انفال:
انفال در روایات و کلام فقها، مطرح شده است.
کلمه انفال یعنی اموالی که مخصوص پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآلهوسلم در زمان حیات ایشان و امام معصوم، پس از پیامبر، میباشد.
انفال جمع نفل و در لغت به معنای زیاده از اصل، میباشد.
آیه ۱ از سوره مبارکه انفال میفرماید: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ (این پیامبر! سوال میکنند از تو در مورد انفال) قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ (بگو انفال برای خدا و رسول است. به عبارت دیگر، انفال اختصاص به خدا و رسول دارد.) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.
مرحوم شهید میفرماید: انفال آن مال اضافه بر سهم بنی هاشم و سادات است که مختص پیامبر و بعد از پیامبر مختص امام است. بر اساس آیه شریفهای که ذکر شد، انفال در زمان حیات رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم برای ایشان و بعد از آن حضرت برای امام معصوم است که قائم مقام پیامبر اکرم است.
سوال: کدام اموال، جزء انفال محسوب میشوند؟
پاسخ: مرحوم شهید، حدود ۹ مورد را ذکر کرده است.
مورد اول: زمینی که اهل آن زمین از آن کوچ کرده و آن را ترک کرده باشند. مراد زمینی است که کفار بدون جنگ و خون ریزی از آن کوچ کرده باشند. گرچه اطلاق عبارت کتاب، شامل کوچ مسلمین و صورتی که جنگ اتفاق افتاده باشد، میشود اما ظاهرا مراد این نیست. البته برخی از فقها، معنای مطلقی که بیان شد را احتمال دادهاند. مثلا فقه الشیعه در کتاب الخمس و الانفال، ج۳، ص۱۵۴، این اطلاق را بیان کردهاند. اما برخی از محشین فرمودهاند که مراد، زمینی است که کفار، نه مسلمین از آن بدون جنگ و خون ریزی، کوچ کرده باشند.
مورد دوم: زمینی که کفار به مسلمین، از روی طوع و اطاعت، تسلیم شده باشد، بدون جنگ و خونریزی. هرچند که خود کفار، به جای دیگر کوچ نکرده باشند. مرحوم شهید بلاد بحرین را مثال میزند. ظاهرا مراد از بحرین همان منطقهای است که اکنون کشور بحرین میباشد.
مورد سوم: زمینی که اهل آن هلاک شده باشند. خواه اهل آن مسلمان باشند یا کافر باشند. مثلا زلزلهای رخ دهد و اهل آن منطقه هلاک شده باشند. زمینهای آن منطقه جزء انفال میباشد و برای امام معصوم میباشد.
مورد چهارم: مطلق زمینی که موات. یعنی زمینهایی که آباد نیستند و مالکی برای آنها شناخته نشود.
مورد پنجم: جنگلها و نیزارها در صورتی که در زمین مملوکه نباشند. گاهی زمین، ملک کسی است که در این صورت نیزار آن منطقه نیز برای او میباشد اما اگر در زمین مملوکه نباشند، جنگلها و نیزارها جزء انفال است.
مورد ششم: قلّه کوهها و دل درّهها. مرجع قله و دل درّه، عرف است. هر آنچه که در قلّهها و دل درّهها نیز میباشد، جزء انفال میباشد. مثلا درخت یا معدن در آنها میباشد که جزء انفال محسوب میشوند. البته باید توجه داشت که در مورد ششم، مربوط به صورتی است که زمین آن مختص به امام نباشد و الا اگر زمین، مختص به امام باشد و از انفال قبلی باشد، طبیعتا تمام کوه و درّه، برای امام میباشد و اختصاص به قله و دل دره ندارد. اما اگر زمین هم اختصاص به امام نداشته باشد، بازهم قله کوهها و دل درهها، جزء انفال است.
مورد هفتم: آنچه که پادشاهان کفار حربی از اشیاء منقول یا زمینها که غیر منقول هستند، مخصوص خودشان قرار دادهاند. در گذشته رسم بوده است که پادشاهان، اشیائی را اختصاصی خود قرار میدادند.
شهید میفرماید: در صورتی که اموالی که مخصوص خودشان قرار میدادند از مسلمان یا کسی که مال آن محترم است (مثل کفار ذمی) غصب نشده باشد، جزء انفال محسوب میشود.
اگر آن مالی که پادشاه به خود اختصاص داده است، از مسلمان یا کافر ذمی غصب شده باشد، باید به مالک برگردد و جزء انفال محسوب نمیشود.
مورد هشتم: ارث کسی که وارثی غیر امام ندارد. در ادله بیان شده است که الامام وارث من لا وارث له.
مورد نهم: هر غنیمتی که گرفته شود از کفار بدون اذن امام یا نبی. یعنی اگر جنگی بین مسلمین و کفار درگیرد و در این جنگ، امام معصوم یا نبی، اذن نداده باشد و در زمان امام، چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت، بنابر قول مشهور، غنائمی که تحصیل میشود، جزء انفال میشود.
البته قول مشهور دارای روایت مرسلهای است که هرچند روایت مرسله است اما کسی برخلاف آن نظر ندارد.