درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۸: اقسام طلاق ۸

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

حداقل زمان عده

در جلسه قبل دو مطلب بیان شد:

  • اگر زنی ادعا کرد که عده طلاق من تمام شده است. اگر زمان از طلاق او به قدری گذشته است که احتمال انقضاء عده وجود دارد، کلام این زن را قبول می‌کنیم.
  • حداقل مقدار زمانی که احتمال انقضاء عده در آن داده می‌شود، ۲۶ روز و دو لحظه است.

حال بحث امروز شامل سه مطلب است:

۱) سؤال: لحظه آخر که زن حائض می‌شود، آیا این لحظه، جزو عده است یا خیر؟

پاسخ: این لحظه آخر، دلالت بر خروج از عده دارد (خروج از طهر سوم). لذا این لحظه آخر در واقع یک نشانه است و جزوی از زمان عده نیست. (زیرا عده زن سه طهر بود و این لحظه آخر که حیض است ربطی به طهر ندارد). لذا در این لحظه رجوع مرد دیگر جایز نیست زیرا عده دیگر تمام شده است.

نکته: در این مساله برخی قائل شده‌اند که این لحظه آخر جزو عده محسوب می‌شود. زیرا حکم به انقضاء عده، متوقف بر تحقق این لحظه است. شهید ثانی در پاسخ به این قول می‌گویند بله! درست است که تا این لحظه نیاید نمی‌توان حکم به انقضاء عده کرد. ولی این دلیل نمی‌شود که این لحظه هم جزو عده است.

۲) اقل عده امة: اگر امة مستقیمه الحیض بود (یعنی عده او به طُهر است): دو طهر است. یعنی اقل زمان می‌شود ۱۳ روز و دو لحظه.

۳) نکته: گاهی اوقات اقل عده زن حرّه، به جای ۲۶ روز و دو لحظه، می‌شود ۲۳ روز ۳ لحظه! به این صورت که اگر طلاق بعد از وضع حمل و قبل از رؤیت دم نفاس اتفاق بیفتد و مرد یک لحظه قبل از رؤیت دم نفاس از این زن طلاق گرفت. بعد بلافاصله زن، دم نفاس را دید (ویژگی دم نفاس: بر خلاف دم حیض که اقل آن سه روز است، دم نفاس می‌تواند یک لحظه باشد). این دم نفاس برای او در حکم یک حیض است. بعد زن طاهر شود (که گفتیم اقل طهر ۱۰ روز است که تا الآن شد ۲ لحظه و ۱۰ روز). بعد دوباره ۳ روز حیض شود و دوباره ۱۰ روز پاک شود بعد دوباره یک لحظه حائض شود. که می‌شود ۲۳ روز و ۳ لحظه. یعنی فقط اینجا چون به جای یک حیض (که اقل آن ۳ روز بود)، یک لحظه نفاس جایگزین شده، ۳ روز کمتر شده است. (البته این فرض بسیار نادر است) حالا اگر امه اینگونه شد، می‌شود ۱۰ روز و ۳ لحظه (دوباره از ۱۳ روز، ۳ روز کم می‌کنیم).

۴

تطبیق حداقل زمان عده

﴿ و ﴾ هذه اللحظة (آن لحظه آخر که حیض سوم را می‌بیند) ﴿ الأخيرة دلالة على الخروج ﴾ من العدّة أو من الطهر الثالث؛ لاستبانته (طهر ثالث) بها (این لحظه آخر) ﴿ لا جزء ﴾ من العدّة (این لحظه آخر دیگر جزء عده حساب نمی‌شود)؛ لأنّها (عدّه) ثلاثة قروء وقد انقضت قبلها فلا تصحّ الرجعة (رجوع شوهر اول) فيها ويصحّ العقد (با مرد دیگر).

وقيل: هي (لحظه آخر) منها (العده)؛ لأنّ الحكم بانقضائها (عده) موقوف على تحقّقها (لحظه) و (جواب شهید ثانی به این قیل:) هو لا يدلّ على المدّعى. (اینکه تا لحظه آخر نیاید، انقضاء عده ثابت نمی‌شود، دلیل بر اینکه این لحظه هم جزو عده است، نیست).

هذا (اقل عده زن ۲۶ روز و دولحظه است) إذا كانت حرّة. ولو كانت أمة فأقلّ عدّتها ثلاثة عشر يوماً ولحظتان (۱۳ روز و دو لحظه). وقد يتّفق نادراً انقضاؤها في الحرّة بثلاثة وعشرين يوماً وثلاث لحظات، وفي الأمة بعشرة وثلاث (لحظات)، بأن يطلّقها بعد الوضع وقبل رؤية دم النفاس بلحظة، ثمّ تراه (دم نفاس) لحظة (اقل دم نفاس، یک لحظه است)، ثمّ تطهر عشرة، ثمّ تحيض ثلاثة، ثمّ تطهر عشرة، ثمّ ترى الحيض لحظة، والنفاس معدود بحيضة (یک لحظه دم نفاس، به عنوان یک حیض حساب می‌شود). ومنه يُعلم حكم الأمة (۱۰ روز و ۳ لحظه)

۵

ادعای زن در بچه و عده

ادعای زن دو صورت دارد:

صورت ۱: اگر زن بچه‌ای تام الخلقه (یعنی بچه ناقص نیست) را بدنیا آورد و ادعا کرد که این بچه از شوهر اوست، در صورتی این ادعای او پذیرفته می‌شود که از زمان عقد این زن با مرد، ۶ ماه دو لحظه گذشته باشد. به این صورت که یک لحظه برای وطی است و ۶ ماه هم اقل حمل است و لحظه‌ای هم برای تولد. پس شد ۶ ماه و دو لحظه. حتی اگر این ادعای او بعد از طلاق هم باشد، باز قول او پذیرفته می‌شود.

صورت۲: اگر زن بچه‌ای را که تام الخلقه نبود، به دنیا آورد، و ادعا کرد این بچه از شوهر اوست، در صورتی ادعای او پذیرفته می‌شود که ادعای این زن با بچه سقط شده، از حیث زمانی عادتا هماهنگی دارد یا نه. مثلا می‌بیند که این زن یک علقه سقط کرده است و بعد بررسی می‌کند که این مقدار مدت گذشته تا صورت گرفته است. حال باید دید این مقدار زمان با مدت عقد و طلاق این زن و مرد هماهنگی دارد یا نه.

برخی قائل به تفصیلی در اینجا شده‌اند. به این صورت که اگر:

  • بچه، مصوّر بود: حداقل ۱۲۰ روز و دو لحظه.
  • بچه، مضغه بود: حداقل ۸۰ روز و دو لحظه.
  • بچه، علقه بود: حداقل ۴۰ روز و دو لحظه.

شهید می‌فرمایند: این قول نظر خوبی است. زیرا روایاتی در این باب داریم. برای مثال: «عنه عليه السلام قال: انّ النّطفة تكون في الرّحم أربعين يوماً ثمّ تصير علقة أربعين يوماً ثمّ تصير مضغة أربعين يوماً»

نظر شهید اول در مورد اقل زمان عده:

شهید اول می‌فرمایند ظاهر برخی روایات این است که اگر زن ادعای خلاف عادت و عرف داشته باشد، حرف او پذیرفته نمی‌شود (یعنی دیگر ۲۶ روز و دو لحظه ملاک نیست). مگر اینکه ۴ زن مطلع از آن زن شهادت بدهند. بعد شهید اول می‌فرمایند «و هذا قریب» به سه دلیل:

الف) عملا بالاصل: اصل عدم تحقق امر غیر متعارف.

ب) عملا بالظاهر: ظاهر این است که امر غیر متعارف، تحقق پیدا نکرده است مگر اینکه دلیلی باشد.

ج) استصحاب: استصحاب بقاء عده.

شهید ثانی می‌فرمایند بین این دو نظر (نظر اول (مشهور): حداقل عده ۲۶ روز و دو لحظه است (حتی اگر خلاف متعارف باشد) / نظر دوم (شهید اول): حرف زن را فقط در صورتی که متعارف باشد می‌پذیریم) دلیل مشهور دو چیز است:

۱) نساء نسبت به رحم خودشان و امور مربوط به آن، قابل اعتمادند (زیرا غالبا برای این امور نمی‌توان بینه اقامه کرد)

۲) روایات: مثل «العده و الحیض للنساء اذا ادّعت صدّقت»

در نهایت شهید ثانی می‌فرمایند: اقوی نظر مشهور است.

۶

تطبیق ادعای زن

ولو ادّعت ولادةَ تامٍّ (ولادت مولود تام) فإمكانه بستّة أشهر ولحظتين من وقت النكاح: لحظة للوطء (منظور از لحظه یک ثانیه نیست. بلکه به معنای حداقل زمانی است که برای وطی لازم است) ولحظة للولادة وإن ادّعتها بعد الطلاق بلحظة. ولو ادّعت ولادةَ سقطٍ مصوّر أو مُضغةٍ أو علقةٍ اعتبر إمكانه عادةً (یعنی دیگر زمان خاصی معین نمی‌کنیم).

وربما قيل: إنّه مئة وعشرون يوماً ولحظتان في الأوّل (مصوّر)، وثمانون يوماً ولحظتان في الثاني (مضغه)، وأربعون كذلك في الثالث (علقه) ولا بأس به (به خاطر روایات)

(قول دوم: قول شهید اول:) ﴿ وظاهر الروايات (وسائل، ج۲، ص ۳۵۸) أنّه لا يُقبل منها غير المعتاد إلّابشهادة * أربع من النساء المطّلعات على باطن أمرها وهو قريب ﴾ عملاً بالأصل (اصل عدم تحقق امر غیر متعارف) والظاهر، واستصحاباً (استصحاب بقاء عده) لحكم العدّة، ولإمكان إقامتها البيّنة عليه.

(قول اول: قول مشهور:) ووجه المشهور: أنّ النساء مؤتمنات على أرحامهنّ ولا يُعرف إلّا من جهتهنّ غالباً، وإقامة البيّنة عَسِرة (مشکل است) على ذلك غالباً، وروى زرارة في (روایة) الحسن (چون در سند ابراهیم بین هاشم است که نه مدح شده است و نه ذم) عن الباقر عليه‌السلام. قال: «العدّة والحيض للنساء، إذا ادّعت صُدّقت» والأقوى المشهور.

۷

الفصل الثالث: فی العدد

فصل ثالث: عِدَد

تا به حال بخش خیلی کمی از مباحث عده را خواندیم. از اینجا به بعد قرار است با تفصیل بیشتری از عده و امور مرتبط با ان بحث کنیم.

نکته۱: عِدَد: جمع عده است. منظور از عده آن مدت زمانی است که زن در آن باید صبر کند تا معلوم شود رحم او از نطفه طاهر شده است. (البته گاهی این صبر کردن صرفا به خاطر پاک شده رحم از نطفه نیست! بلکه تعبدا باید صبر کند مثل عده وفات)

نکته۲: زنی که مدخول بها نباشد، عدّه از طلاق و فسخ ندارد ولی عده وفات دارد (تعبدا)

نکته۳: مدت زمان عده وفات:

  • زن حرّه (اگرچه که شوهرش عبد باشد): ۴ ماه و ۱۰ روز
  • امة (اگرچه شوهر حر باشد): دو قول است: الف) مشهور: ۲ ماه و ۵ روز (نصف حره) به خاطر روایتی/ ب) برخی: ۴ ماه و ۱۰ روز (مثل حره) به خاطر برخی روایات و اطلاق آیه.

شهید ثانی: راه جمع بین این دو دسته روایات و آیه، این است که بگوییم روایات ۲ ماه و ۵ روز، روایات دیگر و اطلاق آیه را تخصیص می‌زنند.

اشکال استاد: این حرف شهید ثانی درست نیست! زیرا اصلا مورد روایاتی که گفته‌اند ۴ ماه و ۱۰ روز، برای امه است و تخصیص آن معنا ندارد!

۸

تطبیق الفصل الثالث

جمع عدّة، وهي (عدة) مدّة تتربّص فيها المرأة لتعرف براءة رحمها من الحمل، أو تعبّداً (عطف بر لتعرف) و ﴿ لا عدّة على من لم يدخل بها الزوج ﴾ من الطلاق والفسخ ﴿ إلّافي الوفاة، فيجب ﴾ على الزوجة مطلقاً (مدخول بها باشد یا نه / متعه باشد یا نباشد و...) الاعتداد ﴿ أربعة أشهر وعشرة أيّام إن كانت حرّة ﴾ وإن كان زوجها عبداً (با عبد بودن یا حر بودن شوهرش کاری نداریم) ﴿ ونصفها ﴾ شهران وخمسة أيّام ﴿ إن كانت أمة ﴾ وإن كان زوجها حرّاً على المشهور ومستنده صحيحة محمّد بن مسلم عن الصادق عليه‌السلام قال: «الأمة إذا توفّي عنها زوجها فعدّتها شهران وخمسة أيّام».

وقيل: كالحرّة استناداً إلى عموم الآية (بقره:۲۳۴) وبعض الروايات وتخصيصهما بغيرها طريق الجمع سواء. (اشکال آقا جمال خوانساری) ﴿ دخل بها أو لا ﴾ صغيرة كانت أم كبيرة ولو يائسة، دائماً كان النكاح أم منقطعاً.

لما تقدّم من أنّ وضعه عليه إشارة (١) الطلاق (٢) وضدّ العلامة علامة الضدّ. ولا نصّ هنا عليه بخصوصه فلا يجب الجمع بينهما ، بل يكفي الإشارة مطلقاً.

﴿ ويُقبل قولها في انقضاء العدّة في الزمان المحتمل لانقضائها فيه ﴿ وأقلّه ستّة وعشرون يوماً ولحظتان إن كانت معتدّة بالأقراء ، وذلك بأن يطلّق وقد بقي من الطهر لحظة ، ثمّ تحيض أقلّ الحيض ثلاثة أيّام ، ثمّ تطهر أقلّ الطهر عشرة ، ثمّ تحيض وتطهر كذلك ، ثمّ تطعن في الحيض (٣) لحظة.

﴿ و هذه اللحظة ﴿ الأخيرة دلالة على الخروج من العدّة أو من الطهر الثالث؛ لاستبانته بها ﴿ لا جزء من العدّة؛ لأنّها ثلاثة قروء وقد انقضت قبلها (٤) فلا تصحّ الرجعة فيها ويصحّ العقد.

وقيل : هي منها؛ لأنّ الحكم بانقضائها موقوف على تحقّقها (٥) وهو لا يدلّ على المدّعى.

هذا إذا كانت حرّة. ولو كانت أمة فأقلّ عدّتها ثلاثة عشر يوماً ولحظتان. وقد يتّفق نادراً انقضاؤها في الحرّة بثلاثة وعشرين يوماً وثلاث لحظات ، وفي الأمة بعشرة وثلاث ، بأن يطلّقها بعد الوضع وقبل رؤية دم النفاس بلحظة ، ثمّ تراه لحظة ، ثمّ تطهر عشرة ، ثمّ تحيض ثلاثة ، ثمّ تطهر عشرة ، ثمّ ترى الحيض لحظة ، والنفاس معدود بحيضة. ومنه يُعلم حكم الأمة.

__________________

(١) في (ر) زيادة : إلى.

(٢) تقدّم في الصفحة ٣٤٧.

(٣) أي تدخل فيه.

(٤) قبل اللحظة الأخيرة.

(٥) قوّاه الشيخ في المبسوط ٥ : ٢٣٦.

ولو ادّعت ولادةَ تامٍّ فإمكانه بستّة أشهر ولحظتين من وقت النكاح : لحظة للوطء ولحظة للولادة وإن ادّعتها بعد الطلاق بلحظة. ولو ادّعت ولادةَ سقطٍ مصوّر أو مُضغةٍ أو علقةٍ اعتبر إمكانه عادةً.

وربما قيل : إنّه مئة وعشرون يوماً ولحظتان في الأوّل ، وثمانون يوماً ولحظتان في الثاني ، وأربعون كذلك في الثالث (١) ولا بأس به.

﴿ وظاهر الروايات أنّه لا يُقبل منها غير المعتاد إلّابشهادة * أربع من النساء المطّلعات على باطن أمرها (٢) وهو قريب عملاً بالأصل والظاهر ، واستصحاباً لحكم العدّة ، ولإمكان إقامتها البيّنة عليه.

ووجه المشهور : أنّ النساء مؤتمنات على أرحامهنّ ولا يُعرف إلّا من جهتهنّ غالباً ، وإقامة البيّنة عَسِرة على ذلك غالباً ، وروى زرارة في الحسن عن الباقر عليه‌السلام. قال : «العدّة والحيض للنساء ، إذا ادّعت صُدّقت» (٣) والأقوى المشهور.

__________________

(١) لم نعثر عليه.

(*) في (س) ومصحّحة نسخة (ش) من الشرح زيادة : عدلين أو.

(٢) اُنظر الوسائل ٢ : ٥٩٦ ، الباب ٤٧ من أبواب الحيض.

(٣) الوسائل ١٥ : ٤٤١ ، الباب ٢٤ من أبواب العدد ، الحديث الأوّل.

﴿ الفصل الثالث

﴿ في العِدد

جمع عدّة ، وهي مدّة تتربّص فيها المرأة لتعرف براءة رحمها من الحمل ، أو تعبّداً (١) و ﴿ لا عدّة على من لم يدخل بها الزوج من الطلاق والفسخ ﴿ إلّافي الوفاة ، فيجب على الزوجة مطلقاً الاعتداد ﴿ أربعة أشهر وعشرة أيّام إن كانت حرّة وإن كان زوجها عبداً ﴿ ونصفها شهران وخمسة أيّام ﴿ إن كانت أمة وإن كان زوجها حرّاً على المشهور (٢) ومستنده صحيحة محمّد بن مسلم عن الصادق عليه‌السلام قال : «الأمة إذا توفّي عنها زوجها فعدّتها شهران وخمسة أيّام» (٣).

وقيل : كالحرّة (٤) استناداً إلى عموم الآية (٥) وبعض الروايات (٦) وتخصيصهما

__________________

(١) كما في عدّة الوفاة في غير المدخول بها.

(٢) في (ر) ونسخة بدل (ش) : الأشهر.

(٣) الوسائل ١٥ : ٤٧٣ ، الباب ٤٢ من أبواب العدد ، الحديث ٩.

(٤) قاله الصدوق في المقنع : ٣٥٨ ، وابن إدريس في السرائر ٢ : ٧٤٣.

(٥) وهي الآية ٢٣٤ من سورة البقرة.

(٦) وهي صحيحة زرارة عن الباقر عليه‌السلام ، اُنظر الوسائل ١٥ : ٤٧٢ ، الباب ٤٢ من أبواب العدد ، الحديث ٢.

بغيرها طريق الجمع سواء ﴿ دخل بها أو لا صغيرة كانت أم كبيرة ولو يائسة ، دائماً كان النكاح أم منقطعاً.

﴿ وفي باقي الأسباب الموجبة للفُرقة ﴿ تعتدّ ذات الأقراء جمع قرء ـ بالفتح والضمّ ـ وهو الطهر أو الحيض ﴿ المستقيمة الحيض بأن يكون لها فيه عادة مضبوطة وقتاً ، سواء انضبط عدداً أم لا ﴿ مع الدخول بها المتحقّق بإيلاج الحشفة ـ أو قدرها من مقطوعها ـ قُبلاً ودبراً على المشهور وإن لم يُنزل ﴿ بثلاثة أطهار أحدها ما بقي من طهر الطلاق بعده وإن قلّ. وغيرُ مستقيمة الحيض ترجع إلى التمييز ، ثمّ إلى عادة نسائها إن كانت مبتدأة ، ثمّ تعتدّ بالشهور.

﴿ وذات الشهور وهي التي لا يحصل لها الحيض المعتاد وهي في سنّ الحيض سواء كانت مسترابة كما عبّر به كثير (١) أم انقطع عنها الحيض لعارض من مرض وحمل ورضاع وغيرها ، تعتدّ ﴿ بثلاثة أشهر هلاليّة إن طلّقها عند الهلال ، وإلّا أكملت المنكسر ثلاثين بعد الهلالين على الأقوى.

﴿ والأمة تعتدّ ﴿ بطهرين إن كانت مستقيمة الحيض ﴿ أو خمسة وأربعين يوماً إن لم تكن.

﴿ ولو رأت الحرّة ﴿ الدم في الأشهر الثلاثة ﴿ مرّة أو مرّتين ثمّ احتبس إلى أن انقضت الأشهر ﴿ انتظرت تمام الأقراء لأنّها قد استرابت بالحمل غالباً ﴿ فإن تمّت الأقراء قبل أقصى الحمل انقضت عدّتها ﴿ وإلّإ

__________________

(١) منهم : الشيخ في النهاية : ٥٣٢ ، والطوسي في الوسيلة : ٣٢٥ ، والمحقّق في المختصر النافع : ٢٠٠ ، ويحيى بن سعيد في الجامع للشرائع : ٤٧١ ، والعلّامة في التحرير ٤ : ١٥٦ ، والإرشاد ٢ : ٤٧.