درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۳۴: کتاب الظهار ۸: شرائط ظهار۴

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

احکام وطی زوجه در ظهار در حالات مختلف

گفتیم که مرد، در صورتی که ظهار انجام بدهد، تا وقتی که کفاره پرداخت نکند، حق نزدیکی با همسرش را ندارد.

حال این حکم، در صورتی است ظهار به صورت مطلق واقع شده باشد. ولی اگر ظهار مشروط باشد، وطی زوجة حرام نیست تا وقتی که شرط محقق شود. مثلا اگر مرد به همسرش بگوید «اگر یکبار دیگر غذا را بسوزانی، ظهرک کظهر امی» در اینحا ظهار مشروط شده است به سوختن غذا. لذا تا وقتی غذا نسوخته است، وطی حرام نیست و نیازی هم به کفاره نیست.

سؤال۱: اگر مرد، نفس وطی کردن را به عنوان شرط قرار داد (مثلا مرد گفت اگر یکبار دیگر تو را وطی کردم، ظهرک کظهر امی) حکم چیست؟

پاسخ: وطی اول حرام نیست (و نیازی نیست که قبل از آن کفاره پرداخت کند) چون تا وقتی وطی اول صورت نگیرد، ظهار واقع نمی‌شود. حال در تفسیر «وطی اول» اختلاف است:

  • نظر اول: وطی اول یعنی تا وقتی که مرد از زن جدا شود (ولو اینکه وطی اول طول بکشد) ولی به محض جدا شدن، وطی اول محقق می‌شود و ظهار صورت می‌گیرد.
  • نظر دوم: وطی اول یعنی همان لحظه‌ای که وطی اول صورت می‌گیرد. لذا دیگر سایر دفعات وطی دوم و سوم و.. حساب می‌شوند.

شهید ثانی: قول اول بهتر است زیرا عرفا به معنای اول، وطی اول گویند.

سؤال۲: اگر مرد، قبل از پرداخت کفاره، عمدا زن را وطی کند، تکلیف چیست؟ (ما قبلا گفتیم که تا وقتی که کفاره نداده است حق وطی ندارد)

پاسخ: در این صورت، مرد باید دو کفاره بدهد: ۱) کفاره وطی ۲) کفاره ظهار

دلیل: علت این حکم به خاطر روایتی است از ابی بصیر (عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَتَى تَجِبُ اَلْكَفَّارَةُ عَلَى اَلْمُظَاهِرِ قَالَ «إِذَا أَرَادَ أَنْ يُوَاقِعَ» قَالَ قُلْتُ فَإِنْ وَاقَعَ قَبْلَ أَنْ يُكَفِّرَ قَالَ فَقَالَ «عَلَيْهِ كَفَّارَةٌ أُخْرَى») یعنی جدای از کفاره ظهار، باید کفاره دیگری نیز پرداخت کند (وسائل ج۲۲، ص۳۳۰)

سؤال۳: حکم ناسی و جاهل چیست؟

پاسخ: بستگی دارد:

نسبت به ناسی: لا شیء علیه (برای وطی نیازی به کفاره نیست و فقط یک کفاره باید پرداخت کند)

نسبت به جاهل: دو وجه بیان شده است:

الف) جاهل اگر چه که علم ندارد، ولی در انجام عمل، عامِد بوده است. لذا باید دو کفاره پرداخت کند.

ب) چون جاهل در نظائر این بحث، معذور است، در ما نحن فیه هم معذور است. لذا باید یک کفاره پرداخت کند.

نکته: اگر شخص، همسرش را ظهار کرد، بعد بدون پرداخت کفاره وطی کرد. بعد دوباره هم وطی کرد، مرحوم شهید می‌فرمایند به ازاء هر وطی، باید یک کفاره بدهد.

۴

تطبیق احکام وطی زوجه در ظهار در حالات مختلف

هذا كلّه (این که گفته شد قبل از پرداخت کفاره، جایز نیست وطی کند) إذا كان الظهار مطلقاً. وأمّا لو كان مشروطاً (مثلا ظهرک کظهر امی را مشروط به سوختن غذا کرد) لم يحرم (وطی قبل از کفاره) حتّى يقع الشرط (تا وقتی که شرط مرد، محقق شود)، سواء كان الشرط الوطء أم غيره (فرقی هم نمی‌کند شرط مرد بر خود وطی باشد و یا غیر آن).

ثمّ إن كان (شرط) هو الوطء (یعنی مرد بگوید: اگر من تو را وطی کردم، ظهرک کظهر امی) تحقّق (الوطء) بالنزع (یعنی وطی اول به جدا شدن مرد از زن تحقق پیدا می‌کند)، فتحرم المعاودة قبلها (کفاره) ولا تجب قبله (نزع) (زیرا وطی اول شرط ظهار بود و تا وقتی پایان نیابد شرط محقق نمی‌شود) وإن طالت مدّته على أصحّ القولين (قول دوم: به محض دخول، وطی اول صورت گرفته است) حملاً على المتعارف (دلیل بر اصح القولین بودن، عرف است).

﴿ ولو وطئ قبل التكفير (ما گفتیم قبل از پزداخت کفاره، مرد حق وطی زوجة را ندارد. ولی اگر مرد آمد و وطی را قبل از کفاره انجام داد) ﴾ عامداً حيث يتحقّق التحريم (یعنی آنجایی که ظهار مشروط نباشد و یا مشروط باشد و شرطش محقق نشده باشد) ﴿ فكفّارتان ﴾ إحداهما للوطء، والاُخرى للظهار (وسائل، ج۲۲، ص۳۳۰)، وهي (کفاره ظهار) الواجبة بالعزم (یعنی اگر عزم وطی دارد، باید قبل از وطی، کفاره بدهد). ولا شيء على الناسي (اگر کسی فراموش کرد که ظهار کرده است و باید کفاره بدهد قبل از وطی اشکالی ندارد اگر وط کند). وفي الجاهل (کسی که اصلا حکم ظهار را نمی‌داند) وجهان: من أنّه عامد (دلیل وجوب کفاره دوم: هر چند جاهل است به حکم ظهار ولی وطی را عمدا دارد انجام می‌دهد)، وعذره في كثير من نظائره (دلیل عدم وجوب کفاره دوم: در بسیاری از نظائر این مورد، جاهل معذور است لذا در اینجا نیز معذور است)

﴿ ولو كرّر ﴾ الوطء قبل التكفير (اگر این وطی قبل از پرداخت کفاره را که حرام بود، تکرار کرد) عن الظهار وإن كان قد كفّر عن الأوّل (ولو اینکه کفاره وطی اول را داده باشد ولی هنوز کفاره ظهار را نداده است) ﴿ تكرّرت الواحدة (کفاره وطی تکرار می‌شود) ﴾ وهي التي وجبت للوطء، دون كفّارة الظهار، فيجب عليه ثلاث للوطء الثاني، وأربع للثالث، وهكذا... ويتحقّق تكراره بالعود بعد النزع التامّ (یعنی برای تحقق وطی دوم باید نزع به طور کامل اتفاق بیفتد و بعد دوباره رجوع کند و وطی کند) ﴿ وكفّارة الظهار بحالها ﴾ لا تتكرّر بتكرّر الوطء.

۵

صوری که می‌توان بدون پراخت کفاره رجوع کرد

صوری که مرد می‌تواند بدون پرداخت کفاره زوجة را وطی کند:

صورت اول: اگر مردی همسرش را ظهار کرد، بعد بیاید و بعد از ظهار، زوجه را طلاق بدهد (بائن یا رجعی) و بعد از طلاق تا انقضاء عده صبر کند و بعد از انقضاء عده با آن زن به عقد جدید ازدواج کند، در این صورت زن برای این مرد حلال است بدون نیاز به پرداخت کفاره. دلیل این حکم چند چیز است

۱) روایت: (عَنْ يَزِيدَ اَلْكُنَاسِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ ظَاهَرَ مِنِ اِمْرَأَتِهِ ثُمَّ طَلَّقَهَا تَطْلِيقَةً فَقَالَ إِذَا طَلَّقَهَا تَطْلِيقَةً فَقَدْ بَطَلَ اَلظِّهَارُ وَ هَدَمَ اَلطَّلاَقُ اَلظِّهَارَ قُلْتُ فَلَهُ أَنْ يُرَاجِعَهَا قَالَ نَعَمْ هِيَ اِمْرَأَتُهُ فَإِنْ رَاجَعَهَا وَجَبَ عَلَيْهِ مَا يَجِبُ عَلَى اَلْمُظَاهِرِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا قُلْتُ فَإِنْ تَرَكَهَا حَتَّى يَخْلُوَ أَجَلُهَا وَ تَمْلِكَ نَفْسَهَا ثُمَّ تَزَوَّجَهَا بَعْدُ هَلْ يَلْزَمُهُ اَلظِّهَارُ قَبْلَ أَنْ يَمَسَّهَا قَالَ لاَ قَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ مَلَكَتْ نَفْسَهَا اَلْحَدِيثَ) وسائل، ج۲۲، ص ۳۱۸.

۲) با خروج از عده، زوج و زوجة، حکم اجنبی و اجنبیه را پیدا می‌کنند. لذا کفاره بر نمی‌گردد زیرا ظهار برای وطی زوجة است که طبق این فرض، دیگر زوجة ای در کار نیست.

۳) مباح بودن وطی بعد از عقد جدید به جهت عقدی است که هنوز تحریم آن ثابت نشد.

اشکال: در مقابل این ادله، روایتی داریم که می‌گوید عقد جدید، کفاره ظهار سابق را اسقاط نمی‌کند که مرحوم شهید این روایت را حمل بر استحباب می‌کنند.

نکته: اگر در طلاق رجعی، در ایام عده مرد رجوع کند باید کفاره ظهار را پرداخت کند (چنانچه در روایت قبل گذشت)

صورت دوم: اگر مردی، امة ای را که زوجة اوست (کنیز دیگری است و زوجة او) ظهار کند و بعد برود و امة را از مولایش بخرد، در این صورت به محض خرید، زوجیت باطل می‌شود لذا وطی زن، از باب ملک یمین جایز است.

صورت سوم: اگر مردی با امه‌ای ازدواج کرد و بعد آن امه را ظهار بکند، بعد مولای امة بیاید و این امة را به شخص ثالثی بفروشد، و بعد مولای جدید بیاید و عقد امة را فسخ کند، و بعد این امة با عقد جدید به زوجیت مرد در آمد، دیگر ظهار از بین می‌رود.

سؤال: پرداخت کفاره باید قبل از وطی باشد. حالا اگر زوج، پرداخت کفاره را به تاخیر انداخت (امروز و فردا کرد برای پرداخت کفاره) و این باعث شد که زوجة بلاتکلیف بماند (نه می‌تواند ازدواج کند و نه شوهری دارد که او را وطی کند)، حکم چیست؟

پاسخ: بستگی دارد:

  • اگر خود زوجه مایل بود که صبر کند: صبر می‌کند تا زوج رجوع کند.
  • اگر زوجة مایل به صبر کردن نبود: زوجة می‌تواند به حاکم شرع مراجعه کند (حاکم شرع هم از زمان مرافعه، سه ماه به زوج مهلت می‌دهد که یا طلاق بدهد و یا کفاره بدهد اگر هیچ یک را انجام نداد، حاکم او را وادار می‌کند)
۶

تطبیق صوری که می‌توان بدون پرداخت کفاره رجوع کرد

﴿ ولو طلّقها ﴾ طلاقاً ﴿ بائناً أو رجعيّاً (اگر زوج، زوجة مظاهر را طلاق بائن یا رجعی بدهد) وانقضت العدّة (عده تمام شود) حلّت له من غير تكفير (اگر عقد جدیدی بخواند، زوجة بر این مرد حلال است بدون پرداخت کفاره)(دلیل اول:) لرواية بريد العجلي وغيره و (دلیل دوم:) لصيرورته بذلك (طلاق) كالأجنبيّ (مرد به واسطه این طلاق، همانند اجنبی برای زن می‌شود)، و (دلیل سوم:) استباحة الوطء ليس بالعقد الذي لحقه التحريم (این حلیت وطی، به واسطه عقد سابق نیست بلکه به واسطه عقد جدید است). ورُوي أنّ ذلك (عقد جدید) لا يسقطها (عقد جدید کفاره را ساقط نمی‌کند) وحملت على الاستحباب (این روایت حمل بر استحباب می‌شود) (روایت: وَ سَأَلَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ ظَاهَرَ مِنِ اِمْرَأَتِهِ ثُمَّ طَلَّقَهَا بَعْدَ ذَلِكَ بِشَهْرٍ أَوْ شَهْرَيْنِ فَتَزَوَّجَتْ ثُمَّ طَلَّقَهَا اَلَّذِي تَزَوَّجَهَا فَرَاجَعَهَا اَلْأَوَّلُ هَلْ عَلَيْهِ فِيهَا اَلْكَفَّارَةُ لِلظِّهَارِ اَلْأَوَّلِ قَالَ نَعَمْ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامٌ أَوْ صَدَقَةٌ) ولو راجع في الرجعيّة عاد التحريم قطعاً (اگر مرد در طلاق رجعی، قبل از انقضاء عده رجوع بکند، تحریم بر می‌گردد) ﴿ وكذا (یعنی کفاره ساقط می‌شود) لو ظاهر من أمة ﴾ هي زوجته (اگر شخصی، امه‌ای را که زوجه‌اش است، ظهار بکند) ﴿ ثمّ اشتراها ﴾ من مولاها (بعد بیاید و این امه را از مولایش بخرد)؛ لاستباحتها حينئذٍ بالملك وبطلان حكم العقد (دیگر این زن، به خاطر ملک یمین بر او حلال است و حکم عقد سابق باطل است) كما بطل حكم السابق (حکم عقد سابق) في السابق (فی المساله السابقة) وكذا (یعنی کفاره ساقط می‌شود) يسقط حكم الظهار لو اشتراها غيره وفسخ العقد ثمّ تزوّجها المظاهر بعقد جديد (مرد امه‌ای را به زوجیت خود در آورد و سپس مولای این امه، او را به دیگری فروخت و دیگری حکم عقد را فسخ کرد و بین امه و مرد عقد جدیدی ایجاد شد، دیگر نیازی به کفاره نیست) 

﴿ ويجب تقديم الكفّارة على المسيس ﴾ لقوله تعالى: (مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسّٰا) ﴿ ولو ماطل (اگر زوج پرداخت کفاره را به تاخیر انداخت) ﴾ بالعود أو التكفير ﴿ رافعته إلى الحاكم (زوجة شکایت مرد را نزد حاکم می‌برد) فيُنظِره ثلاثة أشهر (حاکم از زمان مرافعه، سه ماه به مرد فرصت می‌دهد) ﴾ من حين المرافعة ﴿ حتّى يُكفّر ويفيء ﴾ أي يرجع عن الظهار مقدّماً للرجعة (عزم بر رجوع) على الكفّارة كما مرّ ﴿ أو يطلّق ويُجبره على ذلك بعدها (اگر مرد هیچ کدام را در این سه ماه انجام نداد، حاکم او را مجبور می‌کند.) ﴾ أي بعد المدّة ﴿ لو امتنع ﴾ فإن لم يختر أحدهما ضيّق عليه في المطعم والمشرب (مرد را در جایی قرار می‌دهند و آب و غذای او را کم می‌کنند تا به او فشار بیاید و یکی از دو مورد را قبول کند) حتّى يختار أحدهما، ولا يجبره على أحدهما عيناً (حاکم حق ندارد یکی از این دو مورد طلاق یا رجوع را برای مرد معین کند). ولا يطلّق عنه (حاکم حق ندارد از جانب زوج، زن را طلاق دهد)، كما لا يعترضه لو صبرت (اگر خود زن می‌خواهد صبر کند، حاکم حق اینکه متعرض مرد بشود را ندارد).

وهو نائم لم يحرم عليها؛ لثبوت الحلّ لها قبله والأصل بقاؤه.

ويفهم من قوله : «بمعنى تحريم وطئها حتّى يكفّر» أنّ غير الوطء من ضروب الاستمتاع لا يحرم عليه ، وهو أحد القولين في المسألة (١) لظاهر قوله تعالى : (مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسّٰا) (٢) إذ الظاهر منها الوطء كما في قوله تعالى : (مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ) (٣) وإن كان بحسب اللغة أعمّ منه ، حذراً من الاشتراك. ولا يرد استلزامه النقل ، والاشتراك خير منه؛ لأنّا نجعله متواطئاً على معنى يشترك فيه كثير وهو تلاقي الأبدان مطلقاً ، وإطلاقه على الوطء استعمال اللفظ في بعض أفراده. وهو أولى منهما ومن المجاز أيضاً. ومنه يظهر جواب ما احتجّ به الشيخ على تحريم الجميع استناداً إلى إطلاق المسيس (٤).

وأمّا الاستناد إلى تنزيلها منزلة المحرّمة مؤبّداً (٥) فهو مصادرة.

هذا كلّه إذا كان الظهار مطلقاً. وأمّا لو كان مشروطاً لم يحرم حتّى يقع الشرط ، سواء كان الشرط الوطء أم غيره.

ثمّ إن كان هو الوطء تحقّق بالنزع ، فتحرم المعاودة قبلها ولا تجب قبله وإن

__________________

(١) ذهب إليه ابن إدريس في السرائر ٢ : ٧١١ ، وقوّاه العلّامة في المختلف ٧ : ٤٢٤.

والقول الآخر تحريم الجميع ذهب إليه الشيخ في المبسوط ٥ : ١٥٤ ـ ١٥٥ ، والخلاف ٤ : ٥٣٩ ، المسألة ٢٢ من كتاب الظهار ، والعلّامة في القواعد ٣ : ١٧٣ ، وولده في الإيضاح ٣ : ٤١٥.

(٢) المجادلة : ٣.

(٣) البقرة : ٢٣٧ ، والأحزاب : ٤٩.

(٤) اُنظر الخلاف ٤ : ٥٣٩ ، ذيل المسألة ٢٢ من كتاب الظهار ، والمبسوط ٥ : ١٥٥.

(٥) استند إليه الفخر في الإيضاح ٣ : ٤١٥.

طالت مدّته على أصحّ القولين (١) حملاً على المتعارف.

﴿ ولو وطئ قبل التكفير عامداً حيث يتحقّق التحريم ﴿ فكفّارتان إحداهما للوطء ، والاُخرى للظهار ، وهي الواجبة بالعزم. ولا شيء على الناسي. وفي الجاهل وجهان : من أنّه عامد ، وعذره في كثير من نظائره.

﴿ ولو كرّر الوطء قبل التكفير عن الظهار وإن كان قد كفّر عن الأوّل ﴿ تكرّرت الواحدة وهي التي وجبت للوطء ، دون كفّارة الظهار ، فيجب عليه ثلاث للوطء الثاني ، وأربع للثالث ، وهكذا ... ويتحقّق تكراره بالعود بعد النزع التامّ ﴿ وكفّارة الظهار بحالها لا تتكرّر بتكرّر الوطء.

﴿ ولو طلّقها طلاقاً ﴿ بائناً أو رجعيّاً وانقضت العدّة حلّت له من غير تكفير لرواية بريد العجلي (٢) وغيره (٣) ولصيرورته بذلك كالأجنبيّ ، واستباحة الوطء ليس بالعقد الذي لحقه التحريم. ورُوي أنّ ذلك لا يسقطها (٤) وحملت على الاستحباب (٥) ولو راجع في الرجعيّة عاد التحريم قطعاً ﴿ وكذا لو ظاهر من أمة هي زوجته ﴿ ثمّ اشتراها من مولاها؛ لاستباحتها حينئذٍ بالملك وبطلان

__________________

(١) اختاره المحقّق في الشرائع ٣ : ٦٥ ، والعلّامة في القواعد ٣ : ١٧٣. والقول الآخر هو المنسوب إلى الشيخ ، اُنظر النهاية : ٥٢٥.

(٢) كذا في سند الصدوق في الفقيه ، ولكن في الكافي ٦ : ١٦١ الحديث ٣٤ والتهذيب ٨ : ١٦ الحديث ٥١ يزيد الكناسي بدل بريد ، اُنظر الفقيه ٣ : ٥٢٩ ، الحديث ٤٨٣١ ، والوسائل ١٥ : ٥١٨ ، الباب ١٠ من كتاب الظهار ، الحديث ٢.

(٣) اُنظر بقيّة أحاديث الباب ١٠ من الوسائل في الهامش السابق.

(٤) اُنظر الوسائل ١٥ : ٥١٩ ، الباب ١٠ من كتاب الظهار ، الحديث ٩.

(٥) حملها السيوري في التنقيح الرائع ٣ : ٣٧٦.

حكم العقد كما بطل حكم السابق في السابق (١) وكذا يسقط حكم الظهار لو اشتراها غيره وفسخ العقد ثمّ تزوّجها المظاهر بعقد جديد.

﴿ ويجب تقديم الكفّارة على المسيس لقوله تعالى : (مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسّٰا) (٢) ﴿ ولو ماطل بالعود أو التكفير ﴿ رافعته إلى الحاكم فيُنظِره ثلاثة أشهر من حين المرافعة ﴿ حتّى يُكفّر ويفيء أي يرجع عن الظهار مقدّماً للرجعة على الكفّارة كما مرّ (٣) ﴿ أو يطلّق ويُجبره على ذلك بعدها أي بعد المدّة ﴿ لو امتنع فإن لم يختر أحدهما ضيّق عليه في المطعم والمشرب حتّى يختار أحدهما ، ولا يجبره على أحدهما عيناً. ولا يطلّق عنه ، كما لا يعترضه لو صبرت.

* * *

__________________

(١) وهو في ما إذا طلّق بائناً ، أو رجعيّاً وانقضت العدّة.

(٢) المجادلة : ٣.

(٣) في الصفحة ٤١٥.