می‌گیرد و کفایت می‌کند؟

پاسخ: علت منعقد شدن ایلاء به واسطه این دو لفظ کنایی، عدول از الفاظ مستهجن و استفاده از بعضی لوازم آن است. پس ما به دو جهت از این دو لفظ استفاده می‌کنیم:

الف) این دو لفظ مشهور است برای جماع فی القبل

ب) اراده شخص (برای این دو لفظ در جماع فی القبل) وجود دارد.

۴

تطبیق قسم به خداوند در ایلاء و بیان چند نکته

﴿ ولا ينعقد ﴾ الإيلاء كمطلق اليمين ﴿ إلّاباسم اللّٰه تعالى ﴾ (ایلاء فقط با نام خدواند متعال واقع می‌شود همانند مطلق یمین) المختصّ به (یا از اسمائی باشد که فقطه به خداوند اختصاص دارند مثل الله و ازلی) أو الغالب (یا از اسمائی باشد که استعمال آن‌ها در خداوند متعال غلبه دارد مثل الرحمن و الرحیم) كما سبق تحقيقه في اليمين لا بغيره من الأسماء (آن اسمائی که نه مختص است و نه غلبه دارد مثل عالم) وإن كانت معظّمة (ولو اینکه آن اسمی که نه غلبه دارد و نه مختص است از اسماء اعظم خدواند متعال باشد)؛ لأنّه حلف خاصّ (چرا باید حتما در ایلاء اسم خداوند بیاوریم؟ چون ایلاء نیز حلف است)، وقد قال صلى‌الله‌عليه‌وآله: «من كان حالفاً فليحلف باللّٰه، أو فليصمت (اگر کسی می‌خواهد حلفی انجام بدهد که آثار شرعی بر آن بار شود، یا به خداوند قسم بخورد و یا اصلا قسم نخورد و سکوت کند) » و (نکته۱:) لا تكفي نيّته (نیت قسم و حلف فایده ندارد)، بل يعتبر كونه ﴿ متلفّظاً به (برای بار شدن اثر باید تلفظ به قسم کند) ﴾ و (نکته۲:) لا يختصّ بلغة (قسم خوردن، به زبان خاصی اختصاص ندارد)، بل ينعقد ﴿ بالعربيّة وغيرها (عربیة) ﴾ لصدقه عرفاً بأيّ لسان اتّفق.

﴿ و (نکته۳:) لا بدّ ﴾ في المحلوف عليه (یعنی متعلق حلف و آنچه حلف بر آن واقع می‌شود) ـ وهو الجماع في القبل ـ ﴿ من ﴾ اللفظ ﴿ الصريح ﴾ الدالّ عليه (جماع فی القبل) ﴿ كإدخال الفرج في الفرج ﴾ أو تغييب الحشفة فيه ﴿ أو اللفظة المختصّة بذلك ﴾ لغةً وعرفاً (اگر هم صریح نیست، از الفاظ مختصه در عرف و لغت باشد)، وهي مشهورة. (پس الفاظ یا باید صریح باشند و یا اختصاص داشته باشند)

﴿ و (نکته۴:) لو تلفّظ بالجماع والوطء وأراد الإيلاء صحّ (اگر از دو لفظ جماع و وطی استفاده شود و از آن اراده ایلاء شود، کفایت می‌کند) ﴾ وإلّا (و ان لم یرد الایلاء) فلا (لم یصح)؛ لاحتمالهما إرادة غيره (در این دو لفظ وطی و جماع، احتمال اراده غیر ایلاء هم دارند)، فإنّهما وُضعا لغةً لغيره (کلمه جماع و وطی در لغت برای غیر ایلاء وضع شده است) وإنّما كُنّي بهما عنه عدولاً عمّا يُستهجن إلى بعض لوازمه (بعضی از لوازم ادخال فی القبل همین وطی و جماع است) ثمّ اشتهر فيه عرفاً فوقع (ایلاء) به (لفظ جماع و وطی) مع قصده (ایلاء). (وطی در لغت دو معنا دارد: اول: لگد مال کردن و دوم: علو / جماع هم یعنی کلمة تجمع کلمات و یا نکاح) 

۵

اشکالی به شهید اول

شهید اول فرمودند اگر به لفظ «جماع و وطی» تلفظ شود و اراده ایلاء شود، ایلاء واقع می‌شود و صحیح است.

شهید ثانی اشکال می‌کنند: قصد معنا و قصد ایلاء در همه الفاظ لازم است و اختصاص به این دو موردی که شما فرمودید ندارد! حتی اگر لفظ، لفظ صریح باشد، بازهم باید قصد ایلاء بشود تا ایلاء منعقد شود. پس یا نباید این قید را می‌فرمودید، یا اگر می‌خواستید این قید را ذکر کنید، باید در همه الفاظ بیان می‌کردید.

نکته۱: اینکه کسی بگوید ما در این دو لفظ (جماع و وطی) قید لزوم اراده معنا ایلاء را ذکر کردیم برای اینکه این دو لفظ مشترک اند بین جماع فی القبل و غیر آن. لذا این قید را آوردیم که حتما اراده معنا صورت بگیرد. شهید می‌فرمایند: اشتراک بین جماع فی القبل و غیر آن و اطلاق بر غیر جماع در قبل با وجود اتفاق عرف بر انصراف این دو لفظ در جماع فی القبل، مضر نیست لذا اراده وطی فی القبل باید در همه موارد بشود.

نکته۲: روایت داریم که اگر از لفظ جماع استفاده شود اشکالی ندارد: (عن الصادق عليه‌السلام قال: «سألته عن الإيلاء ما هو؟ فقال: هو أن يقول الرجل لامرأته: واللّٰه لا اُجامعك (شاهد مثال این است که حضرت از لفظ جماع استفاده کرده‌اند بدون ذکر شرط بودن قصد) كذا وكذا (کنایه از زمان))

۶

تطبیق اشکالی به شهید اول

والتحقيق: أنّ القصد (اراده ایلاء) معتبر في جميع الألفاظ وإن كانت صريحة (یعنی حتی اگر از لفظ صریح استفاده کرد ولی اراده ایلاء نکرد، ایلاء واقع نمی‌شود)، فلا وجه لتخصيص اللفظين به (و این اعتبار قصد اختصاصی به این دو لفظ ندارد.). (چرا فقط این دو لفظ جماع و وطی را مختص به قصد کردید؟! و چرا در الفاظ صریحه و مختصه این را نگفتید؟) واشتراكهما (وطی و جماع) أو إطلاقهما (وطی و جماع) لغة على غيره (وطی فی القبل) لا يضرّ مع إطباق العرف على انصرافهما إليه (عرف عقیده دارد که این دو لفظ انصراف به وطی فی القبل دارد). وقد روى أبو بصير في الصحيح عن الصادق عليه‌السلام قال: «سألته عن الإيلاء ما هو؟ فقال: هو أن يقول الرجل لامرأته: واللّٰه لا اُجامعك كذا وكذا»... الحديث ولم يقيّده بالقصد (امام لفظ جماع را به قصد مقید نفرمودند) فإنّه معتبر مطلقاً (زیرا اراده ایلاء مطلقا و در همه الفاظ معتبر است و نه فقط در این دو لفظ وطی و جماع)، بل أجاب (عطف بر لم یقیده) به في جواب «ما هو» المحمول على نفس الماهيّة (حمل می‌شود بر نفس ماهیت جماع) فيكون (لفظ جماع) حقيقةَ الإيلاء، ودخول غيره من الألفاظ الصريحة حينئذٍ بطريق أولى (وقتی با این روایت ثابت شد که لفظ جماع با اینکه از الفاظ مشترک است در وطی فی القبل کفایت می‌کند، به طریق اولی از الفاظ صریحه می‌توان استفاده کرد)، فلا ينافيه (دخول غیر جماع از الفاظ صریحه) خروجها (الفاظ صریحه) عن الماهيّة المجاب بها (ماهیت).

المختصّة بالإيلاء المذكورة في بابه.

﴿ ولا ينعقد الإيلاء كمطلق اليمين ﴿ إلّاباسم اللّٰه تعالى المختصّ به أو الغالب كما سبق تحقيقه في اليمين (١) لا بغيره من الأسماء وإن كانت معظّمة؛ لأنّه حلف خاصّ ، وقد قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : «من كان حالفاً فليحلف باللّٰه ، أو فليصمت» (٢) ولا تكفي نيّته ، بل يعتبر كونه ﴿ متلفّظاً به ولا يختصّ بلغة ، بل ينعقد ﴿ بالعربيّة وغيرها لصدقه عرفاً بأيّ لسان اتّفق.

﴿ ولا بدّ في المحلوف عليه ـ وهو الجماع في القبل ـ ﴿ من اللفظ ﴿ الصريح الدالّ عليه ﴿ كإدخال الفرج في الفرج أو تغييب الحشفة فيه ﴿ أو اللفظة المختصّة بذلك لغةً وعرفاً ، وهي مشهورة.

﴿ ولو تلفّظ بالجماع والوطء وأراد الإيلاء صحّ وإلّا فلا؛ لاحتمالهما إرادة غيره ، فإنّهما وُضعا لغةً لغيره وإنّما كُنّي بهما عنه (٣) عدولاً عمّا يُستهجن إلى بعض لوازمه ثمّ اشتهر فيه عرفاً فوقع به مع قصده.

والتحقيق : أنّ القصد معتبر في جميع الألفاظ وإن كانت صريحة ، فلا وجه لتخصيص اللفظين به. واشتراكهما أو إطلاقهما لغة على غيره لا يضرّ مع إطباق العرف على انصرافهما إليه. وقد روى أبو بصير في الصحيح عن الصادق عليه‌السلام قال : «سألته عن الإيلاء ما هو؟ فقال : هو أن يقول الرجل لامرأته : واللّٰه لا اُجامعك كذا وكذا» ... الحديث (٤) ولم يقيّده بالقصد فإنّه معتبر مطلقاً ، بل أجاب

__________________

(١) سبق في الجزء الثاني : ٦٥.

(٢) السنن للبيهقي ١٠ : ٢٨ ، وكنز العمّال ١٦ : ٦٨٧ ـ ٦٨٨ ، الرقم ٤٦٣٣٣.

(٣) أي الإيلاج.

(٤) الوسائل ١٥ : ٥٤٢ ، الباب ٩ من أبواب الإيلاء ، الحديث الأوّل.

به في جواب «ما هو» المحمول على نفس الماهيّة ، فيكون حقيقةَ الإيلاء ، ودخول غيره من الألفاظ الصريحة حينئذٍ بطريق أولى ، فلا ينافيه خروجها عن الماهيّة المجاب بها.

نعم يستفاد منه أنّه لا يقع بمثل المباضعة والملامسة والمباشرة التي يعبّر بها عنه كثيراً وإن قصده؛ لاشتهار اشتراكها. خلافاً لجماعة (١) حيث حكموا بوقوعه بها. نعم لو تحقّق في العرف انصرافها أو بعضها إليه وقع به.

ويمكن أن تكون فائدة تقييده بالإرادة أنّه لا يقع عليه ظاهراً بمجرّد سماعه موقعاً للصيغة بهما بل يُرجع إليه في قصده ، فإن اعترف بإرادته حكم عليه به ، وإن ادّعى عدمه قُبل. بخلاف ما لو سُمع منه الصيغة الصريحة ، فإنّه لا يُقبل منه دعوى عدم القصد ، عملاً بالظاهر من حال العاقل المختار. وأمّا فيما بينه وبين اللّٰه تعالى فيرجع إلى نيّته.

﴿ ولو كنّى بقوله : لا جَمَع رأسي ورأسك مخَدَّة أو * لا ساقفتكِ بمعنى جمعني وإيّاك سقف ﴿ وقصد الإيلاء أي الحلف على ترك وطئها ﴿ حكم الشيخ (٢) والعلّامة في المختلف (٣) ﴿ بالوقوع لأنّه لفظ استعمل عرفاً فيما

__________________

(١) مثل الشيخ في المبسوط ٥ : ١١٦ ، والخلاف ٤ : ٥١٤ ، المسألة ٦ من كتاب الإيلاء ، وابن إدريس في السرائر ٢ : ٧٢٢ ، والعلّامة في الإرشاد ٢ : ٥٧ ، والقواعد ٣ : ١٧٥ ـ ١٧٦ ، والصيمري في تلخيص الخلاف ٣ : ٤٠ ، ذيل المسألة ٦ ، وجعلها الشهيد في غاية المراد ٣ : ٢٨٧ من الصريح عرفاً وادّعى عدم الخلاف في الوقوع بها.

(*) في (ق) : و.

(٢) المبسوط ٥ : ١١٦.

(٣) المختلف ٧ : ٤٥٠.