درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۳۷: کتاب الایلاء ۳: صیغه ایلاء ۲

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

به کار بردن الفاظ مختلف برای ایلاء

مقدمه: یکی از مواردی که در ایلاء شرط بود، حلف زوج بر ترک وطی زوجة بود قُبُلاً یا مطلق. گفته شد که باید حتما در یلاء ازالفاظ صریح استفاده شود که افاده معنای وطی قبلی کند. حال یا باید از الفاظ مختصّه استفاده کند یا از الفاظی مثل جماع و وطی استفاده کند که اگر چه که این الفاظ برای وطی غیر قبلی وضع شده‌اند ولی چون شهرت عرفی در وطی قبل دارد می‌توان از این دو مورد نیز استفاده کرد.

حکم: اگر مولی از الفاظی مثل مباضعه (به معنی مجامعت) یا ملاسمه (از لمس اخذ شده است) یا مباشرة استفاده کند برای تحقق ایلاء، کافی نیست. زیرا ما از جواب امام به ابو بصیر در روایتی که قبلا گذشت (... والله لا اجامعک کذا و کذا) استفاده می‌کنیم که از الفاظی غیر از جماع و وطی نمی‌توان استفاده کرد.

نکته۱: تفاوت این الفاظ با جماع و وطی این است که گرچه این الفاظ در عرف برای وطی قُبُلی نیز استفاده می‌شوند ولی بسیاری از اوقات در معانی دیگری نیز استفاده می‌شود.

نکته۲: شهید ثانی می‌فرمایند ما تنها در صورتی این الفاظ را (ملامسه و مباضعه و مباشره) می‌پذیریم که در عرف، انصراف به جماع قبلی داشته باشد.

توجیه شهید ثانی برای عبارت شهید اول: در جلسه قبل بیان شد که شهید ثانی به شهید اول اشکال کردند که چرا اراده ایلاء را فقط محدود به وطی و جماع کردید؟ اراده ایلاء، در تمامی الفاظ ایلاء (حتی الفاظ صریح) شرط است. حال مرحوم شهید ثانی می‌فرمایند: اگر انصاف را رعایت کنیم ممکن است بگوییم مراد مصنف از عبارت «اراد الایلاء..» این است که در خصوص جماع و وطی، اگر در مقام اثبات بود (یعنی مثلا شخصی از این دو لفظ استفاده کرده است. حال قرار شد قضاوتی صورت بگیرد)، در اینجا به صِرف استفاده از این دو لفظ نمی‌توان حکم به وقوع ایلاء کرد. زیرا جماع و وطی باید حتما اراده ایلاء داشته باشند زیرا احتمال اراده خلاف معنی «وطی فی القبل» را نیز دارند (مثلا قاضی می‌پرسد: تویی که از لفظ جماع استفاده کردی، منظور و مرادت چه بود؟). به خلاف الفاظ مختصّة و صریحة. در این موارد دیگر به قصد شخص رجوع نمی‌شود. زیرا نمی‌شود کسی از الفاظ مختصه استفاده بکند، بعد بگوید منظور و مراد من چیز دیگری بود. حال شاید منظور مرحوم مصنف از عبارتی که آوردند و «اراد...» را به کار بردند، اشاره به چنین مطلبی بوده است.

۴

تطبیق به کار بردن الفاظ مختلف برای ایلاء

نعم يستفاد منه (جواب امام در روایت ابی بصیر: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي اَلْمُرَادِيَّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْإِيلاَءِ مَا هُوَ فَقَالَ هُوَ أَنْ يَقُولَ اَلرَّجُلُ لاِمْرَأَتِهِ وَ اَللَّهِ لاَ أُجَامِعُكِ كَذَا وَ كَذَا) أنّه (قول۱:) لا يقع بمثل المباضعة (ای المجامعة) والملامسة والمباشرة التي يعبّر (عرفاً) بها (الفاظ) عنه (وطی فی القُبُل) كثيراً وإن قصده (اگر چه قصد ایلاء را از این الفاظ کرده باشد)؛ لاشتهار اشتراكها (چون اشتراک این الفاظ در معانی دیگر غیر از وطی فی القبل، شهرت دارد). (قول۲:) خلافاً لجماعة حيث حكموا بوقوعه (ایلاء) بها (الفاظ). نعم لو تحقّق في العرف انصرافها (الفاظ) أو بعضها إليه (جماع فی القُبُل) وقع به. (اگر در عرف، این الفاظ یا بعضی از این الفاظ به معنی جماع در قبُل انصراف داشت، قول دوم را قبول می‌کنیم و ایلاء به این الفاظ واقع می‌شود)

و (توجیه کلام شهید اول و پاسخ به اشکالی که شهید ثانی به عبارت شهید اول در عبارت _اراد الایلاء_ گرفتند:) يمكن أن تكون فائدة تقييده (تقیید لفظ جماع و وطی) بالإرادة (که شهید اول فرمودند در این دو لفظ باید اراده باشد) أنّه لا يقع عليه ظاهراً (یعنی در ظاهر و مقام اثبات ثابت نمی‌شود) بمجرّد سماعه (با صرف شنیدن تلفظ به این دو مورد کفایت نمی‌کند) موقعاً للصيغة بهما (جماع و وطی) بل يُرجع إليه (زوج) في قصده، فإن اعترف (زوج) بإرادته (ایلاء) حكم عليه (زوج) به (ایلاء)، وإن ادّعى عدمه (اگر زوج ادعا کرد که منظورش ایلاء نبوده است) قُبل. بخلاف ما لو سُمع منه الصيغة الصريحة (به خلاف جایی که صیغه صریح به کار برده می‌شود)، فإنّه لا يُقبل منه دعوى عدم القصد (اگر لفظ صریحی گفت، دیگر حتی اگر بگوید قصدم چیز دیگری بوده است از او قبول نمی‌شود)، عملاً بالظاهر من حال العاقل المختار (انسان عاقل و مختار، از الفاظ صریح در معنای خودشان استفاده می‌کند). وأمّا فيما بينه وبين اللّٰه تعالى فيرجع إلى نيّته (تا حالا بحث در مقام اثبات بود. ولی اگر آنچه در مقام ثبوت مهم است، نیت شخص است بین خود و خداوند) (مثلا اگر شخص گفت منظور من از لفظ جماع، ادخال قبلی نبوده است، اگرچه در مقام اثبات و دادگاه به نفع او حکم صادر می‌شود ولی در مقام ثبوت، مسؤول آنچه را واقعا اراده کرده است، می‌باشد) 

۵

استفاده از الفاظ کنایی در ایلاء

سؤال: اگر زوج، از الفاظ کنایی استفاده کند و اراده ایلاء کند (مثلا گفت: لا جَمَع رأسي ورأسك مخَدَّة (جمع نکند سر من و تو را متکایی) و از این جمله اراده ایلاء کند) آیا ایلاء واقع می‌شود یا نه؟

پاسخ: دو نظر است:

الف) مرحوم شیخ و علامه: ایلاء واقع می‌شود. زیرا:

  • این الفاظ، عرفا در معنای «ترک الوطی فی القبل» استفاده می‌شوند.
  • روایات:

۱) (عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي اَلْمُرَادِيَّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْإِيلاَءِ مَا هُوَ فَقَالَ هُوَ أَنْ يَقُولَ اَلرَّجُلُ لاِمْرَأَتِهِ وَ اَللَّهِ لاَ أُجَامِعُكِ كَذَا وَ كَذَا وَ يَقُولَ وَ اَللَّهِ لَأَغِيظَنَّكِ)

۲) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: فِي اَلْإِيلاَءِ إِذَا آلَى اَلرَّجُلُ أَنْ لاَ يَقْرَبَ اِمْرَأَتَهُ وَ لاَ يَمَسَّهَا وَ لاَ يَجْمَعَ رَأْسَهُ وَ رَأْسَهَا فَهُوَ فِي سَعَةٍ مَا لَمْ تَمْضِ اَلْأَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ...

ب) اشهر: ایلاء واقع نمی‌شود. زیرا:

  • اصالة الحلّ: مراد اینجا قاعده «حلّ» نیست! زیرا در ما نحن فیه، حالت سابقه یقینی داریم. یعنی قبل از بیان این الفاظ کنایی، زن بر زوج حلال بوده است. ولی اکنون که ایلاء با الفظ کنایی بیان شده است، استصحاب حلیت می‌کنیم! لذا منظور از اصاله الحل، استصحاب حلیت است. (البته برخی هم گفته‌اند منظور قاعده حل است (کل شیء حلال حتی تعرف انه حرام بعینه)
  • روایاتی هم که در نظر شیخ و علامه به آن‌ها استناد شد، صریح در مقصود نیستند! یعنی این روایات صراحتا نمی‌گویند می‌توان از الفظ کنایی در ایلاء استفاده کرد. علاوه بر اینکه در روایت دوم که حضرت فرمودند (أَنْ لاَ يَقْرَبَ اِمْرَأَتَهُ وَ لاَ يَمَسَّهَا وَ لاَ يَجْمَعَ رَأْسَهُ وَ رَأْسَهَا) ممکن است «و» به معنای جمع است. یعنی برای واقع شدن ایلاء باید همه این سه مورد را بگوید.
۶

تطبیق استفاده از الفاظ کنایی در ایلاء

﴿ ولو كنّى (زوج / ایلاء کننده) (اگر زوج، به صورت کنایی، ایلاء کند) بقوله: لا جَمَع رأسي ورأسك مخَدَّة (بالش) أو * لا ساقفتكِ ﴾ بمعنى (لا) جمعني وإيّاك سقف ﴿ وقصد الإيلاء ﴾ (یعنی از این الفظ کنایی قصد ایلاء را بکند) أي الحلف على ترك وطئها ﴿ (قول۱:) حكم الشيخ ﴾ والعلّامة في المختلف ﴿ بالوقوع ﴾ (دلیل اول قول۱:) لأنّه لفظ استعمل عرفاً فيما نواه (زیرا این الفاظ کنایی، الفظی هستند که در آنچه زوج نیت کرده است، استفاده می‌شوند) فيحمل (الفاظ کنایی) عليه (معنی ایلاء) كغيره من الألفاظ، و (دلیل دوم قول۱:) لدلالة ظاهر الأخبار عليه (وقوع) حيث دلّت على وقوعه (ایلاء) بقوله: لأغيظنّك (خشم می‌گیرم بر تو) فهذه أولى (اگر کسی بگوید به واسطه لاغیضنک، ایلاء واقع می‌شود، سایر الفاظی که بیان شد باید به طریق اولی باید سبب واقع شدن ایلاء شوند). وفي حسنة (به خاطر وجود ابراهیم بن هاشم در سند است که برخی گفته‌اند نیازی به توثیق ندارد و روایات او صحیحه است ولی برخی چون توثیق ندارد، روایات او را حسنه می‌دانند) بريد عن الصادق عليه‌السلام أنّه قال: «إذا آلى (ایلاء بکند) أن لا يقرب امرأته ولا يمسّها ولا يجمع رأسه ورأسها، فهو في سعة ما لم تمضِ أربعة أشهر».

 (قول دوم:) والأشهر عدم الوقوع (ایلاء به الفاظ کنایی واقع نمی‌شود)؛ لأصالة الحلّ (استصحاب حلیت قبل از واقع شدن ایلاء به الفاظ کنایی. البته برخی گفته‌اند منظور قاعده حلیت است) (در جایی که حالت سابقه داریم، مجرای استصحاب است و یا مجرای قاعده حل؟ اختلاف است. هرچند در ما نحن فیه در نتیجه هر دو یکی هستند) واحتمال الألفاظ لغيره احتمالاً ظاهراً (در این الفاظ کنایی، احتمال اراده معنایی غیر از ایلاء نیز در آن‌ها وجود دارد)، (توضیح استصحاب:) فلا يزول الحِلّ المتحقّق بالمحتمل (این همان بیان استصحاب است)، والروايات ليست صريحة فيه. (این روایات، صریح در مقصود قائلین قول اول نیستند) (در روایات اول، سخت است بگوییم که روایت صریح نیست! زیرا حضرت می‌فرمایند ـالایلاء ان یقول کذا_) 

ويمكن كون «الواو» في الأخيرة للجمع فيتعلّق الإيلاء بالجميع (یعنی هر سه را باید بگوید تا ایلاء واقع شود)، ولا يلزم تعلّقه بكلّ واحد (جدا جدا اگر بگوید، ایلاء واقع نمی‌شود).

۷

بیان یک نکته

این الفاظی که تا کنون گفتیم که به واسطه آن‌ها، ایلاء محقق نمی‌شود، با این الفاظ، مطلق یمین حاصل می‌شود. یعنی اگر مثلا کسی گفت «و الله لا جَمَع رأسي ورأسك مخَدَّة» اگر چه ایلاء نیست ولی قسم و یمین حساب است (البته به شرط اینکه متعلق این یمین مرجوح نباشد). یعنی اگر منظور زوج از این عبارت این باشد که سر او و زنش روی یک متکا نیاید، باید رعایت کند که سر آن‌ها روی متکا نیاید و الا باید کفاره بدهد (کفاره قسم مطلق) ولی اگر منظور او ترک وطی بود باید رعایت کند و اگر وطی کرد باید کفاره بدهد (کفاره قسم مطلق)

۸

تطبیق بیان یک نکته

واعلم أنّ اليمين في جميع هذه (مواضعی که گفتیم ایلاء به واسطه آن‌ها واقع نمی‌شود) المواضع تقع (یمین واقع می‌شود) على وفق ما قصده من مدلولاتها (آنچه زوج، از مدلول این الفاظ قصد کرده است)؛ لأنّ اليمين تتعيّن بالنيّة حيث تقع الألفاظ محتملة (البته اگر الفاظ، تحمل معنای کنایی را داشته باشد)، فإن قصد بقوله: «لا جمع رأسي ورأسك مخَدّة» نومهما مجتمعين عليها انعقدت كذلك حيث لا أولويّة في خلافها (متعلق یمین مرجوح نباید باشد)، وإن قصد به (لا جمع راسی و راسک مخدة) الجماع انعقدت كذلك، وكذا غيره من الألفاظ حيث لا يقع الإيلاء به.

به في جواب «ما هو» المحمول على نفس الماهيّة ، فيكون حقيقةَ الإيلاء ، ودخول غيره من الألفاظ الصريحة حينئذٍ بطريق أولى ، فلا ينافيه خروجها عن الماهيّة المجاب بها.

نعم يستفاد منه أنّه لا يقع بمثل المباضعة والملامسة والمباشرة التي يعبّر بها عنه كثيراً وإن قصده؛ لاشتهار اشتراكها. خلافاً لجماعة (١) حيث حكموا بوقوعه بها. نعم لو تحقّق في العرف انصرافها أو بعضها إليه وقع به.

ويمكن أن تكون فائدة تقييده بالإرادة أنّه لا يقع عليه ظاهراً بمجرّد سماعه موقعاً للصيغة بهما بل يُرجع إليه في قصده ، فإن اعترف بإرادته حكم عليه به ، وإن ادّعى عدمه قُبل. بخلاف ما لو سُمع منه الصيغة الصريحة ، فإنّه لا يُقبل منه دعوى عدم القصد ، عملاً بالظاهر من حال العاقل المختار. وأمّا فيما بينه وبين اللّٰه تعالى فيرجع إلى نيّته.

﴿ ولو كنّى بقوله : لا جَمَع رأسي ورأسك مخَدَّة أو * لا ساقفتكِ بمعنى جمعني وإيّاك سقف ﴿ وقصد الإيلاء أي الحلف على ترك وطئها ﴿ حكم الشيخ (٢) والعلّامة في المختلف (٣) ﴿ بالوقوع لأنّه لفظ استعمل عرفاً فيما

__________________

(١) مثل الشيخ في المبسوط ٥ : ١١٦ ، والخلاف ٤ : ٥١٤ ، المسألة ٦ من كتاب الإيلاء ، وابن إدريس في السرائر ٢ : ٧٢٢ ، والعلّامة في الإرشاد ٢ : ٥٧ ، والقواعد ٣ : ١٧٥ ـ ١٧٦ ، والصيمري في تلخيص الخلاف ٣ : ٤٠ ، ذيل المسألة ٦ ، وجعلها الشهيد في غاية المراد ٣ : ٢٨٧ من الصريح عرفاً وادّعى عدم الخلاف في الوقوع بها.

(*) في (ق) : و.

(٢) المبسوط ٥ : ١١٦.

(٣) المختلف ٧ : ٤٥٠.

نواه فيحمل عليه كغيره من الألفاظ ، ولدلالة ظاهر الأخبار عليه حيث دلّت على وقوعه بقوله : لأغيظنّك (١) فهذه أولى. وفي حسنة بريد عن الصادق عليه‌السلام أنّه قال : «إذا آلى أن لا يقرب امرأته ولا يمسّها ولا يجمع رأسه ورأسها ، فهو في سعة ما لم تمضِ أربعة أشهر» (٢).

والأشهر عدم الوقوع؛ لأصالة الحلّ واحتمال الألفاظ لغيره احتمالاً ظاهراً ، فلا يزول الحِلّ المتحقّق بالمحتمل ، والروايات (٣) ليست صريحة فيه.

ويمكن كون «الواو» في الأخيرة (٤) للجمع فيتعلّق الإيلاء بالجميع ، ولا يلزم تعلّقه بكلّ واحد.

واعلم أنّ اليمين في جميع هذه المواضع تقع على وفق ما قصده من مدلولاتها؛ لأنّ اليمين تتعيّن بالنيّة حيث تقع الألفاظ محتملة ، فإن قصد بقوله : «لا جمع رأسي ورأسك مخَدّة» نومهما مجتمعين عليها انعقدت كذلك حيث لا أولويّة في خلافها ، وإن قصد به الجماع انعقدت (٥) كذلك ، وكذا غيره من الألفاظ حيث لا يقع الإيلاء به.

﴿ ولا بدّ من تجريده عن الشرط والصفة على أشهر القولين (٦) لأصالة

__________________

(١) الوسائل ١٥ : ٥٤٢ ، الباب ٩ من أبواب الإيلاء ، الحديث ١ و ٢.

(٢) الوسائل ١٥ : ٥٤٣ ، الباب ١٠ من أبواب الإيلاء ، الحديث الأوّل.

(٣) وقد تقدّم بعضها.

(٤) أي حسنة بريد المتقدّمة.

(٥) في سوى (ش) : انعقد.

(٦) اختاره الشيخ في الخلاف ٤ : ٥١٧ ، المسألة ١٢ من كتاب الإيلاء ، وابن حمزة في الوسيلة : ٣٣٥ ، وابن زهرة في الغنية : ٣٦٣ ، وابن إدريس في السرائر ٢ : ٧٢٢ ، والمحقّق