درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۵۷: صلاة الجماعة (۹)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

ترتیب شرعی در تقدیم امام جماعت

در تتمه نماز جماعت مطلب زیر عنوان می‌شود.

در میان کسانی که شرایط امام جماعت را دارند، کدام یک برای امامت مقدم هستند؟ گاهی خود امامان جماعت اختلاف می‌کنند یا گاهی مأمومین در تعیین امام جماعت اختلاف می‌کنند. آیا برای مقدم کردن یک فرد نسبت به فرد دیگر در نماز جماعت، ترتیب شرعی وجود دارد یا خیر؟

مرحوم شهید، ترتیب شرعی را به شرح ذیل عنوان می‌فرماید.

مرجح اول:

اول باید سراغ اقرأ رفت. اقرأ یعنی کسی که از حیث اداء حروف، استحکام قرائت، استحکام در معرفت احکام قرائت (واجبات و مستحبات قرائت) و همچنین محاسن قرائت (آنچه که حسن قرائت به حساب می‌آید)، بهتر باشد. هرچند که نسبت به دیگری قرآن کمتری حفظ باشد. بنابر این، اول باید سراغ اقرأ رفت.

مرجح دوم:

در مرحله بعد، سراغ احفظ می‌رویم. یعنی اگر در اقرأ بودن، مساوی باشند، به کسی که بیشتر از دیگری قرآن حفظ است، مراجعه می‌شود. احفظ یعنی فردی که نسبت به دیگری بیشتر قرآن حفظ باشد.

مرجح سوم:

اگر در قرائت و حفظ هر دو مساوی باشند، به افقه مراجعه می‌شود. افقه یعنی کسی که بیشتر از دیگری احکام نماز را بلد است.

اگر در احکام نماز هم مساوی باشند، به افقه در غیر احکام نماز، مراجعه می‌شود. مثلا کسی که افقه در احکام معاملات باشد، مقدم می‌شود. البته مرحوم مصنف در کتاب الذکری، افقه بودن در غیر احکام نماز را معتبر نمی‌داند. زیرا افقه بودن در غیر احکام نماز، ربطی به کمال نماز ندارد. به عبارت دیگر، افقه بودن در غیر احکام نماز، باعث کمال در نماز نمی‌شود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اولا مرجحات منحصر نیستند در آن چیزهایی که مربوط به کمال نماز باشند. در ادامه بیان خواهد شد که مرجح بعدی، اقدم هجرةً است. یعنی کسی که در هجرت، مقدم‌تر بوده است یا کسی که سن بیشتری دارد یا کسی که زیبا‌تر است. بنابر این، اینگونه نیست که تمام مرجحات مربوط به کمال نماز باشد. بسیاری از آن‌ها فی نفسه کمال هستند اما ربطی به کمال نماز ندارند. این مورد (افقه در غیر احکام نماز) یکی از آن موارد است.

ثانیا، روایت شامل افقه بطور مطلق می‌شود. یعنی روایت که افقه را فرموده است، نفرموده است افقه در احکام نماز بلکه افقه در احکام غیر نماز هم که باشد، روایت شاملش می‌شود. در روایت چنین بیان شده است: مَنْ أَمَّ قَوْماً وَ فِيهِمْ أَعْلَمُ مِنْهُ _کسی که امام جماعت قومی شود در حالی که در میان آن‌ها کسی وجود دارد که عالم‌تر از او است_ لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ فِي سَفَالٍ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ _مدام امر این جماعت به بدبختی و انحطاط است تا روز قیامت_.

مرجح چهارم:

مورد چهارم اقدم هجرةً است. یعنی کسی که از حیث هجرت مقدم است.

۴

تطبیق ترتیب شرعی در تقدیم امام جماعت

﴿ ويُقدَّم الأقرأ ﴾ من الأئمّة (مقدم می‌شود کسی که قرائت بهتری دارد از میان امامان. یعنی از میان کسانی که شرایط امامت جماعت را دارند، اقرأ مقدم می‌شود شرعا) لو تشاحّوا (اگر خود امامان جماعت اختلاف کنند.) أو تشاحّ المأمومون (یا این که مأمومین در این که کدام یک را مقدم کنند، اختلاف کنند. اقرأ کیست؟)، وهو (اقرأ) الأجود أداءً (کسی است که حروف را بهتر ادا می‌کند) وإتقاناً للقراءة (و قرائت را محکم‌تر انجام می‌دهد.) ومعرفة أحكامها (معرفة را عطف به قرائت می‌کنیم. یعنی اتقاناً لمعرفة أحکامها) ومحاسنها (در معرفت احکام قرائت _واجبات و مستحبات_ و محاسن قرائت _آنچه که حسن محسوب می‌شود برای قرائت_ اتقان بیشتری دارد.) وإن كان أقلّ حفظاً. (هرچند که مقدار کمتری قرآن حفظ باشد.)

(مورد دوم) فإن تساووا فالأحفظ (اگر در اقرأ بودن مساوی باشند، به احفظ مراجعه می‌شود. احفظ یعنی کسی که مقدار بیشتری از قرآن را حفظ است.)، فإن تساووا فيهما (اگر در این دو مورد مساوی بودند. یعنی در قرائت و حفظ) ﴿ فالأفقه ﴾ في أحكام الصلاة (شهید اول فقط می‌فرماید فالافقه. شهید ثانی می‌فرماید: افقه در احکام نماز.)، فإن تساووا فيها (اگر در احکان نماز مساوی باشند) فالأفقه في غيرها (فی غیر احکام الصلاة. مثلا افقه در احکام معاملات.) وأسقط المصنّف في الذكرى اعتبار الزائد لخروجه عن كمال الصلاة (اسقاط کرده مرحوم مصنف در کتاب الذکری، اعتبار زائد را. _اعتبار زائد یعنی افقه بودن در غیر احکام نماز_ در آن کتاب فرموده است با این ملاک کسی مقدم نمی‌شود. به عبارت دیگر، افقهیت در غیر احکام نماز، اثری در تقدیم ندارد. بخاطر خروج افقه بودن در غیر احکام نماز، از کمال نماز. یعنی افقهیت در غیر احکام نماز، ربطی به کمال نماز ندارد و باعث کمال نماز نمی‌شود. مرحوم شهید ثانی اشکال می‌کند و می‌فرماید:) وفيه: أنّ المرجِّح لا ينحصر فيها (مواردی که مرجح هستند، منحصر نیستند در آنچه که مربوط به نماز باشد. در ادامه اقدم هجرة، مسن‌تر، زیباتر را بیان می‌فرماید و حال آن که این موارد ربطی به کمال نماز ندارد.)، بل كثيرٌ منها كمال في نفسه (بلکه بسیاری از این‌ها کمال فی نفسه هستند. یعنی خودشان فی نفسه کمال هستند اما ربطی به نماز ندارند.)، وهذا منها (افقه بودن در غیر احکام نماز هم می‌تواند از این مرجحات باشد.)، مع شمول النصّ له. (ضمن این که نص شامل افقه در غیر احکام نماز می‌شود. زیرا در روایت چنین بیان شده است: مَنْ أَمَّ قَوْماً وَ فِيهِمْ أَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ فِي سَفَالٍ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ)

۵

ادامه مرجحات تقدیم امام جماعت

مورد چهارم از مرجحات تقدیم امام جماعت: اقدم هجرةً

اگر در فقه و حفظ و قرائت، مساوی باشند، کسی مقدم می‌شود که از حیث هجرت از بلاد حرب و کفر به دار اسلام، مقدم است. به عبارت دیگر، از دار حرب به دار اسلام، زودتر هجرت کرده است.

شهید ثانی می‌فرماید: اصل معنای هجرت، هجرت از دار کفر به دار اسلام است. اما در زمان ما که این هجرت، موضوعیت ندارد، باید به گونه‌ای دیگر معنا کرد. ایشان دو احتمال مطرح می‌فرماید.

احتمال اول: مراد هجرت برای سبقت گرفتن به طلب علم باشد. یعنی کسی که برای طلب علم زودتر آمده است.

احتمال دوم: برخی گفته‌اند که مراد هجرت برای سکونت شهرها است. مثلا کسی که زودتر به شهر آمده و با آداب اخلاقی و اخلاق فاضله و کمالات نفسانی، زودتر آشنا شده است. البته این مجاز از هجرت حقیقی که از دار کفر به دار اسلام بوده است.

روایتی را ذکر می‌فرماید که بحث لغوی دارد که در هنگام تطبیق بیان خواهیم نمود.

مورد پنجم از مرجحات تقدیم امام جماعت: اسنّ

کسی که سن بیشتری دارد. اگر در جهات قبلی، مساوی باشند، فردی که سن بیشتری دارد، مقدم می‌باشد. البته برخی سن را بصورت مطلق بیان نموده‌اند. بصورت مطلق بیان نموده‌اند یعنی کسی که سن بیشتری دارد، مقدم می‌شود. اما ممکن است که اسنّ را چنین معنا کنیم: اسن یعنی کسی که در اسلام سنّ بیشتری دارد. یعنی زودتر مسلمان شده است. ممکن است که کسی پیر باشد اما مدت زمان کمتری است که مسلمان شده است. مثلا ۶۰ سال دارد اما یک سال است که مسلمان شده است. اما شخص دیگر ۴۰ سال است اما ۲۰ سال است که مسلمان است. در این معنا شخص دوم، مقدم می‌شود.

مورد ششم از مرجحات تقدیم امام جماعت: الاصبح

برای اصبح دو معنا بیان شده است:

معنای اول: اصبح وجهاً، یعنی کسی که صورت زیباتری دارد. به جهت این که خوش رویی و زیبایی دلالت بر این دارد که خداوند متعال به او عنایت بیشتری داشته است.

معنای دوم: اصبح ذکرا بین الناس. یعنی کسی که بین مردم، خوش نام‌تر است و وجهه بهتری بین مردم دارد. چون در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین عليه‌السلام چنین نقل شده است: يُستدلّ على الصالحين بما يجري اللّٰه لهم على ألسنة عباده. استدلال می‌شود بر صالحین به آنچه که خداوند متعال جاری می‌کند بر زبان بندگانش نسبت به آن صالحین. یعنی هنگامی که مردم از فردی تعریف می‌کنند و صالحین آن را در چشم دیگران بزرگ می‌شمارند، دلالت بر این می‌کند که این شخص، شخصیت مفید و خوب است.

۶

تطبیق ادامه مرجحات تقدیم امام جماعت

فإن تساووا في الفقه والقراءة ﴿ فالأقدم هجرةً ﴾ (اگر مساوی باشند در فقه و قرائت و حفظ، در این صورت کسی که مقدم‌تر است هجرةً، مقدم می‌شود) من دار الحرب إلى دار الإسلام (هجرت یعنی هجرت از دار حرب به دار اسلام. این معنای حقیقی هجرت است.)، هذا هو الأصل (اصل معنای هجرت همین معنای هجرت از دار حرب به دار اسلام است.) وفي زماننا قيل (در زمان ما که هجرت از دار حرب به دار اسلام، موضوعیت ندارد. دو معنای دیگر برای هجرت بیان شده است): هو السبق إلى طلب العلم (هجرت یعنی هجرت برای طلب علم.) وقيل (برخی معنای دیگر ی را بیان نموده‌اند): إلى سكنى الأمصار (هجرت برای سکونت در شهرها) مجازاً عن الهجرة الحقيقية (به عنوان مجاز از هجرت حقیقی که هجرت از دار حرب به دار اسلام بود. سکونت در شهرها چه موضوعیتی دارد؟)؛ لأنّها (بخاطر این که امصار) مظنّة الاتّصاف بالأخلاق الفاضلة والكمالات النفسيّة (بخاطر این که شهرها مظنه اتصاف به اخلاق فاضله و کمالات نفسانیه است)، بخلاف القرى والبادية (بخلاف روستاها و بیابان‌ها، که این‌ها معمولا باعث تندخویی و اخلاق‌های ناپسند می‌شد.). وقد قيل (قد قیل، متن روایت است.): إنّ الجفاء والقسوة في الفدادين بالتشديد، أو حذف المضاف (جفاء به معنای تندخویی و خشن بودن است. قسوة یعنی سنگ دلی. تندخویی و خشن بودن و سنگ دلی در فدادین است. یعنی در میان اینگونه افراد است که به آن‌ها فدادین می‌گویند. فدّادین را اگر به تشدید قرائت کنیم، جمع فداد است. یعنی حروف اصلی آن فَدَدَ است. یعنی کسی که در گله و زراعت، صدایش را بلند و درشت می‌کند. معمولا اهل روستاها و بیابان‌ها را می‌گویند. اما احتمال دارد که فَدادین، بدون تشدید، بخوانیم. در این صورت جمع فدان است. حروف اصلی این کلمه، فَدَنَ است. فدان یعنی گاو شخم زن. در این صورت به معنای گاوهای شخم زن می‌شود. ان الجفاء و القسوة فی الفدادین، معنا ندارد. برای دفع این اشکال، باید مضافی را به حذف بگیریم. یعنی فی اصحاب الفدادین، فی صاحبان الفدادین. یعنی در میان کسانی که صاحبان فدادین هستند. صاحبان گاوهای شخم زن، همان اهالی بیابان و روستا هستند. بنابر این، بالتشديد، أو حذف المضاف، بر اساس این است که فدادین را جمع فداد بدانیم یا جمع فدان بدانیم. صورت اول به معنای کسی است که صدایش را در گله و زراعت بلند و درشت می‌کند. صورت دوم به معنای گاو شخم زن است که نیاز به حذف مضاف دارد.) وقيل: يُقدَّم أولاد من تقدّمت هجرته على غيره. (برخی مانند مرحوم علامه فرموده‌اند: اولاد کسی که هجرتشان مقدم است، نسبت به دیگران مقدم است.)

فإن تساووا في ذلك (اگر در مواردی که بیان شد، مساوی بودند) ﴿ فالأسنّ ﴾ (کسی مقدم است که سن بیشتری دارد) مطلقاً (یا اسن مطلق معنا کنیم. یعنی صرف این که سن بیشتری داشته باشد.) أو في الإسلام (یا اسن فی الاسلام، معنا کنیم. یعنی مدت اسلام آوردنش بیشتر باشد.)، كما قيّده في غيره. (کما این که مرحوم مصنف، مقید کرده به فی الاسلام در غیر کتاب لمعه)

فإن تساووا فيه (اگر مساوی بودند در موارد قبلی. فیه یعنی در سن هم مساوی بودند) ﴿ فالأصبح ﴾ وجهاً (کسی که صورتش زیبا‌تر است.) لدلالته على مزيد عناية اللّٰه تعالى (بخاطر این که صورت زیبا، دلالت دارد به این که خداوند متعال، عنایت بیشتری به این فرد داشته که صورتش را زیبا آفریده است.) أو ذِكراً بين الناس (ذکرا بین الناس، عطف به وجها می‌شود. فالأصبح ذکراً بین الناس. یعنی کسی که بین مردم خوشنام‌تر است. خوش نامی چه ویژگی دارد؟ می‌فرماید:)؛ لأنّه يُستدلّ على الصالحين (بخاطر این که استدلال می‌شود بر صالحین) بما يجري اللّٰه لهم على ألسنة عباده. (به آنچه که جاری می‌کند خداوند متعال برای آن‌ها بر السنه بندگانش. یعنی صرف این که دیگران در مورد این شخص، خوب فکر می‌کنند، نشانه این است که آن شخص، انسان خوبی بوده است.)

۷

ذکر چند مرجح در تقدیم امام جماعت

ذکر چند نکته:

نکته اول: مرحوم شهید اول در کتاب لمعه، سید هاشمی بودن را جزء مرجحات ذکر نکرده است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: به این دلیل آن را بیان نفرموده است که دلیل صحیحی برای ترجیح سادات وجود ندارد. هرچند که مرحوم شهید اول در کتاب الدروس، بعد از افقه، هاشمی بودن را به عنوان یکی از مرجحات ذکر کرده است.

نکته دوم: برخی بعد از مرجحات قبلی، أتقى بودن، أورع بودن و سپس قرعه را ذکر کرده‌اند. یعنی کسی که تقوای بیشتری دارد، کسی که ورع بیشتری دارد یا کسی که قرعه به نام او افتاده است.

تفاوت تقوا و ورع: هر دو از عدالت بالاتر هستند. تقوا به این معنا است که انسان از شبهات دوری می‌کند که به حرام مبتلا نشود. اما ورع این است که حتی از مباحات هم دوری می‌کند که گرفتار شبهات نشود. یعنی حتی دوری از مباحات را انتخاب می‌کند که درگیر شبهات نشود.

در دروس، قرعه بعد از اصبح، ذکر شده است.

شهید ثانی می‌فرماید: مستند برخی از این مرجحات ضعیف است اما شهرت دارند.

نکته سوم: غیر از مرجحاتی که بیان شد که در واقع مرجحاتی هستند که باعث مقدم بودن فی نفسه می‌شود. یعنی فی نفسه برای شخص امام جماعت، کمال محسوب می‌شود. اما گاهی مرجحات دیگری وجود دارد که فی نفسه کمال محسوب نمی‌شود. سه مرجح دیگر را ایشان ذکر می‌فرماید.

۱) امام راتب بودن در مسجد خاص. اگر کسی امام جماعت همیشگی مسجدی است، از همه مرجحات قبلی مقدم می‌شود. هرچند که صاحبات مرجحات دیگر در آن جا حضور داشته باشند اما امام راتب مقدم بر همه می‌شود.

۲) صاحبخانه اولی از همه مرجحات است حتی از امام راتب. مثلا در خانه‌ای، شخصی را به عنوان امام راتب انتخاب کرده‌اند که امامت کند. اگر صاحبخانه حضور دارد، بر امام راتب نیز مقدم می‌شود.

۳) صاحب امارت. صاحب امارت یعنی امیر، فرمانروا، استاندار. کسی که امیر منطقه است، نسبت به همه موارد قبلی، حتی صاحبخانه، مقدم می‌شود.

ایشان می‌فرماید: اولویت سه مورد اخیر (امام راتب، صاحبخانه، صاحب امارت) فضیلت ذاتی و کمال ذاتی نیست. بلکه سیاست ادبی است. یعنی به جهت رعایت ادب این موارد را مقدم می‌کنیم. لذا اگر خود این افراد به دیگران اذن دهند که امام جماعت قرار گیرند، دیگر کراهت از بین می‌رود.

به چند نکته باید توجه داشت:

الف) در مورد امام راتب، اولویت متوقف بر حضور امام راتب نیست. مثلا اگر در مسجدی رفتیم، تا این که امام جماعت در اول اذان حاضر نشد، نباید شخص دیگر جلو بایستد. هرچند که امام راتب حضور ندارد اما نباید این کار را کرد. اگر امام راتب تأخیر کرد، منتظر او بمانند و حتی به دنبال او بروند.

تا چه زمانی انتظار حضور امام راتب را باید کشید؟

تا هنگامی که وقت فضیلت ضیق شود. اگر وقت فضیلت ضیق شد به گونه‌ای که اگر بخواهند نماز را به تأخیر بیاندازند، وقت فضیلت تمام می‌شود، دیگر امام راتب، مقدم نیست.

ب) در صاحبخانه، فرقی ندارد که مالک خانه باشد یا مالک منفعت خانه باشد. مثل کسی که مستأجر است و مالک منفعت خانه است. یا عاریه کننده باشد. البته بین مالک و مستعیر، مالک مقدم است. اما بین مالک و مستأجر، مستأجر مقدم است.

۸

تطبیق ذکر چند مرجح در تقدیم امام جماعت

ولم يذكر هنا ترجيحَ الهاشمي؛ (ذکر نکرد مرحوم شهید اول در این جا، مرجح بودن هاشمی را. یعنی سید هاشمی بودن را به عنوان مرجح در کتاب لمعه ذکر نفرمود.) لعدم دليل صالح لترجيحه (بخاطر این که دلیل درستی بای ترجیح نداریم.)، وجعله في الدروس بعد الأفقه (اما در کتاب الدروس، هاشمی بودن را یکی از مرجحات دانسته و بعد از افقه، بیان فرموده است.) 

وزاد بعضهم في المرجِّحات بعد ذلك: الأتقى (برخی در مرجحات، بعد از موارد قبلی، اتقی را ذکر کرده‌اند)، والأورع، ثمّ القرعة (اتقی و اورع، مرحله بالاتر از عدالت است. اتقی مرحله پایین‌تر از اورع است. با تقوا کسی است که شبهات را ترک می‌کند برای این که دچار حرام نشود. اورع کسی است که مباحات را ترک می‌کند، برای این که دچار شبهات نشود.

قرعه را ذکر کرده‌اند که هر فردی که قرعه به نام او باشد، امام جماعت می‌شود.)

وفي الدروس جعل القرعة بعد الأصبح (در کتاب الدروس، قرعه را بعد از اصبح ذکر کرده است) وبعض هذه المرجِّحات ضعيف المستند، لكنّه مشهور. (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: برخی از این مرجحات، مستند ضعیفی دارند اما شهرت دارند.)

﴿ و ﴾ الإمام ﴿ الراتب ﴾ في مسجدٍ مخصوص ﴿ أولى من الجميع ﴾ (تا کنون مرجحاتی که باعث کمال ذاتی برای فرد بودند را ذکر کردیم. در اینجا می‌فرماید امام راتب یعنی امام جماعت همیشگی، از همه موارد قبلی که بیان شد، اولی است) لو اجتمعوا (اگر همه آن‌ها هم جمع باشند بازهم امام راتب مقدم است.) ﴿ وكذا صاحب المنزل ﴾ (همچنین صاحب منزل.) أولى منهم ومن الراتب (اولی است از همه موارد قبلی و از امام راتب.) ﴿ و ﴾ صاحب ﴿ الإمارة ﴾ (صاحبت امارة و امیری، مثل استاندار، فرماندار و کسی که امیر آن منطقه محسوب می‌شود) في إمارته أولى من جميع مَن ذُكر أيضاً (حتی از صاحب منزل و امام راتب هم اولویت دارد و مقدم است). وأولويّة هذه الثلاثة سياسةٌ أدبيّةٌ (اولویت این سه مورد اخیر، سیاست ادبیه است. یعنی به جهت رعایت ادب، این‌ها مقدم شده‌اند) لا فضيلةٌ ذاتيّة (این‌ها فضیلت ذاتی نیستند.)، فلو أذنوا لغيرهم انتفت الكراهة. (اگر خود این‌ها به دیگران اذن دهند _شخص دیگری را برای امامت قرار دهند_ کراهت منتفی می‌شود.)

ولا يتوقّف أولويّة الراتب على حضوره (نسبت به امام راتب، اولویت راتب متوقف بر حضور این امام راتب نیست. یعنی اگر چند دقیقه با تأخیر حاضر شد، سریع کسی به جای او قرار نگیرد.)، بل يُنتظَر لو تأخّر (بلکه اگر تأخیر کرد، منتظر او بمانند)، ويُراجَع إلى أن يضيق وقت الفضيلة (یراجع یعنی دنبال او بروند و مراجعه به او کنند تا هنگامی که وقت فضیلت ضیق شود. یعنی انتظار و دنبال رفتن تا هنگامی است که وقت فضیلت ضیق می‌شود.) فيسقط اعتباره. (اگر وقت فضیلت ضیق شد به گونه‌ای که اگر اکنون نماز را اقامه نکنند وقت فضیلت تمام می‌شود، دیگر اعتبار راتب، ساقط می‌شود.)

ولا فرق في صاحب المنزل (نسبت به صاحب منزل فرقی نیست) بين المالك للعين والمنفعة (بین کسی که مالک عین است یا مالک منفعت است. مالک منفعت یعنی کسی که خانه را اجاره کرده است.)، وغيره (و غیر این‌ها) كالمستعير (مثل کسی که خانه را عاریه گرفته است). ولو اجتمعا (اگر جمع شدند این دو تا. ضمیر اجتمعا، به مالک و مستعیر بازگشت دارد. اگر مالک و مستعیر، جمع شوند،) فالمالك أولى (مالک اولی است.) ولو اجتمع مالك الأصل والمنفعة فالثاني أولى. (اگر مالک و مستأجر، جمع شوند، مالک منفعت _مستأجر_ اولی است و مقدم است.

نکته‌ای تکراری را بیان می‌فرماید) ﴿ ويُكره إمامة الأبرص والأجذم والأعمى بغيرهم ﴾ (کراهت دارد امام جماعت شدن، ابرص و اجذم. ابرص و اجذم را در صفحه ۳۲۲ بیان کرده بودیم. اعمی را ذکر نفرموده بود.

ابرص یعنی کسی که مرض پیسی دارد. اجذم یعنی کسی که مرض جذام دارد و اعمی یعنی شخص نابینا. اگر این افراد بخواهند برای غیر خود امامت کنند، کراهت دارد. منظور از غیر این‌ها، چه افرادی است؟) ممّن لا يتّصف بصفتهم؛ (افرادی که ابرص و اجذم و اعمی نیستند. چرا کراهت دارد؟) للنهي عنه (کراهت دارد، بخاطر این که نهی شده است) المحمول على الكراهة جمعاً (که این نهی، حمل بر کراهت می‌شود، بخاطر جمع بین روایات.)، وقد تقدّم (در صفحه ۳۲۲ بیان شد.)

التعليم لضيق الوقت وعن الائتمام بقارئٍ أو أتمّ منهما. ولو اختلفا فيه لم يجز وإن نقص قدر مجهول الإمام ، إلّا أن يقتدي جاهلُ الأوّل بجاهل الآخر ثمّ ينفرد عنه بعد تمام معلومه ، كاقتداء محسن السورة خاصّة بجاهلها ، ولا يتعاكسان.

﴿ ولا المؤوف اللسان كالألثغ ـ بالمثلّثة ـ وهو الذي يبدّل حرفاً بغيره ، وبالمثنّاة من تحت ، وهو الّذي لا يبين الكلام ، والتمتام والفأفاء وهو الذي لا يحسن تأدية الحرفين ﴿ بالصحيح أمّا من لم تبلغ آفته إسقاطَ الحرف ولا إبدالَه أو تكرَّره فتكره إمامته بالمتقِن خاصّة.

﴿ ويُقدَّم الأقرأ من الأئمّة لو تشاحّوا أو تشاحّ المأمومون ، وهو الأجود أداءً وإتقاناً للقراءة ومعرفة أحكامها ومحاسنها وإن كان أقلّ حفظاً.

فإن تساووا فالأحفظ ، فإن تساووا فيهما ﴿ فالأفقه في أحكام الصلاة ، فإن تساووا فيها فالأفقه في غيرها. وأسقط المصنّف في الذكرى اعتبار الزائد لخروجه عن كمال الصلاة (١) وفيه : أنّ المرجِّح لا ينحصر فيها ، بل كثيرٌ منها كمال في نفسه ، وهذا منها ، مع شمول النصّ (٢) له.

فإن تساووا في الفقه والقراءة ﴿ فالأقدم هجرةً من دار الحرب إلى دار الإسلام ، هذا هو الأصل. وفي زماننا قيل : هو السبق إلى طلب العلم (٣) وقيل : إلى سكنى الأمصار (٤) مجازاً عن الهجرة الحقيقية؛ لأنّها مظنّة الاتّصاف بالأخلاق

____________________

(١) الذكرى ٤ : ٤١٦.

(٢) مثل ما عن النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله : «من أمّ قوماً وفيهم أعلم منه لم يزل أمرهم إلى السفال إلى يوم القيامة» الوسائل ٥ : ٤١٥ ، الباب ٢٦ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث الأوّل.

(٣) قاله يحيى بن سعيد واختاره الشيخ إبراهيم القطيفي في شرحه على النافع ، اُنظر مفتاح الكرامة ٣ : ٤٨٠

(٤) قاله المحقّق الكركي ، على ما نقله عنه تلميذه ، اُنظر مفتاح الكرامة ٣ : ٤٨٠.

الفاضلة والكمالات النفسيّة ، بخلاف القرى والبادية. وقد قيل : إنّ الجفاء والقسوة في الفدادين (١) بالتشديد ، أو حذف المضاف. وقيل : يُقدَّم أولاد من تقدّمت هجرته على غيره (٢).

فإن تساووا في ذلك ﴿ فالأسنّ مطلقاً أو في الإسلام ، كما قيّده في غيره (٣).

فإن تساووا فيه ﴿ فالأصبح وجهاً (٤) لدلالته على مزيد عناية اللّٰه تعالى (٥) أو ذِكراً بين الناس؛ لأنّه يُستدلّ على الصالحين بما يجري اللّٰه لهم على ألسنة عباده (٦).

ولم يذكر هنا ترجيحَ الهاشمي؛ لعدم دليل صالح لترجيحه ، وجعله في الدروس بعد الأفقه (٧)

وزاد بعضهم في المرجِّحات بعد ذلك : الأتقى ، والأورع ، ثمّ القرعة (٨)

____________________

(١) روي ذلك عن النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله راجع الكافي ٨ : ٧٠ ، الحديث ٢٧. وأوردها الشهيد في الذكرى (٤ : ٤١٧ ـ ٤١٨) وفسّر معنى «الفدادين» بالتشديد هكذا «قيل هم المكثرون من الإبل وبأهل القرى والبوادي ، ويُقرأ بتخفيفه وهو جمع فدّان وهي بقر الحرث أي في أصحاب الفداءين لبعدهم عن الأمصار. وعن الشيخ نجيب الدين : هي في زماننا التقدم في التعلم قبل الآخر».

(٢) قاله العلّامة في التذكرة ٤ : ٣٠٨ ونهاية الإحكام ٢ : ١٥٣.

(٣) الذكرى ٤ : ٤١٨ ، البيان : ٢٣٢ ، الدروس ١ : ٢١٩.

(٤) ورد ذلك في الخبر ، راجع الوسائل ٥ : ٤١٩ ، الباب ٢٨ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٢.

(٥) قاله العلّامة في المختلف ٣ : ٦٩.

(٦) نهج البلاغة : الخطبة ٥٣.

(٧) الدروس ١ : ٢١٩.

(٨) زادها العلّامة في التذكرة ٤ : ٣١٠ ـ ٣١١.

وفي الدروس جعل القرعة بعد الأصبح (١) وبعض هذه المرجِّحات ضعيف المستند ، لكنّه مشهور.

﴿ و الإمام ﴿ الراتب في مسجدٍ مخصوص ﴿ أولى من الجميع لو اجتمعوا ﴿ وكذا صاحب المنزل أولى منهم ومن الراتب ﴿ و صاحب ﴿ الإمارة في إمارته أولى من جميع مَن ذُكر أيضاً. وأولويّة هذه الثلاثة سياسةٌ أدبيّةٌ لا فضيلةٌ ذاتيّة ، فلو أذنوا لغيرهم انتفت الكراهة.

ولا يتوقّف أولويّة الراتب على حضوره ، بل يُنتظَر لو تأخّر ، ويُراجَع إلى أن يضيق وقت الفضيلة فيسقط اعتباره.

ولا فرق في صاحب المنزل بين المالك للعين والمنفعة ، وغيره كالمستعير. ولو اجتمعا فالمالك أولى. ولو اجتمع مالك الأصل والمنفعة فالثاني أولى.

﴿ ويُكره إمامة الأبرص والأجذم والأعمى بغيرهم ممّن لا يتّصف بصفتهم؛ للنهي عنه (٢) المحمول على الكراهة جمعاً ، وقد تقدّم (٣)

____________________

(١) الدروس ١ : ٢٩١.

(٢) راجع الوسائل ٥ : ٣٩٩ ، الباب ١٥ ، و ٤٠٩ ، الباب ٢١ من أبواب صلاة الجماعة.

(٣) تقدّم في الصفحة ٣٢٢.